در ابتداي اين نشست محدرضا لطفي منتقد برنامه درباره سريال "دودكش" عنوان كرد: اين مجموعه يك كار صفر يا صد است. بعضي آثار در تلويزيون و در سينما از قبل تكليف خود را در همان مرحله ايده و فيلمنامه مشخص مي كنند كه مثلا قرار است كاري پرفروش يا پرمخاطب شود و يا نگاهي محدودتر و خاص تر دارد اما بعضي كارهاي ديگر تا زماني كه به مخاطب عرضه نشده هندوانه در بسته است و وضعيتي نامشخص دارند. خوشبختانه "دودكش" با وجود اين ريسك و تجربهگرايي به دليل هوشمندي كارگردان و شناخت درست از مديوم، مخاطب و جامعه با دقت بر روي ريزهكاريها و انتخاب درست و صحيح عوامل و به دليل نزديك شدن به فضاي جامعه و مردم عادي، طرفدارانش به مراتب بيشتر از منتقدانش شده است و اميدوارم كه تلويزيون از تجربهگرايي و اجراي شيوه هاي نو نهراسد و تجربهمند باشد.
در ادامه اين نشست محمدحسين لطيفي گفت: به زعم من اكثر كارگردانان دلي هستند و با احساسشان جلو مي روند، اما بعضي ها براي خود قواعد و قوانين خط كشي شده اي دارند كه من سعي مي كنم از اين خط كشي ها رها شوم. اين درست مانند عكاسي مي ماند. قواعد و تكنينك عكاسي را مي توان در مدت بسيار كوتاهي آموزش داد اما كادربندي، حس عكس و ايجاد روح ياد دادني نيست و به ذوق و استعداد و روح و تمرين و ممارست عكاس برميگردد.
وی افزود: براي همين فكر مي كنم كه اين حس و روح است كه تو را جلو مي برد نه تكنيك و قاعده. احسان عليخاني امروز به من حرف جالبي زد. وی معتقد بود همه ساده را پيچيده مي كنند و به تصوير مي كشند اما تو مسائل پيچيده را ساده مي كني و آنها را به مخاطب ارائه مي دهي. اين همان چيزي است كه حس دروني من مي گويد بايد آن را انجام دهم. اگر "دودكش" به دل مردم نشسته، براي اين بوده كه از دل مردم برخاسته است.
لطیفی ادامه داد: البته من به هيچ وجه نمي گويم كه توانستم تمام سليقه ها را راضي كنم. اما در اين كار به شكار اكثريت مخاطبان آمديم. مي خواستيم با توده و كليت جامعه حرف بزنيم. تلويزيون و خصوصا شبكه يك رسانه ای است كه از دل تهران و بالا شهر نشين مخاطب دارد تا مراكز استان ها و شهر هاي كوچك و روستاها. پس ما بايد يك ميانگيني را براي خودمان انتخاب ميكرديم. من با خود فكر مي كنم اگر دو كلمه حرف بتوانم با سريالم به مخاطب ياد بدهم، برد كرده ام و برايم بسيار ارزشمند است. در عين حال نه قصد دارم ايرادات را توجيه كنم و نه درصدد گارد و دفاع هستم. اتفاقا من بيشتر از آنكه توضيح بدهم دوست دارم تا گوش بدهم.
وی درباره انتخاب بازیگران این سریال گفت: در بعضي از كارها انتخاب بازيگر سخت است و در بعضي ديگر آسان. وقتي نیکنژاد اين كار را به من پيشنهاد داد از زماني كه نگارش شروع شد راجع به انتخاب بازيگران و عوامل با هم شروع به بحث كرديم و به نتايجي هم رسيديم. خوشحالم كه امروز در اين سريال با بازيگراني كار كردم كه همگي انتخاب اول من بودند و هيچ يك به ناچار به كار اضافه نشدند. من يك اعتقاد شخصي دارم كه وقتي متني خوب است پنجاه درصد كار رفته و با انتخاب درست و خوب بازيگران سي تا چهل درصد ديگر راه هم طي شده و در توليد به همه خوش خواهد گذشت و كار به راحتي جلو مي رود و كارگردان ديگر كار زيادي ندارد. البته اين بدان معنا نيست كه ساخت اين مجموعه آسان بوده،خير! اتفاقا من بر اين باورم كه كسي كه امروز در تلويزيون كار مي كند به مراتب سختي بسيار زيادي را نسبت به كارگرداني كه مثلا هشت سال پيش كار مي كرده متحمل مي شود. من واقعا از صميم قلب آرزو دارم كه وضعيت اقتصادي كشور خوب شود و همچنين وضعيت اقتصادي تلويزيون هم بهتر شود. شرايط سريالسازي در اين شرياط بسيار سخت و دشوار است.
لطيفي در بخش انتهايي صحبت هاي خود عنوان كرد: من به شخصه به "دودكش" نمره شانزده مي دهم، اما ايكاش آن پایانی كه نیک نژاد براي اين كار نوشته بود ساخته مي شد و مخاطب آن را مي ديد. هچنين در مورد بحث تيتراژ و دست نوشته هايم كه خيلي سوال مي كنند بايد اين توضيح را بدهم كه "دودكش" يك كمدي اجتماعي بود كه وجه اجتماعي اش بر كار سوار بود. من ميخواستم به مخاطب و مردم اين تلنگر را بزنم كه قرار نيست با اين كار فقط بخنديم. اين دردنامه اي بود در آغاز قصه كه در پايان به مخاطب اميد مي داد و اميدوارم اين موضوع و حرف در جامعه گسترش يابد. اين يك واقعيت است كه برادر از حال خواهر خبر ندارد. فاميل از هم دور افتاده اند و از حال هم بي خبر هستيم. چه خوب است كه حواسمان به آدمهاي دور و برمان باشد و مواظب يكديگر باشيم و راحت از كنار هم نگذريم.
وی تاکید کرد: من در انتها مي خواهم يك گله بكنم از جرياني كه چند سالي است باب شده كه در مورد سريال هاي مناسبتي مانند نوروز و ماه مبارك رمضان می گویند، فلان كار اول شده و فلان كار دوم و آن يكي آخر شده است. اين باعث ايجاد كدورت در بين كارگردانان مي شود. ما همه با هم همكار هستيم و اينكه كدام سريال مورد استقبال قرار مي گيرد به حال ما برمي گردد. ممكن است من يك شب در حال و هواي مادرانه باشم و شبي ديگر يا حتي زماني ديگر در حس و حال دودكش باشم. ممكن است روزي در حس خروس باشم و زماني ديگر اصلا احتياج به كتاب خواندن داشته باشم. من خيلي خوشحالم كه گفته مي شود دودكش با اقبال شديد مخاطبان مواجه شده است،اما اين اول و دوم و سومي را قبول ندارم.
در ادامه برزو نیک نژاد عنوان کرد: مجموعه دودكش در بستر زندگي اتفاق مي افتد.اگر از هركسي بپرسيد كه چه اتفاقاتي در زندگي ات رخ داده هر شخصی قصه اي تعريف مي كند كه به جز موارد استثنا اكثر مردم اتفاقات مشترك و يكساني دارند مانند ازدواج، قبول شدن در دانشگاه، بچه دار شدن و.... من هم قصه اين انبوه و توده را گرفتم و به آنها تحويل دادم. "دودكش" قصه آدم هاي متوسط است.قصه آدم هايي كه كليات جامعه را تشكيل مي دهند.قصه آدم هايي از قشر خودمان و من دوست داشتم براي يكبار هم كه شده قشر خودمان را به تصوير بكشم.من در اين كار از گداگرافي پرهيز كردم و سعي كردم تا جايي كه امكان دارد به زندگي و مردم نزديك شوم.
نيك نژاد در مورد مقايسه "دودكش" با "پايتخت" هم افزود: من خود در "پايتخت 1" دستيار سيروس مقدم بودم و هم این مجموعه را دوست دارم. اما مقايسه اين دو مجموعه با "دودكش" غلط است. هركدام از اين دو سريال داستان و فضايي جداگانه داشتند و در دنياي ساخته شده خود سير مي كنند.
نگار عابدي هم در اين جلسه گفت: "دودكش" قصه و كار پيچيده اي نداشت. چراكه خود زندگي بود و خوشبختانه در اين كار تمام عوامل حرفه اي بودند و نام محمدحسين لطيفي هر بازيگري را براي حضور در يك كار وسوسه مي كند.اما شخصيت افروز در جامعه به كرات ديده مي شود و بسياري از ما شرايط او را درك كرده ايم و حتي تجربه كرده ايم.به همين جهت بازي كردن اين شخصيت سخت نبود و واقعا فكر مي كنم كه شايد خيلي از خانم هاي حاضر در اين جمع و حتي جامعه هم بتوانند اين نقش را بازي كنند.
عابدي همچنين در مورد وضعيت طنز در تلويزيون و مقايسه آن با سينما عنوان كرد: اساسا طنز گونه هاي مختلف و متفاوتي دارد. من خود بر اين باورم كه همه نوع طنزي بايد باشد و تلويزيون هم بايد همه گونه آن را كار كند اما قسمت مهم قضيه اين است كه بازيگر و كارگردان و نويسنده آگاه باشند كه در چه گونه و شكلي از طنز كار مي كنند. اين باعث مي شود كه بازيگر بداند كه بايد به طرف تيپ برود يا شخصيت و يا كاراكتري خلق كند ميان تيپ و شخصيت. چيزي كه باعث شده منتقدان بگويند طنز در تلويزيون از سينما جلو زده و فاخرتر شده درست همين نكته است كه اين آگاهي در بعضي از كارهاي تلويزيوني شكل گرفته است.
جواد عزتي ديگر بازيگر اين مجموعه در پاسخ به اين پرسش كه ايفاي نقش يك روحاني آن هم در يك كار كمدي به شدت سخت و حساس است و شما چگونه به اين مرز رسيديد، گفت: حرف شما كاملا درست است،مضاف براين كه خيلي سخت بود كه بعد از هجده نوزده قسمت كه مردم با تك تك شخصيت آشنا شده اند وارد زندگي آنها شده اند ما بياييم و يك كاراكتر جديد را وارد داستان كنيم.آن هم شخصيتي كه بايد طوري باشد كه با وجود روحاني بودن از جنس بقيه كاركترهاي ديگر باشد و بدون آنكه به شان روحاني توهين شود براي مردم جذاب باشد و اين كار را خيلي سخت مي كرد. براي همين بود كه من مدام با آقاي لطيفي و نيك نژاد بحث مي كردم و به دنبال رسيدن به اين بالانس بودم تا هم روحاني اش از جنس مردم باشد و هم شيرين باشد و هم در شان يك روحاني باشد.
در این نشست محمدرضا شيرخانلو بازيگر كودك سريال دودكش هم گفت: من با همه بازيگران و كارگردانان راحت هستم و در كنار آنها از كار لذت مي برم. اما نه فيلم مي بينم و نه هيچ كدام از كارگردانان را مي شناسم. در اين كار هم عمو برزو با من ديالوگ ها را تمرين مي كرد و عمو لطيفي توضيحات لازم را مي داد. دستمزدهايم را خانواده ام برايم در بانك مي گذارند و به من ياد داده اند كه بخشي از آن را كمك كنم و صرف امور خيريه كنم و تا كنون هم اين گونه بوده و قمپوز هم در نمي كنم.