صراط: سرهنگ سید هاشمی فرمانده سابق پلیس راهنمایی و رانندگی کشور بوده است.
خودش میگوید 30 سال است سابقه این کار را دارد و تخصصش هم در تصادفات بوده
است. شاید مشاهده تصادفات مکرر و سوانح جادهای طولانی باعث شد که او در
این مصاحبه، تا این حد با احساس در مورد سبک رانندگی ایرانیان سخن بگوید.
هاشمی حجم بالایی از مشکلات را روی دوش قانون و مسوولان دولت و مجلس انداخت
پلیس را مظلوم ترین قشر کشور توصیف کرد. هاشمی در حال حاضر عضو انجمن
مهندسین حملونقل کشور و مشاور حملونقل و ترافیک شهرداری تهران است.
ما حدود یکصد سال است که در کشورمان حکومت قانون داریم. از سوی دیگر بعد از انقلاب شاهد حضور مسائل شرعی در عرصه زندگی اجتماعی بودیم و در خصوص مسائل راهنمایی و رانندگی دیدیم که حضرت امام (ره) هم فتوا دادند که نقض اینگونه مقررات «حرام» است. از طرف دیگر هر روزه شاهد تبلیغات بسیار در مورد رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و پیامدهای خطرناک عدم رعایت این قوانین برای جان و مال افراد هستیم. با این وجود چه عاملی باعث شده که تا این حد در جامعه ایرانی تخلف و سوانح راهنمایی و رانندگی داشته باشیم؟
پاسخ سوال شما را باید در چند بخش بدهم. دلیل اول چنین امری از نظر من این است که در جامعه ما میزان تخلف با میزان مجازات و جریمه آن نسبتی ندارد. به این ترتیب متخلفان با جریمه به شکل ساده برخورد میکنند و پیش خود میگویند این تخلف را انجام میدهم؛ حداکثر این است که جریمه شوم. این را بگذارید کنار اینکه عدهای هم هستند که متخلفان حرفهای هستند و با ارتباطات خود جریمه مقرر را پرداخت نمیکنند. ما باید مجازاتهای خود را متناسب با تخلفات کنیم. تخلفاتی که هر ساله جان هزاران تن از شهروندان این کشور را میگیرد. نقض عضو و جرح برای بسیاری ایجاد میکند و خانوادههای بسیاری را هم از هم میپاشاند. دقت کنید که 73 درصد کشتهشدگان تصادفات جادهای در ایران سرپرست خانوار هستند. در عین حال که مجازات متناسب میشود ما باید شکل جریمه را هم از مادی صرف به سمت محرومیت اجتماعی ببریم. مثلا به متخلف بگوییم باید سه ماه دستشویی پارک لاله را بشویی.
همین قوانین به زعم شما نامتناسب درست اجرا میشود؟
نکته اساسی همینجاست. همین قوانین هم به درستی اجرا نمیشود. به نوعی میتوان گفت که برخورد مسوولان ما با این موضوع مهربانانه است. محبت میکنند و نرمش به خرج میدهند در حالی که اینجا جای نرمش نیست. جان مردم در خطر است. در دنیا همه نوع نرمشی هست الا نرمش در مورد مقررات راهنمایی و رانندگی. ما جریمهها را میبخشیم در صورتی که باید با این تخلفات به صورت قانونی برخورد کنیم. بنابراین برخورد غیرحرفهای مسوولان دومین مشکل ماست.
به غیر از عامل انسانی چه عواملی دخیل هستند؟
نوع ساختار وسایل نقلیه بسیار موثر است. انصافا و ایمانا وسایل نقلیه ما در ایجاد تخلف و سانحه رانندگی موثرند. دلیل هم چیزی نیست جز اینکه خودروساز ما رانت حکومتی دارد. از آغاز این صنعت در ایران هم اینگونه بوده است. با رانت حکومتی و تعرفه گمرکی وضع شده بر اتوموبیلهای مدرن و ایمن ظلم آشکاری به مردم و مصرفکنندگان میشود. همه جای جهان خودروساز به دنبال مشتری است. اینجا مشتری باید پولش را دو سال بگذارد تا ماشین را تحویل بگیرد. همه جا رقابت هست و بر اساس کیفیت و ایمنی خودرو فروخته میشود در اینجا رانت این قدرت فروش را به خودروساز میدهد. به این ترتیب اتوموبیلی که کیفیت و ایمنی ندارد، آرامش را از راننده سلب و او را وادار به تخلف میکند. به این شکل است که وضعیت یک خودرو باعث تصادف فوتی در ایران میشود در صورتی که با یک اتوموبیل ایمن این نصادف باید خسارتی میبود و نه حتی جرحی. من معتقدم در این بخش ما قوانین تخلف زا و جرم زایی داریم. خودروساز را زنگی مست کردیم و افتخار کمیته امداد و بهزیستی این شده که چند نفر اضافه تر را در سال زیر پوشش بگیرند. مردم را صدقه خوار کردهایم. چند هزار نفر باید بمیرند تا خودروسازان ما به فکر جان مردم بیفتند و قوانین پوسیده ما تغییر کند؟ درعین حال من دوست دارم در ادامه سخن به عوامل پنهان هم نظر داشته باشم.
چه عوامل پنهانی؟
من معتقدم همه تحولات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بر رانندگی موثر است. بیکاری فرد، بدهی داشتن، مشکلاتی در حوزه سلامت و درمان و حتی همین قیمت دلار بر سوانح و تخلفات موثر است. کسی 20 میلیون پول داشته است. گذاشته که 6 ماه کار کند یک اتوموبیل سی میلیونی بخرد. فردا میبیند اتوموبیل دلخواهش شده 60 میلیون. دیوانه میشود. بعد ما انتظار داریم که او تخلف نکند. بالارفتن صد درصدی قیمت دلار در یک سال یعنی اموال مردم را دزدیدن، به یغما بردن. در این شرایط طبیعی است که تخلف و سانحه رخ دهد. میزان درآمد افراد نسبت مستقیمی دارد با ارتکاب تخلف از سوی آنان.
از نظر آماری میتوان گفت بیشتر فقرا خلاف میکنند یا ثروتمندان؟
ببینید جنس تخلف ثروتمندان با فقرا متفاوت است. تخلف ثروتمندان از بدمستی است و برای لذت. تخلف فقرا از ناچاری و برای اعتراض. بر همین اساس معتقدم که باید برخورد هم متفاوت باشد. در شرایط فعلی همه از نظر قانون یکسان هستند ولی اگر به ثروتمندی گفته شود تخلف تو باعث خواهد شد فرزندت به مدارس ویژه افراد قانونگریز فرستاده شود مطمئن باشید که دیگر شاهد تخلفی از سوی او نخواهیم بود.
من احساس میکنم در کنار این عوامل موضوع بیاعتمادی مردم به پلیس و دولت هم وجود دارد. به این ترتیب است که مردم به توصیه شما برای رعایت مقررات عمل نمیکنند.
این سخن کاملا صحیح است اما دلیل آن چیست؟ تصدی گری کامل دولت. دهدار فلان روستای کوچک میخواهد انتخاب شود؛ دولت باید نظر دهد. شورای شهر تهران هم مصوبه میگذارد فرمانداری که نهاد کارشناسی نیست باید نظر دهد. این حجم از دخالت دولت و عدم مشارکت مردم باعث مبارزه منفی و در نتیجه بیاعتمادی میشود. ما باید درس بگیریم که حتی استعمارگران جهان که همه چیز را برای خود میخواستند تصدی گری را کم کردند و حالا ما این حجم تصدی دولت را داریم. در مقابل باید در نظر داشته باشیم که این حجم از تخلف هم میتواند پلیس را بیاعتماد و دلسرد کند.
در خصوص آموزش به خصوص در آموزشگاههای رانندگی چه فکر میکنید؟
من معترفم که آموزش یک موضوع اصلی است و ضمنا میدانم که آموزش ما نه کافی است و نه حرفهای اما معتقدم هیچ رانندهای نیست که نداند سبقت غیرمجاز چیست یا اینکه نباید در جایی که حداکثر سرعت 100 کیلومتر است با سرعت 150 کیلومتر برود. من اعتقاد دارم که مشکل در جای دیگری است.
شما برای آموزش مدتی طرح همیار پلیس را اجرا کردید که هنوز هم جریان دارد؟ آیا این طرح موفق بوده است؟ آیا آن اشکالی که برخی نگران بودند فرزندان علیه پدر و مادر خود گستاخ شوند به وجود نیامد؟
طرح ما بسیار موفق بود و آن اشکال هم ایجاد نشد. نشان به این نشان که میزان کشته ما از سال 1384 که 28 هزار کشته بود به 18 هزار کشته رسید. فراموش نکردیم که در طول برنامه سوم توسعه کشتهها رانندگی ما هر سال یازده درصد رشد میکرد. البته میزان کنونی هم در نوع خود زیاد است و باید حداکثر 2 هزار کشته در سال داشته باشیم. جالب اما غم انگیز است که بدانید کشتههای سوانح راهنمایی و رانندگی در ایران را اگر کنار هم بگذاریم مسافتی از رشت تا تهران را دربر میگیرد.
کارتونهایی نظیر سیا ساکتی چه تاثیری داشت؟
در ابتدا تاثیر مناسبی داشت ولی بعدا تفریح و جک شد. به همین خاطر هم الان متوقف شده است.
همین مساله یک نکته است. در حال حاضر در محافل خانوادگی و دوستانه صحبت از رانندگی بد ایرانیان دارد به یک لطیفه تبدیل میشود. تبلیغات دولتی هم به نظر در این امر موثر است. شما چنین فکر نمیکنید؟
دقیقا درست است. مشکل این است که ما فقط حرف میزنیم. غیر از اینکه لطیفه است افتخار هم هست. پیش هم مینشینند و با افتخار از تخلفات خود یاد میکنند. غافل از اینکه هر تخلف یک سانحه بالقوه است که در برخی موارد به فعل میرسد.
خب چرا فکر میکنید که مسوولان فقط حرف میزنند و نهادهایی چون مجلس و دولت به شما کمک نمیکنند؟
چون خودشان متخلف هستند. چون رای میخواهند. یعنی چه که یک نفر بیاید بگوید تخلف جزو سبدخانوار است و نباید قیمتش بالا رود. این حرف مایه شرمساری است. یادم نرفته آن زمانی که من داد زدم در یک سال، 280 کشته ناشی از حریق داریم؛ آن زمانی که من گفتم ماشینها مشکل آتش سوزی دارند هیچ کس در این کشور از من حمایت نکرد. اینها پسرخاله خودروساز هستند. یک هواپیما در این کشور سقوط میکند عزای عمومی اعلام میکنند؛ هر روز به اندازه چند هواپیما انسان فوت میکند هیچ کس حواسش نیست. ضمن اینکه باید این را هم بگویم که قانون در این کشور خریدنی است. باور نمیکنید از کجاها با ما تماس میگیرند که فلان اتوموبیل توقیفی را از پارکینگ بیاور بیرون.
در این میان عملکرد پلیس راهنمایی و رانندگی را چطور ارزیابی میکنید؟
من اعتقاد دارم ترک فعل همه سازمانها و نهادهای مسوول در این بخش به پای پلیس نوشته میشود و این قشر به چشم «شمر» دیده میشوند. پلیس ما بسیار مظلوم است. مظلومترین و بیدفاعترین قشر در این جامعه. خانواده این ماموران هیچ حقی ندارند. کمتر ماموری هست که بتواند از تمام مرخصی سالانه خود استفاده کند و یا اینکه اضافه کاری متناسب با زحمتی که میکشد داشته باشد. این را هم باید بگویم که شیوه مامور چیدن در خیابان برای دو قرن پیش است و حالا منسوخ شده است. حالا باید به فکر مدیریت قانونی و فرهنگی بود.
تعداد پلیسهای راهنمایی و رانندگی مشخص است؟
اجازه دهید که این مساله را ذکر نکنم.
حالا به سر وقت بحث جریمه برویم. شما گفتید که جریمه با تخلف متناسب نیست و مردم میگویند این تخلف را انجام میدهم؛ حداکثر این است که جریمه شوم. با این حال میبینیم که افراد در هنگام جریمه شدن رفتارهای پرخاشگرانه انجام میدهند. ماجرا چیست؟
باید در نظر داشت که جریمه اگر چه قابل تحمل است ولی کسی فکر نمیکند که گیر بیفتد. وقتی هم که گیر میافتد سعی در توجیه دارد یا میخواهد تهدید و تطمیع کند و بعد از جریمه شدن است که به سمت پرخاش و تهدید میرود. میگویند من فرمانده ارشدت را میشناسم. دیروز میهمان من بود و از این حرفها. به ضرس قاطع میگویم در 30 سال خدمت خود ندیدم که هیچ فردی چه مسلمان و چه یهودی و چه کافر و چه انقلابی و چه ضدانقلاب برگه جریمه را با رضایت از دست من بگیرد. به همین دلیل است که باید سعی کنیم تعامل پلیس و مردم کم شود و سیستم الکترونیکی جریمه را صادر و وصول کند. ما الان داریم هیاتی کار میکنیم.
حالا واقعا راست است که پلیسها مجبورند برگ جریمه را تا پایان شیفت خود پر کنند؟
اصلا چنین چیزی صحت ندارد.
درصدی هم از جریمه نمیگیرند؟
خیر. تمام پول جریمه به حساب خزانهداری کل واریز میشود. طبق قانونی درصدی از آن به شهرداری و راه داری برای بهبود معابر داده میشود.
مبلغ کل جریمه یک سال کشور چقدر است؟
رقم دقیق ندارم ولی بالای چهارصد، پانصد میلیارد تومان است.
حالا میخواهم در مورد چند ماشین به طور جزئی بپرسم چون در افواه مردم به عنوان متخلف شناخته میشوند. اولین ماشین نیسان آبی است.
دلیل تخلفات این نیسانها اولا این است که تا 2و نیم تن بار میزنند ولی نه حقوق دولت را میدهند و نه بارنامه دارند. در عین حال دست پلیس را خواندهاند و میدانند مثلا ما در جاده هراز چند گشت و چند پست در کجا داریم. نقص فنی هم که الا ماشاالله دارند. سیستم نیزهای فرمان این خودرو تقریبا قدمتی در اندازه جنگ جهانی دوم دارد. سیستم ترمز بسیار بدی هم دارند که باعث میشود با نمی کوچک در جاده و با سرعت 30 کیلومتر در ساعت چپ کنند.
موتورسیکلتها چطور؟
فکر میکنم حدودا 10 میلیون موتور سیکلت در ایران داریم. مشکل اصلی این خودروها بی هویتی است. در عین حال قدرت مانور بالایی دارند و مسوولان هم در وضع و اجرای قانون سختگیرانه ما را یاری نمیکنند.
اتوبوسهای واحد چطور؟
مشکل اتوبوسهای درون شهری در وهله اول بحث بیمه است. شرکت واحد زیر بار بیمه شخص ثالث نمیرود و به ما میگوید در صورت بروز حادثه خسارت را شخصا میدهد. در عین حال حاکم بلامنازع خیابان هستند و بزرگی خودرو در کنار تعداد مسافرین اجازه برخورد را به پلیس نمیدهد.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
صحبتهای من از منظر کارشناسی و برای بهبود وضع در این کشور است. من معتقدم این وضع برازنده کشور ما نیست. در عین حال از همین منظر امیدوارم که وزارت راه و مسکن در آینده نزدیک از یکدیگر جدا شوند تا متخصصین حملونقل بتوانند سر و سامانی به اوضاع این بخش از ترمینال گرفته تا راه و راهداری بدهند.
منبع: دانا نیوز
ما حدود یکصد سال است که در کشورمان حکومت قانون داریم. از سوی دیگر بعد از انقلاب شاهد حضور مسائل شرعی در عرصه زندگی اجتماعی بودیم و در خصوص مسائل راهنمایی و رانندگی دیدیم که حضرت امام (ره) هم فتوا دادند که نقض اینگونه مقررات «حرام» است. از طرف دیگر هر روزه شاهد تبلیغات بسیار در مورد رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی و پیامدهای خطرناک عدم رعایت این قوانین برای جان و مال افراد هستیم. با این وجود چه عاملی باعث شده که تا این حد در جامعه ایرانی تخلف و سوانح راهنمایی و رانندگی داشته باشیم؟
پاسخ سوال شما را باید در چند بخش بدهم. دلیل اول چنین امری از نظر من این است که در جامعه ما میزان تخلف با میزان مجازات و جریمه آن نسبتی ندارد. به این ترتیب متخلفان با جریمه به شکل ساده برخورد میکنند و پیش خود میگویند این تخلف را انجام میدهم؛ حداکثر این است که جریمه شوم. این را بگذارید کنار اینکه عدهای هم هستند که متخلفان حرفهای هستند و با ارتباطات خود جریمه مقرر را پرداخت نمیکنند. ما باید مجازاتهای خود را متناسب با تخلفات کنیم. تخلفاتی که هر ساله جان هزاران تن از شهروندان این کشور را میگیرد. نقض عضو و جرح برای بسیاری ایجاد میکند و خانوادههای بسیاری را هم از هم میپاشاند. دقت کنید که 73 درصد کشتهشدگان تصادفات جادهای در ایران سرپرست خانوار هستند. در عین حال که مجازات متناسب میشود ما باید شکل جریمه را هم از مادی صرف به سمت محرومیت اجتماعی ببریم. مثلا به متخلف بگوییم باید سه ماه دستشویی پارک لاله را بشویی.
همین قوانین به زعم شما نامتناسب درست اجرا میشود؟
نکته اساسی همینجاست. همین قوانین هم به درستی اجرا نمیشود. به نوعی میتوان گفت که برخورد مسوولان ما با این موضوع مهربانانه است. محبت میکنند و نرمش به خرج میدهند در حالی که اینجا جای نرمش نیست. جان مردم در خطر است. در دنیا همه نوع نرمشی هست الا نرمش در مورد مقررات راهنمایی و رانندگی. ما جریمهها را میبخشیم در صورتی که باید با این تخلفات به صورت قانونی برخورد کنیم. بنابراین برخورد غیرحرفهای مسوولان دومین مشکل ماست.
به غیر از عامل انسانی چه عواملی دخیل هستند؟
نوع ساختار وسایل نقلیه بسیار موثر است. انصافا و ایمانا وسایل نقلیه ما در ایجاد تخلف و سانحه رانندگی موثرند. دلیل هم چیزی نیست جز اینکه خودروساز ما رانت حکومتی دارد. از آغاز این صنعت در ایران هم اینگونه بوده است. با رانت حکومتی و تعرفه گمرکی وضع شده بر اتوموبیلهای مدرن و ایمن ظلم آشکاری به مردم و مصرفکنندگان میشود. همه جای جهان خودروساز به دنبال مشتری است. اینجا مشتری باید پولش را دو سال بگذارد تا ماشین را تحویل بگیرد. همه جا رقابت هست و بر اساس کیفیت و ایمنی خودرو فروخته میشود در اینجا رانت این قدرت فروش را به خودروساز میدهد. به این ترتیب اتوموبیلی که کیفیت و ایمنی ندارد، آرامش را از راننده سلب و او را وادار به تخلف میکند. به این شکل است که وضعیت یک خودرو باعث تصادف فوتی در ایران میشود در صورتی که با یک اتوموبیل ایمن این نصادف باید خسارتی میبود و نه حتی جرحی. من معتقدم در این بخش ما قوانین تخلف زا و جرم زایی داریم. خودروساز را زنگی مست کردیم و افتخار کمیته امداد و بهزیستی این شده که چند نفر اضافه تر را در سال زیر پوشش بگیرند. مردم را صدقه خوار کردهایم. چند هزار نفر باید بمیرند تا خودروسازان ما به فکر جان مردم بیفتند و قوانین پوسیده ما تغییر کند؟ درعین حال من دوست دارم در ادامه سخن به عوامل پنهان هم نظر داشته باشم.
چه عوامل پنهانی؟
من معتقدم همه تحولات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بر رانندگی موثر است. بیکاری فرد، بدهی داشتن، مشکلاتی در حوزه سلامت و درمان و حتی همین قیمت دلار بر سوانح و تخلفات موثر است. کسی 20 میلیون پول داشته است. گذاشته که 6 ماه کار کند یک اتوموبیل سی میلیونی بخرد. فردا میبیند اتوموبیل دلخواهش شده 60 میلیون. دیوانه میشود. بعد ما انتظار داریم که او تخلف نکند. بالارفتن صد درصدی قیمت دلار در یک سال یعنی اموال مردم را دزدیدن، به یغما بردن. در این شرایط طبیعی است که تخلف و سانحه رخ دهد. میزان درآمد افراد نسبت مستقیمی دارد با ارتکاب تخلف از سوی آنان.
از نظر آماری میتوان گفت بیشتر فقرا خلاف میکنند یا ثروتمندان؟
ببینید جنس تخلف ثروتمندان با فقرا متفاوت است. تخلف ثروتمندان از بدمستی است و برای لذت. تخلف فقرا از ناچاری و برای اعتراض. بر همین اساس معتقدم که باید برخورد هم متفاوت باشد. در شرایط فعلی همه از نظر قانون یکسان هستند ولی اگر به ثروتمندی گفته شود تخلف تو باعث خواهد شد فرزندت به مدارس ویژه افراد قانونگریز فرستاده شود مطمئن باشید که دیگر شاهد تخلفی از سوی او نخواهیم بود.
من احساس میکنم در کنار این عوامل موضوع بیاعتمادی مردم به پلیس و دولت هم وجود دارد. به این ترتیب است که مردم به توصیه شما برای رعایت مقررات عمل نمیکنند.
این سخن کاملا صحیح است اما دلیل آن چیست؟ تصدی گری کامل دولت. دهدار فلان روستای کوچک میخواهد انتخاب شود؛ دولت باید نظر دهد. شورای شهر تهران هم مصوبه میگذارد فرمانداری که نهاد کارشناسی نیست باید نظر دهد. این حجم از دخالت دولت و عدم مشارکت مردم باعث مبارزه منفی و در نتیجه بیاعتمادی میشود. ما باید درس بگیریم که حتی استعمارگران جهان که همه چیز را برای خود میخواستند تصدی گری را کم کردند و حالا ما این حجم تصدی دولت را داریم. در مقابل باید در نظر داشته باشیم که این حجم از تخلف هم میتواند پلیس را بیاعتماد و دلسرد کند.
در خصوص آموزش به خصوص در آموزشگاههای رانندگی چه فکر میکنید؟
من معترفم که آموزش یک موضوع اصلی است و ضمنا میدانم که آموزش ما نه کافی است و نه حرفهای اما معتقدم هیچ رانندهای نیست که نداند سبقت غیرمجاز چیست یا اینکه نباید در جایی که حداکثر سرعت 100 کیلومتر است با سرعت 150 کیلومتر برود. من اعتقاد دارم که مشکل در جای دیگری است.
شما برای آموزش مدتی طرح همیار پلیس را اجرا کردید که هنوز هم جریان دارد؟ آیا این طرح موفق بوده است؟ آیا آن اشکالی که برخی نگران بودند فرزندان علیه پدر و مادر خود گستاخ شوند به وجود نیامد؟
طرح ما بسیار موفق بود و آن اشکال هم ایجاد نشد. نشان به این نشان که میزان کشته ما از سال 1384 که 28 هزار کشته بود به 18 هزار کشته رسید. فراموش نکردیم که در طول برنامه سوم توسعه کشتهها رانندگی ما هر سال یازده درصد رشد میکرد. البته میزان کنونی هم در نوع خود زیاد است و باید حداکثر 2 هزار کشته در سال داشته باشیم. جالب اما غم انگیز است که بدانید کشتههای سوانح راهنمایی و رانندگی در ایران را اگر کنار هم بگذاریم مسافتی از رشت تا تهران را دربر میگیرد.
کارتونهایی نظیر سیا ساکتی چه تاثیری داشت؟
در ابتدا تاثیر مناسبی داشت ولی بعدا تفریح و جک شد. به همین خاطر هم الان متوقف شده است.
همین مساله یک نکته است. در حال حاضر در محافل خانوادگی و دوستانه صحبت از رانندگی بد ایرانیان دارد به یک لطیفه تبدیل میشود. تبلیغات دولتی هم به نظر در این امر موثر است. شما چنین فکر نمیکنید؟
دقیقا درست است. مشکل این است که ما فقط حرف میزنیم. غیر از اینکه لطیفه است افتخار هم هست. پیش هم مینشینند و با افتخار از تخلفات خود یاد میکنند. غافل از اینکه هر تخلف یک سانحه بالقوه است که در برخی موارد به فعل میرسد.
خب چرا فکر میکنید که مسوولان فقط حرف میزنند و نهادهایی چون مجلس و دولت به شما کمک نمیکنند؟
چون خودشان متخلف هستند. چون رای میخواهند. یعنی چه که یک نفر بیاید بگوید تخلف جزو سبدخانوار است و نباید قیمتش بالا رود. این حرف مایه شرمساری است. یادم نرفته آن زمانی که من داد زدم در یک سال، 280 کشته ناشی از حریق داریم؛ آن زمانی که من گفتم ماشینها مشکل آتش سوزی دارند هیچ کس در این کشور از من حمایت نکرد. اینها پسرخاله خودروساز هستند. یک هواپیما در این کشور سقوط میکند عزای عمومی اعلام میکنند؛ هر روز به اندازه چند هواپیما انسان فوت میکند هیچ کس حواسش نیست. ضمن اینکه باید این را هم بگویم که قانون در این کشور خریدنی است. باور نمیکنید از کجاها با ما تماس میگیرند که فلان اتوموبیل توقیفی را از پارکینگ بیاور بیرون.
در این میان عملکرد پلیس راهنمایی و رانندگی را چطور ارزیابی میکنید؟
من اعتقاد دارم ترک فعل همه سازمانها و نهادهای مسوول در این بخش به پای پلیس نوشته میشود و این قشر به چشم «شمر» دیده میشوند. پلیس ما بسیار مظلوم است. مظلومترین و بیدفاعترین قشر در این جامعه. خانواده این ماموران هیچ حقی ندارند. کمتر ماموری هست که بتواند از تمام مرخصی سالانه خود استفاده کند و یا اینکه اضافه کاری متناسب با زحمتی که میکشد داشته باشد. این را هم باید بگویم که شیوه مامور چیدن در خیابان برای دو قرن پیش است و حالا منسوخ شده است. حالا باید به فکر مدیریت قانونی و فرهنگی بود.
تعداد پلیسهای راهنمایی و رانندگی مشخص است؟
اجازه دهید که این مساله را ذکر نکنم.
حالا به سر وقت بحث جریمه برویم. شما گفتید که جریمه با تخلف متناسب نیست و مردم میگویند این تخلف را انجام میدهم؛ حداکثر این است که جریمه شوم. با این حال میبینیم که افراد در هنگام جریمه شدن رفتارهای پرخاشگرانه انجام میدهند. ماجرا چیست؟
باید در نظر داشت که جریمه اگر چه قابل تحمل است ولی کسی فکر نمیکند که گیر بیفتد. وقتی هم که گیر میافتد سعی در توجیه دارد یا میخواهد تهدید و تطمیع کند و بعد از جریمه شدن است که به سمت پرخاش و تهدید میرود. میگویند من فرمانده ارشدت را میشناسم. دیروز میهمان من بود و از این حرفها. به ضرس قاطع میگویم در 30 سال خدمت خود ندیدم که هیچ فردی چه مسلمان و چه یهودی و چه کافر و چه انقلابی و چه ضدانقلاب برگه جریمه را با رضایت از دست من بگیرد. به همین دلیل است که باید سعی کنیم تعامل پلیس و مردم کم شود و سیستم الکترونیکی جریمه را صادر و وصول کند. ما الان داریم هیاتی کار میکنیم.
حالا واقعا راست است که پلیسها مجبورند برگ جریمه را تا پایان شیفت خود پر کنند؟
اصلا چنین چیزی صحت ندارد.
درصدی هم از جریمه نمیگیرند؟
خیر. تمام پول جریمه به حساب خزانهداری کل واریز میشود. طبق قانونی درصدی از آن به شهرداری و راه داری برای بهبود معابر داده میشود.
مبلغ کل جریمه یک سال کشور چقدر است؟
رقم دقیق ندارم ولی بالای چهارصد، پانصد میلیارد تومان است.
حالا میخواهم در مورد چند ماشین به طور جزئی بپرسم چون در افواه مردم به عنوان متخلف شناخته میشوند. اولین ماشین نیسان آبی است.
دلیل تخلفات این نیسانها اولا این است که تا 2و نیم تن بار میزنند ولی نه حقوق دولت را میدهند و نه بارنامه دارند. در عین حال دست پلیس را خواندهاند و میدانند مثلا ما در جاده هراز چند گشت و چند پست در کجا داریم. نقص فنی هم که الا ماشاالله دارند. سیستم نیزهای فرمان این خودرو تقریبا قدمتی در اندازه جنگ جهانی دوم دارد. سیستم ترمز بسیار بدی هم دارند که باعث میشود با نمی کوچک در جاده و با سرعت 30 کیلومتر در ساعت چپ کنند.
موتورسیکلتها چطور؟
فکر میکنم حدودا 10 میلیون موتور سیکلت در ایران داریم. مشکل اصلی این خودروها بی هویتی است. در عین حال قدرت مانور بالایی دارند و مسوولان هم در وضع و اجرای قانون سختگیرانه ما را یاری نمیکنند.
اتوبوسهای واحد چطور؟
مشکل اتوبوسهای درون شهری در وهله اول بحث بیمه است. شرکت واحد زیر بار بیمه شخص ثالث نمیرود و به ما میگوید در صورت بروز حادثه خسارت را شخصا میدهد. در عین حال حاکم بلامنازع خیابان هستند و بزرگی خودرو در کنار تعداد مسافرین اجازه برخورد را به پلیس نمیدهد.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.
صحبتهای من از منظر کارشناسی و برای بهبود وضع در این کشور است. من معتقدم این وضع برازنده کشور ما نیست. در عین حال از همین منظر امیدوارم که وزارت راه و مسکن در آینده نزدیک از یکدیگر جدا شوند تا متخصصین حملونقل بتوانند سر و سامانی به اوضاع این بخش از ترمینال گرفته تا راه و راهداری بدهند.
منبع: دانا نیوز