شاید مدیری که حیدری را برای مجریگری گزینش کرد و مهر قبولی بر پرونده او زد، با خودش فکر می کرد یکی از همین بچه مثبت های دوران را به جای سریال، روانه اتاق خبر می کند. اگر مرتضی حیدری، مجری خبر نمی شد شاید مهم ترین رقیب حسن جوهرچی سریال «درپناه تو» می شد! مرتضی حیدری تقریبا همان است که 15 سال از قاب تلویزیون دیده ایم: مودب، آرام و خونسرد و البته بشدت اهل ملاحظه.
حیدری به خاطر اجرای مناظره های داغ انتخابات، یکی از چهره های فراموش نشدنی انتخابات یازدهم ریاست جمهوری هم بود و حالا هم ادامه آن مناظره ها را ـ بدون نامزدها ـ در همان استودیو ولی با مهمانانی متفاوت ادامه می دهد. با مرتضی حیدری درباره ناگفته هایش از مناظره ها، نوع و سبک اجرای تلویزیونی و آسیب های اجرای تلویزیونی در ایران به گفت وگو نشستیم.
*بعضی صاحب نظران معتقدند دلیل این که سطح مجری ـ خبرنگارها در کشور ما به اندازه استانداردهای جهانی نیست وجود نوعی تفکیک در اجرا و خبرنگاری است. عذر می خواهم که به این صراحت می گویم، منظورم این است که مثلا مرتضی حیدری به عنوان یک مجری شاخص در ایران، برخلاف لری کینگ، سوالات و محورها را خودش در نمی آورد و تحقیق را به گروه یا شخص دیگری می سپارد و فقط اجرا می کند و صرفا به خاطر بیان زیبا و خوب است که مصاحبه هایش مورد توجه قرار می گیرد. در کارش چالش وجود ندارد و در نهایت این تفکیک، هم باعث افت سطح کار می شود و هم آن شخصیت و هویت گفت وگوکننده را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود گفت وگو از آن جذابیت لازم برخوردار نباشد. این را قبول دارید؟
واقعیت این است شما وقتی می توانید به عنوان خبرنگار مستقل کار کنید که رسانه مستقل داشته باشید. خبرنگار نماینده رسانه است. نکته بعدی این که ما می دانیم مشکلات چیست. اما نمی توانیم و نمی خواهیم همه آنها را در تمام سطوح مطرح کنیم؛ مثلا در رفتار، سخنان و عمل مسئولان اجرایی کشور تناقض وجود دارد و اتفاقا به نظر من فضای پرسیدن و کار رسانه ای در ایران نسبت به خیلی از کشورهای دنیا، مثل بهشت رسانه ای است.
*از چه جهت؟
از این نظر که سوژه و جذابیت های ژورنالیستی زیاد است، مثلا اگر شما بخواهید با رئیس بانک فدرال آمریکا مصاحبه کنید، موارد زیادی برای مصاحبه نمی توانید پیدا کنید، چون همه چیز سیستماتیک و طبق روال جلو می رود. ولی شما اگر اینجا بخواهید با رئیس بانک مرکزی مصاحبه کنید، اینقدر سوژه و موضوع وجود دارد که می توانید ساعت ها مصاحبه کنید؛ ولی چرا به اصطلاح مصاحبه های ما «درنمی آید؟»، چون شما زمینه لازم را ندارید. بسیاری اوقات بعد از مصاحبه ها، همکاران رسانه ای، روزنامه نگاران و استادان دانشگاه و حتی مردم می گویند شما لال بودید؟! چرا آن حرف را نزدید؟ چرا آن سوال را نکردید؟ وقتی فلانی آن حرف را می زد، چرا آن را نگفتید و... . ما نه لال هستیم و نه از موضوع به دوریم، اما در کار ما ملاحظاتی هست که رعایت آنها لازم و واجب است. البته این به معنای نادیده گرفتن ضعف ها و مشکلات ما نیست. هرکسی در رشته خودش ضعف ها و مشکلاتی دارد، اما باید چارچوب ها و محدودیت ها را هم در نظر بگیریم. شما ملاحظه کرده اید هرجا فرصتی فراهم شده که کار حرفه ای انجام دهیم، ما آن را به بهترین شکل انجام داده ایم.
*البته من سوالم این بود که مجری های ما خودشان کار تحقیق و سوژه یابی و طرح سوال را که یک کار ژورنالیستی ناب است، انجام نمی دهند و فقط در اجرا خوب هستند و این تفکیک باعث افت کیفیت می شود.
اصلا این طور نیست، البته من در مورد سایر همکاران نمی توانم قضاوت کنم، اما در مورد خودم قطعا این طور نیست. من بدون استثنا در همه مصاحبه هایم، خودم تحقیق می کنم. هم در مورد شخصیت آن فردی که می خواهم با او مصاحبه کنم، هم درخصوص سوابق و حرف ها و مواضعش.
*خودتان شخصا تحقیق می کنید یا این کار را گروه دیگری برای شما انجام می دهد؟
ممکن است از کسی خواهش کنم کمکم کند یا مشورت بگیرم و در مورد مصاحبه صحبت کنم، اما حتما خودم می روم در مورد شخصیت حقیقی او، حقوقی، سوابق، مواضع و موضوع مصاحبه اطلاعات جمع آوری می کنم. من امکان ندارد با کسی مصاحبه کرده باشم، اما تاریخ تولدش، سوابق تحصیلی، پژوهشی اش و مدیریتی اش را ندانم و در آن موضوع ویژه گفت وگو، حرف هایش را درنیاورده باشم، اگر من این کارها را نکنم، هرگز با کسی مصاحبه هم نمی کنم.
*پس اگر این طور است و شما اجرا و تحقیق را خودتان انجام می دهید، بقیه عوامل گفت وگوی ویژه خبری و آن فهرست بلند اسامی در تیتراژ چه می گویند؟!
بالاخره در هر مصاحبه ای، مجموعه ای از عوامل وظایفی دارند که به آن عمل می کنند. من در این 12 سالی که کار گفت وگو را شروع کرده ام، یعنی از آبان 78، همه تحقیقات را خودم انجام داده ام، حتی در مصاحبه هایی که خارج از گفت وگوی ویژه خبری بوده است یا برنامه هایی که شکل صرفا مصاحبه ندارد. مثلا در «پایش» که یک برنامه چند آیتمی محسوب می شود، گروه تحقیق داریم که نتایج را در اختیار ما قرار می دهد و خود من هم تا آنجا که بتوانم درباره برنامه و مهمان تحقیق می کنم.
*به نظر می رسد جای خالی یک نوع مصاحبه در رسانه های ما بخصوص تلویزیون به چشم می خورد، یعنی بجز سوالات روتین و معمول می توان سوالاتی را هم معطوف به شخصیت حقیقی مصاحبه شونده کرد که این باعث جذابیت و جلب مخاطب می شود و کار را از آن خشکی و یکدستی نجات می دهد یا حتی سوالات نرم و به اصطلاح «فان» از شخصیت های جدی و مسئولان که در همه جای دنیا معمول و مرسوم است. چرا این نوع سوالات را در مصاحبه های تلویزیونی نداریم؟
اگر بخواهیم یک تقسیم بندی ابتدایی در مورد انواع گفت وگوهای رسانه ای داشته باشیم، می توانیم گفت وگوها را به دو نوع شخصیت محور و موضوع محور تقسیم کنیم.
*این تقسیم بندی شما را قبول دارم، اما نمی شود تلفیقی از گفت وگوی شخصیت محور و موضوع محور داشت؟
چرا می شود، اما تا الان کمتر انجام شده، اما مصاحبه هایی که ما عمدتا در ایران و بخصوص در تلویزیون انجام می دهیم، تقریبا همه موضوع محور است، مثلا در بحث آموزش و پرورش، مسئولش می آید و ما از او در همان حوزه می پرسیم. کمتر در مورد شخصیت حقیقی افراد مصاحبه می کنیم.
*قبول دارید با گفت وگوی تلفیقی می شود جذابیت گفت وگوها را برای مردم و حتی خواص بیشتر کرد؟
بله. مثلا می شود وقتی با رئیس بانک مرکزی در مورد سود بانکی مصاحبه کرد، از شخصیت حقیقی نیز پرسید یا اگر با پروفسور سمیعی، جراح مغز و اعصاب مصاحبه می کنید، خب این مصاحبه شخص محور است و مردم دوست دارند در مورد شخصیت ایشان هم چیزهایی بدانند، اما وقتی شما دارید در مورد تازه های جراحی مغز و اعصاب با پروفسور سمیعی مصاحبه می کنید، آن وقت فکر نمی کنم هیچ یک از همکاران ما در عرصه رسانه بدانند باید چه بپرسند و چه نپرسند، چون سوالات مشخص است. وقتی مثلا اعلام می شود فلان روز مصاحبه تلویزیونی با رئیس جمهور برگزار می شود، کافی است به اینترنت سری بزنید. در همه سایت ها به وفور سوال هست. مردم صدها سوال دارند و سایت ها هم منتشر می کنند. عمده سوالات مردم که در سایت ها و خبرگزاری ها منتشر می شود، همان هایی است که در ذهن ما هم وجود دارد. حتی ما سوالاتی داریم که در سایت ها و خبرگزاری ها مطرح نشده است؛ اما همان طور که عرض کردم نمی توانیم همه آنها را بپرسیم. من در مقام قضاوت در مورد این محدودیت ها و ملاحظات نیستم. خیلی از این ملاحظات درست نیست و بعضی هم واقعا درست است، ولی در کل ما ملزم به رعایت آنها هستیم.
*اما واقعا بعضی وقت ها این مسأله ذهنی است. یعنی این محدودیت ها حاصل ذهن خوانی و حدس هایی است که ما از نظر بزرگان و مدیران داریم، ولی خیلی اوقات آن هم به طور اتفاقی معلوم می شود اصولا فلان مسأله اصلا خط قرمز نبوده و ما فکر می کرده ایم خط قرمز است!
من این موضوع را رد نمی کنم، اما تعدادش خیلی زیاد نیست. یک وقت است شما می گویید با همین ملاحظات خبرنگاری رفته و مصاحبه ای خوب آورده و خبرنگاری دیگر رفته و مصاحبه ای بد آورده، پس در این صورت می شود نتیجه گرفت این ملاحظات و محدودیت ها دخیل نبوده است، اما لااقل خود من از این موارد زیاد داشته ام که چیزی در مصاحبه گفته ام، ولی بعد گفته اند این چه بود که گفتی و... البته در مواردی هم بوده که برخلاف تصورم، چیزی به من نگفتند و ایرادی از حرفی که در مصاحبه زده ام، نگرفته اند و حال این که شاید اگر قبل از مصاحبه آن نکته یا سوال را چک می کردم، می گفتند مبادا این را بگویی .
*می شود نمونه هایی از این خط قرمزهای فرضی و غیرواقعی و به اصطلاح توهمی را بیان کنید؟ خط قرمزهایی که بعدها معلوم شده است اصولا خط قرمز نبوده است.
یادم نمی آید واقعا، ولی تا آنجا که فهم خودم اجازه می دهد ـ چون بیش از 15 سال است در این کار هستم و محدودیت ها و ملاحظات و خط قرمزها را می شناسم ـ همیشه سعی کرده ام تا آنجا که جا داشته تا لب خط قرمز بروم و حتی پایم را کمی هم آن طرف تر بگذارم. یادم نمی آید جایی که امکانش را داشتم، ولی استفاده نکردم. یادم نمی آید مصاحبه ای باشد که من بعدها به خودم بگویم می شد این را هم بپرسم، ولی نپرسیدم.
*شما در این فرآیندی که توضیح دادید، اصولا دغدغه داشته اید این خط قرمزهای نامشخص و مبهم را شفاف کنید و اصولا خط قرمزها را کمرنگ کنید یا اصلا چنین دغدغه یا رسالتی را برای خودتان قائل نیستید؟
اصولا حرفه خبرنگاری و مصاحبه مثل هر حرفه دیگری، یک نوع کسب و کار است. فکر نمی کنم شما کاسبی را پیدا کنید که نخواهد کسب و کارش رونق داشته باشد. برای یک خبرنگار کمال مطلوب این است که دستش باز باشد و سوالاتی بکند که هم مخاطبان در آن لحظه هورا بکشند و هم تا چند روز بعد از آن مصاحبه، یک موج خبری درست شود و همه در کوچه و خیابان بگویند دیدی فلانی چه پرسید و... بنابراین اگر کسی این کار را نمی کند به دلیل نتوانستن نیست، بلکه به دلیل همان چارچوب ها و ملاحظاتی است که عرض کردم.
و البته متاسفانه خیلی از مواقع این چارچوب ها خیلی تنگ است. واقعا گاهی شده پیش خودم گفته ام کاش فلان مصاحبه را انجام نمی دادم. به هرحال وقتی آدم مسئولیتی را به عهده دارد یا باید تمام و کمال انجام دهد یا اصولا انجام ندهد.
*خیلی از صاحب نظران معتقدند کار ژورنالیستی و خبری، از جمله کارهایی است که شما باید به اصطلاح ششدانگ با همه دغدغه و توان به آن بپردازید، به بیان عامیانه، خبرنگار باید خواب و بیداری و خودآگاه و ناخودآگاهش را وقف کارش کند، اما ظاهرا شما این طور نیستید، یعنی زندگی دوگانه ای دارید که بخشی از آن را به کار تخصصی پزشکی خودتان مشغول هستید و نیمی دیگر را به کار خبر و اجرا پرداخته اید. فکر نمی کنید این سبک کار و زندگی هم بر کیفیت کار شما تاثیر گذاشته باشد؟ انتخاب این نوع سبک کار به خاطر مسائل معیشتی بوده یا اساسا قائل به این موضوع نیستید؟
واقعیت این است اگر شما بخواهید در کاری برجسته شوید، باید حتما در آن کار تمرکز کنید. یعنی شما باید ذهن تان را از بقیه کارها فارغ کنید و مدام در حال مطالعه و تحقیق و پیگیری باشید. ولی یک واقعیت دیگر این که شما باید زندگی کنید. فکر نمی کنم کسی در این جامعه بتواند با یک شغل زندگی کند. برای من کمال مطلوب این بود که درآمدم از کار خبرنگاری و اجرا آنقدر باشد که همین سطح زندگی عادی را که الان دارم تامین کنم، ولی واقعیت این است که بیش از 50 درصد درآمد من از راه کلینیک و طبابتم می گذرد و نمی توانم آن را رها کنم. اگر چه به آن کار هم علاقه قلبی دارم و آن بخش پزشکی هم جزو بخشی از دغدغه های فکری من است، اما اگر برای من این فرصت فراهم می شد که فقط روی کار خبر تمرکز کنم و همین کار را داشته باشم، حتما استقبال می کردم.
*من در سوابق شما دیدم در انتخابات نظام پزشکی هم نامزد شدید و رای هم آوردید. عذر می خواهم به خاطر به کار بردن این کلمه، ولی این جاه طلبی یک مجری تلویزیون از کجا ناشی می شود که در عرصه تخصصی پزشکی هم می خواهد شاخص شود؟ اصولا می شود به این گفت جاه طلبی؟
این شغل من است. اولا نظام پزشکی شغل محسوب نمی شود و حقوقی هم ندارد، ولی نظام پزشکی یک سازمان صنفی فوق العاده قدیمی و قدرتمند است و با این که غیردولتی است، اما حاکمیتی است. احساس کردم کارهای انجام نشده زیادی در حوزه نظام پزشکی است که اگر بروم نظام پزشکی می توانم به انجام آن کارها کمک کنم. احساس کردم به خاطر حملاتی که به نظام پزشکی شده، این نهاد مشکلات زیادی دارد و به همین علت آنجا رفتم. گرچه وقت زیادی از من نمی گیرد. ما در نظام پزشکی در یک ماه، فقط یک نصفه روز جلسه داریم و وقت دیگری از من نمی گیرد.
*ظاهرا شما زمانی فیزیوتراپیست بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) هم بوده اید. این خیلی جالب است، چون هم این بیمارستان، بیمارستان خاصی است و هم فیزیوتراپی شغل خاصی! حتما بخشی از ناگفته های مرتضی حیدری در همین دوره کاری بوده، درست است؟ خاطره ای از این دوره دارید؟
من زمانی در بیمارستان خاتم کار می کردم که هنوز وارد صداوسیما نشده بودم. بعد که وارد سازمان شدم و کارم زیاد شد دیگر به بیمارستان خاتم نرفتم. چیز خاصی از این دوره الان به ذهنم نمی رسد.
*پس لابد آدم های مشهور و چهره هایی که با آنها مصاحبه کردید! به کلینیک فیزیوتراپی شما می آیند؟
اتفاقا من برای این که این مسائل و حاشیه ها پیش نیاید، برخلاف دیگر کلینیک های فیزیوتراپی، اسم خودم را روی آن نگذاشته ام. حالا اگر کسی به طور اتفاقی آمد و ما را شناخت بحث دیگری است!
*شما بازخوردهای مردمی و به اصطلاح کامنت های مردم درباره اجرایتان را از چه کانال هایی دریافت می کنید؟
از همه کانال های ممکن. یکی همین برخوردهای روزمره با مردم است، چون من هنوز هم سوار اتوبوس، مترو و تاکسی می شوم و با مردم برخورد دارم. در عین حال روابط عمومی سازمان و امور مخاطبان سازمان بازخورد ها را می دهند.
*منظورم این است که به طور سیستماتیک و منظم بازخوردها را دارید و به شما می رسد؟
بله، کاملا این طور است.
*عجیب ترین و جالب ترین بازخوردی که از کارها و اجراهایتان داشته اید چه بوده است؟
یک مصاحبه حساس و خاصی انجام دادم و بعد که بازخوردها آمد، اکثریت این بود که فلانی نباید مصاحبه را انجام می داد، ولی نکته جالب این بود تقریبا آنها که چنین حرفی زده بودند اصلا مصاحبه را گوش نکرده بودند. حتی کسانی که حضوری به من می گفتند تو چرا این مصاحبه را انجام دادی آنها را ندیده بودند. من سوال کردم خب کجای مصاحبه بد بود یا مثلا کدام سوال بد بود که می گفتند ما کاری نداریم. تو اصلا نباید مصاحبه را انجام می دادی. این نوع بازخورد برای من خیلی عجیب و جالب بود.
*غیرمنصفانه ترین یا ناجوانمردانه ترین جمله نقدآمیز که راجع به خودتان شنیده اید چه بوده است؟
یکسری همکاران ژورنالیست که خودشان سال ها دست شان در کار بوده و جنس ملاحظات و محدودیت ها را می شناسند، در دوره ای به خاطر مصاحبه هایم خیلی به من انتقاد می کردند که تو چرا شأن و شئونات را رعایت نمی کنی و چرا بی محابا سوال می کنی و چرا فلان جا با آن ادبیات گزنده سوال کردی و... بعد که شرایط عوض شد، همان ها مقاله می نوشتند که مگر حیدری لال است که سوال نمی کند و... اینها هم از عجایب کار در کشور ماست.
*خیلی از مردم شما را با آقای احمدی نژاد می شناسند یا برعکس، چون در این هشت سال گذشته تقریبا همه مصاحبه های رئیس جمهور را شما انجام دادید. حالا که دوره آقای احمدی نژاد تمام شده است و قاعدتا شما معذوریت ها و ملاحظات سابق را ندارید، می خواهم بدانم مرتضی حیدری، محمود احمدی نژاد را چگونه یافت؟ از نظر شما دکتر احمدی نژاد چطور آدمی بود؟
واقعیت این است که افراد دو شخصیت دارند؛ یک شخصیت حقوقی و یک شخصیت حقیقی. ما هم به موجب قانون و اخلاق مکلفیم این دو را از هم تفکیک کنیم. ما با شخصیت حقیقی افراد هیچ کاری نداریم و نباید هم کار داشته باشیم، بالاخره هرفرد به عنوان یک شخصیت حقیقی، پدر یک خانواده است و شغلی دارد.
*یعنی شما به صراحت ذاتی رسانه ها حتی درباره شخصیت حقیقی قائل نیستید؟
خب اینها، باید از هم تفکیک شود. آنجا که شخصیت حقیقی افراد است شما طبعا باید حرمت افراد را حفظ کنید. آنجا که موضوع به شخصیت حقوقی افراد بازمی گردد نیز باید حرمت افراد را حفظ کنید. اما افراد به خاطر اختیار و مسئولیتی که دارند باید پاسخگو باشند و در این حیطه شما به عنوان خبرنگار می توانید فرد را به چالش بکشید. اما این که فردی به خاطر شخصیت حقیقی اش منش یا اخلاق خاصی داشته باشد، ما اجازه نداریم به آن بپردازیم. اما اگر ویژگی رفتاری یک فرد یا جنبه هایی از شخصیت حقیقی او، روی رفتار حقوقی اش اثر بگذارد، آن دیگر در رفتار حقوقی اش محاسبه می شود. مثلا اگر حرف دروغ یا خلاف بزند یا یک مقام مسئولی حرف متناقض بگوید، ممکن است این حالت منبعث از شخصیت حقیقی اش باشد، ولی چون در رفتار حقوقی اش منعکس است، حتما باید در مورد آن قضاوت کرد.
نکته بعدی این است هرکسی که رئیس جمهور می شود، نفر اول اجرایی کشور است و نفر دوم مملکت براساس نص قانون اساسی. شرایط کشور ما شرایطی است که خیلی ملاحظات در مورد این فرد باید رعایت شود. صرف نظر از این که این فرد، یعنی رئیس جمهور چه کسی باشد، باید ملاحظات را با دقت رعایت کرد. شما ملاحظه کردید صرف نظر از این که چه کسی و از چه جریانی رئیس جمهور می شود، رهبر معظم انقلاب قویا از رئیس جمهور حمایت کرده و می کنند. به هرحال ما در فضای جمهوری اسلامی ایران مشغول فعالیت هستیم و رسانه ملی و اختصاصات خاص خود را دارد.
شاید اگر من در تلویزیون خصوصی کار می کردم، شرایط خیلی متفاوت بود. این حرفی را که می خواهم بگویم شاید برای زمان حاضر صحیح به نظر برسد و در سال های بعد و در شرایطی دیگر نادرست تلقی شود، ولی ما در شرایطی هستیم که باید خیلی از چیزهایی را که در همه دنیا پذیرفته شده است باید کنار بگذاریم.نماینده های مجلس را نگاه کنید. خیلی هایشان در مقابل بعضی موارد سکوت می کنند، در حالی که هم مصونیت و هم تریبون در اختیار دارند و خیلی از مسائل را نمی گویند. می خواهم بگویم در فضای خاصی هستیم که باید یکسری از ملاحظات را در نظر داشته باشیم.
شما می بینید شخصیتی طی چهار ماه، چهار مدل حرف متفاوت زده است، اما هیچ رسانه ای نمی آید اینها را کنار هم بگذارد و در معرض افکار عمومی قرار دهد. معنی اش این نیست که کسی اینها را نمی داند، بلکه مسأله، ملاحظات بالاتری است که کسی به آن ورود نمی کند. مثلا مسئولان ما در دو ماه اخیر در مورد این که ارز 1226 تومانی داریم یا نه، اظهارنظرهای متناقضی کردند، هم مقامات دولت سابق و هم مقامات دولت فعلی. اگر شما اینها را کنار هم بگذارید و پخش کنید، آثاری که روی مردم می گذارد، غیرقابل توصیف و بسیار خطرناک است. یک مقام مسئول می گوید ارز 1226تومانی می دهیم، آن دیگری می گوید اصلا نداریم که بدهیم و از این جمله اظهارنظرها که نشان می دهد التهابی درخصوص تصمیم گیری برای ارز وجود دارد.
شما اگر در مقام خبرنگار یا مجری بخواهید این موضوع و تناقضات گفتاری را دامن بزنید، کسی نفعی نمی برد. شاید کسی بگوید اگر این تناقضات را بگوییم، مسئولان در حرف زدن بیشتر دقت می کنند، ولی باید به این هم فکر کنیم آن التهاب عظیمی که از آنتن زنده میلیونی وارد خانه های مردم می شود، تکلیفش چیست. من به عنوان مجری باید حساب آن مخاطبی را بکنم که مثلا مرغداری دارد و اگر من به عنوان مجری، التهاب مسأله ارز را عیان و باز کنم، آن مخاطب سریع با خودش حساب و کتاب می کند و همان لحظه، قیمت مرغ و تخم مرغ را بالا می برد و این زنجیره التهاب و گرانی مرتب افزایش پیدا می کند. بنابراین مسئولیت ما بسیار سنگین و حساس است و نمی شود صرفا با ملاک های ژورنالیستی آن را قضاوت کرد.
یعنی ما در عین حال که باید کار حرفه ای انجام دهیم باید ملاحظاتی را هم داشته باشیم، مثلا شما نگاه کنید به شبکه های فارسی زبان خارج از کشور که سوژه هایشان را از رصد همین رسانه های داخلی پیدا می کنند.
*همه اینهایی که گفتید درست و منطقی، اما سوالم این بود که شما آقای احمدی نژادی را که دیگر رئیس جمهور نیست و قاعدتا ملاحظات سابق را در مورد ایشان ندارید، چگونه یافتید و توصیف شما از احمدی نژادی که هشت سال با او مصاحبه کردید، چیست؟
اجازه بدهید این را بگذاریم برای وقت دیگر. قول می دهم در این باره بعدا با شما صحبت کنم.
*برویم سراغ مناظره های انتخابات ریاست جمهوری امسال. ابتدا قرار بود مناظره ها سه مجری داشته باشد که در نهایت شما مجری همه مناظره ها شدید.
بله. این جزو توافقات اولیه ولی غیرقطعی بود و شخص ریاست سازمان در نهایت تصمیم گرفتند مناظره ها را من اجرا کنم.
*خود شما هم موافق بودید با این شکل و اجرای یک نفره مناظره ها؟
من خودم، ثبات مجری را بهتر می دانستم.
*حساب شده ترین رفتار رسانه ای در مناظره های 92 را کدام نامزد داشت؟
نه این که الان چون آقای روحانی، رئیس جمهور است این را بگویم، ولی آرامش و تسلط آقای روحانی در مناظره ها رتبه اول را داشت و بعد از ایشان، بیشترین تسلط و آرامش را در رفتار آقای حدادعادل دیدم.آقای روحانی هم رفتار با تسلط و آرامی داشت و هم کاملا مشخص بود جملات و عباراتی را که به کار می برد، حساب شده و طراحی شده بود و قبلا برایش فکر کرده بودند، چون عبارات آقای روحانی بسیار دقیق و معلوم بود به سناریوهای مختلف در مناظره فکر کرده اند و برای هرکدام یک پاسخ مناسب آماده کرده بودند.
*ناآماده ترین نامزد مناظره ها که بود؟
حتی آقای غرضی هم مسلط بود. ممکن بود حرف هایشان از نظر مخاطبان مورد توجه قرار نگیرد، اما کاملا مسلط بودند، به نظرم همه نامزدها آمادگی خوبی داشتند.
*و سوالی که می دانم برای خیلی از مردم هنوز وجود دارد. آقایی که در مناظره ها بغل دست شما نشسته بود، دقیقا چه وظایفی برعهده داشت؟
دکتر طلوعی، مدیر شبکه جام جم بودند که در مناظره ها حضور داشتند، چون در برنامه ای با این درجه از حساسیت، نیاز داشتیم به طور دائم با رژی در تماس باشیم. به خاطر نگه داشتن زمان و جمع بندی مباحث حضور ایشان لازم بود.
*نمی شد ایشان پشت صحنه حاضر باشند که این همه سوال آفرینی و ابهام ایجاد نشود؟
خب این هم می شد یک مدل باشد و البته حضور ایشان برای بنده مغتنم بود از این نظر که تماس هایی را که از استودیو می آمد یا پیغام ها را در فرصت مناسب به من می رساندند. ولی چون بینندگان نمی دانستند وظیفه ایشان چیست، برایشان سوال ایجاد می شد.
*شما در استودیوی مناظره به اینترنت هم دسترسی داشتید؟
نه ما اینترنت نداشتیم، ولی از طریق لپ تاپی که داشتیم با رژی در تماس بودیم و یک چت روم داشتیم که باهم از طریق آن در تماس آنلاین بودیم.
*یکی از نامزدها با خودش تبلت به استودیو آورده بود. این غیرقانونی نبود؟
نخیر مشکلی نداشت. ما محدودیتی در این زمینه نداشتیم.
*آن تبلت از طریق سیمکارت با بیرون در تماس نبود؟
باشد چه اشکالی دارد؟ البته من نمی دانم آن تبلت از طریق اینترنت با بیرون متصل بود یا نه، ولی اگر هم بود، اشکالی نداشت. در ضمن مشاوران نامزدها هم بیرون استودیو حاضر بودند و اگر یادداشتی داشتند می توانستند به نامزد مربوط بدهند. حالا یک وقت است یادداشت کاغذی است یا اینترنتی. فرقی نمی کرد.
*می خواستم نظر شما را در مورد مقاطع حساس مناظره ها بخصوص مناظره سوم که بحث ها خیلی داغ و حساس شده بود، بدانم، چون شما از نزدیک ناظر این لحظات بودید حالا بهتر از هرکسی می توانید قضاوت کنید. لحظه ای بود که شما پیش خودتان بگویید آهان! کار فلانی با این حرف رقیبش تمام شد یا به این می گویند یک حمله یا دفاع خوب؟
به نظرم نقطه عطف مناظرات در مناظره سوم شکل گرفت و در مناظره سوم، در چالشی که بین آقای ولایتی و آقای جلیلی پیش آمد به نظرم آقای ولایتی برنده آن چالش بودند و دومین چالش، چالشی بود که بین آقای روحانی و آقای قالیباف پیش آمد، اینها نقاط حساس این مناظره بود. در واقع آقای قالیباف با طرح آن موضوع، زمینه ای فراهم کردند که آقای روحانی حقایقی را بیان کنند و به نظرم آنجا برای آقای قالیباف بسیار گران تمام شد و آقای روحانی توانست برگ برنده بزرگی به دست آورد و به همین دلیل بود که می گویم آقای روحانی در مناظره ها بسیار آماده بودند، چون بهترین و ماهرانه ترین جواب ممکن را به آقای قالیباف دادند و جملاتشان بداهه نبود و اتفاقا یک سیاستمدار باید چنین باشد. بداهه پاسخ دادن به پشتوانه نیاز دارد و سیاستمدار حرفه ای کسی است که همه سناریوهای ممکن را در نظر بگیرد و برای هرکدام یک جواب داشته باشد. علاوه بر مناظره در مذاکره هم به این توانمندی احتیاج است و لابد آقای روحانی از تجربه مذاکراتی که داشتند هم دراین خصوص استفاده کرده اند.
*پشت صحنه مناظره ها چه حال و هوایی داشت؟
چیزی که باعث خوشحالی است این که همه نامزدها با این که پشت صحنه بین مشاوران نامزدها در استودیو، برخوردها و چالش هایی ایجاد می شد، اما خودشان آنقدر پختگی داشتند که اگر هم نسبت به هم مواضعی داشتند، رفتارشان با یکدیگر خیلی دوستانه و محترمانه بودند.
*آن قسمت نشان دادن عکس ها در مناظره اول، خیلی شبیه آیتمی از برنامه پایش بود که شما اجرای آن را هم به عهده داشتید. قسمت عکس ها را از برنامه پایش گرفته بودید؟
نه این طور نبود. ببینید بین تلویزیون و رادیو تفاوت است. اگر قرار باشد کسی تلویزیون را نبیند و چیزی را هم از دست ندهد، خب این دیگر تلویزیون نیست، رادیوست. شما اگر همان چند تا عکس را حذف می کردید از مناظره، تلویزیون مثل رادیو می شد. حتما مخاطبان رادیو هم موقع پخش آن قسمت خیلی کلافه شدند، چون نمی دانستند درمورد چه چیزی صحبت می شود. طبیعی است شما در تلویزیون باید کاری متفاوت از رادیو انجام بدهید.
*عکس ها که انگار تست هوش بود!
اتفاقا اصلا این طور نبود. با این که خیلی ها فکر کردند عکس ها تست هوش یا روان شناسی بود، ولی واقعیت این نبود. ما در عکس ها می خواستیم حرف دیگری را بزنیم. درواقع می خواستیم رویکرد نامزدها را بدانیم.
*این طراحی شما بود؟
جمعی از دوستان بودند. ببینید حرفم این است که اولین برداشتی که نامزدها از عکس ها داشتند تا حدود زیادی شخصیت آنها را هم نشان می داد یا عکس ساعتی که نشان دادیم آقای روحانی دقیقا همان چیزی را که مدنظر ما بود، گفتند. در مورد وقت شناسی و اهمیت زمان صحبت کردند.
همان ساعت که نشان داده شد، ثانیه شمار نداشت و اگر ما دنبال تست هوش بودیم باید این نکته را می گفتیم که این ساعت ثانیه شمار ندارد. فقط می خواستیم برداشت اولیه افرادی که بالقوه رئیس جمهور بودند، چیست یا دیگر سوالات کوتاه که به سوالات تستی معروف شد هم از این جنس بود، مثلا پرسیده بودیم اگر شما یک ریال اضافه داشتید در کدام بخش سرمایه گذاری می کنید که آقای عارف عصبانی شد و گفت ما تست نمی زنیم، در حالی که این سوالات اصلا تستی نبود و جواب غلط نداشت و می خواستیم فقط رویکرد نامزدها را بدانیم و به مردم معرفی کنیم.
*و سوال آخر، اغواکننده ترین پیشنهادی که به مرتضی حیدری شده است!
این که به خاطر موقعیت رسانه ای شغلی به من پیشنهاد شده باشد، در دولت و جاهای دیگر، همیشه بوده است. من فقط پست وزارت پیشنهاد نداشتم، اما راستش این است که من کار رسانه و مصاحبه تلویزیونی را با هیچ کاری در عالم عوض نمی کنم. البته از مشاغل مشاوره ای خوشم می آید، چون باعث رشد خودم هم می شود.
*الان شغل مشاوره ای دارید؟
من دو سه جا کار مشاوره ای و تدریس انجام می دهم. در حال حاضر مدیریت استراتژیک و مدیریت مالی درس می دهم و عضو شورای فقهی بانک مرکزی هم هستم، چون من دکترایم در زمینه مدیریت بانکداری اسلامی است.
**از گفت و گوی ویژه خبری تا مناظره ریاست جمهوری**
بخش ویژه گفت وگوی خبری شبکه دوم سیما از آبان 1378 با اجرای مرتضی حیدری آغاز شد. گفت وگوی ویژه خبری تا سال ها تک مجری بود و حیدری پای ثابت آن بود. بخش عمده ای از اعتبار و وزن رسانه ای مرتضی حیدری مدیون اجرای درازمدت و طولانی بخش گفت وگوی ویژه خبری شبکه دو است.
حیدری در طول این سال ها به دلیل مصاحبه با چهره های شاخص در همه حوزه های فرهنگی، سیاسی ، اجتماعی خود عملا تبدیل به کارشناسی متوسط در همه امور شده است که از اقتصاد تا سیاست حرفی برای گفتن دارد.
با تغییرات اخیر در ساختار برنامه گفت وگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما، حیدری کمتر به استودیوی گفت وگوی ویژه شبکه دو می رود و امروز این برنامه با چند مجری مختلف و البته جوان اجرا می شود و چهره شاخص تلویزیونی این بخش، دکتر حسن عابدینی است و کار تحقیق و اجرای این بخش به باشگاه خبرنگاران جوان سپرده شده است.