"گروه سیاسی صراط" - بیژن نوباوه نماینده مجلس در مصاحبه ای همه نمایندگان مجلس را به نوعی اصولگرا دانسته و گفته است "من معتقدم همانهایی هم که در اقلیت هستند جزو اصولگرایان به شمار میروند چرا که تاکنون نه حرکت بدی داشتهاند و نه حرف بد زدهاند."
به گزارش گروه سیاسی صراط، این اولین باری نیست که یکی از سیاسیون کشور در خصوص اینکه همه اصولگرا یا همه اصلاحطلبند و یا اصولگرایی محدود به اصولگرایان نیست(!) و یا مثلا اصلاحطلبان هم می توانند اصولگرا باشند و یا بهعکس، سخن می گویند.
این در حالی است که در طول سال های گذشته تفکر دیگری نیز به مرور از سوی برخی سیاستمداران رواج یافت و آن این بود که همه به آنچه "حزبی نبودن" و "سیاسی نبودن" است، افتخار کنند!
واقعیت این است که چنانچه بارها به تجربه ثابت شده است، تحزب در کشور ما در حال حاضر بنا به دلایلی جای خود را باز نکرده و نتوانسته است تاثیر ملموسی بر روی روند تصمیم سازی کشور بگذارد.
اما در کنار این واقعیت، این موضوع را نیز نمی توان کتمان کرد که به لحاظ نوع تفکرات، خط مشی ها، اولویت ها و ابزارهای مورد استفاده، آسمان سیاست ایران بی تردید به دو جناح کاملا مجزای اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم می شود. البته با کمی اغماض شاید بتوان گروه سومی به نام اعتدالگراها را نیز به این جمع اضافه کرد؛ هر چند عمده کارشناسان سیاسی اعتدالگراها را تنها به چند شخص محدود کرده اند و شانی در حد یک جریان یا جناح سیاسی برای آن قائل نیستند.
با این وجود معلوم نیست چرا همین مرزبندی شفاف – که نمی توان وجود آن را انکار کرد و حتی مدعی زیان آور بودن آن شد – نیز در میان برخی سیاسیون چنین سرنوشتی پیدا می کند.
تردیدی نیست که اصولگرایی و اصلاح طلبی در مبانی اصلی جمهوری اسلامی مشترک هستند و به طور طبیعی این موضوع شرط اصلی فعالیت سیاسی در کشور است اما اگر قرار باشد با تفسیر به رای و نگاه های خاص و عجیب این دو مفهوم را تعریف کنیم و با استفاده از بدیهیاتی مانند "اصولگرایی اعتقاد به اصل نظام و ولایت فقیه است" و جملات بدیهی دیگری از این دست، واقعا چه نیازی به این تقسیمبندیها در سیاست داریم؟
آیا واقعا اصلاح طلبان در موضوعات مربوط به سیاست داخلی، فرهنگ، سیاست خارجی و... نظرات مشابهی با اصولگرایان دارند؟! و آیا یکسان بودن نظرات و راهکارهای دو جناح برای حل مشکلات کشور اصلا مفید است؟!
در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی بسیاری از نمایندگان با پرچم اصولگرایی به مجلس راه یافتند و تعدادی نیز با پرچم اصلاح طلبی. در این میان البته شماری از نمایندگان نیز به طور مستقل انتخاب شده اند. حال اینکه ما بگوییم "من معتقدم همانهایی هم که در اقلیت هستند جزو اصولگرایان به شمار میروند چرا که تاکنون نه حرکت بدی داشتهاند و نه حرف بد زدهاند" نوعی تفسیر به رای و تعریف خاصی از اصولگرایی است که هرگز با واقعیت سیاسی کشور منطبق نیست.
به گزارش گروه سیاسی صراط، این اولین باری نیست که یکی از سیاسیون کشور در خصوص اینکه همه اصولگرا یا همه اصلاحطلبند و یا اصولگرایی محدود به اصولگرایان نیست(!) و یا مثلا اصلاحطلبان هم می توانند اصولگرا باشند و یا بهعکس، سخن می گویند.
این در حالی است که در طول سال های گذشته تفکر دیگری نیز به مرور از سوی برخی سیاستمداران رواج یافت و آن این بود که همه به آنچه "حزبی نبودن" و "سیاسی نبودن" است، افتخار کنند!
واقعیت این است که چنانچه بارها به تجربه ثابت شده است، تحزب در کشور ما در حال حاضر بنا به دلایلی جای خود را باز نکرده و نتوانسته است تاثیر ملموسی بر روی روند تصمیم سازی کشور بگذارد.
اما در کنار این واقعیت، این موضوع را نیز نمی توان کتمان کرد که به لحاظ نوع تفکرات، خط مشی ها، اولویت ها و ابزارهای مورد استفاده، آسمان سیاست ایران بی تردید به دو جناح کاملا مجزای اصولگرا و اصلاح طلب تقسیم می شود. البته با کمی اغماض شاید بتوان گروه سومی به نام اعتدالگراها را نیز به این جمع اضافه کرد؛ هر چند عمده کارشناسان سیاسی اعتدالگراها را تنها به چند شخص محدود کرده اند و شانی در حد یک جریان یا جناح سیاسی برای آن قائل نیستند.
با این وجود معلوم نیست چرا همین مرزبندی شفاف – که نمی توان وجود آن را انکار کرد و حتی مدعی زیان آور بودن آن شد – نیز در میان برخی سیاسیون چنین سرنوشتی پیدا می کند.
تردیدی نیست که اصولگرایی و اصلاح طلبی در مبانی اصلی جمهوری اسلامی مشترک هستند و به طور طبیعی این موضوع شرط اصلی فعالیت سیاسی در کشور است اما اگر قرار باشد با تفسیر به رای و نگاه های خاص و عجیب این دو مفهوم را تعریف کنیم و با استفاده از بدیهیاتی مانند "اصولگرایی اعتقاد به اصل نظام و ولایت فقیه است" و جملات بدیهی دیگری از این دست، واقعا چه نیازی به این تقسیمبندیها در سیاست داریم؟
آیا واقعا اصلاح طلبان در موضوعات مربوط به سیاست داخلی، فرهنگ، سیاست خارجی و... نظرات مشابهی با اصولگرایان دارند؟! و آیا یکسان بودن نظرات و راهکارهای دو جناح برای حل مشکلات کشور اصلا مفید است؟!
در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی بسیاری از نمایندگان با پرچم اصولگرایی به مجلس راه یافتند و تعدادی نیز با پرچم اصلاح طلبی. در این میان البته شماری از نمایندگان نیز به طور مستقل انتخاب شده اند. حال اینکه ما بگوییم "من معتقدم همانهایی هم که در اقلیت هستند جزو اصولگرایان به شمار میروند چرا که تاکنون نه حرکت بدی داشتهاند و نه حرف بد زدهاند" نوعی تفسیر به رای و تعریف خاصی از اصولگرایی است که هرگز با واقعیت سیاسی کشور منطبق نیست.
"مردم ایران نه اصلاح طلب هستند، نه اصولگرا"
"مردم ایران نه چشم و گوش سمت ................................... هستند،نه .........."
20 میلیون رای میدن خاتمی،25 میلیون میدن احمدی دلاور"18 میلیون دوباره روحانی"
"کل ایران بگردید 100 هزار نفر هم درگیر این حزب بازیا نیست"
___________________________
*هردو گروه دنبال منافع خودشون هستند*
اصولگرایی میدانید یعنی چی؟؟
یعنی دکان ولایتمداری باز کن و نان ریا و جهاد با فتنه و انحراف تخیلی را بخور !!
اصولگرایی یعنی، من خوبم،هرکه با من باشه خوبه!
"وگرنه از درجه انسانیت ساقط میشی"
اصولگرایی یعنی:
شب و روز بگو مرگ بر آمریکا، ولی از شنیدن حساب بانکی ات توی آمریکا، مخت سوت بکشه!!
اصولگرایی یعنی:
یا با من هستی، یا دیگه کلا نیستی !!!!
پس .......... که 4 سال اول رو دیدی، برای 4 سال بعدی هم حمایت کردی!
مظهر یه آدم خودفروش و برگ های پاییزی هستی !
یه آدم الکی !!!
بچسب به همون آغا محسن !!!
شاید چیزی از توش دراومد !!! و کاسب شدی!!
البته بعید میدونم!!
ولی زنده باد اصلاحات
باشه تا روحانی قهرمان تته و پته عقشت رو بریزه رو آب!
اونموقع حالت دیدن داره:)
"عصبانی نیستم عزیز"حال میکنم با روحانی و کارهاش"
______________________________
درکت میکنم آخه تو انتخابات سونامی سوپر حزب الهی با 3 میلیون به ساحل هم نرسید !!!
ندیدیه بودم بعضیا برن تو جلد طرفدار روحانی!!
همین که جلیلی و قالی باف رییس جمهور نشدن، خدا رو صدهزار بار شکر میکنم.
خدایا شکرت
صراط سوزش اینا را ببین واقعا اسلام اینا به درد اومده!!!
اصلاح طلبی صد شرف داره به اصولگرایی و جریان انحرافی.
متوجه شدی صراط!!!