صراط: پس
از گذشت دو سال و اندی از راه اندازی یک جریان رسانهای خاص توسط برخی
اشخاص، واپسین روزهای حیات این جریان که مشخص بود عمر طولانی نخواهد داشت،
فرارسید تا عبرتی برای دیگر رسانههای کشور باشند.
به گزارش «تابناک»، روزنامه «هفت صبح» با تبلیغات وسیعی از روز شنبه -سوم اردیبهشت سال 90- پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشت، شائبه استفاده از منابع مالی دولتی را تکذیب کرد. این اطلاعیه زمانی صادر شد که «تماشا» نیز صبح هر روز روی کیوسک روزنامه فروشیها میآمد. پیش تر از این دو روزنامه نیز مجله «یکشنبه» روی دکه آمده بود که همچون «هفت صبح» و «تماشا» توسط یک موسسه منتشر میشد.
تصمیم گیرنده موسسهای که این سه رسانه زیرمجموعهاش بودند، شخصی به علی مزینانی بود که به نظر می رسد ارتباط نزدیکش با فقیه غیرقابل انکار باشد. مدیرکل روابط عمومی سازمان بهزیستی در زمان مسئولیت ابوالحسن فقیه در این سازمان و مشاور فقیه پس از حضور فقیه در راس این سازمان است. درباره اینکه فقیه مورد وثوق مشایی و احمدی نژاد بود و در ایام انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز یک ماه مرخصی گرفته بود تا احتمالاً فعالیتهای سیاسیاش قابل پیگیرد تحت عنوان استفاده از امکانات دولتی نباشد نیز نیازی به مطول گویی نیست.
البته تشکیل موسسه مطبوعاتی آن هم نزدیک به یک طیف فکری دولتی امری بی سابقه نبود و پیش از این نیز افرادی چون حمیدرضا جلایی پور و ماشاءالله شمس الواعظین با هدف ایجاد یك بنیاد مطبوعاتی گسترده و انتشار نشریات مختلف در ذیل یك موسسه اقدامی با مشابهتهای شکلی و اختلافات ماهوی انجام دادند. با این حال ظاهراً این طیف تصور میکردند میتوانند کاری که اصلاح طلب ها نکردند را انجام دهند.
آرش خوشخو، سیامک رحمانی و هیوا یوسفی. اینها اصلی ترین روزنامه نگاران اصلاح طلبی بودند که به همراه دوستانشان از تحریریه روزنامه ها و مجلات نزدیک به قالیباف و جاسبی به رسانه های منتسب به طیف مشایی آورده شدند و طبیعتاً این اتفاق برای این عده کم هزینه رسانه ای نداشت و متهم به قلم فروشی نیز شدند اما در نهایت با کاهش فشار دیگر رسانهای ها در این چند مطبوعه ایستادند و حقوق های کلانی نیز دریافت کردند که حقوقها نیز طبیعتاً حقشان بوده است.
با این حال مشخص بود نمیتوان چندان به این چهرهها دل بست و همین نقطه، محل اتفراق این مجموعه با آنچه امثال شمس الواعظین پی گرفتند، بودند. این مجموعه اما شاید به عدم بازگشت اصلاح طلبان و کارگزاران به قدرت و طبیعتاً حفظ این نیروهای اصلاح طلب برای بلندمدت دل بسته بودند و نگرانی آنچه بر سر جریان شمس الواعظین آمد و در نهایت با توقیف برخی رسانهها توسط سعید مرتضوی، شکست کل طرح را در پی داشت، نداشتند.
با این حال ظاهراً هفت صبح و تماشا از همین نقطه ضربه میخورند و این نیروها که احتمالاً رسانههای اصلاح طلب را به نشریات دارای شناسنامه مشخص ترجیح میدهند، با افتادن تیم رسانههای دولت به دست چهرههای اصلاح طلب، به این رسانه ها بازگشتند و شاید دیر نباشد که حتی سردبیران این رسانه ها نیز خیلی راحت به رسانه های اصلاح طلب بازگردند! اینچنین بود که سپردن یک رسانه به دست نیروهای اجارهای، عوارضش مشخص شد و با باز شدن مستمر رسانههایی که خبرنگاران مذکور به آن قرابت داشتند، قطع همکاری ها با هفت صبح نیز شدت میگیرد.
علاوه بر استفاده از نیروی اجارهای، ضربه مهلک تر به این رسانه ها از جانب بهره برداری از یک سیاست درست (با توجه به سطح رقابت در فضای مطبوعاتی ایران) در یک بازده زمانی غلط و بدون پشتوانه مناسب بود. «دامپینگ» سیاستی بود که این طیف رسانهها در پیش گرفتند و مشخص بود «یکشنبه»، «هفت صبح» و «تماشا» با حقوق بالای که به نیروهایشان پرداخت میکردند، کیفیت کاغذ و چاپ و ضمائم نشریات نظیر آلبومهای موسیقی خوانندگان، به مراتب گران تر از نشریات معمول تمام میشود اما بعضاً تا نصف قیمت رسانههای دیگر قیمت خورده است.
این شیوه طبیعتاً در ایران با روزنامه های هزارتومانی -در صورت برخورداری از توان حفظ این رویه در بلندمدت و البته به شرط کیفیت محتوا- میتواند نتیجه بخش باشد اما وقتی دامپینگ رسانهای مستمر امکان پذیر نیست و چنین پشتوانه چندده میلیاردی وجود ندارد، خیلی زود این تب تند به عرق می نشیند و رسانه زیر این تب سنگین فلج میشود؛ اتفاقی که احتمالاً در تبدیل تماشا به گاهنامه و تعطیلی محترمانه اش بی تاثیر بوده و البته بعید نیست دیر یا زود به تعطیلی هفت صح نیز بیانجامد.
آنچه مسلم است با فضای کنونی که اخبار در لحظه در فضای مجازی منتشر میشود و نفوذ اینترنت تا برخی روستاها که دکه روزنامه فروش در آنها نیست، افزایش یافته، مدیریت روزنامه ای که به تیراژ بالا (حداقل صد هزار نسخه) برسد و از محل فروش بتواند سودآوری قابل توجهی داشته باشد، بسیار دشوار است و قریب به اتفاق معدود روزنامه هایی با این شرایط نیز نان سابقه شان و البته نیازمندیهایشان را میخورند و در گیشه آنچنان سوددهی بالایی ندارند و از این حیث ظاهراً این طیف قمار میلیاردی کرد که در آخر نیز بازنده شده است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه «هفت صبح» با تبلیغات وسیعی از روز شنبه -سوم اردیبهشت سال 90- پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشت، شائبه استفاده از منابع مالی دولتی را تکذیب کرد. این اطلاعیه زمانی صادر شد که «تماشا» نیز صبح هر روز روی کیوسک روزنامه فروشیها میآمد. پیش تر از این دو روزنامه نیز مجله «یکشنبه» روی دکه آمده بود که همچون «هفت صبح» و «تماشا» توسط یک موسسه منتشر میشد.
تصمیم گیرنده موسسهای که این سه رسانه زیرمجموعهاش بودند، شخصی به علی مزینانی بود که به نظر می رسد ارتباط نزدیکش با فقیه غیرقابل انکار باشد. مدیرکل روابط عمومی سازمان بهزیستی در زمان مسئولیت ابوالحسن فقیه در این سازمان و مشاور فقیه پس از حضور فقیه در راس این سازمان است. درباره اینکه فقیه مورد وثوق مشایی و احمدی نژاد بود و در ایام انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز یک ماه مرخصی گرفته بود تا احتمالاً فعالیتهای سیاسیاش قابل پیگیرد تحت عنوان استفاده از امکانات دولتی نباشد نیز نیازی به مطول گویی نیست.
البته تشکیل موسسه مطبوعاتی آن هم نزدیک به یک طیف فکری دولتی امری بی سابقه نبود و پیش از این نیز افرادی چون حمیدرضا جلایی پور و ماشاءالله شمس الواعظین با هدف ایجاد یك بنیاد مطبوعاتی گسترده و انتشار نشریات مختلف در ذیل یك موسسه اقدامی با مشابهتهای شکلی و اختلافات ماهوی انجام دادند. با این حال ظاهراً این طیف تصور میکردند میتوانند کاری که اصلاح طلب ها نکردند را انجام دهند.
آرش خوشخو، سیامک رحمانی و هیوا یوسفی. اینها اصلی ترین روزنامه نگاران اصلاح طلبی بودند که به همراه دوستانشان از تحریریه روزنامه ها و مجلات نزدیک به قالیباف و جاسبی به رسانه های منتسب به طیف مشایی آورده شدند و طبیعتاً این اتفاق برای این عده کم هزینه رسانه ای نداشت و متهم به قلم فروشی نیز شدند اما در نهایت با کاهش فشار دیگر رسانهای ها در این چند مطبوعه ایستادند و حقوق های کلانی نیز دریافت کردند که حقوقها نیز طبیعتاً حقشان بوده است.
با این حال مشخص بود نمیتوان چندان به این چهرهها دل بست و همین نقطه، محل اتفراق این مجموعه با آنچه امثال شمس الواعظین پی گرفتند، بودند. این مجموعه اما شاید به عدم بازگشت اصلاح طلبان و کارگزاران به قدرت و طبیعتاً حفظ این نیروهای اصلاح طلب برای بلندمدت دل بسته بودند و نگرانی آنچه بر سر جریان شمس الواعظین آمد و در نهایت با توقیف برخی رسانهها توسط سعید مرتضوی، شکست کل طرح را در پی داشت، نداشتند.
با این حال ظاهراً هفت صبح و تماشا از همین نقطه ضربه میخورند و این نیروها که احتمالاً رسانههای اصلاح طلب را به نشریات دارای شناسنامه مشخص ترجیح میدهند، با افتادن تیم رسانههای دولت به دست چهرههای اصلاح طلب، به این رسانه ها بازگشتند و شاید دیر نباشد که حتی سردبیران این رسانه ها نیز خیلی راحت به رسانه های اصلاح طلب بازگردند! اینچنین بود که سپردن یک رسانه به دست نیروهای اجارهای، عوارضش مشخص شد و با باز شدن مستمر رسانههایی که خبرنگاران مذکور به آن قرابت داشتند، قطع همکاری ها با هفت صبح نیز شدت میگیرد.
علاوه بر استفاده از نیروی اجارهای، ضربه مهلک تر به این رسانه ها از جانب بهره برداری از یک سیاست درست (با توجه به سطح رقابت در فضای مطبوعاتی ایران) در یک بازده زمانی غلط و بدون پشتوانه مناسب بود. «دامپینگ» سیاستی بود که این طیف رسانهها در پیش گرفتند و مشخص بود «یکشنبه»، «هفت صبح» و «تماشا» با حقوق بالای که به نیروهایشان پرداخت میکردند، کیفیت کاغذ و چاپ و ضمائم نشریات نظیر آلبومهای موسیقی خوانندگان، به مراتب گران تر از نشریات معمول تمام میشود اما بعضاً تا نصف قیمت رسانههای دیگر قیمت خورده است.
این شیوه طبیعتاً در ایران با روزنامه های هزارتومانی -در صورت برخورداری از توان حفظ این رویه در بلندمدت و البته به شرط کیفیت محتوا- میتواند نتیجه بخش باشد اما وقتی دامپینگ رسانهای مستمر امکان پذیر نیست و چنین پشتوانه چندده میلیاردی وجود ندارد، خیلی زود این تب تند به عرق می نشیند و رسانه زیر این تب سنگین فلج میشود؛ اتفاقی که احتمالاً در تبدیل تماشا به گاهنامه و تعطیلی محترمانه اش بی تاثیر بوده و البته بعید نیست دیر یا زود به تعطیلی هفت صح نیز بیانجامد.
آنچه مسلم است با فضای کنونی که اخبار در لحظه در فضای مجازی منتشر میشود و نفوذ اینترنت تا برخی روستاها که دکه روزنامه فروش در آنها نیست، افزایش یافته، مدیریت روزنامه ای که به تیراژ بالا (حداقل صد هزار نسخه) برسد و از محل فروش بتواند سودآوری قابل توجهی داشته باشد، بسیار دشوار است و قریب به اتفاق معدود روزنامه هایی با این شرایط نیز نان سابقه شان و البته نیازمندیهایشان را میخورند و در گیشه آنچنان سوددهی بالایی ندارند و از این حیث ظاهراً این طیف قمار میلیاردی کرد که در آخر نیز بازنده شده است.