ارجاع پرونده ایران از سوی شورای حکام آژانس به شورای امنیت ملل متحد، تصویب قطعنامههای متعدد، قوانین فرامرزی مصوب در کنگره آمریکا، فرمانهای رییسجمهوری آمریکا، مصوبات شورای وزیران خارجه اروپا، تحریمهای یکجانبه کشورها علیه ایران، فشارهای رسمی و پنهان بر شرکتهای اقتصادی طرف قرارداد با بنگاههای ایرانی، محدود ساختن همکاریهای علمی، آموزشی و پژوهشی دانشگاههای ایرانی با مراکز علمی خارج از کشور، روند افزایشی اجرای استراتژی مهار ایران در سالهای اخیر است.
به نظر میرسد آنچه خود را «جامعه جهانی» میخواند و بهقول نوآم چامسکی زمانی که خاکها را کنار میزنید میبینید که این «جامعه جهانی» چیزی جز ائتلاف آمریکا، انگلستان و فرانسه نیست، در تحقق راهبردهای خود در مورد تحریم ایران تاکنون موفق بودهاند. موفقیت این تحریمها در ایجاد فضای ضدایرانی در رسانهها و در فضای کسبوکار بیشتر از آن چیزی است که در فضای دیپلماتیک و روابط رسمی بین کشورها اتفاق افتاده است. هر کسی که نیازمند خرید یک کتاب از خارج، ارسال مقدار کمی پول برای فرزند دانشجویش در کشوری دیگر، تامین مواد اولیه، تهیه یک نرمافزار یا یک لیسانس برای یک فعالیت یا اخذ ویزا از یک کشور باشد، متوجه خواهد شد که تحریم با لایههای عادی جامعه ایرانی چه کرده است؛ وگرنه رییسجمهور و وزیر خارجه ایران که مشکلی در مسافرت به نیویورک ندارند و صدالبته مشکلی در مورد تامین بودجه آن.
پس تحریمهای فعلی، دیگر در صدد تنبیه یا تصحیح مسوولان کشور نیست. این تحریمها، فعالیت عادی لایههای مختلف جامعه ایرانی بهخصوص در بخش طبقه متوسط را نشانه گرفته و نتیجه اصلی آن، کم شدن رشد و رفاه طبقه متوسط و افزایش دهکهای دارای درآمد پایین و البته تشکیل یک طبقه ثروتمند که از قبال تحریمها، تجارتهای غیرمتعارفی برای دور زدن تحریمها دارند، بوده است؛ بنابراین مساله تحریم فارغ از اینکه کدام طرفها مقصر این وضعیت هستند، یک ابزار برای گزش اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران است. پس مساله تحریم یک امر ملی است و همه مردم باید از اهداف، روشها و مدلهای آن آگاه بوده و در برابر آن رفتار عقلایی بایسته داشته باشند.
روشهای پیش رو در برابر تحریم متعدد است؛ اما به نظر من شناخت تحریم به ما کمک میکند که در چه زمینهای بیشتر فعالیت کنیم. به نظر من تحریمها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: تحریمهای منتج از شورای امنیت و تحریمهای منتج از نظر دولتها. در مورد شورای امنیت، تاثیرگذاری بر تصمیمگیری در این شورا، مسالهای دیپلماتیک است که به عهده وزارت امور خارجه و مراکز حقوقی دیگر کشور است.
اما تحریمهای ناشی از تصمیم دولتها اکثرا از سوی کشورهایی اتفاق افتاده است که نظامی با تفکیک قوا دارند؛ یعنی دارای مجلس، کنگره یا پارلمانی هستند که تحریمهای ایران را طی یک فرآیند قانونی تصویب کردهاند. تاثیرگذاری بر تحریمها، کاهش دادن و معکوس کردن آنها نیازمند روندی طولانی، پیچیده و چندوجهی است. اعتراض به تحریم از منظر مدنی در این ارتباط به این صورت است که هر صنف، گروه، دسته، لایه و طبقهای مناسبتر است که مشابه خود را در کشوری که ایران را تحریم کرده، شناسایی کرده و نسبت به ایجاد ارتباط در ابتدا و سپس آگاهیبخشی نسبت به وضعیت ایران بهصورت ظریف اقدام کند.
اما در این راستا، نامه نوشتن روشنفکران ایرانی به رییسجمهوری آمریکا به نظر بنده چندان کارساز نیست، بلکه مخاطب روشنفکران ایرانی بهتر است جامعه تحصیلکرده آمریکا باشد. اینکه استادان دانشگاههای ایرانی نامهای خطاب به دبیرکل ملل متحد یا روسایجمهور آمریکا و اروپایی بنویسند، به لحاظ رسانهای قابل ارائه است، اما اگر گروههای مدنی و نخبگان ایرانی در حوزههای مختلف با همتایان خود گفتمان عقلایی در مورد ایران و اهمیت ایران و تحریمهای ایران داشته باشند، بسیار بیشتر میتوان امیدوار بود که فشار بر کنگره و دولت آمریکا برای رفع تحریمها افزایش یابد. این روش را تاکنون تا اندازهای کوبا، آذربایجان و چین در آمریکا استفاده کرده و نتیجه گرفتهاند.
دست آخر اینکه، همه اقدامات مدنی ضدتحریم، نیازمند پوشش وسیع رسانهای است و چنانچه مایل به رونق بیشتر این اقدامات مدنی باشیم، باید به رسانههای جهانی اجازه حضور و رفت و آمد به ایران را بدهیم تا اقدامات طبقات مختلف در این جنبش اعتراضی را برای جهانیان منعکس کنند.