در حقیقت بسیاری از کارگردان ها خواسته یا ناخواسته در بازی گرفتن از زنان به جنسیت و زنانگی آنها به عنوان جنس دوم توجه کرده و آنها را موجوداتی منفعل و حاشیه ای نشان داده اند یا حتی در بسیاری از فیلمنامه ها قالب های کلیشه ای نظیر زن احساساتی، زن در کنار مرد، زن اعصاب خردکن و آشپز نمونه دیده شده که به صورت های گوناگونی روایت شده است. البته در سال های اخیر تلاش شده نقش متفاوتی به زنان در فیلم های ایرانی داده شود، اما به نظر می رسد که همچنان میان واقعیت اجتماعی زنان، ترسیم آینده مطلوب و تصویری که در فیلم ها نشان داده می شود، تفاوت و گسست های فراوانی وجود دارد.
مثلا در بسیاری از فیلم ها و سریال ها زنان ایرانی خانه دار به عنوان نمادهای مهربانی، عطوفت، مادر نمونه و همسر فداکار دیده می شوند، اما کمتر به مشکلات حقوقی این قشر زحمتکش توجه یا پرداخته شده است. موضوعاتی نظیر این که کار در خانه به دشواری کار در بیرون از خانه است و این قشر عظیم از زنان ایرانی، بدون بیمه مشاغل و خدمات ناشی از آن هستند ازجمله مواردی است که تاکنون به آن پرداخته نشده است. اکنون اگر از زاویه ای دیگر به این قشر نگاه کنیم در فیلم های با تم عاشقانه و اجتماعی امروزی ایرانی، ریشه و ماهیت نگاه به زنان تغییر شایانی نکرده، گویا فرهنگ و باورهای سنتی جامعه ایرانی همواره تعصبات خود را نسبت به نقش های زنانه و نگاه جنسیتی به آنها حفظ کرده است.
البته در برخی فیلم ها مثل «زندان زنان» یا «عروس آتش» نگاه انتقادی به نابرابری های اجتماعی و تبعیض های جنسیتی تا حد زیادی مورد توجه قرار گرفته، اما کمتر با زنی مواجه می شویم که نقش کارآفرینی برتر را داشته باشد و در شرکتی یا کارخانه 5000 نفر را مدیریت می کند. در حالی که امروز در فیلم های سینمایی کشورهای پیشرفته ما شاهد تغییر نوع نگاه به زنان هستیم، زنانی که داعیه مدیریت برتر بر جهان امروز را دارند. در فیلم معروف «سکوت بره ها» که جایزه اسکار را به خود اختصاص داده، شاهد آن هستیم که دختری دانشجوی جرم شناسی چگونه یکی از پیچیده ترین و دشوارترین پرونده های جنایی تاریخ آمریکا را با حمایت پلیس در دست گرفته و به نتیجه مطلوب می رساند. در حقیقت اگر نگاهی به سینمای ایران نسبت به سینمای کشورهای پیشرفته داشته باشیم بخوبی شاهد آن خواهیم بود که در سینمای ایران فیلمسازان چون در فضا و فرهنگ جامعه سنتی رشد و نمو یافته اند، زنان را به عنوان شخصیت هایی بازتولید می کنند که در جامعه ای مردسالار وجود دارند.
همواره کلیشه های جنسیتی، سنتی، ذهنیت و باورهای فیلمسازان ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است. البته وقتی نگاه انتقادی به جامعه داریم این فیلم ها می توانند تا حدی مفید و تاثیرگذار باشند، اما نباید از یاد برد که برای عبور از جامعه ای که مبنای درکش از زن و مرد براساس هویتی جنسیتی است، به جامعه ای که مبتنی بر هویت مدنی و فرهنگ انسان سالاری شکل می گیرد باید از سینما، ادبیات و هنر برای این تغییر استفاده کرد. در فیلم «درباره اِلی» اصغر فرهادی که از طبقه متوسط جامعه ایران سخن می گوید نیز در بخشی از فیلم شاهد آن هستیم که یکی از زن و شوهرهایی که به همراه دوستان خود به شمال رفته اند، بر اثر گم شدن اِلی با یکدیگر درگیر شده و مرد سیلی محکمی به گوش زن می زند.
طبیعتا نگاه هوشمندانه فرهادی به عنوان انتقاد از جامعه مردسالار پذیرفتنی است؛ اما همچنان باید پرسید که چرا ما نمی توانیم شخصیت های قوی زنانه را در فیلم ها و سریال هایمان بازتولید کنیم؟ در ترکیه هر چند هنوز برابری کامل زن و مرد وجود ندارد، اما در بسیاری از فیلم ها و سریال های تلویزیونی شان تلاش می کنند زنان را موجوداتی قدرتمند، بااراده، تلاشگر، باهوش و پویا نشان دهند. به نظر می رسد زمان آن رسیده است که از دو منظر در سینما به زنان بپردازیم، اول آن که بپذیریم بسیاری از مشکلات حقوقی و قانونی زنان همچنان در فیلم ها و سریال های ایرانی نشان داده نشده که باید به آنها پرداخت.
دوم آن که باید در نمایش زنانی که می توانند با فرهنگ مردسالاری مقابله کنند و به نوعی به آنها در یک جامعه در حال رشد نیاز داریم به عنوان الگوها و نمونه های موفق بپردازیم. اکنون در ایران زنانی داریم که کارخانه های بزرگ و مؤسسات مالی و اعتباری معتبری را مدیریت می کنند. حال چگونه است که چنین زنانی در فیلم ها نمایش داده نمی شوند. از اشکالات اساسی که به کارگردان موفق زنان در ایران گرفته می شود، این است که کوشش آنها برای انتقاد از وضع موجود و حرکت به سمت وضع مطلوب، آنها در مسیر اشتباهی قرار داده که به جای نشان دادن مسائل واقعی زنان، آنها را در قالب نقش های مردانه(زنان مردنما) بازتولید می کنند.
این موضوع نه تنها در ایران، بلکه در دیگر کشورهای در حال توسعه بسیار دیده می شود مثلا در «ویرجینیا» که در یوگسلاوی سابق ساخته شده، کارگردان نشان می دهد که زنی مورد تجاوز قرار گرفته و کشته می شود. همسر او تلاش می کند دختر بازمانده از همسرش را همچون یک مرد آموزش دهد تا انتقام مادرش را بگیرد. در این فیلم آنچه بر آن تاکید می شود هویت مردانه است که نماد شجاعت و دلیری است. نمونه چنین سوژه ای را می توان در سینمای ایران در فیلم «تسویه حساب» تهمینه میلانی مشاهده کرد که چگونه زنان بزهکار با روش های خشونت آمیز از مردان اخاذی می کنند. به نظر می رسد زمان آن رسیده که برای تکوین جامعه مدرن ایرانی تلاش کنیم. جامعه ای که زنان و مردان در کنار هم به عنوان انسان هایی تلاشگر، اثرگذار و قدرتمند نشان می دهد.