"صراط" - منکر نمی توان شد که تحریم نفت، درآمد ارزی کشور را کاهش داده و به دلیل در هم تنیدگی تولید ناخالص داخلی کشور با دلارهای نفتی، مشکلاتی متوجه اقتصاد ایران شده است. این وضعیت، ما را با دو پرسش اساسی مواجه کرده است: اولا آیا تحریمهای نفتی، یک «پدیده دفعی» و «عارضه» در روابط خارجی ایران محسوب می شود و قابل درمان است؟ و دوم اینکه آیا ریشه مشکلات اقتصادی ایران در کاهش درآمدهای نفتی است و با بازگشت به مسیر سابق، اوضاع بهبود خواهد یافت؟ یادداشت حاضر سعی می کند، پاسخ های صریحی به این دو پرسش راهبردی ارائه کند.
کسانی در کشور بر این اعتقادند و مدام در طبل باور خویش می کوبند که «دروازه مشکلات امروز کشور در بحث سیاست خارجی است»، پرونده هسته ای را «موضوعی دیپلماتیک» می خوانند و بعضا پا را فراتر گذاشته پیشنهاد میدهند که تهران با «عدم اعمال حقی از حقوقش»، برای بهبود رابطه با غرب و آمریکا دست به «ابتکار یکجانبه» بزند. این طیف که عمدتا رویکرد لیبرال به سیاست خارجی دارند و عرصه روابط بین الملل را صحنه صلح و نوازش می بینند، تصورشان این است که تحریم های چند سال اخیر، به دلیل بی اعتمادی غرب در باب مسئله هسته ای وضع شده اند و اگر اعتمادسازی از جانب ایران صورت گیرد، همه چیز قابل رفع و رجوع است. اما به نظر می رسد این خوش خیالی نتیجه نوعی عدم واقع بینی و راه رفته ای است که پیشتر نیز تجربه شده و شکست خورده است. شواهد بسیار زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه تحریم های نفتی یک عارضه دفعی و مقطعی نیستند و در یک چارچوب مفهومی مشخص با هدف معین که تغییر نظام سیاسی ایران است، علیه کشورمان وضع شده اند. اسناد و شواهد در این باره بسیار است و می توان چکیده و جمع بندی گزارش آنها را در مقاله اخیر «استفان والت» استاد ارشد روابط بین الملل دانشگاه جان اف کندی آمریکا دید. والت می نویسد «تنها چیزی که آمریکا در مورد ایران آن را خواهد پذیرفت، پایان جمهوری اسلامی است» و اضافه می کند: «ایالات متحده آمریکا در مورد ایران به تهدید استفاده از زور متوسل شده و سال هاست که اشکال مختلفی از اقدامات براندازانه را علیه ایران جلو برده است و ایران هنوز نگفته است چشم عمو سام».
فهم روند براندازی جمهوری اسلامی که امروز در حوزه اقتصادی به اوج خود رسیده، دقائق و خلل و فرجی دارد که با ساده اندیشی و خوش بینی نمی توان بدان رسید. این روند البته از نگاه عالی ترین سطوح تصمیم گیر در جمهوری اسلامی دور نبوده است. به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در خردادماه 1368 (24 سال پیش) دقت کنید: «من برخلاف بعضى از تحلیلها، احتمال مىدهم که دشمن براى اینکه مردم را از ادامه این راه و این حضور مأیوس و پشیمان کند، حتى مشکلات جدید اقتصادى را بر ما تحمیل نماید. هیچ بعید نیست مشکلاتى را براى فروش نفت، تهیه مواد اولیه و کالاهاى ضرورى به وجود آورد، تا فشار را بر مردم زیاد کند. دولت و مجلس و مسؤولان باید دست به دست هم دهند و بهترین راهها و موفقترین شیوهها را جستجو کنند، تا مشکلات اقتصادى مردم کم شود».
با در نظر گرفتن این روند، نباید خیال کرد که حتی با تعلیق فعالیت های هستهای، می توان رضایت دشمن را جلب و تحریم ها را لغو نمود.
نکته مهم تری که به پرسش دوم ما در طلیعه نوشتار حاضر پاسخ می دهد، نسبت مشکلات اقتصادی ایران با دلارهای نفتی است. طیفی که مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی پیوند می زند، این پیش فرض را در ذهن دارد که نفت، ستون فقرات اقتصاد ایران است و هم اکنون که درآمدهای نفتی متوقف شده، اقتصاد ایران دچار معضل گشته و راه خروج از وضع کنونی، بازگشت صادرات نفت به سطح قبلی است. جالب اینکه همان کسانی در پی لغو تحریم ها و احیای دلارهای نفتی هستند که در سال های گذشته، انبوهی از مطالب را نوشته اند تا ثابت کنند دولت ایران به دلیل وابستگی به درآمد های نفتی «دولتی رانتیر» است و این به «دموکراسی» آسیب می زند!
حتی اگر صادرات نفت از سر گرفته شد و دلارهای نفتی احیا شدند، اقتصاد ایران ممکن است با بلعیدن این قرص مسکن آرام گیرد اما درمان نخواهد شد و این تحلیل مورد اجماع اکثر اقتصاددانان است. مشکل اساسی اقتصاد ایران آن است که دولت ترجیح می دهد به جای آنکه مردم را درگیر فعالیت های اقتصادی و تولید کرده و از ماحصل درآمد مالیاتی این فعالیت ها ضمن تامین بودجه به رشد اقتصادی برسد، نفت حاضر و آماده را صادر کرده و در مدتی کوتاه و با زحمتی اندک، به درآمد هنگفت برسد. این است که کسانی که به قول آقای نوبخت در گذشته نیز «نمیگذاشتند مشکلات اقتصادی مردم بر طرف شود» و دنبال «راه های سهل الوصول برای جلب رضایت عمومی» بودند، امروز نیز در پی معنادار نشان دادن رابطه اقتصاد-سیاست خارجی، و تحمیل این گفتمان به دولت و افکار عمومی اند و سودای بازگشت به دوران مفت خوری نفت را در سر دارند.
اما آیا تجربه اقتصاد بدون نفت در ایران ممکن است و آرزو نیست؟ داده های اطلاعاتی و تحلیلی فراوانی در این باره وجود دارند که پاسخ مثبت به این پرسش می دهند. شاید باور این حقیقت مشکل به نظر آید اما بر اساس برآوردهای رسمی انجام شده در حال حاضر دو سوم اقتصاد ایران مالیات پرداخت نمیکند. با توجه به سهم بیش از 36 درصدی درآمد مالیاتی در بودجه سال 91، اگر نظام مالیاتی موفق شود درآمد مالیاتی دو سوم مذکور را به دست آورد، بودجه کشور از نفت مستقل خواهد شد. این دستاورد بزرگ و نقطه عطف در اقتصاد ایران یک امر روشن است و بر اساس محاسبات انجام شده در کمسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، فقط با اصلاح ساختار مالیاتی می توان ظرف دو سال بودجه کشور را بدون اتکا به درآمدهای نفتی بست . این سخن «رابرت لوکاس» نوبلیست اقتصاد خطاب به مدیران اقتصادی ایران بسیار قابل توجه است که «من نمیفهمم تا وقتی شما مالیات دارید، چرا از نفت استفاده میکنید؟»
جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی با واقعیت هایی مواجه است که اتخاذ راهبرد اقتصادی باید بر مبنای این واقعیات صورت گیرد. واقعیت اول، دشمنی ناتمام و هدفدار دشمن است؛ واقعیت دوم، کاهش درآمد ارزی در نتیجه تحریم نفت است؛ واقعیت سوم، ناکارآمدی یک اقتصاد وابسته به نفت در درازمدت و ضرورت رهایی از آن است؛ واقعیت چهارم، وجود ظرفیت لازم و کافی در داخل برای استقلال از درآمدهای نفتی است و...
حقیقت آن است که ایران در شرایط کنونی باید به الگوی رشد اقتصادی درونزا روی آورد که مستقل از وابستگی به تجارت است. تئوری های سنتی رشد بر روی تجارت تاکید داشتند و آن را موتور رشد میدانستند در حالیکه تئوری رشد درونزا بر روی آموزش، مهارت نیروی کار، توسعه تکنولوژی های جدید و اقتصاد دانش بنیان تاکید دارد. بررسیهای تاریخی نشان می دهد رشدهای بالا در کشورهای صنعتی نیز با استفاده از تئوری رشد درونزا رخ داده است. شرایط رشد پایدار زمانی حاصل خواهد شد که سرمایه گذاری های ما تا حدود قابل توجهی ناشی از افزایش در تولید باشد. نفت نیز، یک واقعیت دیگر در اقتصاد ایران است که باید نوع نگاه بدان تغییر یابد؛ حتی اگر درآمدی از دریچه فروش نفت حاصل می شود، این حرف شومپیتر حرف درستی است که نباید آن را جز یک «قدرت اقتصادی موقت» به عنوان نیروی محرکه فرآیند نوآوری محسوب کرد.
کسانی در کشور بر این اعتقادند و مدام در طبل باور خویش می کوبند که «دروازه مشکلات امروز کشور در بحث سیاست خارجی است»، پرونده هسته ای را «موضوعی دیپلماتیک» می خوانند و بعضا پا را فراتر گذاشته پیشنهاد میدهند که تهران با «عدم اعمال حقی از حقوقش»، برای بهبود رابطه با غرب و آمریکا دست به «ابتکار یکجانبه» بزند. این طیف که عمدتا رویکرد لیبرال به سیاست خارجی دارند و عرصه روابط بین الملل را صحنه صلح و نوازش می بینند، تصورشان این است که تحریم های چند سال اخیر، به دلیل بی اعتمادی غرب در باب مسئله هسته ای وضع شده اند و اگر اعتمادسازی از جانب ایران صورت گیرد، همه چیز قابل رفع و رجوع است. اما به نظر می رسد این خوش خیالی نتیجه نوعی عدم واقع بینی و راه رفته ای است که پیشتر نیز تجربه شده و شکست خورده است. شواهد بسیار زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه تحریم های نفتی یک عارضه دفعی و مقطعی نیستند و در یک چارچوب مفهومی مشخص با هدف معین که تغییر نظام سیاسی ایران است، علیه کشورمان وضع شده اند. اسناد و شواهد در این باره بسیار است و می توان چکیده و جمع بندی گزارش آنها را در مقاله اخیر «استفان والت» استاد ارشد روابط بین الملل دانشگاه جان اف کندی آمریکا دید. والت می نویسد «تنها چیزی که آمریکا در مورد ایران آن را خواهد پذیرفت، پایان جمهوری اسلامی است» و اضافه می کند: «ایالات متحده آمریکا در مورد ایران به تهدید استفاده از زور متوسل شده و سال هاست که اشکال مختلفی از اقدامات براندازانه را علیه ایران جلو برده است و ایران هنوز نگفته است چشم عمو سام».
فهم روند براندازی جمهوری اسلامی که امروز در حوزه اقتصادی به اوج خود رسیده، دقائق و خلل و فرجی دارد که با ساده اندیشی و خوش بینی نمی توان بدان رسید. این روند البته از نگاه عالی ترین سطوح تصمیم گیر در جمهوری اسلامی دور نبوده است. به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در خردادماه 1368 (24 سال پیش) دقت کنید: «من برخلاف بعضى از تحلیلها، احتمال مىدهم که دشمن براى اینکه مردم را از ادامه این راه و این حضور مأیوس و پشیمان کند، حتى مشکلات جدید اقتصادى را بر ما تحمیل نماید. هیچ بعید نیست مشکلاتى را براى فروش نفت، تهیه مواد اولیه و کالاهاى ضرورى به وجود آورد، تا فشار را بر مردم زیاد کند. دولت و مجلس و مسؤولان باید دست به دست هم دهند و بهترین راهها و موفقترین شیوهها را جستجو کنند، تا مشکلات اقتصادى مردم کم شود».
با در نظر گرفتن این روند، نباید خیال کرد که حتی با تعلیق فعالیت های هستهای، می توان رضایت دشمن را جلب و تحریم ها را لغو نمود.
نکته مهم تری که به پرسش دوم ما در طلیعه نوشتار حاضر پاسخ می دهد، نسبت مشکلات اقتصادی ایران با دلارهای نفتی است. طیفی که مشکلات اقتصادی را به سیاست خارجی پیوند می زند، این پیش فرض را در ذهن دارد که نفت، ستون فقرات اقتصاد ایران است و هم اکنون که درآمدهای نفتی متوقف شده، اقتصاد ایران دچار معضل گشته و راه خروج از وضع کنونی، بازگشت صادرات نفت به سطح قبلی است. جالب اینکه همان کسانی در پی لغو تحریم ها و احیای دلارهای نفتی هستند که در سال های گذشته، انبوهی از مطالب را نوشته اند تا ثابت کنند دولت ایران به دلیل وابستگی به درآمد های نفتی «دولتی رانتیر» است و این به «دموکراسی» آسیب می زند!
حتی اگر صادرات نفت از سر گرفته شد و دلارهای نفتی احیا شدند، اقتصاد ایران ممکن است با بلعیدن این قرص مسکن آرام گیرد اما درمان نخواهد شد و این تحلیل مورد اجماع اکثر اقتصاددانان است. مشکل اساسی اقتصاد ایران آن است که دولت ترجیح می دهد به جای آنکه مردم را درگیر فعالیت های اقتصادی و تولید کرده و از ماحصل درآمد مالیاتی این فعالیت ها ضمن تامین بودجه به رشد اقتصادی برسد، نفت حاضر و آماده را صادر کرده و در مدتی کوتاه و با زحمتی اندک، به درآمد هنگفت برسد. این است که کسانی که به قول آقای نوبخت در گذشته نیز «نمیگذاشتند مشکلات اقتصادی مردم بر طرف شود» و دنبال «راه های سهل الوصول برای جلب رضایت عمومی» بودند، امروز نیز در پی معنادار نشان دادن رابطه اقتصاد-سیاست خارجی، و تحمیل این گفتمان به دولت و افکار عمومی اند و سودای بازگشت به دوران مفت خوری نفت را در سر دارند.
اما آیا تجربه اقتصاد بدون نفت در ایران ممکن است و آرزو نیست؟ داده های اطلاعاتی و تحلیلی فراوانی در این باره وجود دارند که پاسخ مثبت به این پرسش می دهند. شاید باور این حقیقت مشکل به نظر آید اما بر اساس برآوردهای رسمی انجام شده در حال حاضر دو سوم اقتصاد ایران مالیات پرداخت نمیکند. با توجه به سهم بیش از 36 درصدی درآمد مالیاتی در بودجه سال 91، اگر نظام مالیاتی موفق شود درآمد مالیاتی دو سوم مذکور را به دست آورد، بودجه کشور از نفت مستقل خواهد شد. این دستاورد بزرگ و نقطه عطف در اقتصاد ایران یک امر روشن است و بر اساس محاسبات انجام شده در کمسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، فقط با اصلاح ساختار مالیاتی می توان ظرف دو سال بودجه کشور را بدون اتکا به درآمدهای نفتی بست . این سخن «رابرت لوکاس» نوبلیست اقتصاد خطاب به مدیران اقتصادی ایران بسیار قابل توجه است که «من نمیفهمم تا وقتی شما مالیات دارید، چرا از نفت استفاده میکنید؟»
جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی با واقعیت هایی مواجه است که اتخاذ راهبرد اقتصادی باید بر مبنای این واقعیات صورت گیرد. واقعیت اول، دشمنی ناتمام و هدفدار دشمن است؛ واقعیت دوم، کاهش درآمد ارزی در نتیجه تحریم نفت است؛ واقعیت سوم، ناکارآمدی یک اقتصاد وابسته به نفت در درازمدت و ضرورت رهایی از آن است؛ واقعیت چهارم، وجود ظرفیت لازم و کافی در داخل برای استقلال از درآمدهای نفتی است و...
حقیقت آن است که ایران در شرایط کنونی باید به الگوی رشد اقتصادی درونزا روی آورد که مستقل از وابستگی به تجارت است. تئوری های سنتی رشد بر روی تجارت تاکید داشتند و آن را موتور رشد میدانستند در حالیکه تئوری رشد درونزا بر روی آموزش، مهارت نیروی کار، توسعه تکنولوژی های جدید و اقتصاد دانش بنیان تاکید دارد. بررسیهای تاریخی نشان می دهد رشدهای بالا در کشورهای صنعتی نیز با استفاده از تئوری رشد درونزا رخ داده است. شرایط رشد پایدار زمانی حاصل خواهد شد که سرمایه گذاری های ما تا حدود قابل توجهی ناشی از افزایش در تولید باشد. نفت نیز، یک واقعیت دیگر در اقتصاد ایران است که باید نوع نگاه بدان تغییر یابد؛ حتی اگر درآمدی از دریچه فروش نفت حاصل می شود، این حرف شومپیتر حرف درستی است که نباید آن را جز یک «قدرت اقتصادی موقت» به عنوان نیروی محرکه فرآیند نوآوری محسوب کرد.