عماد افروغ جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتار اصلاحطلبان در مواجهه با رأی خانم راستگو در انتخاب شهردار تهران را آسیبشناسی کرد.
روزنامه کیهان امروز شنبه 23/06/92 در ستون اخبار ویژه خود نوشت: یک جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتار اصلاحطلبان در مواجهه با رأی خانم راستگو در انتخاب شهردار تهران را مورد نقد آسیبشناسی قرار داد.
عماد افروغ در این باره نوشت: بعد از انتخاب شهردار تهران شاهد حملات شدیدی به یکی از اعضای اصلاحطلب شورای شهر، توسط برخی دیگر از اعضای اصلاحطلب این شورا بودیم. نمیدانم اسم این حمله و هجمه را چه باید گذاشت، صرف اینکه یک اصلاحطلب در جایگاهی عمومی و مدنی و نه حزبی، رأیی بر اساس تشخیص خود، آن هم پس از طرح مصوب استماع برنامههای رقیبان اصلی بدهد چه اشکالی دارد و چرا باید با این هجمهها روبهرو شود؟ مگر در همین دولت گذشته نبودند افرادی از اصولگرایان که به شدت در برابر تصمیمات غیر اصولی دولت مستقر ایستادند و از عدم رای اعتماد تا استیضاح وزیر و حتی سوال از رئیسجمهور پیش رفتند؟
وی تصریح کرد: این جماعت اگر اعتدالگرا هستند و به نام دفاع از اعتدالگرایی با اقبالی روبهرو شدهاند که علیالقاعده این کار و تصمیم عین اعتدال است و با آن منافاتی ندارد و اگر اصلاحطلب غیر متعادل هستند بگویند بر اساس کدام مرامنامه قابل دسترس تشکیلاتی، به کدام شاخه از اردوگاه اصلاحطلبی تعلق دارند و اصولا نسبت این شاخه با کارگزاران چیست؟
نماینده سابق مجلس در این تحلیل آسیبشناسانه مینویسد: اما قطع نظر از این رخداد، سوالی اساسی وجود دارد که با فرض مستحکم و مدون بودن مواضع و با فرض موقعیت حزبی، در مواقعی که افراد احساس میکنند حقی پایمال میشود یا حقی به حقدار نمیرسد یا اصل شایستگی رعایت نمیشود و قس علی هذا، چه موضعی باید بگیرند. اصولا قدرت مانور افراد در درون تشکیلات مختلف از جمله تشکیلات حزبی چیست؟ آیا در کل مواضع بر پایه تعامل و اجماع نظر تعیین میشود و یا صرفا دستور تشکیلاتی از بالا و تبعیت از آن مراد است. در این بین اصل شایستگی چه میشود؟
وی با بیان اینکه بعضیها حزب و کار حزبی را با پادگان و از جلو نظام و پا جفت کردن و احترام به مافوق اشتباه گرفتهاند، مینویسد: در شرایطی که گروهبندیهای شفاف و مواضع مدون در اختیار نیست و تنها عدهای خاص برای یک تشکیلات تصمیمات روزمره و معمولا متغیر و متلون میگیرند و هر روز با لابیهای خود به رنگ و لعابی در میآیند، تکلیف بنده خدایی که با گرایش به برخی شعارها و با اعتماد به التزام گردانندگان یک تشکیلات به این شعارها، به این گروهها میپیوندد چیست؟ آیا اعضای تشکیلات مختلف حکم سربازان صفر دارند؟ آیا اصول و قواعد و شعارها و ارزشهای حزب و تشکیلات مهماند، یا رفتارها و مواضع سران و مدیران یک تشکیلات، ولو ناسازگار با این اصول؟ گیریم که تمام این مراحل نیز پشت سر گذاشته شده باشد، مواضع معلوم، تصمیمات جمعی، آیا مواجهه با ناقضان باید از روی قاعده باشد و یا طرد و لعن و هتاکی و تهدید؟
جاسوسی نیابتی آژانس امنیت ملی آمریکا برای اسرائیل!
«آمریکا اطلاعات شهروندان خود را به سرویسهای جاسوسی اسرائیل میدهد.»
روزنامه گاردین این خبر را به نقل از ادوارد اسنودن کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا فاش کرد. بر اساس اسناد جدید افشا شده از سوی اسنودن، آژانس امنیت ملی آمریکا، دادههای اطلاعاتی خود از جمله اطلاعات درباره شهروندان آمریکا را با دولت اسرائیل به اشتراک میگذارد.
به گزارش دویچه وله ادوارد اسنودن از اوایل ژوئن سال جاری (2013) افشای گسترده برنامه جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) را آغاز کرد. برملا ساختن جاسوسی آمریکا در جهان، از جمله در اروپا و آلمان، وجهه ایالات متحده را در سطح بینالمللی خدشهدار کرده است.
بر اساس یک تفاهمنامه که متن آن توسط روزنامه «گاردین» در لندن منتشر شد مشخص میشود که آژانس امنیت ملی آمریکا نه تنها اطلاعات خود را با نهاد مشابه خود در اسرائیل به اشتراک میگذارد بلکه حدی قانونی ندارد تا معین باشد چه چیزهایی میتواند به اشتراک گذاشته شود.
هیچ سازوکار نظارتیای برای این امر درنظر گرفته نشده و اطلاعات به صورت «خام» به اشتراک گذاشته شدهاند؛ به این معنا که این اطلاعات بدون هیچ گونه «تصفیه» یا اقدام برای ناشناس کردن افراد به اشتراک گذاشته شدهاند.
به گزارش «گاردین» تفاهمنامه بین اسرائیل و آمریکا در سال 2009 امضا شده است و بر اساس آن اسرائیل مجاز است تا یک سال هر فایلی شامل اطلاعات هویتی مردم آمریکا را حفظ کند.
این موضوع فایلهایی درباره مقامات کاخ سفید، بخشهای مختلف کابینه، و همچنین سنا، مجلس نمایندگان و سیستم دادگاه فدرال ایالات متحده را در برمیگیرد.
بر اساس سند منتشر شده، اسرائیل مجاز است دادههای اطلاعاتی خارجی را منتشر کند به شرط این که اطلاعات شهروندان آمریکا از آن به گونهای حذف شود که افراد قابل شناسایی نباشند.
روزنامه چاپ ترکیه: تلآویو اولین قربانی حمله به سوریه است
آمریکا جنگهای منطقه را به پیمانکاران واگذار کرده و به علت شرایط وخیم اقتصادی قادر به مداخله نظامی طولانیمدت در سوریه نیست.
این تحلیل را روزنامه آیندینلیک چاپ ترکیه منتشر کرد و در پاسخ این مسئولان که چرا آمریکا برخلاف تبلیغات انجام گرفته به سوریه حمله نکرد، نوشت: آمریکا بودجه لازم برای اشغال یک کشور جدید را ندارد و حتی وزیر خزانهداری آمریکا عنوان کرده بود که خزانه این کشور خالی است.
محمدعلی گوللر در این تحلیل مینویسد: حزب کمونیست چین در آخرین کنگره خود تصمیمی مبنی بر اینکه منابع مالی چین در داخل این کشور مورد بهرهبرداری قرار گیرد اتخاذ کرده بود و این مسئله آمریکا را در تنگنا قرار داد و اکنون واشنگتن قادر به استقراض از چین نمیباشد. اکنون واشنگتن درصدد بازگرداندن منابع مالی خود از خارج به داخل کشور است و تصمیمات خزانهداری آمریکا را باید در این راستا ارزیابی کرد و این وضعیت و افزایش قدرت چین در اقتصاد جهانی نمایانگر آن است که اقتصاد آمریکا حتی با یک جنگ جدید نیز نمیتواند بهبود یابد.
به نوشته گوللر، آمریکا با لحاظ این واقعیت استراتژی جدید دفاعی خود را به اجرا گذاشته است و در این استراتژی واشنگتن در منطقه آسیا ـ پاسفیک راسا عمل میکند و اداره امنیت در خاورمیانه را نیز به پیمانکاران خود واگذار کرده و مجبور به ادامه این روند است.
آیندینلیک معتقد است: فکر و ایده مداخله نظامی در سوریه از آن «باراک اوباما» و گروهی که وی نماینده آنان است، نمیباشد. اوباما خواستار تداوم سیاست آمریکا در سوریه از طریق ترکیه، عربستان و قطر است که این مسئله ایران و ترکیه را نیز رو در روی یکدیگر قرار میدهد و این نیز به نفع آمریکاست.
به نوشته گوللر، اگر مداخله و اشغال نظامی آمریکا در سوریه نتیجهبخش نباشد و منوط به یک عملیات محدود هوایی باشد اولین قربانی این مسئله تلآویو خواهد بود و اسرائیل با لحاظ این مسئله نگرانی خود را از عملیات محدود نظامی اعلام کرد. با بمباران سوریه توسط موشکهای تام هاوک آمریکا، گروههای حماس و حزبالله به اسرائیل حمله خواهند کرد و گروههای تاثیرگذار در آمریکا با لحاظ این مسئله به حملهای که امنیت اسرائیل را تضمین نکند و حتی آن را به مخاطره اندازد مخالفت میکنند.
اصلاحطلبان کاری کردند که صفت فاشیست به آنها بچسبد
«داستان پیش آمده در شورای شهر و انتخاب شهردار تهران میتواند درس عبرتی برای اصلاحطلبان و هاشمی باشد.»
وبسایت رادیو زمانه که از هلند بارگذاری میشود در تحلیلی به قلم یکی از اصلاحطلبان فراری نوشت: انتخاب محسن هاشمی به عنوان نامزد شهرداری تهران از سوی اصلاحطلبان نهتنها هیچ نشانی از عقلانیت به همراه نداشت، بلکه نشاندهنده پیروی کورکورانه از هاشمی بود که نتایج بدی به بار آورد و میتواند باز هم به اشکال متفاوتی تکرار شود. هاشمی رفسنجانی از خاتمی و اصلاحطلبان خواسته بود که حتما محسن هاشمی را به عنوان شهردار انتخاب کنند اما او حتی واجد 10 درصد خوشنامی مسجد جامعی نبود و نیست و درست یا نادرست، پیرامون وی حرف و حدیث فراوانی وجود دارد.
این تحلیل با بیان اینکه نامزدی هاشمی باعث انسجام اصولگرایان با وجود انتقادهایی به قالیباف شد، مینویسد: جنجال بزرگی که حول رای الهه راستگو برپا شد و بهترین خوراک را به سیمای جمهوری اسلامی و اصولگرایان داد تا اصلاحطلبان را جماعتی فاشیست قلمداد کنند، بخشی از دنبالهروی کورکورانه است. پرویز سروری گفت: برخوردهای فاشیستی به نفع اصلاحطلبان نیست http://jahannews.com/vdcfjodmjw6dyja.igiw.html) )دو سایت طرفدار تمام عیار هاشمی نیز آتش به پا کن و بنزینپاش بر آن بودند اما هزینه اعتباریاش را اصلاحطلبان پرداخت کردند.
رادیو زمانه با بیان اینکه مشکل مخالفان اکنون پیدا کردن پست برای محسن هاشمی نیست نوشت: ائتلاف اصلاحطلبان با هاشمی یک امر است و دنبالهروی از او، امری دیگر.
نیویورک تایمز: حتماً باید سفیر آمریکا در سوریه نیز کشته شود؟!
روزنامه نیویورکتایمز هشدار داد آمریکا از مداخله نظامی در لیبی نتیجهای نگرفته که بخواهد کار دشوارتر از آن را در سوریه انجام دهد.
توماس فریدمن در این تحلیل خاطرنشان کرد: لیبی آخرین کشوری است که در سال 2011 به جرم آنکه «معمر قذافی» از خط قرمز تعیین شده غرب تجاوز کرده بود، هدف بمباران و مداخله نظامی «ناتو» قرار گرفت. در آن برهه، مدعای غرب و کشورهای اصلی شرکت کننده در مداخله نظامی اعم از آمریکا، انگلیس و فرانسه این بود که مداخله «ناتو» در لیبی نمونه موفق یک مداخله نظامی خارجی است اما واقعیتهای میدانی، حقیقتی متفاوت را گواه میدهد.
وی میافزاید: از لحظه حمله ناتو در تاریخ سوم سپتامبر 2011 تاکنون، کشور لیبی نه تنها شاهد رشد و پیشرفت نبوده، بلکه تا عمق درون بدترین بحرانهای سیاسی و اقتصادی غوطهور شده و حاکمیت دولت مرکزی در اقصی نقاط کشور از هم پاشیده و متلاشی شده است. دیگر چه جای تردیدی بر کذب بودن صحت مدعای غرب در مورد موفق بودن حمله نظامی به لیبی وجود دارد. نیویورک تایمز تأکید کرد: دستاورد حمله غرب به لیبی را باید در تولید نفت این کشور که مرغوبترین نفت جهان است مشاهده کرد. نفتی که تا قبل از حمله روزانه 1/4 میلیون بشکه تولید میشد امروز سطح تولید آن تنها به 160 هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرده است. اینک غرب مترصد است همان تجربه ناموفق را در مورد سوریه به جریان اندازد. داستان همه جنگهای اخیر ما یکی است. یک کشور عربی-اسلامی که باید مورد حمله قرار گیرد!
فریدمن هشدار داده که اگر روزی سفیر آمریکا در دمشق نیز کشته شود، نباید تعجب کرد.
پیش از این سفیر آمریکا در لیبی در حمله معترضان به کنسولگری بنغازی به هلاکت رسید.
مافیای اصلاحطلب وارد میشود!
عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم، الهه راستگو عضو شورای شهر تهران را به خاطر رأی دادن به شهرداری قالیباف، انواع اهانتها و اتهامها را نثار وی کرد.
ولیالله شجاعپوریان که اکنون عضو شورای شهر است در مصاحبه با سایت «خرداد»، راستگو را صرفا به این خاطر که قالیباف را شایستهتر از محسن هاشمی برای شهرداری تشخیص داده، «جاسوس»، «دورو»، «بیصداقت»، «منافق» و... خواند! او مدعی شده الهه راستگو در جلسات اصلاحطلبان نقش جاسوس را داشته و خود را به پول فروخته است!
به کارگیری چنین ادبیاتی درباره یک عضو شورای شهر صرفا به خاطر رأی و انتخابی متفاوت در حالی است که فراکسیون متبوع آقای شجاع پوریان در مجلس ششم-فراکسیون مشارکت- به معنای واقعی کلمه پر از عناصر دورو، بیصداقت، منافق و جاسوس بود؛ چندان که شماری از این افراد به اروپا و آمریکا پناهنده شده، سرّیترین اطلاعات مجلس و نظام را به مراکز اطلاعاتی غرب فروخته و به ملت و کشور خود خیانت کردند بدون اینکه با کمترین اعتراض عناصر غیرتمندی(!؟) نظیر شجاع پوریان مواجه شوند. امثال فاطمه حقیقتجو، اکبر موسویخوئینی، رجب مزروعی، شیرزاد و... از شبه اصلاحطلبان مجلس ششم بودند که رسواییهای بیسابقه و غیرقابل قیاس با یک رأی خانم راستگو به بار آوردند اما غیرت مدعیان اصلاحطلبی و صداقت هرگز به جوش نیامد. ظاهرا آقای شجاع پوریان تمام آنچه را که درباره عملکرد طیف متبوع خویش در 12-10 سال گذشته باید به زبان میآورد، ذخیره کرده و نثار یک عضو شورای شهرکه نمیدانسته با «مافیا» طرف است، کرده است.
گفته میشود حملات کمسابقه و پرحجم به خانم راستگو یک مصوبه درون حلقهای در میان اصلاحطلبان بوده تا ضمن ارعاب و بالا بردن هزینه استقلال رأی، از تکرار اتفاق مشابه توسط دیگر اصلاحطلبان جلوگیری شود.
روزنامه کیهان امروز شنبه 23/06/92 در ستون اخبار ویژه خود نوشت: یک جامعهشناس و استاد دانشگاه رفتار اصلاحطلبان در مواجهه با رأی خانم راستگو در انتخاب شهردار تهران را مورد نقد آسیبشناسی قرار داد.
عماد افروغ در این باره نوشت: بعد از انتخاب شهردار تهران شاهد حملات شدیدی به یکی از اعضای اصلاحطلب شورای شهر، توسط برخی دیگر از اعضای اصلاحطلب این شورا بودیم. نمیدانم اسم این حمله و هجمه را چه باید گذاشت، صرف اینکه یک اصلاحطلب در جایگاهی عمومی و مدنی و نه حزبی، رأیی بر اساس تشخیص خود، آن هم پس از طرح مصوب استماع برنامههای رقیبان اصلی بدهد چه اشکالی دارد و چرا باید با این هجمهها روبهرو شود؟ مگر در همین دولت گذشته نبودند افرادی از اصولگرایان که به شدت در برابر تصمیمات غیر اصولی دولت مستقر ایستادند و از عدم رای اعتماد تا استیضاح وزیر و حتی سوال از رئیسجمهور پیش رفتند؟
وی تصریح کرد: این جماعت اگر اعتدالگرا هستند و به نام دفاع از اعتدالگرایی با اقبالی روبهرو شدهاند که علیالقاعده این کار و تصمیم عین اعتدال است و با آن منافاتی ندارد و اگر اصلاحطلب غیر متعادل هستند بگویند بر اساس کدام مرامنامه قابل دسترس تشکیلاتی، به کدام شاخه از اردوگاه اصلاحطلبی تعلق دارند و اصولا نسبت این شاخه با کارگزاران چیست؟
نماینده سابق مجلس در این تحلیل آسیبشناسانه مینویسد: اما قطع نظر از این رخداد، سوالی اساسی وجود دارد که با فرض مستحکم و مدون بودن مواضع و با فرض موقعیت حزبی، در مواقعی که افراد احساس میکنند حقی پایمال میشود یا حقی به حقدار نمیرسد یا اصل شایستگی رعایت نمیشود و قس علی هذا، چه موضعی باید بگیرند. اصولا قدرت مانور افراد در درون تشکیلات مختلف از جمله تشکیلات حزبی چیست؟ آیا در کل مواضع بر پایه تعامل و اجماع نظر تعیین میشود و یا صرفا دستور تشکیلاتی از بالا و تبعیت از آن مراد است. در این بین اصل شایستگی چه میشود؟
وی با بیان اینکه بعضیها حزب و کار حزبی را با پادگان و از جلو نظام و پا جفت کردن و احترام به مافوق اشتباه گرفتهاند، مینویسد: در شرایطی که گروهبندیهای شفاف و مواضع مدون در اختیار نیست و تنها عدهای خاص برای یک تشکیلات تصمیمات روزمره و معمولا متغیر و متلون میگیرند و هر روز با لابیهای خود به رنگ و لعابی در میآیند، تکلیف بنده خدایی که با گرایش به برخی شعارها و با اعتماد به التزام گردانندگان یک تشکیلات به این شعارها، به این گروهها میپیوندد چیست؟ آیا اعضای تشکیلات مختلف حکم سربازان صفر دارند؟ آیا اصول و قواعد و شعارها و ارزشهای حزب و تشکیلات مهماند، یا رفتارها و مواضع سران و مدیران یک تشکیلات، ولو ناسازگار با این اصول؟ گیریم که تمام این مراحل نیز پشت سر گذاشته شده باشد، مواضع معلوم، تصمیمات جمعی، آیا مواجهه با ناقضان باید از روی قاعده باشد و یا طرد و لعن و هتاکی و تهدید؟
جاسوسی نیابتی آژانس امنیت ملی آمریکا برای اسرائیل!
«آمریکا اطلاعات شهروندان خود را به سرویسهای جاسوسی اسرائیل میدهد.»
روزنامه گاردین این خبر را به نقل از ادوارد اسنودن کارمند سابق آژانس امنیت ملی آمریکا فاش کرد. بر اساس اسناد جدید افشا شده از سوی اسنودن، آژانس امنیت ملی آمریکا، دادههای اطلاعاتی خود از جمله اطلاعات درباره شهروندان آمریکا را با دولت اسرائیل به اشتراک میگذارد.
به گزارش دویچه وله ادوارد اسنودن از اوایل ژوئن سال جاری (2013) افشای گسترده برنامه جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا (NSA) را آغاز کرد. برملا ساختن جاسوسی آمریکا در جهان، از جمله در اروپا و آلمان، وجهه ایالات متحده را در سطح بینالمللی خدشهدار کرده است.
بر اساس یک تفاهمنامه که متن آن توسط روزنامه «گاردین» در لندن منتشر شد مشخص میشود که آژانس امنیت ملی آمریکا نه تنها اطلاعات خود را با نهاد مشابه خود در اسرائیل به اشتراک میگذارد بلکه حدی قانونی ندارد تا معین باشد چه چیزهایی میتواند به اشتراک گذاشته شود.
هیچ سازوکار نظارتیای برای این امر درنظر گرفته نشده و اطلاعات به صورت «خام» به اشتراک گذاشته شدهاند؛ به این معنا که این اطلاعات بدون هیچ گونه «تصفیه» یا اقدام برای ناشناس کردن افراد به اشتراک گذاشته شدهاند.
به گزارش «گاردین» تفاهمنامه بین اسرائیل و آمریکا در سال 2009 امضا شده است و بر اساس آن اسرائیل مجاز است تا یک سال هر فایلی شامل اطلاعات هویتی مردم آمریکا را حفظ کند.
این موضوع فایلهایی درباره مقامات کاخ سفید، بخشهای مختلف کابینه، و همچنین سنا، مجلس نمایندگان و سیستم دادگاه فدرال ایالات متحده را در برمیگیرد.
بر اساس سند منتشر شده، اسرائیل مجاز است دادههای اطلاعاتی خارجی را منتشر کند به شرط این که اطلاعات شهروندان آمریکا از آن به گونهای حذف شود که افراد قابل شناسایی نباشند.
روزنامه چاپ ترکیه: تلآویو اولین قربانی حمله به سوریه است
آمریکا جنگهای منطقه را به پیمانکاران واگذار کرده و به علت شرایط وخیم اقتصادی قادر به مداخله نظامی طولانیمدت در سوریه نیست.
این تحلیل را روزنامه آیندینلیک چاپ ترکیه منتشر کرد و در پاسخ این مسئولان که چرا آمریکا برخلاف تبلیغات انجام گرفته به سوریه حمله نکرد، نوشت: آمریکا بودجه لازم برای اشغال یک کشور جدید را ندارد و حتی وزیر خزانهداری آمریکا عنوان کرده بود که خزانه این کشور خالی است.
محمدعلی گوللر در این تحلیل مینویسد: حزب کمونیست چین در آخرین کنگره خود تصمیمی مبنی بر اینکه منابع مالی چین در داخل این کشور مورد بهرهبرداری قرار گیرد اتخاذ کرده بود و این مسئله آمریکا را در تنگنا قرار داد و اکنون واشنگتن قادر به استقراض از چین نمیباشد. اکنون واشنگتن درصدد بازگرداندن منابع مالی خود از خارج به داخل کشور است و تصمیمات خزانهداری آمریکا را باید در این راستا ارزیابی کرد و این وضعیت و افزایش قدرت چین در اقتصاد جهانی نمایانگر آن است که اقتصاد آمریکا حتی با یک جنگ جدید نیز نمیتواند بهبود یابد.
به نوشته گوللر، آمریکا با لحاظ این واقعیت استراتژی جدید دفاعی خود را به اجرا گذاشته است و در این استراتژی واشنگتن در منطقه آسیا ـ پاسفیک راسا عمل میکند و اداره امنیت در خاورمیانه را نیز به پیمانکاران خود واگذار کرده و مجبور به ادامه این روند است.
آیندینلیک معتقد است: فکر و ایده مداخله نظامی در سوریه از آن «باراک اوباما» و گروهی که وی نماینده آنان است، نمیباشد. اوباما خواستار تداوم سیاست آمریکا در سوریه از طریق ترکیه، عربستان و قطر است که این مسئله ایران و ترکیه را نیز رو در روی یکدیگر قرار میدهد و این نیز به نفع آمریکاست.
به نوشته گوللر، اگر مداخله و اشغال نظامی آمریکا در سوریه نتیجهبخش نباشد و منوط به یک عملیات محدود هوایی باشد اولین قربانی این مسئله تلآویو خواهد بود و اسرائیل با لحاظ این مسئله نگرانی خود را از عملیات محدود نظامی اعلام کرد. با بمباران سوریه توسط موشکهای تام هاوک آمریکا، گروههای حماس و حزبالله به اسرائیل حمله خواهند کرد و گروههای تاثیرگذار در آمریکا با لحاظ این مسئله به حملهای که امنیت اسرائیل را تضمین نکند و حتی آن را به مخاطره اندازد مخالفت میکنند.
اصلاحطلبان کاری کردند که صفت فاشیست به آنها بچسبد
«داستان پیش آمده در شورای شهر و انتخاب شهردار تهران میتواند درس عبرتی برای اصلاحطلبان و هاشمی باشد.»
وبسایت رادیو زمانه که از هلند بارگذاری میشود در تحلیلی به قلم یکی از اصلاحطلبان فراری نوشت: انتخاب محسن هاشمی به عنوان نامزد شهرداری تهران از سوی اصلاحطلبان نهتنها هیچ نشانی از عقلانیت به همراه نداشت، بلکه نشاندهنده پیروی کورکورانه از هاشمی بود که نتایج بدی به بار آورد و میتواند باز هم به اشکال متفاوتی تکرار شود. هاشمی رفسنجانی از خاتمی و اصلاحطلبان خواسته بود که حتما محسن هاشمی را به عنوان شهردار انتخاب کنند اما او حتی واجد 10 درصد خوشنامی مسجد جامعی نبود و نیست و درست یا نادرست، پیرامون وی حرف و حدیث فراوانی وجود دارد.
این تحلیل با بیان اینکه نامزدی هاشمی باعث انسجام اصولگرایان با وجود انتقادهایی به قالیباف شد، مینویسد: جنجال بزرگی که حول رای الهه راستگو برپا شد و بهترین خوراک را به سیمای جمهوری اسلامی و اصولگرایان داد تا اصلاحطلبان را جماعتی فاشیست قلمداد کنند، بخشی از دنبالهروی کورکورانه است. پرویز سروری گفت: برخوردهای فاشیستی به نفع اصلاحطلبان نیست http://jahannews.com/vdcfjodmjw6dyja.igiw.html) )دو سایت طرفدار تمام عیار هاشمی نیز آتش به پا کن و بنزینپاش بر آن بودند اما هزینه اعتباریاش را اصلاحطلبان پرداخت کردند.
رادیو زمانه با بیان اینکه مشکل مخالفان اکنون پیدا کردن پست برای محسن هاشمی نیست نوشت: ائتلاف اصلاحطلبان با هاشمی یک امر است و دنبالهروی از او، امری دیگر.
نیویورک تایمز: حتماً باید سفیر آمریکا در سوریه نیز کشته شود؟!
روزنامه نیویورکتایمز هشدار داد آمریکا از مداخله نظامی در لیبی نتیجهای نگرفته که بخواهد کار دشوارتر از آن را در سوریه انجام دهد.
توماس فریدمن در این تحلیل خاطرنشان کرد: لیبی آخرین کشوری است که در سال 2011 به جرم آنکه «معمر قذافی» از خط قرمز تعیین شده غرب تجاوز کرده بود، هدف بمباران و مداخله نظامی «ناتو» قرار گرفت. در آن برهه، مدعای غرب و کشورهای اصلی شرکت کننده در مداخله نظامی اعم از آمریکا، انگلیس و فرانسه این بود که مداخله «ناتو» در لیبی نمونه موفق یک مداخله نظامی خارجی است اما واقعیتهای میدانی، حقیقتی متفاوت را گواه میدهد.
وی میافزاید: از لحظه حمله ناتو در تاریخ سوم سپتامبر 2011 تاکنون، کشور لیبی نه تنها شاهد رشد و پیشرفت نبوده، بلکه تا عمق درون بدترین بحرانهای سیاسی و اقتصادی غوطهور شده و حاکمیت دولت مرکزی در اقصی نقاط کشور از هم پاشیده و متلاشی شده است. دیگر چه جای تردیدی بر کذب بودن صحت مدعای غرب در مورد موفق بودن حمله نظامی به لیبی وجود دارد. نیویورک تایمز تأکید کرد: دستاورد حمله غرب به لیبی را باید در تولید نفت این کشور که مرغوبترین نفت جهان است مشاهده کرد. نفتی که تا قبل از حمله روزانه 1/4 میلیون بشکه تولید میشد امروز سطح تولید آن تنها به 160 هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرده است. اینک غرب مترصد است همان تجربه ناموفق را در مورد سوریه به جریان اندازد. داستان همه جنگهای اخیر ما یکی است. یک کشور عربی-اسلامی که باید مورد حمله قرار گیرد!
فریدمن هشدار داده که اگر روزی سفیر آمریکا در دمشق نیز کشته شود، نباید تعجب کرد.
پیش از این سفیر آمریکا در لیبی در حمله معترضان به کنسولگری بنغازی به هلاکت رسید.
مافیای اصلاحطلب وارد میشود!
عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم، الهه راستگو عضو شورای شهر تهران را به خاطر رأی دادن به شهرداری قالیباف، انواع اهانتها و اتهامها را نثار وی کرد.
ولیالله شجاعپوریان که اکنون عضو شورای شهر است در مصاحبه با سایت «خرداد»، راستگو را صرفا به این خاطر که قالیباف را شایستهتر از محسن هاشمی برای شهرداری تشخیص داده، «جاسوس»، «دورو»، «بیصداقت»، «منافق» و... خواند! او مدعی شده الهه راستگو در جلسات اصلاحطلبان نقش جاسوس را داشته و خود را به پول فروخته است!
به کارگیری چنین ادبیاتی درباره یک عضو شورای شهر صرفا به خاطر رأی و انتخابی متفاوت در حالی است که فراکسیون متبوع آقای شجاع پوریان در مجلس ششم-فراکسیون مشارکت- به معنای واقعی کلمه پر از عناصر دورو، بیصداقت، منافق و جاسوس بود؛ چندان که شماری از این افراد به اروپا و آمریکا پناهنده شده، سرّیترین اطلاعات مجلس و نظام را به مراکز اطلاعاتی غرب فروخته و به ملت و کشور خود خیانت کردند بدون اینکه با کمترین اعتراض عناصر غیرتمندی(!؟) نظیر شجاع پوریان مواجه شوند. امثال فاطمه حقیقتجو، اکبر موسویخوئینی، رجب مزروعی، شیرزاد و... از شبه اصلاحطلبان مجلس ششم بودند که رسواییهای بیسابقه و غیرقابل قیاس با یک رأی خانم راستگو به بار آوردند اما غیرت مدعیان اصلاحطلبی و صداقت هرگز به جوش نیامد. ظاهرا آقای شجاع پوریان تمام آنچه را که درباره عملکرد طیف متبوع خویش در 12-10 سال گذشته باید به زبان میآورد، ذخیره کرده و نثار یک عضو شورای شهرکه نمیدانسته با «مافیا» طرف است، کرده است.
گفته میشود حملات کمسابقه و پرحجم به خانم راستگو یک مصوبه درون حلقهای در میان اصلاحطلبان بوده تا ضمن ارعاب و بالا بردن هزینه استقلال رأی، از تکرار اتفاق مشابه توسط دیگر اصلاحطلبان جلوگیری شود.