بررسی بدعت حسنه و بدعت سیئه
در اینجا یک نکته قابل تأمل است و آن اینکه در کلمات فقها، چه فقهای اهل سنّت و چه فقهای شیعه آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئة، یعنی ما یک بدعت خوب داریم و یک بدعت بد، ما باید ببینیم که این تقسیم صحیح است یا نه؟ حتی مرحوم شهید ثانی هم در شرح لمعه این تقسیم را دارد، ولی این تقسیم «علی فرض» صحیح است و «علی فرض» باطل است.
اگر بدعت را به معنای لغوی بگیریم، یعنی چیز نو و تازه، خواه آن را به شریعت نسبت بدهیم یا نسبت ندهیم، هر کار نو و بی سابقه، یعنی کاری که قبلاً الگویی نداشته، اگر اینطور معنا کنیم منهای شریعت، گاهی چیز نو به ضرر انسان است، به این میگویند بدعت سیئة، مانند بمبهای اتمی مانند وسایل جنگی کشتار جمعی، اینها بدعتهای سیئة هستند.
یک بدعتهای حسنه هم داریم که چیز نویی است که واقعا حسن است مانند دستگاههای تهویه که در زمان ما درست کردهاند که بشر را تا حدی از گرما حفظ میکنند، این بدعت حسنه است.
بنابراین؛ اگر بدعت را به معنای لغوی بگرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم، این دو جور است، گاهی به نفع انسان است و گاهی به ضرر انسان است.
امّا اگر بخواهیم بدعت در شریعت را در نظر بگیریم، بدعتی را که قرآن آن را بدعت میخواند «قل الله أذن لکم أم علی الله تفترون» (یونس/59)
اگر آن را در نظر بگیریم، بدعت فقط یک قسم است، یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعتها سیئه هستند. گناه کبیره است، نه از آن گناهان کبیرهای که در نظر شما است، بلکه این در حد شرک است.
بنابر این اگر بخواهیم بدعت را ببریم پای دین و بدعت دینی را مطالعه کنیم، بدعت در دین هرگز نمیتواند حسنه باشد، حتما باید سیئه باشد.
مثلاً صلات تراویح از نظر برخی از خلفاء گفتهاند بدعت حسنه است، وقتی که خلیفه دوم دید که مردم نوافل ماه رمضان را متفرق میخوانند، گفت اگر من بتوانم اینها را با امامی جمع کنم، این خوب خواهد بود، بالأخره مردم توانستند با أبی بن کعب نماز فرادا را جماعتاً بخوانند، وقتی چشم خلیفه به این اجتماع افتاد، گفت: «بدعة حسنة». اینها میگویند که معلوم میشود بدعت دو قسم است: بدعت حسنه، و بدعت سیئه.
ولی ما گفتیم اگر بدعت را به معنای لغوی بگیریم، یعنی هر چیز نو، ارتباطی به شریعت ندارد خواه شریعت بخواهد یا نخواهد، کسی که فلان کار را انجام داده، مثلاً یک نقاشی را کشیده، این اختراع را کرده، البته این بدعت ممکن است دو جور باشد، گاهی بدعت حسنة است، و گاهی بدعت سیئه اما اگر بخواهیم صلات تراویح را به شریعت نسبت بدهیم، اگر شریعت امر کرده، پیغمر اکرم (ص) امر کرده و در حیات پیغمبر اکرم (ص) صلات تراویح هر چند به صورت ناقص بوده، دیگر بدعت نیست بلکه سنت است. اگر واقعاً ریشه در دین و ریشه در سنت داشته، ریشه در قرآن داشته، ریشه در اجماع مسلمین داشته، این بدعت نیست، عیناً مانند همین تجهیزات نظامی میشود که نو است، اما ریشه در شریعت دارد.
اما اگر در اسلام و در قرآن و در سنت، نوافل را با جماعت خواندن ریشه نداشته و دلیلی نداشته، نمیتواند بدعت حسنه باشد، حتماً سنت سیئه است، و لذا من داوری را به عهده شما جوانان اعم از شیعه و سنی میگذارم.
شما نماز تراویح را مطالعه کنید ،اگر در زمان پیغمبر اکرم (ص) تراویح هر چند به صورت ناقص بوده و ریشه در شریعت داشته، میشود: «سنت». اما اگر ریشه در شریعت نداشته، دیگر نمیتوانیم بگوییم: «بدعة حسنة» بلکه باید بگوییم: «بدعة سیئة».
حل مسائلی که وهابیها مشکل میدانند/ آیا جشن میلاد پیامبر اکرم (ع) بدعت است؟
از اینجا ما میتوانیم خیلی از مشکلاتی که از نظر وهابیها مشکل است حل کنیم، مثلاً هنگام که ماه ربیع میرسد، مسلمان جهان ذوق زده میشوند، فلذا از دوازدهم تا هفدهم ربیع را چشن میگیرند، که به همین جهت هفته را هم هفته وحدت نام نهادهاند.
وهابیها میگویند این بدعت است، چرا؟ چون پیغمبر اکرم (ص)، نداشته است، صحابه، نداشتهاند، تابعان، نداشتهاند. این در قرن ششم شروع شده است. بنابراین، بدعت است و حرام، فلذا نباید آن را انجام داد.
ما به وسیله همین آیه میخواهم به آنها جواب بدهیم و مطلب را روشن کنیم «ادعوا إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن، إنّ ربّک هو أعلم بمن ضلّ عن سبیله وهم اعلم بالمهتدین»
احتفال پیغمبر اکرم (ص) به این صورت کوچک، البته در قرآن و شریعت نیست، اما در شریعت ریشه دارد به صورت عموم، چون قرآن میفرماید: «ألم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذی أنقض ظهرک و رفعنا لک ذکرک » ای پیغمبر اکرم ما تو را بلند آوازه کردیم، پس معلوم میشود که ترفیع پیغمبر مورد علاقه خداست، «و رفعنا لک ذکرک»، تو بلند آوازه نبودی، صدای تو را، نام تو را و شریعت تو را جهانی کردیم.
بنابراین، ترفیع مقام پیغمبر مورد عنایت خداست و ریشه در قرآن دارد، آیه دیگر در سوره اعراف: رسول گرامی را با ده صفت معرف میکند، «الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث» (أعراف/157)
آنگاه میفرماید: «فالذین آمنوا به و عزروه و نصروه و اتبعوا نور الذی أنزل معه اولئک هم المفلحون».
کسانی که دارای سه ویژگی هستند:
الف: به پیغمبر ایمان دارند، ب: او را در جنگها و غزوات کمک میکنند، ج: و عزروه، او را تکریم و تعظیم میکنند.
بنابراین؛ تکریم پیغمبر یکی از صفات مومنین است، آیا روزی که ولادت آن حضرت است، آن روز جشن گرفتن، آیاتی که در حق پیغمبر نازل شده است خواندن، اشعاری که در حق نبی است خواندن، آیا این تکریم و تعظیم پیغمبر است یا تحقیر پیغمبر؟
این مسلماً تکریم و تعظیم آن حضرت است، پس ریشه در قرآن دارد، پس احتفال در روز ولادت پیغمبر اکرم (ص) کار نویی است، مسلماً چند صد سال قبل نبوده است، بلکه از قرون اخیر شروع شده است، یعنی از قرن پنجم و ششم، اما این عمل یک عملی است بی سابقه از نظر شخصی، اما از نظر کلی در قرآن سابقه دارد، چون قرآن میگوید: «و عزروه» آنان که رسول خدا را گرامی میدارند، تکریم میکنند، و ما با این عمل به پیغمبر اکرم عشق میورزیم.
باز باید قرآن کریم را در جای دیگر مطالعه کنیم. جناب مسیح سلام علیه و علی نبینا و آله از خداوند خواست که برای آنها مائدهای بفرستد، آنگاه عرض کرد: خدایا! اگر این مائده را فرستادی، ما روز نزول مائده را جشن و عید میگیریم تا روز قیامت: «ربّنا أنزل علینا مائدة من السماء تکون لنا عیداً لأوّلنا و آخرنا و آیة منک وارزقنا و أنت خیر الرازقین» (مائدة /114)
خدایا مائده بفرست تا شکم این حواریون سیر بشود، من به احترام این مائده آسمانی، این روز را روز عید برای مسیحیان تا روز قیامت اعلام میکنم. جناب مسیح یک مائده آسمانی را که فقط شکمها را سیر میکند، آن روز را عید اعلام میکند، آیا رسول خدا (ص) به مقدار یک مائده آسمانی نیست؟ ولادت پیغمبر اکرم (ص) ولادت نور است، ولادت خاتم انبیاء است، هادی بشر است، خاتم رسول است، اگر واقعاً مائده آنها شکمها را سیر میکرد، نبوت پیغمبر اکرم (ص) و کلام پیغمبر اکرم (ص) خردها و عقلها را سیر کرده است، باید از قرآن الهام بگیریم، البته ما نمیگوییم خدا گفته روز دوازدهم یا هفدهم را جشن بگیرید، بلکه خدا فرموده است که پیغمبر را تکریم کنید، فلذا ما میتوانیم همه ساله این جشنها را بر پا کنیم، اما علت اینکه آن روز را انتخاب میکنیم، یکنوع تناسب با خود رسول خدا (ص) دارد که روز ولادتش است.
باز درباره بدعت، سخنان و مطالبی درایم، که در جلسات آینده ضابطهها را خواهم گفت، مثالها را خواهم زد، تا همه برادران مسلمان ما بتواند بدعت را از سنت طبق آن ضوابط تشخیص بدهند.