صراط: یک پاکستانی که «دوکوهه» را از ایرانیها بهتر بلد است.یک جمله عادی برای
پاکستانیها و یک جمله عجیب برای ایرانیها ... عجیبتر برای رسانههای
ایرانی.. رسانههایی که به تعبیر سعید معزالدین، رایزن فرهنگی سابق ایران
در لاهور، همان تصویری که رسانههای غربیها از پاکستان ارائه میدهند،
همان پاکستان شلوغ و پرهرجومرج و پر از خشونت و خونریزی را دوباره
بازتولید میکنند.
گفتگوی قسمت قبل تسنیم با معزالدین به گفتگو درباب موانع اصلی کار ایران در پاکستان گذشت. دو عاملی که به اعتقاد معزالدین چیزی جز «خودسانسوری و محافظهکاری» نیست. محافظهکاریای که دامنه آن به قدری وسیع شده است که شهادت دو رایزن فرهنگی ایران در پاکستان را هم به بیاحتیاطی و عدم رعایت مصلحتها از سوی این دو شهید مربوط میداند و این داستان مدیریت سیاست خارجی ما، نه فقط در پاکستان که در تمام دنیاست..
معزالدین در گفتگوی قبل گفت که تا به حال سندی رسمی از ممانعت دولت پاکستان برای کار فرهنگی ایران در آن کشور ندیده است و حالا در این قسمت از گفتگو میگوید که چگونه رهبر انقلاب در دیدار با رایزنان فرهنگی به آنها گفته بود که مرعوب فضای کار بینالمللی نشوند.
اشاره جالبتوجه معزالدین به اینکه کار بینالمللی در جمهوری اسلامی به ابزاری برای تحول زندگی اقتصادی اشخاص مربوط نشود احتمالا ابتدا و سررشته نخی است که انتهای آن به تاسف عمیقی منتهی خواهد شد. فعلا انتهایش را باز نمیکنیم.
در مورد دوران انقلاب صحبت کردیم. گفتید که چگونه پاکستانیها خودشان را در انقلاب ایران شریک میدانستند. ظاهرا این شریک بودن در انقلاب فقط محدود به شروع اتفاق انقلاب نبوده است. برایمان گفتهاند از اینکه برادران پاکستانی وقایع جنگ، دوران بعد از جنگ، همه انتخابات ایران، و حتی دوره معاصر و واقعه منجر به فتنه 88 را دقیق و با حساسیت و البته با نگرانی دنبال میکردهاند... شما هم بگویید
به نکته خوبی اشاره کردید. من در دوران دفاع مقدس در غرب و جنوب کشور، توفیق حضور داشتم. پس از مجروحیت دیگر نتوانستم در جبهه ادامه دهم و وارد مسائل حوزه پاکستان شدم. خیلی برایم جالب بود که سالها بعد، در پاکستان با فردی مواجه شدم که دوکوهه را از ما ایرانیها بهتر میشناخت، همه پشتصحنههای جنگ ما را میدانست. حتی با آن قطارهای معروف تا اندیمشک رفته بود و در جبهههای جنگ ایران جنگیده بود. متعجب شدم و از او سوال کردم. متوجه شدم که او با گروهی دیگر از پاکستانیها، وقتی متوجه جنگ ایران و عراق شدهاند، احساس وظیفه کردهاند و خودشان را خودجوش به مناطق جنگی ایران رساندهاند و برای ایران جنگیدهاند. جالب اینجاست که این گروه پس از اینکه به ایران میآیند، متوجه میشوند که قبل از آنها نیز، افرادی از پاکستان آمده اند و سازماندهی شده و در جبهههای جنگ حضور دارند.
البته از این موضوع سوءبرداشت نشود که ما در دوران دفاع مقدس از کشورهای همسو یارگیری کردهایم. بداندیشان همذاتپنداری نکنند. رزمندگان ما، حاصل اندیشههای بسیجیگونهای بودهاند که به محض اینکه احساس کردند پایگاهشان، نقطه امید و ملجاء و خواستگاهشان دچار مخاطره شده است به پاخاستند تا از آن حمایت و دفاع کنند. مخصوصا زمان امام(ره) که شکوهمندی و جذبهای که ایشان داشتند، سبب میشد تا قلب آدمها در سرتاسر دنیا برای ایران بثپد.
پاکستانیها به این باور رسیده بودند که جنگ ایران و عراق، جنگ اسلام و کفر است
این دوستان پاکستانی هم به این باور و یقین رسیده بودند که این جنگ، جنگ کفر و اسلام است و اگر در این راه کشته شوند، شهید محسوب میشوند. در داخل خود پاکستان هم در زمان جنگ، نمونههای زیادی از فعالیت پاکستانیها را مشاهده کردیم که به صورت ستادی، در پشت صحنه یا در قالب کمکهای مردمی، به ایران کمک میکردند. که البته عدهای از آنها نیز مستقیم در صحنه بودند و بعضا به شهادت هم رسیدند.
در قضیه ترور شهید رحیمی در داخل خاک پاکستان نیز، همزمان چند پاکستانی شهید شدند. یعنی زمانی که بدخواهان به خانهفرهنگ ایران در پاکستان یورش آوردند، در مسیری که منتهی به اتاق این شهید میشد، افراد پاکستانی در خانه فرهنگ پنهان نشدند، ایستادگی کردند و مقابله کردند که مورد اصابت گلوله هم واقع شده و شهید شدند.
از شنیدن دیدگاه افراد دگراندیش در ایران به شدت ناراحت میشوند/ همیشه دغدغه خاطر انحراف انقلاب را دارند
پاکستانی ها با اینکه شهروند جمهوری اسلامی ایران محسوب نمیشوند اما آنقدر به دیدگاههای ما نزدیک هستند و آنقدر اتفاقات ایران را دقیق دنبال میکنند که در همه فرازونشیبهای ایران از شروع انقلاب تا عصر حاضر، با ما همراه و همگام بودهاند. شاید باورش در ایران سخت باشد؛ اما پاکستانیها، زمانی که برخی دیدگاههای دگراندیش را از جانب برخی گروهها و افراد در ایران میشوند، به شدت ناراحت میشوند؛ چون با گفتمان انقلاب اسلامی و دیدگاه های امام(ره) و رهبری خو گرفتهاند، و سریع تشخیص میدهند که این افراد دگراندیش، به گونه دیگری و مخالف این گفتمان حرکت میکنند.
پاکستانی ها به شدت این دغدغهخاطر را دارند که خدایی نخواسته انقلاب دچار انحراف نشود و یا اینکه کسی حرکت ایذایی در این مسیر پدید نیاورد. البته موج خروشان مردم بصیر ایران نشان داده است که همیشه همراه با امام(ره)، رهبری، انقلاب و دیدگاه های اصیل بزرگان هستند و این را هم ما بارها به پاکستانیها منتقل کردهایم.
حماسه سیاسی مردم ایران در سال 92 نیز بازتاب خوبی در آنجا داشت؛ پس از برگزاری انتخابات سال 92 ایران، گزارش های ویژهای از خوشحالی مردم پاکستان از تحقق حماسه سیاسی مد نظر رهبری که توسط مردم ایران شکل گرفت، ارائه شد و همچنین گزارش هایی از بازتاب گسترده آن، در مطبوعات پاکستان دریافت کردیم. رویکرد مطبوعات پاکستان هم علی رغم اینکه آمریکا و ناتو دراین کشور حضور فعالی دارند، در مورد ایران مثبت است. همین الان وضعیت در پاکستان به گونهای است که اگر از طرف ایران ویژه نامه و مطلب خاصی داشته باشید و در اختیار آنها قرار دهید، خودشان حتما چاپ میکنند و پخشش میکنند. زمینه اینقدر فراهم است، اما متاسفانه استفاده خوبی نمیشود.
فکر میکنم یک دلیل اینکه در آنجا با امام و رهبر معظم انقلاب، پیوند عمیق معنوی و عقیدتی وجود دارد و از ایشان معمولا به نیکی یاد میشود این است که آنها واقعا احساس میکنند که رهبران ایران واقعا صادقاند و بر هر حرفی که بزنند میایستند.
سایتها و وبلاگها و سازمان های مردم نهاد پاکستان که تمایل فراوانی به ایران دارد؛ امروز به شدت فعال شدهاند و از دیدگاههای امام(ره) و رهبری استفاده میکنند و سخنرانیهای رهبری را بلافاصله بعد از انتشار در سایتهایشان میگذارند و حسابی هم پرطرفدارند.
واضح است که از این ظرفیت ها به اندازه ای که در توان بوده، استفاده نشده. در حال حاضر بیش از آنکه حفرههای خالی حضور توسط جمهوری اسلامی ایران پر شده باشد، جاهای خالیای وجود دارد که می توانسته پر شود ولی پر نشده است و رها شده. حسرت عمیقی در همه این سالها بر دلهایمان مانده است که چرا پاکستان با وجود این همه ظرفیت تبدیل به آن چیزی که میتوانست شود نشد.
این ناراحتی و انتقاد واقعا وجود دارد که با توجه به ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران برای ارائه فرهنگ ناب اسلامی و انقلابی به پاکستان چرا از این فضا و ظرفیت رسانهای، کمتر استفاده میشود.
هنوز تفکری در مسئولین کار فرهنگی خارج ار کشور وجود دارد که شهادت شهدای دیپلمات ایرانی را تقصیر خودشان میداند
قاطعانه میگویم که انتقادات ما، مربوط به دوره مدیریتی خاصی نیست. اما وقتی هنوز اندیشههایی هست که در جمع های دوستانه، در محیطهای فرهنگی و اداری و حتی در برخی از جلسات غیررسمی، دوستان مسئول و مدیر کار فرهنگی خارج از کشور اظهار میکنند که شهدای رایزن ما در پاکستان؛ اگر به شیوه دیگری، مثل ما عمل میکردند، ترور نمیشدند، دیگر نمیتوان فقط نظارهگر بود. این بزرگترین آسیب تفکری در دیدگاه افراد ماست.
من فکر میکنم اصلیترین گلایه در این بحث به کسانی است که مسئول انتخاب افراد برای اعزام خارج از کشور هستند. واقعا این انتقاد وارد است که در انتخابها چه درحوزه ستادی و چه درحوزه تشخیص افراد اعزامی، دقت لازم نمیشود. بهگونهای که هم افرادی که انتخاب میشوند بعضا این تفکراتی که گفتیم را دارند و هم حمایت و پشتیبانی از افراد اعزامی را به کسانی میسپارند که هنوز این تفکرات را دارند.
اگر رایزن ما به سمت استفاده از ظرفیتهای تا به حال دیده نشد برود بازخواست میشود/ کار فرهنگی فقط یک مراسیم کلیشهای تقویمی شده است
الان واقعا وضعیت به گونهای است که اگر یک فرد اعزامی، به سمت استفاده از ظرفیتهای خاص و تابهحال نادیده ما در آنجا برود او را زیر سوال میبرند. اگر برآیند کارش استفاده از بیشتر از 50 درصد ظرفیتها شود او مورد بازخواست قرارمیگیرد. شکل کار متاسفانه اینجوری شده است که نهایتا فقط یک مراسم و آیین تقویمی را در حد کلیشهای آن برگزار کند؛ اشخاص خاصی دعوت شوند و سخنان خوبی هم گفته شود و تمام.
به عقیده من، این کارها، خلاف آن چیزی است که انقلاب اسلامی و گفتمان آن نیاز دارند؛ مقاممعظمرهبری چند سال قبل در دیدار با رایزنان فرهنگی گفتند که نباید مرعوب جو باشید، باید ابتکار عمل داشته باشید، شما باید مباحث را ایجاد کنید و به چالش بکشید. البته چالش این نیست که کسی جلسه را بهم زند و با ایجاد تنش در آن کشور بحران پدید آورد. در مباحث علمی، فراخوان مقالات و چنین کارهای ابتکاری باید چالش ایجاد کنید.
کارهای نشده به شدت زیاد است. مثلا در مورد مبحث به شدت مهم زبان فارسی، من معتقدم که ما ادبیات معاصر را اصلا منتقل نکردهایم. یعنی ادبیات معاصر ما نهایتا به نیما، صادق هدایت و جمالزاده ختم میشود. من سالها در پاکستان مدرس ادبیات فارسی بودم و سعی میکردم اندیشههای نوی ادبا و شعرای پس از انقلاب اسلامی را به آن کشور منتقل کنم. شعرها، مقالات و موضوعاتی که مربوط به ادبیات پس از انقلاب اسلامی است در آنجا اصلا دیده نمیشود. حتی در مورد ایران شناسی و جاذبه های گردشگری که با استقبال وسیع آنان مواجه میشد هم کاری نکردهایم. وقتی در این جلسات من این حرفها را منتقل میکردم؛ به مراتب میشنیدم که به من میگفتند که این موضوعات را برای بار اول است که میشنویم.
اکثر اساتید ادبیات که از طرف وزارت علوم به پاکستان اعزام میشوند، در ادبیات کهن میمانند، آیا ادبیات ما هم در آن دوره متوقف شده است؟ مثلا دانشجویان و کسانی که زبان شناسی میکنند نباید با معادلیابی واژه های جدید و مصوبات فرهنگستان آشنا شوند؟ آیا قشر فرهیخته در تاجیکستان، پاکستان و افغانستان نباید واژههای نو را بدانند؟ ادبیات معاصری که دارای تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و تعابیر و مفاهیم جدید است، نباید به این افراد عرضه شود؟
البته بنده معتقدم که نباید ایراد را فقط به دوستانی که در حوزه صف و عملیاتی بوده اند، وارد کنیم. این موارد بیشتر به حوزه ستادی، معیار انتخاب افراد و اعزامشان مربوط می شود.
رئیس خانهفرهنگ اگر از در خانه فرهنگ بیرون هم نیاید آنقدر از او مطالبه میکنند که مجبور شود
آنجا انقدر زمینه کار فراهم است که اصلا لازم نیست رئیس خانه فرهنگ ما به خودش زحمت بدهد و دنبال کارها برود . آنقدر مراجعات هست و آنقدر از او مطالبه میشود، اعم از برگزاری کلاس، همایش و غیره که خودش مجبور میشود بلند شود.
تعدد مراکز کار فرهنگی در پاکستان، ناهماهنگی و کاهش کارکرد را به وجود آورده است
یک دلیل دیگر ضعف حوزه فرهنگی ایران در پاکستان مربوط به تعدد موسسات، نهاد ها و مراکز ذیربط اعم از آموزش و پرورش، صداوسیما و خبرگزاری ها، دانشگاه جامعه المصطفی و مجموعه جهانی اهل بیت است که به صورت همزمان و موازی با بخش فرهنگی ایران در پاکستان فعالیت دارند. این مجموعهها باید قبل از هر چیز در تهران؛ به یک همدلی برسند تا در پاکستان به مشکل برنخورند. وقتی آنها در ایران به همفکری نمیرسند، دیگر شما نمیتوانید در پاکستان به نیروی اعزامی بگویید که چرا مثلا با فلان مجموعه هماهنگ نیستی. در ایران باید همه این مشکلات برطرف شود و هماهنگیهای لازم صورت گیرد تا افرادی که به پاکستان اعزام میشوند، دقیقا بدانند که در آنجا چه وظایفی بر عهده خواهد داشت.
در قانون رسمی کشور کار فرهنگی بینالمللی به سازمان فرهنگ و ارتباطات واگذار شده است. مگر سازمانی که وظیفه خاصی داشته باشد. مثل صداوسیما که کار گزارشگری اخبار آنجا را میکند ویا آموزش پرورش که مدارس مربوط به ایران در پاکستان را اداره میکند. در غیر از این موارد معدود، تمامی مجموعهها برای برگزاری سمینارها و هر نوع فعالیت فرهنگی دیگر باید از طریق رایزن فرهنگی و با کمک او، اقدام کنند. اگر این توجیهات انجام شده باشد، دیگر کسی از بار مسئولیت هم نمیتواند شانه خالی کند. سیاستها و مواضع این مجمعوعهها باید مشترک، هماهنگ و با توجه به حساسیت های آن کشور و مخاطبین تدوین شود تا کسی دیگر نتواند اعمال سلیقه شخصی کند.
البته سفارتخانه نیز در آنجا نقش موثری دارند، تصور نشود که بخشهای فرهنگی مستقل از سفارتخانهها فعالیت میکنند. قطعا در پاکستان، یا هر کشور دیگری، مسئول اول هر کاری اعم از فرهنگی یا سیاسی؛ نماینده سیاسی آنجاست. چه اگر مشکلی هم پیش آید، او را مورد پرسش قرار میدهند. این ناهماهنگ بودن و در پیش گرفتن شیوه آزمون و خطا، اشتباهی بزرگ و جفایی نابخشودنی در حق جمهوری اسلامی ایران است.
علاوه بر اینکه متاسفانه باید این مساله را یادآوری کنیم که اعزام به خارج از کشور باید به عنوان یک وظیفه و رسالت و نه به عنوان ماموریتی برای تحول اقتصادی زندگی اشخاص تلقی شود. به خصوص در پاکستان که اساسا منطقهای نیست که بتوان با مسائل مادی سوداگری کرد. کار کردن در اینگونه کشورها سوای از اجر و پاداش الهی و معنوی، ظرافتها و حساسیتهای خاص مربوط به خود را دارد. کسی که برای اعزام به آنجا انتخاب میشود، باید در ابتدا با خدا معامله کرده و بعد اصول حرکت فرهنگی در این کشور را به خوبی یاد بگیرد که جبران یک اشتباه کوچک، بسیار مشکل است. مخصوصا در شرایطی که امروز جهان، ایران را اینگونه رصد میکند و هر مورد کوچکی را بزرگ جلوه داده و بازتاب وسیعی میدهد.
دوست نداریم به شیوه معمول مصاحبههای این چنینی، طول مصاحبه به گفتگو در مورد دردهای تلخ روزگار ما محدود شود. شما به عنوان آدمی که چند سال در پاکستان به صورت مستقیم کار کردهاید یک برآیند کلی از عملکرد کار فرهنگی ایران در آنجا برایمان شرح دهید.خود پاکستانیهایی که ما با آنها گفتگو کردهایم که زیاد دلخوشی ندارند.
واقعیت این است که پاکستانی ها تشنه فرهنگ ایران هستند و مطالباتشان هم به همین ترتیب زیاد است اما مسالهای که وجود دارد این است که بودجهها و فرصت ما محدود است، برنامههای سالانه هر رایزنی نمیتواند به اندازه نیازهای آنها گسترده باشد، فرض کنید در زمینه ارسال محصولات فرهنگی، به یک نمایندگی سالانه هزار جلد، دوهزار جلد کتاب، بفرستیم. باز هم کم است و آن ها شاکی خواهند بود.
اما من فکر میکنم که اتفاقی که باید در این زمینه در پاکستان بیفتد این است که ما دیگر باید از روشهای سنتی توزیع محصولات و کمک فرهنگی در پاکستان عبور کنیم و به روشهای نوین فکر کنیم.
چند وقت پیش با منتخبین ائمه جمعه پاکستان در تهران دیداری داشتیم. میدیدم که بیشتر آن ها، نسبت به سمتشان، جوان هستند. آنها هم گلایه داشتند از این کمبود محصولات و تجهیزات فرهنگی. من آنجا به این دوستان گفتم که راه چارهاش این است که شیوه سنتی ارسال و توزیع محصول تغییر کند. دفتر امام جمعه دیگر نباید انتظار نداشته باشد که به صورت فیزیکی برای آنها کتاب ارسال شود. دریافت و تکثیر بخشی از محتوا باید به حوزه نرم افزاری منتقل شود. امروز بسیاری از نسخههای کتب روایی و حدیثی به صورت pdf یا نرمافزار دردسترس است. اکثر امام جمعههایی که آمده بودند هم کسانی بودند که در قم تحصیل کرده بودند و به فارسی مسلط بودند و از این نظر مشکلی نداشتند.
مخاطب پاکستانی ما هم باید با شیوههای نوین، خود را وفق دهد. این گلایه به دوستان پاکستانی وارد است که در فضای قدیمی ارتباطات زندگی میکنند. خیلی خوب است که شور و حال آن ها به سالهای دهه شصت باز میگردد، اما دلیلی ندارد که از تکنولوژیهای نوین و فناوریهای ارتباطی استفاده نکنند. امروز آنها خیلی راحت میتوانند حتی برای کلاسهای قرآن و تربیت مربیشان که علاقه مند به حضور قاریان و استادان ایرانی هستند، از نرم افزارهای ایرانی استفاده کنند و مثلا فقط در مقاطعی مانند ماه رمضان اساتید ایرانی به آنجا اعزام شوند.
حتی کسانی که هنرمندند و به هنر خط نستعلیق ایرانی ها علاقه دارند هم دیگر باید از نرم افزارهای مربوط استفاده کنند. البته این وظیفه رایزنیهاست که این فناوریهای نوین را به آنها بدهند.
فضای ناامن ترورها و حملات انتحاری ما را به خودسانسوری و محافظهکاری کشانده است
البته دشمنان ایران در آنجا فضای ناامنی به واسطه بمبگذاریها و حملات انتحاری و ترورها ایجاد کردهاند که باعث شده است نمایندگان ما، کمی به خودسانسوری و محافظهکاری و کمکاری روی بیاورند. واقعا هم شرایط امنیتی کمی سخت شده است.در کراچی، کویته، اسلام آباد، لاهور و پنجاب برخی از ترددهای زمینی به شدت دچار مشکل شده است و تذکرات زیادی به رایزنیها بابیت کنترل رفتوامد داده میشود. اما با وجود این ناامنیها و بحرانها نمایشگاهها، کتابخانهها، محصولات فرهنگی، مناسبتهای جمهوری اسلامی ایران برگزار شده و با استقبال هم روبرو میشود.
کارهای بسیار خوبی هم در این مدت انجام شده است. مثلا استقبال از زبان فارسی بین دانشاموزان و دانشجویان و همینطور اساتید پاکستانی در این سالها به شدت خوب شده است اخیرا کنفرانس بیداری اسلامی و اندیشه های امام خمینی(ره) را در لاهور و اسلام آباد داشتهایم و تمهیداتی را در نظر گرفتهایم که کنفرانس بینالمللی حج در اسلام آباد را برگزار کنیم.
راهاندازی کرسی امامخمینیشناسی در منطقه بلتستان هم از کارهای خیلی خوبی است که در این سالها انجام شده است. به همین ترتیب اتاقهای ایرانشناسی را تجهیز و چند مورد را از اول ایجاد کردیم. در دانشگاههای خاورشناسی پنجاب، دانشگاههای دولتی لاهور و همینطور در دانشکده زبانهای نوین اسلامآباد اتاقهای ایرانشناسی و کرسیهای زبان فارسی ایجاد شده است و تجهیز، رسیدگی و رساندن خوراک فرهنگی به این بخشها و هر آنچه که مربوط به پیوندهای زبان فارسی میشود، از دیگر اقدامات حوزه ستادی است.
برگزاری مناسبتهایی اعم از بزرگداشت روز زن، سالگرد ارتحال امام(ره) و دهه فجر انقلاب اسلامی و غیره هم معمولا انجام میشود که البته صرفا برگزاری یک مراسم صرف نیست، بلکه بخشهای فرهنگی ایران به این مناسبات، معمولا بستههایی آماده میکنند و می فرستند
علاوه بر اینکه به غیر از محصولات فرهنگی، مقالات موضوعی نیز در این گونه مناسبات فرستاده و طرح میشود و بسیاری از این مقالات ترجمه شده و به روزنامه ها داده می شود و اکثر مطبوعات و رسانه های پاکستان نیز همکاری خوبی در این زمینه دارند. گزارشی نیست که از طرف ما ارسال شود و بازتاب مطبوعاتی نداشته باشد؛ درصورتی که در سایر کشورها چنین همکاریای بی سابقه است.
در عرصه احیای میراث مکتوبمان، نگهداری و ترمیم نسخ خطی مرکز تحقیقات زبان فارسی در اسلامآباد، اخیرا فعالتر شده و با مکاتبه و عکسبرداری از نسخههای مربوطه؛ برای ایرانیها هم دسترسی میسر شده. علاوه بر اینکه اساتید پاکستانی هم روی این موضوعات به خوبی کار می کنندمزیتی که اداره کل آسیا و اقیانوسیه داشته است، این است که نشریه الکترونیکی به نام رویدادنامه را منتشر می کرد که در آن بازتاب گزارش های فرهنگی نمایندگی ها همه آرشیو شده و آماده ارائه است
رسانههای ایرانی، همان تصویر غرب از پاکستان را ارائه میدهند/ مناطق گردشگری و برنامههای فرهنگی و هنری پاکستانیها در رسانههای ایرانی کجاست
البته ما همیشه از رسانههای ایرانی در زمینه مسائل پاکستان گلایه داریم. این سوال واقعا مطرح است که تصویری که رسانههای ایران از پاکستان نشان میدهند، یک پاکستان واقعی است یا تصویر مورد نظر دشمنان و بیگانگان؟ رسانههای ایرانی بیشتر اخبار حوادث و اتفاقات ناگوار پاکستان را بازتاب میدهند. گزارشگر ما در اسلام آباد به لحاظ قانونی و امکانات، میتواند در همه پاکستان تردد داشته باشد چرا چیزی از گالریهای هنری، کارهای فرهنگی، نمایشگاههای مشترک؛ چه مختص آن کشور و چه ردپای فرهنگ و تمدن ایرانی در آنجا را نشان نمیدهد؟ نمیتواند مناطق گردشگری آنجا مثل بلتستان و دامنه هیمالیا را نشان دهد؟ تلویزیون ما در ایران می تواند به راحتی از روی آرشیوها و مستند هایی که ساخته شده است، آیین های مشترک دو کشور و نزدیکی مردم دو کشور را نشان دهد. متاسفانه این اتفاق نمیافتد و معمولا هم با بهانه ناامنی توجیه میشود.
معمولا در مواجه با افغانستان و عراق نیز اینگونه است. هر زمانی که قرار است حرکتهای فرهنگی صورت گیرد، مسئله ناامن بودن را مطرح میکنند تا حتی در حد توان و ظرفیتی که قابل اجرا است، هم افراد دریغ کنند و کار انجام ندهند.
لذا منظورم این است که کارهای زیادی انجام شده است، اما برای اینکه تحول بیشتری ایجاد شود و کارهای ابتکاری صورت گیرد، باید مسئولین ستادی و صف ما در پاکستان یاد بگیرند که به بهانه ناامنی، محافظهکاری و خودسانسوری نکنند. این موارد هم به این برمی گردد که دیدگاه و باور مسئولین ستادی ترمیم شود و تعالی و رشد یابد تا اثرگذار باشد. مطالبات حوزه ستادی به هر میزانی که از لحاظ کیفی افزایش پیدا کند، قطعا برونداد و خروجی آن در صف نیز اثر خواهد کرد اما اگر به فعالیت های کلیشهای راضی باشند، آن شخص انجامدهنده سیاستها نیز انگیزهای پیدا نمیکند برای کار بیشتر و ویژهتر. در نتیجه این مسئولیت کج دار و مریز اداره می شود تا دوره مسئولیت تمام شود و فرد به ایران برگردد.
شما فقط دقت کنید به این که در خرداد 1327 در شهر کراچی، انجمن روابط فرهنگی ایران و پاکستان تشکیل میشود، ریاست این انجمن، استاندار وقت حکومت سند و نایب رئیس او، کاردار ایرانی بوده است. اما اعضای اصلی انجمن دوستی و انجمن روابط بین ایران و پاکستان، چه کسانی بودند؟ علی اصغر حکمت وزیر خارجه، ملک الشعرای بهار، عباس اقبال و سعید نفیسی استادان دانشگاه، استاد بدیع الزمان فروزانفر، غضنفر علیخان سفیرکبیر پاکستان در این انجمن عضو اصلی بودند. فقط نگاه کنید به اینکه چه اساتید و بزرگانی در آن دوره برای روابط ایران و پاکستان انتخاب می شدند. الان هم باید همین اتفاق بیفتد یعنی کسانی که برای این کار انتخاب میشوند اگر در مسائل میدانی و سیاسی هم مسلط نباشند ولی باید در حیطه فرهنگی و تخصص ادبی در سطحی باشند که اگر دیدار و صحبت و برنامه ای دارند، واقعا موثر و کاریزماتیک باشند.
مردم پاکستان با ما دوست و صمیمی هستند، اما کاملا زیرکانه منش، دیدگاه ها و فعالیت های افرادی که انتخاب می شوند را زیر نظر دارند. امیدواریم دغدغه خاطر اعزام ها چه در وزارت امور خارجه، چه در وزات علوم و چه در سازمان فرهنگ و ارتباطات، انتقال فرهنگ و استفاده از ظرفیت ها باشد.
گفتگوی قسمت قبل تسنیم با معزالدین به گفتگو درباب موانع اصلی کار ایران در پاکستان گذشت. دو عاملی که به اعتقاد معزالدین چیزی جز «خودسانسوری و محافظهکاری» نیست. محافظهکاریای که دامنه آن به قدری وسیع شده است که شهادت دو رایزن فرهنگی ایران در پاکستان را هم به بیاحتیاطی و عدم رعایت مصلحتها از سوی این دو شهید مربوط میداند و این داستان مدیریت سیاست خارجی ما، نه فقط در پاکستان که در تمام دنیاست..
معزالدین در گفتگوی قبل گفت که تا به حال سندی رسمی از ممانعت دولت پاکستان برای کار فرهنگی ایران در آن کشور ندیده است و حالا در این قسمت از گفتگو میگوید که چگونه رهبر انقلاب در دیدار با رایزنان فرهنگی به آنها گفته بود که مرعوب فضای کار بینالمللی نشوند.
اشاره جالبتوجه معزالدین به اینکه کار بینالمللی در جمهوری اسلامی به ابزاری برای تحول زندگی اقتصادی اشخاص مربوط نشود احتمالا ابتدا و سررشته نخی است که انتهای آن به تاسف عمیقی منتهی خواهد شد. فعلا انتهایش را باز نمیکنیم.
در مورد دوران انقلاب صحبت کردیم. گفتید که چگونه پاکستانیها خودشان را در انقلاب ایران شریک میدانستند. ظاهرا این شریک بودن در انقلاب فقط محدود به شروع اتفاق انقلاب نبوده است. برایمان گفتهاند از اینکه برادران پاکستانی وقایع جنگ، دوران بعد از جنگ، همه انتخابات ایران، و حتی دوره معاصر و واقعه منجر به فتنه 88 را دقیق و با حساسیت و البته با نگرانی دنبال میکردهاند... شما هم بگویید
به نکته خوبی اشاره کردید. من در دوران دفاع مقدس در غرب و جنوب کشور، توفیق حضور داشتم. پس از مجروحیت دیگر نتوانستم در جبهه ادامه دهم و وارد مسائل حوزه پاکستان شدم. خیلی برایم جالب بود که سالها بعد، در پاکستان با فردی مواجه شدم که دوکوهه را از ما ایرانیها بهتر میشناخت، همه پشتصحنههای جنگ ما را میدانست. حتی با آن قطارهای معروف تا اندیمشک رفته بود و در جبهههای جنگ ایران جنگیده بود. متعجب شدم و از او سوال کردم. متوجه شدم که او با گروهی دیگر از پاکستانیها، وقتی متوجه جنگ ایران و عراق شدهاند، احساس وظیفه کردهاند و خودشان را خودجوش به مناطق جنگی ایران رساندهاند و برای ایران جنگیدهاند. جالب اینجاست که این گروه پس از اینکه به ایران میآیند، متوجه میشوند که قبل از آنها نیز، افرادی از پاکستان آمده اند و سازماندهی شده و در جبهههای جنگ حضور دارند.
البته از این موضوع سوءبرداشت نشود که ما در دوران دفاع مقدس از کشورهای همسو یارگیری کردهایم. بداندیشان همذاتپنداری نکنند. رزمندگان ما، حاصل اندیشههای بسیجیگونهای بودهاند که به محض اینکه احساس کردند پایگاهشان، نقطه امید و ملجاء و خواستگاهشان دچار مخاطره شده است به پاخاستند تا از آن حمایت و دفاع کنند. مخصوصا زمان امام(ره) که شکوهمندی و جذبهای که ایشان داشتند، سبب میشد تا قلب آدمها در سرتاسر دنیا برای ایران بثپد.
پاکستانیها به این باور رسیده بودند که جنگ ایران و عراق، جنگ اسلام و کفر است
این دوستان پاکستانی هم به این باور و یقین رسیده بودند که این جنگ، جنگ کفر و اسلام است و اگر در این راه کشته شوند، شهید محسوب میشوند. در داخل خود پاکستان هم در زمان جنگ، نمونههای زیادی از فعالیت پاکستانیها را مشاهده کردیم که به صورت ستادی، در پشت صحنه یا در قالب کمکهای مردمی، به ایران کمک میکردند. که البته عدهای از آنها نیز مستقیم در صحنه بودند و بعضا به شهادت هم رسیدند.
در قضیه ترور شهید رحیمی در داخل خاک پاکستان نیز، همزمان چند پاکستانی شهید شدند. یعنی زمانی که بدخواهان به خانهفرهنگ ایران در پاکستان یورش آوردند، در مسیری که منتهی به اتاق این شهید میشد، افراد پاکستانی در خانه فرهنگ پنهان نشدند، ایستادگی کردند و مقابله کردند که مورد اصابت گلوله هم واقع شده و شهید شدند.
از شنیدن دیدگاه افراد دگراندیش در ایران به شدت ناراحت میشوند/ همیشه دغدغه خاطر انحراف انقلاب را دارند
پاکستانی ها با اینکه شهروند جمهوری اسلامی ایران محسوب نمیشوند اما آنقدر به دیدگاههای ما نزدیک هستند و آنقدر اتفاقات ایران را دقیق دنبال میکنند که در همه فرازونشیبهای ایران از شروع انقلاب تا عصر حاضر، با ما همراه و همگام بودهاند. شاید باورش در ایران سخت باشد؛ اما پاکستانیها، زمانی که برخی دیدگاههای دگراندیش را از جانب برخی گروهها و افراد در ایران میشوند، به شدت ناراحت میشوند؛ چون با گفتمان انقلاب اسلامی و دیدگاه های امام(ره) و رهبری خو گرفتهاند، و سریع تشخیص میدهند که این افراد دگراندیش، به گونه دیگری و مخالف این گفتمان حرکت میکنند.
پاکستانی ها به شدت این دغدغهخاطر را دارند که خدایی نخواسته انقلاب دچار انحراف نشود و یا اینکه کسی حرکت ایذایی در این مسیر پدید نیاورد. البته موج خروشان مردم بصیر ایران نشان داده است که همیشه همراه با امام(ره)، رهبری، انقلاب و دیدگاه های اصیل بزرگان هستند و این را هم ما بارها به پاکستانیها منتقل کردهایم.
حماسه سیاسی مردم ایران در سال 92 نیز بازتاب خوبی در آنجا داشت؛ پس از برگزاری انتخابات سال 92 ایران، گزارش های ویژهای از خوشحالی مردم پاکستان از تحقق حماسه سیاسی مد نظر رهبری که توسط مردم ایران شکل گرفت، ارائه شد و همچنین گزارش هایی از بازتاب گسترده آن، در مطبوعات پاکستان دریافت کردیم. رویکرد مطبوعات پاکستان هم علی رغم اینکه آمریکا و ناتو دراین کشور حضور فعالی دارند، در مورد ایران مثبت است. همین الان وضعیت در پاکستان به گونهای است که اگر از طرف ایران ویژه نامه و مطلب خاصی داشته باشید و در اختیار آنها قرار دهید، خودشان حتما چاپ میکنند و پخشش میکنند. زمینه اینقدر فراهم است، اما متاسفانه استفاده خوبی نمیشود.
فکر میکنم یک دلیل اینکه در آنجا با امام و رهبر معظم انقلاب، پیوند عمیق معنوی و عقیدتی وجود دارد و از ایشان معمولا به نیکی یاد میشود این است که آنها واقعا احساس میکنند که رهبران ایران واقعا صادقاند و بر هر حرفی که بزنند میایستند.
سایتها و وبلاگها و سازمان های مردم نهاد پاکستان که تمایل فراوانی به ایران دارد؛ امروز به شدت فعال شدهاند و از دیدگاههای امام(ره) و رهبری استفاده میکنند و سخنرانیهای رهبری را بلافاصله بعد از انتشار در سایتهایشان میگذارند و حسابی هم پرطرفدارند.
واضح است که از این ظرفیت ها به اندازه ای که در توان بوده، استفاده نشده. در حال حاضر بیش از آنکه حفرههای خالی حضور توسط جمهوری اسلامی ایران پر شده باشد، جاهای خالیای وجود دارد که می توانسته پر شود ولی پر نشده است و رها شده. حسرت عمیقی در همه این سالها بر دلهایمان مانده است که چرا پاکستان با وجود این همه ظرفیت تبدیل به آن چیزی که میتوانست شود نشد.
این ناراحتی و انتقاد واقعا وجود دارد که با توجه به ظرفیتهای جمهوری اسلامی ایران برای ارائه فرهنگ ناب اسلامی و انقلابی به پاکستان چرا از این فضا و ظرفیت رسانهای، کمتر استفاده میشود.
هنوز تفکری در مسئولین کار فرهنگی خارج ار کشور وجود دارد که شهادت شهدای دیپلمات ایرانی را تقصیر خودشان میداند
قاطعانه میگویم که انتقادات ما، مربوط به دوره مدیریتی خاصی نیست. اما وقتی هنوز اندیشههایی هست که در جمع های دوستانه، در محیطهای فرهنگی و اداری و حتی در برخی از جلسات غیررسمی، دوستان مسئول و مدیر کار فرهنگی خارج از کشور اظهار میکنند که شهدای رایزن ما در پاکستان؛ اگر به شیوه دیگری، مثل ما عمل میکردند، ترور نمیشدند، دیگر نمیتوان فقط نظارهگر بود. این بزرگترین آسیب تفکری در دیدگاه افراد ماست.
من فکر میکنم اصلیترین گلایه در این بحث به کسانی است که مسئول انتخاب افراد برای اعزام خارج از کشور هستند. واقعا این انتقاد وارد است که در انتخابها چه درحوزه ستادی و چه درحوزه تشخیص افراد اعزامی، دقت لازم نمیشود. بهگونهای که هم افرادی که انتخاب میشوند بعضا این تفکراتی که گفتیم را دارند و هم حمایت و پشتیبانی از افراد اعزامی را به کسانی میسپارند که هنوز این تفکرات را دارند.
اگر رایزن ما به سمت استفاده از ظرفیتهای تا به حال دیده نشد برود بازخواست میشود/ کار فرهنگی فقط یک مراسیم کلیشهای تقویمی شده است
الان واقعا وضعیت به گونهای است که اگر یک فرد اعزامی، به سمت استفاده از ظرفیتهای خاص و تابهحال نادیده ما در آنجا برود او را زیر سوال میبرند. اگر برآیند کارش استفاده از بیشتر از 50 درصد ظرفیتها شود او مورد بازخواست قرارمیگیرد. شکل کار متاسفانه اینجوری شده است که نهایتا فقط یک مراسم و آیین تقویمی را در حد کلیشهای آن برگزار کند؛ اشخاص خاصی دعوت شوند و سخنان خوبی هم گفته شود و تمام.
به عقیده من، این کارها، خلاف آن چیزی است که انقلاب اسلامی و گفتمان آن نیاز دارند؛ مقاممعظمرهبری چند سال قبل در دیدار با رایزنان فرهنگی گفتند که نباید مرعوب جو باشید، باید ابتکار عمل داشته باشید، شما باید مباحث را ایجاد کنید و به چالش بکشید. البته چالش این نیست که کسی جلسه را بهم زند و با ایجاد تنش در آن کشور بحران پدید آورد. در مباحث علمی، فراخوان مقالات و چنین کارهای ابتکاری باید چالش ایجاد کنید.
کارهای نشده به شدت زیاد است. مثلا در مورد مبحث به شدت مهم زبان فارسی، من معتقدم که ما ادبیات معاصر را اصلا منتقل نکردهایم. یعنی ادبیات معاصر ما نهایتا به نیما، صادق هدایت و جمالزاده ختم میشود. من سالها در پاکستان مدرس ادبیات فارسی بودم و سعی میکردم اندیشههای نوی ادبا و شعرای پس از انقلاب اسلامی را به آن کشور منتقل کنم. شعرها، مقالات و موضوعاتی که مربوط به ادبیات پس از انقلاب اسلامی است در آنجا اصلا دیده نمیشود. حتی در مورد ایران شناسی و جاذبه های گردشگری که با استقبال وسیع آنان مواجه میشد هم کاری نکردهایم. وقتی در این جلسات من این حرفها را منتقل میکردم؛ به مراتب میشنیدم که به من میگفتند که این موضوعات را برای بار اول است که میشنویم.
اکثر اساتید ادبیات که از طرف وزارت علوم به پاکستان اعزام میشوند، در ادبیات کهن میمانند، آیا ادبیات ما هم در آن دوره متوقف شده است؟ مثلا دانشجویان و کسانی که زبان شناسی میکنند نباید با معادلیابی واژه های جدید و مصوبات فرهنگستان آشنا شوند؟ آیا قشر فرهیخته در تاجیکستان، پاکستان و افغانستان نباید واژههای نو را بدانند؟ ادبیات معاصری که دارای تاریخ انقلاب، دفاع مقدس و تعابیر و مفاهیم جدید است، نباید به این افراد عرضه شود؟
البته بنده معتقدم که نباید ایراد را فقط به دوستانی که در حوزه صف و عملیاتی بوده اند، وارد کنیم. این موارد بیشتر به حوزه ستادی، معیار انتخاب افراد و اعزامشان مربوط می شود.
رئیس خانهفرهنگ اگر از در خانه فرهنگ بیرون هم نیاید آنقدر از او مطالبه میکنند که مجبور شود
آنجا انقدر زمینه کار فراهم است که اصلا لازم نیست رئیس خانه فرهنگ ما به خودش زحمت بدهد و دنبال کارها برود . آنقدر مراجعات هست و آنقدر از او مطالبه میشود، اعم از برگزاری کلاس، همایش و غیره که خودش مجبور میشود بلند شود.
تعدد مراکز کار فرهنگی در پاکستان، ناهماهنگی و کاهش کارکرد را به وجود آورده است
یک دلیل دیگر ضعف حوزه فرهنگی ایران در پاکستان مربوط به تعدد موسسات، نهاد ها و مراکز ذیربط اعم از آموزش و پرورش، صداوسیما و خبرگزاری ها، دانشگاه جامعه المصطفی و مجموعه جهانی اهل بیت است که به صورت همزمان و موازی با بخش فرهنگی ایران در پاکستان فعالیت دارند. این مجموعهها باید قبل از هر چیز در تهران؛ به یک همدلی برسند تا در پاکستان به مشکل برنخورند. وقتی آنها در ایران به همفکری نمیرسند، دیگر شما نمیتوانید در پاکستان به نیروی اعزامی بگویید که چرا مثلا با فلان مجموعه هماهنگ نیستی. در ایران باید همه این مشکلات برطرف شود و هماهنگیهای لازم صورت گیرد تا افرادی که به پاکستان اعزام میشوند، دقیقا بدانند که در آنجا چه وظایفی بر عهده خواهد داشت.
در قانون رسمی کشور کار فرهنگی بینالمللی به سازمان فرهنگ و ارتباطات واگذار شده است. مگر سازمانی که وظیفه خاصی داشته باشد. مثل صداوسیما که کار گزارشگری اخبار آنجا را میکند ویا آموزش پرورش که مدارس مربوط به ایران در پاکستان را اداره میکند. در غیر از این موارد معدود، تمامی مجموعهها برای برگزاری سمینارها و هر نوع فعالیت فرهنگی دیگر باید از طریق رایزن فرهنگی و با کمک او، اقدام کنند. اگر این توجیهات انجام شده باشد، دیگر کسی از بار مسئولیت هم نمیتواند شانه خالی کند. سیاستها و مواضع این مجمعوعهها باید مشترک، هماهنگ و با توجه به حساسیت های آن کشور و مخاطبین تدوین شود تا کسی دیگر نتواند اعمال سلیقه شخصی کند.
البته سفارتخانه نیز در آنجا نقش موثری دارند، تصور نشود که بخشهای فرهنگی مستقل از سفارتخانهها فعالیت میکنند. قطعا در پاکستان، یا هر کشور دیگری، مسئول اول هر کاری اعم از فرهنگی یا سیاسی؛ نماینده سیاسی آنجاست. چه اگر مشکلی هم پیش آید، او را مورد پرسش قرار میدهند. این ناهماهنگ بودن و در پیش گرفتن شیوه آزمون و خطا، اشتباهی بزرگ و جفایی نابخشودنی در حق جمهوری اسلامی ایران است.
علاوه بر اینکه متاسفانه باید این مساله را یادآوری کنیم که اعزام به خارج از کشور باید به عنوان یک وظیفه و رسالت و نه به عنوان ماموریتی برای تحول اقتصادی زندگی اشخاص تلقی شود. به خصوص در پاکستان که اساسا منطقهای نیست که بتوان با مسائل مادی سوداگری کرد. کار کردن در اینگونه کشورها سوای از اجر و پاداش الهی و معنوی، ظرافتها و حساسیتهای خاص مربوط به خود را دارد. کسی که برای اعزام به آنجا انتخاب میشود، باید در ابتدا با خدا معامله کرده و بعد اصول حرکت فرهنگی در این کشور را به خوبی یاد بگیرد که جبران یک اشتباه کوچک، بسیار مشکل است. مخصوصا در شرایطی که امروز جهان، ایران را اینگونه رصد میکند و هر مورد کوچکی را بزرگ جلوه داده و بازتاب وسیعی میدهد.
دوست نداریم به شیوه معمول مصاحبههای این چنینی، طول مصاحبه به گفتگو در مورد دردهای تلخ روزگار ما محدود شود. شما به عنوان آدمی که چند سال در پاکستان به صورت مستقیم کار کردهاید یک برآیند کلی از عملکرد کار فرهنگی ایران در آنجا برایمان شرح دهید.خود پاکستانیهایی که ما با آنها گفتگو کردهایم که زیاد دلخوشی ندارند.
واقعیت این است که پاکستانی ها تشنه فرهنگ ایران هستند و مطالباتشان هم به همین ترتیب زیاد است اما مسالهای که وجود دارد این است که بودجهها و فرصت ما محدود است، برنامههای سالانه هر رایزنی نمیتواند به اندازه نیازهای آنها گسترده باشد، فرض کنید در زمینه ارسال محصولات فرهنگی، به یک نمایندگی سالانه هزار جلد، دوهزار جلد کتاب، بفرستیم. باز هم کم است و آن ها شاکی خواهند بود.
اما من فکر میکنم که اتفاقی که باید در این زمینه در پاکستان بیفتد این است که ما دیگر باید از روشهای سنتی توزیع محصولات و کمک فرهنگی در پاکستان عبور کنیم و به روشهای نوین فکر کنیم.
چند وقت پیش با منتخبین ائمه جمعه پاکستان در تهران دیداری داشتیم. میدیدم که بیشتر آن ها، نسبت به سمتشان، جوان هستند. آنها هم گلایه داشتند از این کمبود محصولات و تجهیزات فرهنگی. من آنجا به این دوستان گفتم که راه چارهاش این است که شیوه سنتی ارسال و توزیع محصول تغییر کند. دفتر امام جمعه دیگر نباید انتظار نداشته باشد که به صورت فیزیکی برای آنها کتاب ارسال شود. دریافت و تکثیر بخشی از محتوا باید به حوزه نرم افزاری منتقل شود. امروز بسیاری از نسخههای کتب روایی و حدیثی به صورت pdf یا نرمافزار دردسترس است. اکثر امام جمعههایی که آمده بودند هم کسانی بودند که در قم تحصیل کرده بودند و به فارسی مسلط بودند و از این نظر مشکلی نداشتند.
مخاطب پاکستانی ما هم باید با شیوههای نوین، خود را وفق دهد. این گلایه به دوستان پاکستانی وارد است که در فضای قدیمی ارتباطات زندگی میکنند. خیلی خوب است که شور و حال آن ها به سالهای دهه شصت باز میگردد، اما دلیلی ندارد که از تکنولوژیهای نوین و فناوریهای ارتباطی استفاده نکنند. امروز آنها خیلی راحت میتوانند حتی برای کلاسهای قرآن و تربیت مربیشان که علاقه مند به حضور قاریان و استادان ایرانی هستند، از نرم افزارهای ایرانی استفاده کنند و مثلا فقط در مقاطعی مانند ماه رمضان اساتید ایرانی به آنجا اعزام شوند.
حتی کسانی که هنرمندند و به هنر خط نستعلیق ایرانی ها علاقه دارند هم دیگر باید از نرم افزارهای مربوط استفاده کنند. البته این وظیفه رایزنیهاست که این فناوریهای نوین را به آنها بدهند.
فضای ناامن ترورها و حملات انتحاری ما را به خودسانسوری و محافظهکاری کشانده است
البته دشمنان ایران در آنجا فضای ناامنی به واسطه بمبگذاریها و حملات انتحاری و ترورها ایجاد کردهاند که باعث شده است نمایندگان ما، کمی به خودسانسوری و محافظهکاری و کمکاری روی بیاورند. واقعا هم شرایط امنیتی کمی سخت شده است.در کراچی، کویته، اسلام آباد، لاهور و پنجاب برخی از ترددهای زمینی به شدت دچار مشکل شده است و تذکرات زیادی به رایزنیها بابیت کنترل رفتوامد داده میشود. اما با وجود این ناامنیها و بحرانها نمایشگاهها، کتابخانهها، محصولات فرهنگی، مناسبتهای جمهوری اسلامی ایران برگزار شده و با استقبال هم روبرو میشود.
کارهای بسیار خوبی هم در این مدت انجام شده است. مثلا استقبال از زبان فارسی بین دانشاموزان و دانشجویان و همینطور اساتید پاکستانی در این سالها به شدت خوب شده است اخیرا کنفرانس بیداری اسلامی و اندیشه های امام خمینی(ره) را در لاهور و اسلام آباد داشتهایم و تمهیداتی را در نظر گرفتهایم که کنفرانس بینالمللی حج در اسلام آباد را برگزار کنیم.
راهاندازی کرسی امامخمینیشناسی در منطقه بلتستان هم از کارهای خیلی خوبی است که در این سالها انجام شده است. به همین ترتیب اتاقهای ایرانشناسی را تجهیز و چند مورد را از اول ایجاد کردیم. در دانشگاههای خاورشناسی پنجاب، دانشگاههای دولتی لاهور و همینطور در دانشکده زبانهای نوین اسلامآباد اتاقهای ایرانشناسی و کرسیهای زبان فارسی ایجاد شده است و تجهیز، رسیدگی و رساندن خوراک فرهنگی به این بخشها و هر آنچه که مربوط به پیوندهای زبان فارسی میشود، از دیگر اقدامات حوزه ستادی است.
برگزاری مناسبتهایی اعم از بزرگداشت روز زن، سالگرد ارتحال امام(ره) و دهه فجر انقلاب اسلامی و غیره هم معمولا انجام میشود که البته صرفا برگزاری یک مراسم صرف نیست، بلکه بخشهای فرهنگی ایران به این مناسبات، معمولا بستههایی آماده میکنند و می فرستند
علاوه بر اینکه به غیر از محصولات فرهنگی، مقالات موضوعی نیز در این گونه مناسبات فرستاده و طرح میشود و بسیاری از این مقالات ترجمه شده و به روزنامه ها داده می شود و اکثر مطبوعات و رسانه های پاکستان نیز همکاری خوبی در این زمینه دارند. گزارشی نیست که از طرف ما ارسال شود و بازتاب مطبوعاتی نداشته باشد؛ درصورتی که در سایر کشورها چنین همکاریای بی سابقه است.
در عرصه احیای میراث مکتوبمان، نگهداری و ترمیم نسخ خطی مرکز تحقیقات زبان فارسی در اسلامآباد، اخیرا فعالتر شده و با مکاتبه و عکسبرداری از نسخههای مربوطه؛ برای ایرانیها هم دسترسی میسر شده. علاوه بر اینکه اساتید پاکستانی هم روی این موضوعات به خوبی کار می کنندمزیتی که اداره کل آسیا و اقیانوسیه داشته است، این است که نشریه الکترونیکی به نام رویدادنامه را منتشر می کرد که در آن بازتاب گزارش های فرهنگی نمایندگی ها همه آرشیو شده و آماده ارائه است
رسانههای ایرانی، همان تصویر غرب از پاکستان را ارائه میدهند/ مناطق گردشگری و برنامههای فرهنگی و هنری پاکستانیها در رسانههای ایرانی کجاست
البته ما همیشه از رسانههای ایرانی در زمینه مسائل پاکستان گلایه داریم. این سوال واقعا مطرح است که تصویری که رسانههای ایران از پاکستان نشان میدهند، یک پاکستان واقعی است یا تصویر مورد نظر دشمنان و بیگانگان؟ رسانههای ایرانی بیشتر اخبار حوادث و اتفاقات ناگوار پاکستان را بازتاب میدهند. گزارشگر ما در اسلام آباد به لحاظ قانونی و امکانات، میتواند در همه پاکستان تردد داشته باشد چرا چیزی از گالریهای هنری، کارهای فرهنگی، نمایشگاههای مشترک؛ چه مختص آن کشور و چه ردپای فرهنگ و تمدن ایرانی در آنجا را نشان نمیدهد؟ نمیتواند مناطق گردشگری آنجا مثل بلتستان و دامنه هیمالیا را نشان دهد؟ تلویزیون ما در ایران می تواند به راحتی از روی آرشیوها و مستند هایی که ساخته شده است، آیین های مشترک دو کشور و نزدیکی مردم دو کشور را نشان دهد. متاسفانه این اتفاق نمیافتد و معمولا هم با بهانه ناامنی توجیه میشود.
معمولا در مواجه با افغانستان و عراق نیز اینگونه است. هر زمانی که قرار است حرکتهای فرهنگی صورت گیرد، مسئله ناامن بودن را مطرح میکنند تا حتی در حد توان و ظرفیتی که قابل اجرا است، هم افراد دریغ کنند و کار انجام ندهند.
لذا منظورم این است که کارهای زیادی انجام شده است، اما برای اینکه تحول بیشتری ایجاد شود و کارهای ابتکاری صورت گیرد، باید مسئولین ستادی و صف ما در پاکستان یاد بگیرند که به بهانه ناامنی، محافظهکاری و خودسانسوری نکنند. این موارد هم به این برمی گردد که دیدگاه و باور مسئولین ستادی ترمیم شود و تعالی و رشد یابد تا اثرگذار باشد. مطالبات حوزه ستادی به هر میزانی که از لحاظ کیفی افزایش پیدا کند، قطعا برونداد و خروجی آن در صف نیز اثر خواهد کرد اما اگر به فعالیت های کلیشهای راضی باشند، آن شخص انجامدهنده سیاستها نیز انگیزهای پیدا نمیکند برای کار بیشتر و ویژهتر. در نتیجه این مسئولیت کج دار و مریز اداره می شود تا دوره مسئولیت تمام شود و فرد به ایران برگردد.
شما فقط دقت کنید به این که در خرداد 1327 در شهر کراچی، انجمن روابط فرهنگی ایران و پاکستان تشکیل میشود، ریاست این انجمن، استاندار وقت حکومت سند و نایب رئیس او، کاردار ایرانی بوده است. اما اعضای اصلی انجمن دوستی و انجمن روابط بین ایران و پاکستان، چه کسانی بودند؟ علی اصغر حکمت وزیر خارجه، ملک الشعرای بهار، عباس اقبال و سعید نفیسی استادان دانشگاه، استاد بدیع الزمان فروزانفر، غضنفر علیخان سفیرکبیر پاکستان در این انجمن عضو اصلی بودند. فقط نگاه کنید به اینکه چه اساتید و بزرگانی در آن دوره برای روابط ایران و پاکستان انتخاب می شدند. الان هم باید همین اتفاق بیفتد یعنی کسانی که برای این کار انتخاب میشوند اگر در مسائل میدانی و سیاسی هم مسلط نباشند ولی باید در حیطه فرهنگی و تخصص ادبی در سطحی باشند که اگر دیدار و صحبت و برنامه ای دارند، واقعا موثر و کاریزماتیک باشند.
مردم پاکستان با ما دوست و صمیمی هستند، اما کاملا زیرکانه منش، دیدگاه ها و فعالیت های افرادی که انتخاب می شوند را زیر نظر دارند. امیدواریم دغدغه خاطر اعزام ها چه در وزارت امور خارجه، چه در وزات علوم و چه در سازمان فرهنگ و ارتباطات، انتقال فرهنگ و استفاده از ظرفیت ها باشد.