صراط: گلزار شهدای خرمشهر، راوی مقاومت است؛ مقاومت مردمان شهری که خاکشان را با خون نگه داشتند؛ مردمانی که داغ شقایقها بر سینه دارند؛ خاک اینجا شهید «عباس فرحاناسدی» را بر سینه خود نگه داشته است؛ این شهید از جمله نخستین شهدای سپاه خرمشهر است که در 23 تیر 1359 و قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در رویارویی با نیروهای ارتش بعث به شهادت رسید.
عباس در نخستین رو از فصل بهار سال 1339 در خانوادهای کم درآمد خرمشهری به دنیا آمد؛ تحصیلات خود را به دلیل فقر مالی به اجبار تا مقطع دوم راهنمایی بیشتر ادامه نداد و برای امرار معاش به شاگردی خیاطی درآمد؛ او توانست با پشتکار خوب در کسب فن خیاطی ظرف مدت یکسال برای خود استادی شود. وی این مقدار مهارت را کافی ندانسته و برای کسب مهارتهای بیشتر در امر خیاطی به تهران رفت و پس از کسب فنون بیشتر خیاطی به شهرش بازگشت.
عباس به دلیل اینکه خانوادهاش از قشر کمدرآمد بود، دوست داشت به خانوادههای بیبضاعت کمک کند؛ از سویی دیگر او به مطالعه کتب مذهبی و اسلامی علاقه داشتند و این امر سبب شد در اعمال عبادی بیشتر توجه کند.
با شروع انقلاب اسلامی عباس هم به صفوف مردم پیوست و در تظاهرات علیه رژیم منحوس و مرتود پهلوی فعالانه شرکت کرد؛ با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) شهید «فرحاناسدی» فعالیتش را بیشتر کرد و به خوبی دانست حفظ انقلاب و تداوم آن بسیار مشکلتر از پیروزی آن است و در راستای این امر مهم فعالیتهای خود را توجه حفظ انقلاب بیشتر و بیشتر کرد.
عباس در برابر عنوانهای نو ظهور خلقی که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد شده بودند، مقابله میکرد به طوری که در جریان موصوف به خلق عرب که در سال 58 در خرمشهر توسط ایادی آمریکا و اسرائیل به وجود آمده بود، ایستاد. با اینکه خود از خانوادههای عرب ولایتمدار خرمشهری بود، از نیت پلید آنها در خصوص تجزیهطلبی خبر داشت و نگذاشت جلوه شهروند عرب خرمشهری در دیدگاه مردم کشور و مسئولان انقلاب خدشهدار شود لذا به مقاومت برخاست؛ او به هیج عنوان اجازه نمیداد که کسی از انقلاب ایران اسلامی تعبیر سوء کند و همزمان با تأسیس سپاه در خرمشهر عضو این نهاد مقدس شد و به دلیل پشت کار وی در امر کمکرسانی در تدارکات سپاه خرمشهر مأموریت خود را ادامه داد.
این فعالیتها ادامه داشت تا اینکه خبردار شد مزدوران بعثی در سرزمین شلمچه تحرکات و تعرضاتی دارند؛ لذا به صورت داوطلب به طرف شلمچه رفت و بعد از رسیدن به منطقه درگیری با رجز خوانی حماسی روحیه همرزمان خود را تقویت کرد و با تیرباری که در دست داشت، به مقابله با آنها پرداخت.
در این درگیری یکی از رزمندگان به نام «شهید موسویبختور» بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید؛ عباس هم با استواری بیشتری به طرف عراقیها حملهور شد؛ و سرانجام بر اثر اصابت گلوله دشمن به سرش به زمین افتاده؛ پس از این مجروحیت او را به بیمارستان منتقل کردند اما علیرغم تلاش پزشکان، او به شهادت رسید.