شصت و هشتمین اجلاس عمومی سازمان ملل در نیویورک آغاز شد و سخنرانانی از جمله رئیس جمهوری اوباما و رئیس جمهور ایران حسن روحانی را به خود دید. بسیاری احتمال میدهند که اوباما و روحانی دست یکدیگر را بفشارند. دستی که اوباما از سال 2009، یعنی هنگامی که وارد دفتر ریاست جمهوری شد، تا کنون دراز نگاه داشته است.
برای برخی دست فشردن به تنهایی موجودیت سازمان ملل را توجیه میکند، اما هزینههای مالی آن (نزدیک به 22 درصد از بودجه بیشتر آژانسهای آن) بر عهده آمریکا است؛ این در حالی است که حملات سیاسی جدی علیه ما و دوستان ما همچون اسرائیل میشود، ذیل قاعده تساهل و تسامح مذهبی توهینهای بسیاری به آزادی بیان میگردد، مذاکرات بیپایانی در جریان است که در آن برای محدود کردن انعطاف و نفوذ آمریکا تلاش میشود و اقدامات بسیار دیگری که پیامدهای منفی بسیاری برای ما به دنبال دارد.
با این حال در میدان عمل سازمان ملل عبرتهای تلخی را بر جای گذاشته است حتی برای ایجاد تغییر در مردان و زنان وابسته به خود. آنچه که اکنون نشست عمومی را به خود مشغول کرده است امری است که شورای امنیت سازمان ملل مدت دو سال است که در حل و فصل آن ناکام مانده است؛ منازعه بینالمللی که در جنگ داخلی سوریه شاهد بدتر شده آن هستیم.
شورای امنیت کار چندانی در مورد این منازعه انجام نداده است، که در نتیجه این ناکامی تلفات غیر نظامی در حال افزایش است، سیلی عظیم از پناهندگان و آوارگان داخلی شکل گرفته است و حجم قابل توجهی از داشتههای مردم و صنایع تولیدی از بین رفته است. در سه وهله روسیه و چین از قدرت وتوی خود استفاده کرده و مانع تقویت تحریمها علیه حکومت رئیس جمهور سوریه بشار اسد شده و از انجام اقداماتی در جهت حل این منازعه جلوگیری کردند. حتی توهم جلب توافق سوریه برای تحویل همه تسلیحات شیمیایی خود و نابود کردن همه آنها در خارج از این شورا به بحث گذاشته شد؛ با اینکه مسئولیت سازمان برای اجرای این توافق اندک است، اختلاف نظرات در حال افزایش است.
سیاست آمریکا در قبال سوریه هر چه که باشد (کمک کردن به مخالفین یا بیرون ایستادن از این ماجرا، حمله به حکومت اسد به خاطر استفاده از تسلیحات شیمیایی یا غیر از اینها) هیچ بحثی نیست که شورای امنیت ضرورتاً و فقط یک تماشاچی بوده است. دلیلی برای چنین پیامدی وجود دارد. شورای امنیت همواره و صرفاً انعکاسی از دنیای بزرگتر خارج از خود بوده است. منافع متباین اعضای سازمان ملل به سادگی تغییر نمیکند چرا که تنش میان ایشان در نیویورک و در سازمان ملل رخ میدهد.
سازمان ملل نمیتواند (و نباید) بدون جهتدهی و کنترل اعضای خود به صورت معنادار عمل کند. اگر بتواند به طور مجزا از اعضای خود عمل کند، این به معنای آن است که بخش قابل توجهی از حق حاکمیت خود را واگذار کردهایم، چیزی که تنها شمار معدودی از آمریکاییها آمادگی انجام آن را دارند. در اینجاست که وکلای سازمان ملل به واقعیت برمیخورند.
از آنجا که ایمان نیروی بسیاری دارد، با این حال اکنون حامیان سازمان ملل به طور پیشبینی شدهای مدعی هستند که مشکل ناشی از خود سازمان ملل نیست بلکه مشکل ناشی از ترکیب تاریخ مصرف گذشته شورای امنیت این سازمان است. ایشان مدعی هستند که این ترکیب را تغییر دهید، همه مشکلات حل خواهند شد. اگر دولت اوباما این راه را در پیش گیرند، بخش قابل توجهی از سیاست خارجی دور دوم ریاست جهوری اوباما در تعقیب یک هدف غیر قابل تحقق، از بین خواهد رفت. این امر حداقل از احتمال ورود خسارت به سیاستهای مربوط به مسائلی که برای آمریکا اهمیت دارند، جلوگیری میکند.
با این حال عضویت در شورای امنیت تغییر نخواهد کرد. از پنج عضوی دائم کنونی، عضویت انگلیس و فرانسه ادامه خواهد یافت به رغم آن که بسیاری از اعضای اتحادیه اروپا خواهان آن هستند که جای این دو به خود اتحادیه اروپا داده شود و یک کرسی خاص این اتحادیه در شورای امنیت سازمان ملل در نظر گرفته شود. هیچ تغییری در این ترکیب رخ نخواهد داد. روسیه نیز عضویت دائم خود را تنها با ادعای در اختیار داشتن بزرگترین زرادخانه تسلیحات هستهای جهان توجیه خواهد کرد.
من پیش از این گفتهام که تحت هر شرایطی، تنها برای یک عضو دائم توجیه کافی وجود دارد و آن آمریکا است. سرود یونانی سازمان ملل بسیار نامطلوب بود، اما ویلیام باکلی در این بار اعتراض شدیدی به من کرد و گفت «شما قاعدهای را که در کودکی آموختیم نقض میکنید: جک گفتن در کلیسا ممنوع.» با این حال چین اکنون واقعاً مستحق یک کرسی دائم در این شورا هست، لذا در اینجا ارزیابی پیشین خود را بر این اساس اصلاح میکنم.
مسئله دیگر ای است که شمار بسیاری از دیگر کشورها فکر میکنند که مستحق عضویت دائم هستند: ژاپن، هند، پاکستان، آلمان، ایتالیا، مصر، نیجریه، آفریقای جنوبی، برزیل، مکزیک و غیره. طرحهای پیشنهادی برای کرسیهای دائمی «منطقهای» وجود دارد (برای مثال یک کرسی برای آمریکای جنوبی) که بین کشورهای مناطق مختلف دنیا بگردد. این جایگشتها بیپایان هستند، اما همگی تلاش میکنند که شمار اعضای شورا را به بیش از 15 عضو افزایش دهند (که در واقع در سال 1945، 11 عضو بودند) هر چه شورا بزرگتر باشد، و هر چه اعضای دائم آن بیشتر باشند، تأثیر گذاری آن کمتر خواهد بود.
بحث و گفتگو برای گسترش شورای امنیت چندین دهه است که در جریان است. هیچ پیشرفتی صورت نگرفته است و تا آنجا که پیشبینی میشود، هیچ پیشرفتی هم صورت نخواهد گرفت به ویژه با توجه به تنشهایی که توصیف شد. این ما را به گفته بنیادگراها ارجاع میدهد:چیزی به نام سازمان ملل وجود خارجی ندارد. تنها مجموعهای از کشورها وجود دارند که منافع خاص خود را پیمیگیرند و هر از چندگاهی تحت راهبری آمریکا چنین میکنند.