صراط: آیتالله جوادی آملی در اولین جلسه درس اخلاق خود در سال تحصیلی جدید که
در محل بنیاد بینالمللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد، به ارائه توصیههایی
به طلاب و دانشجویان مبنی بر ضرورت انتقال آموختهها به نسل بعد پرداخت.
ایشان با اشاره به شروع سال تحصیلی جدید حوزوه و دانشگاه گفت: سال تحصیلی
ما باید با دو حس شروع بشود: یک حسّ ظاهری که آن را همه ما میدانیم «مَن فَقَدَ حسّاً فَقَدْ فَقَدَ علماً» یکی هم حسّ درونی که قرآن کریم اینگونه می فرماید ﴿إِن تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً﴾
وی در تشریح این دو حس که باید مورد توجه قرار گیرد، گفت: اگر شنیدهاید و تجربه کردهاید که بزرگان گفتند اگر کسی نابینا بود و حسّ بصر را از دست داد او از تشخیص رنگها و مناظر محروم است، این مطلب درست است، اما قرآن کریم میفرماید ما یک حرف جدیدی داریم و آن این است که میگوییم این حس دو قسم است: یک قسم در بیرون است یک قسم در درون; در بیرون همین چشم و گوشی است که میبینیم، ولی در درون یک چشم و گوش نادیدنی است، اگر کسی آن چشم درون را از دست داد از علومی که از راه بینایی غیبی نصیبش میشود بیبهره خواهد بود.
ایشان ادامه داد: اینکه میبینید علوم برخیها چه در حوزه چه در دانشگاه کارآمد نیست و نه تنها مشکل جامعه که حتی مشکل خود او را هم حل نمیکند، برای این است که او به همان اصل اوّلی یعنی تجربه حسی بسنده کرده است و این اصل دومی که رهاورد وحی است را رعایت نکرده است.
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگر از سخنان خود با بیان این که هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست، عنوان کرد: درست است همه موجودات آینه و آیت الهیاند، اما هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست و چون هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست، لذا هیچ موجودی هم مانند انسان صلاحیّت خلافت الهی را ندارد.
وی سپس به با تقسیم موجودات به سه گروه محدود در طبیعت، فراطبیعت و دارای قدرت سیر از فرش به عرش اظهار داشت: قرآن کریم موجودات را به سه قسم تقسیم کرده است: قسم اول موجوداتی هستند که در نیمه اول حرکت میکنند، مانند جمادات، حیوانات و نباتات. اینها در محدوده طبیعت حرکت میکنند، یعنی رشدشان مشخص است مانند اینکه شاید یک مقدار خاک در گذشت چندین قرن تبدیل به یک سنگ گرانبها شود، یا نباتات بر اثر تغذیه و تنمیه، به شجر مُثمر میرسد و اگر حیوانی رشد کند هم به مرحله تجرّد وهمی و خیالی میرسد. همه اینها قلمرو رشدشان مشخص است؛ یعنی اینها در این نیمه اول راه بسر میبرند و هیچ کدام به عرش بار نمی یابند و موجودی الهی نمیشوند.
ایشان ادامه داد: قسم دوم از موجودات فرشتگان هستند که در نیمه دوم یعنی فراطبیعت به سر می برند، بنابراین هم موجودات نیمه اول گسسته از نیمه دوماند و هم موجودات نیمه دوم منقطع از نیمه اولاند، و تنها انسان است که میتواند از تراب و تین شروع بکند و به عرش الهی بار یابد. یعنی انسان تواناست که هم نیمه اول را طی کند هم نیمه دوم را طی کند هم اینها را بهم مرتبط کند و بشود جامعالأطراف، چنین موجودی شأنیت و صلاحیت این را دارد که بشود خلیفةالله.
آیت الله جوادی آملی با اشاره به مقام والای انسان از منظر قران کریم اذعان داشت:انسان دارای شانیت و شرفی است که در قرآن کریم مورد مخاطب خدا واقع می شود که ﴿یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾، لذا اگر کسی خود را نشناخت یا ارزان فروخت, مغبون میشود، و این زیان و اگر در دنیا نیز ظهور نکند، در قیامت که حق ظاهر میشود و ارزشها آنجا شکوفا میشود ، میفهمند که ضرر کردند.
وی در فراز پایانی فرمایشات با تاکید بر اینکه طلاب و دانشجویان باید به گونه ای درس بخوانند که بتوانند این درس را به نسل بعدی هم منتقل کنند، بیان کرد: حداقل همّت یک دانشجوی دانشگاه یا طالب حوزوی این است که این درسی که میخواند استادانه به دیگری منتقل کند. این کفِ درس خواندن است و از این پایینتر اگر کسی درس خواند اتلاف عمر است. اگر کسی درس بخواند و نتواند مدرّس خوب باشد یقین بداند عمرش را تلف کرده است برای اینکه این علوم امانتهای الهی است. اگر کسی از کتابی به کتاب دیگر رفت و نتوانست آن کتاب قبلی را به خوبی تدریس کند این مطمئن باشد عمر خود را تلف کرده است. مرحله غایی تحصیل علم تطهیر محصل و سپس انتقال علوم به جامعه است؛ به نحوی که جامعه نیز طیب و طاهر شود
وی در تشریح این دو حس که باید مورد توجه قرار گیرد، گفت: اگر شنیدهاید و تجربه کردهاید که بزرگان گفتند اگر کسی نابینا بود و حسّ بصر را از دست داد او از تشخیص رنگها و مناظر محروم است، این مطلب درست است، اما قرآن کریم میفرماید ما یک حرف جدیدی داریم و آن این است که میگوییم این حس دو قسم است: یک قسم در بیرون است یک قسم در درون; در بیرون همین چشم و گوشی است که میبینیم، ولی در درون یک چشم و گوش نادیدنی است، اگر کسی آن چشم درون را از دست داد از علومی که از راه بینایی غیبی نصیبش میشود بیبهره خواهد بود.
ایشان ادامه داد: اینکه میبینید علوم برخیها چه در حوزه چه در دانشگاه کارآمد نیست و نه تنها مشکل جامعه که حتی مشکل خود او را هم حل نمیکند، برای این است که او به همان اصل اوّلی یعنی تجربه حسی بسنده کرده است و این اصل دومی که رهاورد وحی است را رعایت نکرده است.
آیت الله جوادی آملی در بخش دیگر از سخنان خود با بیان این که هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست، عنوان کرد: درست است همه موجودات آینه و آیت الهیاند، اما هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست و چون هیچ موجودی به اندازه انسان مرآت الهی نیست، لذا هیچ موجودی هم مانند انسان صلاحیّت خلافت الهی را ندارد.
وی سپس به با تقسیم موجودات به سه گروه محدود در طبیعت، فراطبیعت و دارای قدرت سیر از فرش به عرش اظهار داشت: قرآن کریم موجودات را به سه قسم تقسیم کرده است: قسم اول موجوداتی هستند که در نیمه اول حرکت میکنند، مانند جمادات، حیوانات و نباتات. اینها در محدوده طبیعت حرکت میکنند، یعنی رشدشان مشخص است مانند اینکه شاید یک مقدار خاک در گذشت چندین قرن تبدیل به یک سنگ گرانبها شود، یا نباتات بر اثر تغذیه و تنمیه، به شجر مُثمر میرسد و اگر حیوانی رشد کند هم به مرحله تجرّد وهمی و خیالی میرسد. همه اینها قلمرو رشدشان مشخص است؛ یعنی اینها در این نیمه اول راه بسر میبرند و هیچ کدام به عرش بار نمی یابند و موجودی الهی نمیشوند.
ایشان ادامه داد: قسم دوم از موجودات فرشتگان هستند که در نیمه دوم یعنی فراطبیعت به سر می برند، بنابراین هم موجودات نیمه اول گسسته از نیمه دوماند و هم موجودات نیمه دوم منقطع از نیمه اولاند، و تنها انسان است که میتواند از تراب و تین شروع بکند و به عرش الهی بار یابد. یعنی انسان تواناست که هم نیمه اول را طی کند هم نیمه دوم را طی کند هم اینها را بهم مرتبط کند و بشود جامعالأطراف، چنین موجودی شأنیت و صلاحیت این را دارد که بشود خلیفةالله.
آیت الله جوادی آملی با اشاره به مقام والای انسان از منظر قران کریم اذعان داشت:انسان دارای شانیت و شرفی است که در قرآن کریم مورد مخاطب خدا واقع می شود که ﴿یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَی رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ﴾، لذا اگر کسی خود را نشناخت یا ارزان فروخت, مغبون میشود، و این زیان و اگر در دنیا نیز ظهور نکند، در قیامت که حق ظاهر میشود و ارزشها آنجا شکوفا میشود ، میفهمند که ضرر کردند.
وی در فراز پایانی فرمایشات با تاکید بر اینکه طلاب و دانشجویان باید به گونه ای درس بخوانند که بتوانند این درس را به نسل بعدی هم منتقل کنند، بیان کرد: حداقل همّت یک دانشجوی دانشگاه یا طالب حوزوی این است که این درسی که میخواند استادانه به دیگری منتقل کند. این کفِ درس خواندن است و از این پایینتر اگر کسی درس خواند اتلاف عمر است. اگر کسی درس بخواند و نتواند مدرّس خوب باشد یقین بداند عمرش را تلف کرده است برای اینکه این علوم امانتهای الهی است. اگر کسی از کتابی به کتاب دیگر رفت و نتوانست آن کتاب قبلی را به خوبی تدریس کند این مطمئن باشد عمر خود را تلف کرده است. مرحله غایی تحصیل علم تطهیر محصل و سپس انتقال علوم به جامعه است؛ به نحوی که جامعه نیز طیب و طاهر شود