صراط: دو شعر طنز یکی نو و دیگری کهنه(!) از گل آقای عزیز که 21 سال قبل به دست مردم رسیده را در ادامه میخوانید.
ترموکوبل!
پریموس سپید شعر من
- زیبا و آکبندست
ولیکن حیف،
راه لوله نفت چراغ شعر من
- بندست
معافم کن، معافم کن،
معافی قیمتش چند است؟!
*
من و هوشنگ،
یاران دبستانی
ولیکن بعد دیپلم، راهمان از یکدگر توفیرها دارد
منم سرباز پاس سه
و او در کنج ویلای پدرخوانده
کنار ویدئو
لم داده و «تخدیر!»ها دارد
کسی جیبی برای ما نمیدوزد
خداوند
اعلاءالدین جیب والد بنده
چرا آبی نمیسوزد؟
«دیوترم» سوادم
شصت گالن ظرفیت دارد
و هر گالن سواد زرد تطبیقی
ز دریای علوم عالی آزاد!
برای من «چقدری» آب خواهد خورد
«ابو هوشنگ!» میخندد
و بابای منِ یک لاقبا
از غصه خواهد مرد!
*
و باز امشب عروس حجلههای خندهناک طنز، بر تخت است
و وجداناً
اصل چرتگویی هم،
کمی سخت است
و در اینجا:
بخاری گازی شیک «عدالت» هم
گمانم، «ترموکوبلش» فاقد معیار استاندارد میباشد
شلنگ رودههای شعر نو هم
پنج یا ده یارد میباشد
بیا قیچی نما آن را
و گر قیچی نداری
«کارد» میباشد!
و در من شعر نو چون چشمه فیاض «خودسانسوری شاعر»
دَدَم وای، ای خدا
یک تیغ(!) میجوشد
و طفل شعر من هم ناگهان
لاستیکی انصاف میپوشد!
*
پریموس سپید شعر من
زیبا و آکبندست
ولیکن حیف،
راه لوله نفت چراغ شعر من
بندست
معافم کن، معافم کن
معافی قیمتش چند است؟!
***
***
آهسته، آهسته!
به لب چون آمد از ادبار، جان، آهسته آهسته
سعادت گشت از پیشم روان، آهستهآهسته
بدو گفتم مرو، خندید و رفت، اما از آن موقع
دو چشمم میدود دنبال آن، آهسته آهسته
اگر آن خیل قاصد را که دنبالش فرستادم
کنم مجموع، گردد کاروان، آهستهآهسته
غم بیخانگی، درد گرانی گر که بگذارد
کنم با خویش او را مهربان، آهسته آهسته
فراقش تا فراموشم شود، هر لحظه میآرم
ز رفتارش حکایت بر زبان، آهسته آهسته
تبسم میکنم در پاسخ هر کس که میگوید:
«شود ارزان همه جنس گران، آهسته آهسته»
دو خروار است اکنون گوشت برپیکر اگر ما را
شویم ای دوست مشتی استخوان، آهسته آهسته
به خواب اندر یکی گفتا: حقوقت میرود بالا
به بیداری مرا شد خوش خوشان، آهسته آهسته
شنیدم میشود صد سال دیگر مشکلاتم حل
شکستم با دم خود گردکان، آهسته آهسته
به تیر برق، یارو قامتم را کرد چون تشبیه
بدو گفتم که میگردد کمان، آهسته آهسته
فقیر بینوا نان جوین با سفره میبلعد
غنی لمباند اما مغز ران، آهسته آهسته
به جرم انتشار کذب تا گوشت نمالانند
برو در گوشهای شعرم بخوان، آهسته آهسته
از آن شادم که غمها میرود از دل مرا بیرون
چو بستم «شاطرا» چشم ازجهان، آهسته آهسته
گل آقا. شماره 94. مهر 1371
ترموکوبل!
پریموس سپید شعر من
- زیبا و آکبندست
ولیکن حیف،
راه لوله نفت چراغ شعر من
- بندست
معافم کن، معافم کن،
معافی قیمتش چند است؟!
*
من و هوشنگ،
یاران دبستانی
ولیکن بعد دیپلم، راهمان از یکدگر توفیرها دارد
منم سرباز پاس سه
و او در کنج ویلای پدرخوانده
کنار ویدئو
لم داده و «تخدیر!»ها دارد
کسی جیبی برای ما نمیدوزد
خداوند
اعلاءالدین جیب والد بنده
چرا آبی نمیسوزد؟
«دیوترم» سوادم
شصت گالن ظرفیت دارد
و هر گالن سواد زرد تطبیقی
ز دریای علوم عالی آزاد!
برای من «چقدری» آب خواهد خورد
«ابو هوشنگ!» میخندد
و بابای منِ یک لاقبا
از غصه خواهد مرد!
*
و باز امشب عروس حجلههای خندهناک طنز، بر تخت است
و وجداناً
اصل چرتگویی هم،
کمی سخت است
و در اینجا:
بخاری گازی شیک «عدالت» هم
گمانم، «ترموکوبلش» فاقد معیار استاندارد میباشد
شلنگ رودههای شعر نو هم
پنج یا ده یارد میباشد
بیا قیچی نما آن را
و گر قیچی نداری
«کارد» میباشد!
و در من شعر نو چون چشمه فیاض «خودسانسوری شاعر»
دَدَم وای، ای خدا
یک تیغ(!) میجوشد
و طفل شعر من هم ناگهان
لاستیکی انصاف میپوشد!
*
پریموس سپید شعر من
زیبا و آکبندست
ولیکن حیف،
راه لوله نفت چراغ شعر من
بندست
معافم کن، معافم کن
معافی قیمتش چند است؟!
***
***
آهسته، آهسته!
به لب چون آمد از ادبار، جان، آهسته آهسته
سعادت گشت از پیشم روان، آهستهآهسته
بدو گفتم مرو، خندید و رفت، اما از آن موقع
دو چشمم میدود دنبال آن، آهسته آهسته
اگر آن خیل قاصد را که دنبالش فرستادم
کنم مجموع، گردد کاروان، آهستهآهسته
غم بیخانگی، درد گرانی گر که بگذارد
کنم با خویش او را مهربان، آهسته آهسته
فراقش تا فراموشم شود، هر لحظه میآرم
ز رفتارش حکایت بر زبان، آهسته آهسته
تبسم میکنم در پاسخ هر کس که میگوید:
«شود ارزان همه جنس گران، آهسته آهسته»
دو خروار است اکنون گوشت برپیکر اگر ما را
شویم ای دوست مشتی استخوان، آهسته آهسته
به خواب اندر یکی گفتا: حقوقت میرود بالا
به بیداری مرا شد خوش خوشان، آهسته آهسته
شنیدم میشود صد سال دیگر مشکلاتم حل
شکستم با دم خود گردکان، آهسته آهسته
به تیر برق، یارو قامتم را کرد چون تشبیه
بدو گفتم که میگردد کمان، آهسته آهسته
فقیر بینوا نان جوین با سفره میبلعد
غنی لمباند اما مغز ران، آهسته آهسته
به جرم انتشار کذب تا گوشت نمالانند
برو در گوشهای شعرم بخوان، آهسته آهسته
از آن شادم که غمها میرود از دل مرا بیرون
چو بستم «شاطرا» چشم ازجهان، آهسته آهسته
گل آقا. شماره 94. مهر 1371