او البته در دنیای سیاست هم دستی بر آتش دارد و در آنجا هم حاشیههایی برایش به وجود آمد؛ از سخنرانی انگلیسی در اوپک - که در این مصاحبه درباره آن هم صحبت کرد - تا آمدنش برای انتخابات ریاست جمهوری و البته دلایل قطع رابطهاش با احمدینژاد و رابطهاش با مشایی.
گفتوگو با علیآبادی به بهانه بررسی عملکرد 8 ساله او صورت گرفت. در این مصاحبه تفصیلی بسیاری از مسائل مطرح شد که خیلی از آنها به درخواست او در این گفتوگو نیامده است. او در این سالها نشان داده خیلی اهل جنجال نیست و شاید به همین خاطر است که ترجیح میدهد بخشهای مربوط به صحبتهایش درباره دادکان و صفایی فراهانی رسانهای نشود، هر چند صحبتهای او میتوانست برطرف کننده بسیاری از ابهامات باشد اما ظاهرا علیآبادی میخواهد این ناگفتهها را در کتاب خاطراتش که میگوید در آینده نزدیک منتشر میشود، بازگو کند.
گفتوگوی زیر حاصل 180 دقیقه صحبت با مردی است که نمیتوان روبهرویش نشست و از سیاست، وزارت نفت، وزارت نیرو، سخنرانی انگلیسی - فارسیاش در اوپک، مشایی و احمدینژاد نپرسید. مشروح این مصاحبه را در زیر میخوانید.
امروز روبهروی فردی نشستهایم که بیش از 8 سال از حضورش در راس و سطح اول ورزش کشور میگذرد. آقای علیآبادی! شما دهه 60 در باشگاه پرسپولیس حضور داشتید، آیا احتمال میدادید روزی فرا برسد که مجددا وارد ورزش شوید و در راس آن قرار بگیرید؟
تا پیروزی انقلاب شدیدا درگیر ورزش و عضو تیم فوتبال دبیرستان و دانشگاه بودم. مرحوم حسین فکری در آن زمان مربی من بود و آقای مالکی هم که از مدیران و مربیان خوب ورزش هستند و برایش آرزوی توفیق دارم مربیگری ما را بر عهده داشت. ورزش را خیلی با علاقه پیگیری میکردم و یکی از بهترین سرگرمیها و اوقات فراغتم ورزش بود.
در آن زمان با مسائل انقلاب مواجه شدیم که من هم مانند ملت بزرگ و شریف ایران درگیر مسائل انقلاب بودم. بعد از آن جهاد سازندگی را تشکیل دادیم و برای خدمت به مرد عزیز سیستان و بلوچستان به آن استان رفتم. پس از آن موضوع دفاع مقدس و حمله رژیم منحوس و بعثی عراق به ایران مطرح شد. امام راحل در آن زمان فرمودند که جبههها نیاز به نیرو دارد و من به صورت داوطلب به مناطق جنگی غرب کشور رفتم و مهندسی جنگ را در کنار حامیان انقلاب همچون سپاه، ارتش و سایر نیروهای انقلابی برعهده گرفتم. در آن زمان بخش عمدهای از مهندسی جنگ در منطقههای آذربایجان غربی و کردستان را بر عهده داشتم. در آن مقطع از مسائل ورزش دور شدم تا اینکه جنگ تمام شد.
آن وقت چه کار کردید؟
پس از اتمام جنگ در سمت معاون بنیاد امور مستضعفین فعالیت کردم. آقای کرباسیان معاون و مهندس مظاهری رئیس وقت بنیاد بودند. با توجه به سوابق و علایق ورزشی من و اینکه پرسپولیس در آن زمان جزو مال و املاک بنیاد مستضعفین بود، از بنده خواسته شد مدیریت این تیم را بر عهده بگیرم و فکر میکنم حدود 2 سال سرپرستی پرسپولیس را برعهده داشتم. پس از آن درگیر امور کشور از جمله بازسازی راهها و مناطق آسیبدیده شدم. سپس مدتی در وزارت مسکن فعالیت کردم و نهایتا به شهرداری تهران آمدم.
چگونه وارد ورزش شدید؟
در ابتدا آقای احمدینژاد نظرش این بود که در وزارت راه باشم اما به هر دلیلی روزی که ایشان قصد داشتند اسامی وزرا را به مجلس شورای اسلامی اعلام کنند، نام من به عنوان گزینه وزارت راه اعلام نشد. پس از آن موضوع از من خواستند در سازمان تربیت بدنی فعالیت کنم، جایی که خیلی هم سازگار با سابقه 30 ساله مهندسی من نبود. این شد که به ورزش آمدم.
این عدم سازگاری را چگونه برای خودتان رفع کردید؟ واهمهای از حضور در ورزش نداشتید؟
نسبت به ورزش آشنایی و مطالعه داشتم و قبل از اینکه ریاست سازمان تربیت بدنی را قبول کنم، با دوستانی که در ورزش داشتم مشورت کردم و نظرشان را جویا شدم. در بررسیهایی که انجام دادم به این موضوع پیبردم که کار ورزش در رده عالی، مدیریتی است نه ورزشی. وجه اصلی آن مدیریت، سازماندهی، ارتباطات و برنامهریزی است و کمتر به امور ورزشی برمیگردد. بخش ورزشی به معاونت ورزشی سازمان، بخش خصوصی و ادارات کل استانها و همچنین فدراسیونها که بسیار قدرتمند هستند واگذار میشد. پس از بررسیهای لازم شروع به کار کردیم و شکر خدا نتایج خوبی هم به دست آوردیم.
به احمدینژاد گفتید که تجربه چنین کاری را ندارید؟
خودشان به خوبی میدانستند که من تجربه چنین کاری را ندارم و اصلا نیازی به گفتن نبود. احمدینژاد میگفت موضوع جوانان و ورزش مهم است و کسی باید در راس این کار قرار بگیرد که من او را بشناسم و پای کار باشد. او این کار را خیلی مهم میدانست چرا که آمار قشر جوان جامعه ما بالا است و باید ورزش را توسعه میدادیم و روی آن کار میکردیم. همان طور هم که دیدید این کار انجام شد. افزایش 10 برابری بودجه عمرانی منجر به این شد که فضای ورزشی کشور به بیش از دو برابر قبل افزایش یابد. همچنین افزایش بودجه جاری فدراسیونها بیانگر این بود که باوری برای حمایت از ورزش وجود دارد.
روز اولی که به سازمان تربیت بدنی آمدید، چه ایدههایی داشتید؟ هدف شما فعالیت در مسائل عمرانی بود و یا به کسب نتیجه هم توجه داشتید؟
اگر از دو سال ابتدایی کارم در پیش از انقلاب صرف نظر کنیم، همواره در رده مدیریت فعالیت کردم. عضویت در شورای سیستان، مسئول کمیته عمرانی، مهندسی جنگ از صفر تا صد، وزارت مسکن، عمران و شهرسازی از جمله جاهایی است که در آنها فعالیت کردم. نگاه من به مسائل شخصی و فردی نبود و نیست بلکه دیدگاه اصلی من به مسائل مدیریتی، سازماندهی و به کارگیری بهترینها در امور است. روز اولی که به سازمان تربیت بدنی رفتم، اصولا وارد این مطلب نشدم که باید چه کاری انجام دهم و هیچ تصمیمی اتخاذ نکردم.
یادم میآید در اولین بخشنامهام از تمامی دوستان در جامعه ورزش خواهش کردم همانطور که تا امروز کار میکردند، کار خودشان را ادامه دهند. استدلالم این بود که آمدن یک دولت و رفتن دولت قبلی به این معنی نیست که دولت قبلی در همه زمینهها اشتباه میکرده و دولت جدید آمده که همه چیز را اصلاح کند. اعتقاد دارم همه با یک نگاه کاری، علمی و فنی ورزش کشور را مدیریت میکردند. ممکن است در طول کار به جاهایی برسم که برخی از بخشها را نپسندم و یا منطقی نبینم که مجبور به تغییر آن شوم اما به این نگاه هم قائل نبودم که دولت قبلی در تمامی امور خرابکاری کرده و من امروز آمدهام که تمام آنها را درست کنم. دید ما این بود که دیگران زحمت کشیدهاند اما ما آمدهایم تا زحمات بهتر و بیشتری بکشیم، بنابراین علت صدور اولین بخشنامهام این بود.
یکی از انتقادهایی که به مدیریت شما وارد بود این بود که بیش از اندازه به توسعه اماکن عمومی و زیرساختهای ورزشی توجه کردید و سایر موارد را نادیده گرفتید.
این حرف کاملا اشتباه است. دستیابی به جایگاه چهارم آسیا و هفدهم شدن در المپیک، موفقیتهای والیبال، بسکتبال، قایقرانی، وزنهبرداری و دهها رشته دیگر بیانگر غلط بودن این نگاه است. تعداد جلساتی که با فدراسیونهای ورزشی و مدیران کل استانها داشتم در تاریخ ورزش کشور بیسابقه است. در مدت 4 سال بیش از هزار و پانصد جلسه با آنها داشتم. هرگز نشده رئیس فدراسیون و مدیرکل استانی بخواهد با من دیدار کند اما موفق به این کار نشده باشد. اصولا بدون مطالعه، تدبیر و تحقیق دل را به دریا نزدیم و کاری را شروع نکردیم. قرار شد همه در واحدهای اجرایی کار خودشان را پیش ببرند و متوقف نکنند.
در سی و چند سال کار اداری و اجرایی که در ردههای بالای کشور انجام داده بودم، دوستان بسیار زیادی داشتم که بخواهم آنها را به ورزش بیاورم و در این مجموعه جایگزین سایرین کنم اما از این کار خودداری کردم. آقای هاشمیطبا که از بدنه ورزشی بود را به سازمان تربیت بدنی آوردم. ارشدی و فرجی را هم که ورزشی بودند به سازمان آوردم. تعداد افرادی که با من آمدند فکر نمیکنم از 7-6 نفر بیشتر شده باشند. در فدراسیونها به جز یکی دو مورد از نیروهای تخصصی خودشان استفاده کردم.
6 ماه نخست کاریام در ورزش را به جلسه با فدراسیونها، پیشکسوتان ورزش، صاحبنظران، استانها، ورزشینویسان و تمام کسانی که در ورزش به نوعی صاحبنظر بودند، اختصاص دادم. فقط در 6 ماه بیش از هزار جلسه برگزار و نتایج آن را ثبت کردیم. در همین مدت از تمام استانهای کشور بازدید کردم. در تمام این سفرها که رفتم با استاندارها، هیئتهای استانی، امام جمعه و باشگاههای مطرح جلسه برگزار و دیدگاههای آن را جمع آوری کردم. در پایان به چند مطلب رسیدم که اگر خواستار رشد ورزش کشور هستیم باید آنها را در نظر بگیرم.
آن مطالب چه بودند؟
در آن زمان از بُعد زیرساختهای ورزش، کشور به شدت فقیر بود. آمار فضای ورزشی کشور 42 صدم متر بود در حالی که باید آن زمان حداقل باید برای هر فرد دو متر فضا میداشتیم. باید در بسیاری از شهرها و روستاها که نیروهای قوی و غنی داشتیم و میتوانستند در رشد ورزش کشور موثر باشند، زیرساختهایی را بنا میکردیم. این موضوع خواسته من نبود، بلکه مجموع نامهها و مطالبات استانهای مختلف از سازمان تربیت بدنی چنین بحثی را اعلام میکرد. همه میگفتند ما برای ورزش کردن فضای کافی نداریم و کجا باید تمرین کنیم؟
یکی دیگر از موارد که باید مورد توجه قرار میگرفت، توسعه و تقویت ورزش بانوان در تمامی ابعاد بود. از موارد مهم دیگر که در آن زمان بحث زیادی روی آن وجود داشت، توسعه و افزایش بودجه ورزش کشور بود. اصلاح بودجه ورزش در نظام بودجهریزی کل کشور از دیگر موارد مهم ما بود. یکی دیگر از مسائل، توسعه بخش خصوصی در ورزش و بها دادن به آن بود.
بحث دیگر این بود که در بازیهای آسیایی به مقام چهارمی دست پیدا کنیم و جایگاهمان در المپیک هم به زیر 20 بهبود یابد. هفت هدف خاص را تعریف و در راستای آنها حرکت کردیم که خدا را شکر در تمامی آنها به نتایج مطلوبی که خواستارش بودیم، رسیدیم.
معادل 50 سال گذشته در این مدت 4 سال، زیرساخت ساخته شد. ورزش بانوان به جایی رسید که در بازیهای آسیایی، قهرمانی آسیا و جهانی مدالهایی را به دست آورد. رتبه یک ورزشکار زن ایران در بازیهای المپیک به شش رسید. بودجه عمرانی را به بیش از 10 برابر افزایش دادیم. بودجه ورزش دیگر به پولی که از دولت دریافت میکرد، محدود نشد. از شرکت دخانیات و غیره هم پول گرفتیم. بودجه جاری فدراسیونها شش تا هفت برابر افزایش یافت. در المپیک هفدهم شدیم و در بازیهای آسیایی به رتبه چهارم رسیدیم اما اینکه چرا ساخت و سازها بیشتر دیده میشود، علتش گستردگی بیش از حد آن است. کاری در آن 4 سال انجام شد که هیچکس فکرش را نمیکرد که محقق شود. انفجاری از توسعه زیرساختهای کشور در آن 4 سال رخ داد. یکی دیگر از کارهای ما کمیته تخصصی فدراسیونهای پایه و مدالآور بود که این بخش را مورد حمایت خاصی قرار دادیم. از دل این کمیته رشتههای قایقرانی و ووشو بیرون آمد. طرح این موضوع از من بود که باعث مدالآوری این دو رشته شد.
یکی دیگر از موارد، المپیک ایرانیان بود که طرح آن را هم من دادم. دو سه دوره از این مسابقات برگزار شد و نتایج خوبی هم به دست آمد به طوری که استعدادهای زیادی در این رقابتها شناسایی و جایگزین قهرمانان ملی گذشته شدند. متاسفانه پس از آن در حالی که استانها، شهرها و روستای کشور انگیزه بالایی برای حضور در پیکارهای المپیک ایرانیان داشتند، این مسابقات دیگر برگزار نشد.
بزرگترین چالشی که به عنوان رئیس ورزش در 4 سال سازمان تربیت بدنی با آن رو به رو شدید، چه بود؟
شاید بزرگترین مشکل برای من فوتبال بود که مسئله ناخواستهای را برای ورزش کشور ایجاد کرد. از اتفاقی که رخ داد، خودم راضی نبودم.
چگونه در ماجرای تعلیق فوتبال، فیفا به حرف شما توجه نکرد؟
نمیدانم چرا و چگونه این اتفاق رخ داد. واقعا نمیدانم چه صحنهسازیهایی صورت گرفت که اینگونه شد اما سازمان تربیت بدنی به هیچ وجه دادکان را برکنار نکرد و ما تا مدتها جایگزینی برای او نگذاشتیم. در آخر هم آقای کیومرث هاشمی را به صورت موقت انتخاب کردیم که بعدا بتوانیم انتخابات را برگزار کنیم اما من خواهشی از شما دارم.
بفرمایید.
خواهش میکنم این موضوع را خوب بررسی کنید و ببینید کی و کجا سازمان تربیت بدنی حکم عزلی برای دادکان صادر کرده و در کجا اعلام شده که دیگر ایشان در فدراسیون فوتبال حضور نخواهد داشت. اگر عزلی در کار باشد باید به نوعی اطلاعرسانی شود. هیچ کدام از این اتفاقات رخ نداده است. برای دادکان به هیچوجه نامهای مبنی بر برکناری یا عزل نزدیم.
آقای احمدینژاد در این موضوع دخالت نکرد؟
آقای احمدینژاد به من گفت باید در فدراسیون فوتبال تغییراتی بسیار اساسی صورت بگیرد. منظور او تغییر دادکان نبود؛ بلکه موضوع از دید ایشان خیلی عمیقتر از این صحبتها بود اما من مدیر بودم و باید بر اساس آن چیزهایی که وجود داشت و میدیدم، تصمیم میگرفتم، نه دیدگاهی که ایشان داشتند. باید فضای موجود در داخل و خارج از کشور را در این خصوص میدیدم. با فضای بینالملل در موارد مختلف کار کرده بودم و میدانستم نباید بیگدار به آب بزنیم و به نوعی رفتاری کنیم که برای ما مشکل ایجاد شود. به همین دلیل من هیچ اقدامی در خصوص برکناری دادکان انجام ندادم.
به نظر شما دادکان رئیس موفقی بود؟
در این رابطه مردم و کارشناسان و رسانههای تخصصی ورزش باید پاسخ دهند.
در هر صورت او نیروی زیرمجموعه شما بود.
من نمیتوانم موفقیت را مانند مردم عادی بررسی کنم. موفقیت زمانی است که در فوتبال کشور تغییر اساسی رخ دهد. فوتبال ایران را فقط در چارچوب تیم بزرگسالان نمیبینم بلکه فوتبال شامل فوتبال، فوتسال، فوتبال ساحلی، ردههای سنی مختلف و بانوان است. با وجود اینکه در دوره گذشته به جام جهانی راه پیدا نکردیم اما در آسیا به عنوان بهترین فدراسیون فوتبال معرفی شدیم چرا که ملاکها و معیارهای کنفدراسیون فوتبال آسیا برای بررسی فقط یک تیم نیست. ملاکهای AFC توسعه زیرساختها، رعایت چارچوبهای بینالمللی و چندین مورد دیگر است. AFC تمام موارد را بررسی و اعلام میکند. این فدراسیون خوب یا بد است اما عامه مردم به دلیل عشق بالایی که به کشور خود دارند، خواستار این هستند که تیم ملی به جام جهانی برود. در 4 سالی که آقای کفاشیان در راس فدراسیون فوتبال قرار داشت، تیمهای بسیار زیادی از ایران به جام جهانی راه یافتند اما مردم را اقناع نکرد. وقتی تیم ملی بزرگسالان به جام جهانی میرود، آن موج شادی که شاهدش بودیم کشور را فرا میگیرد. بنابراین اگر قصد بررسی موفقیت یا عدم موفقیت یک فدراسیون را داریم باید تمامی مسائل و موارد را به صورتی که گفتم، مورد ارزیابی قرار دهیم.
با متر و معیارهایی که شما به عنوان یک مدیر دارید، دادکان را مدیری موفق ارزیابی میکنید؟
ایشان مدت زیادی در زمان من مدیریت نداشت و حضورش خیلی کوتاه بود. در 6 ماه اول حضور در سازمان تربیت بدنی درگیر کارهای سازمان بودم و فقط در حد چند جلسه با یکدیگر دیدار داشتیم. بعد از آن هم مسابقات جام جهانی شروع شد و پس از آن هم که ایشان رفتند. اما در مورد بسکتبال و والیبال میتوانم تحلیل فنی بدهم.
به نظرتان فدراسیون دادکان در زمان شما و قبل از حضورتان در سازمان تربیت بدنی موفق بود؟
شاخصههای مختلف را در این مورد بررسی نکردم، به همین دلیل نمیتوانم بگویم خوب بود یا بد. باید روابط 4 ساله با رسانهها، تیمهای پایه، بانوان و غیره را مورد بررسی قرار دهم و سپس اظهار نظر کنم اما نتایجی که تیم ملی فوتبال در جام جهانی 2006 به دست آورد همانی بود که دیدید.
بعد از جام جهانی هم ماجرای کمیته انتقالی رخ داد و مسائلی که بین شما و آقای صفایی فراهانی پیش آمد. در آن زمان ذهن شما بیش از حد معطوف به یک رشته ورزشی شد در حالی که شما به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی باید همه فدراسیونها را مدیریت میکردید.
ذهن من به جای خاصی نرفت. بازدیدها، جلسات و نشستهای ما در آن زمان به خوبی پیگیری میشد. من 164 سفر استانی داشتم و فکر نمیکنم هیچ رئیس سازمانی این تعداد سفر رفته باشد. به همه استانها و شهرها رفتم و به تمامی فدراسیونها در محلهای خودشان سر زدم و با آنها نشست برگزار کردم. همه فدراسیونها بیش از 15 بار به سازمان آمدند و با آنها جلسه برگزار کردیم، تا جایی که امکان داشت در مسابقات فدراسیونهای مختلفی که در ایران برگزار میشد، حضور پیدا میکردم. وقتم را به آن شدتی که شما میگویید صرف فوتبال نکردم و در حد لازم به آن توجه داشتم.
اما قصد داشتید رئیس فدراسیون فوتبال شوید؟
هیچ وقت قصد چنین کاری را نداشتم. آقای احمدینژاد با توجه به شناختی که من از فوتبال داشتم، اعتقاد داشت اگر به فدراسیون بروم، فوتبال خیلی میتواند موفق باشد. شاید 15 روز خدمت ایشان در خصوص این موضوع صحبت کردم و گفتم من رئیس سازمان تربیت بدنی هستم و صلاح نیست رئیس یک فدراسیون هم باشم اما ایشان برای این کار مصر بود. برخلاف میل باطنی و به عنوان آخرین نفر برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال نامنویسی کردم. در هر صورت این نظر رئیسجمهور بود و من باید از آن تبعیت میکردم. بعد از آن هم که اعلام کردند کاندیدا شدن من ایراد دارد، از حضور در انتخابات کنارهگیری کردم.
دیپلماسی ما در سازمان تربیت بدنی میتوانست در ماجرای تعلیق فوتبال قویتر باشد؟
ما سعی خودمان را کردیم و اقدامات لازم را انجام دادیم اما آنها با توجه به روابطی که داشتند ظاهرا قویتر عمل کردند.
به نظر میرسد همچنان پس از سالها هنوز رازهایی در دل شما است؟
خیر، چیزی وجود ندارد که بخواهم بگویم.
تصور میکنیم اتفاقات فوتبال شما را بیشتر از اتفاقات کمیته ملی المپیک اذیت کرد.
وقتی انسان احساس میکند کشور در حال ضرر دیدن است و ورزشی که مردم به آن علاقه زیادی دارند در حال آسیب خوردن است، طبیعتا در روحیهاش تاثیر منفی میگذارد. بیشترین چیزی که من را در مورد فوتبال اذیت کرد، این بود که چرا در دوره گذشته راهی جام جهانی نشدیم.
آن زمان فکر میکردید فوتبال تعلیق شود؟
خیر، چرا که دلیلی برای تعلیق فوتبال ایران وجود نداشت.
داریوش مصطفوی گفت فیفا نمیتواند ایران را تعلیق کند و شما ایشان را برای رفع مشکل آوردید.
خیلی از افراد دیگر هم بودند. از نفرات زیادی درخواست کردیم تا در راستای رفع این مشکل ما را همراهی کنند تا فوتبال تعلیق نشود. البته فوتبال ایران به آن صورت تعلیق نشد چراکه ما در تمامی مسابقات شرکت کردیم. تعلیقی که در مسابقات نباشیم، صورت نگرفت اما اجازه برگزاری انتخابات ریاست فدراسیون به ما داده نشد. معنی تعلیق این است که شما از حضور در مسابقات منع شوید که فوتبال ما دچار چنین مشکلی نشد.
مصطفوی با شما جلسه برگزار کرد و پس از آن گفت من 50 سال در ورزش هستم و تا به حال به اندازه این یک جلسه تجربه کسب نکردم. مگر چه چیزی به او گفتید؟
صحبت زیادی با هم انجام دادیم. در حرفهایم جمعبندی کل صحبتهای فوتبالیها را مطرح کردم و چیزی از خود ابداع نکردم.
افکار عمومی هنوز در خصوص توصیه شما به کفاشیان برای حضور در انتخابات فدراسیون فوتبال قانع نشده است. خود کفاشیان اعلام کرد که علیآبادی به من گفته به فدراسیون فوتبال بیا.
من کسی را برای کاندیدا شدن منع نمیکردم و هر شخص دیگری هم خواستار حضور در این انتخابات بود، به او میگفتم که ثبت نام کند. هر کدام از مدیران ورزشی خواستار حضور در فدراسیون فوتبال بودند ما او را منع نمیکردیم.
منع نمیکردید اما تاکید هم نکردید؟
من نه کسی را منع و نه به کسی تاکید کردم.
اما کفاشیان گفت تاکید شما بوده که در انتخابات فدراسیون فوتبال شرکت کند.
آقای کفاشیان را یک فرد باسابقه و کارکرده در ورزش کشور میدانم. اگر داورزنی، رئیس فدراسیون والیبال هم میگفت که قصد ثبت نام در انتخابات فدراسیون فوتبال را دارم، میگفتم خوب است چرا که شما توانایی این کار را دارید. یک رئیس فدراسیون امور مدیریتی را انجام میدهد نه مسائل فنی را. امور فنی در بخشهای خودش انجام میشود. هر مدیر دیگری هم قصد کاندیدا شدن داشت ما او را منع نمیکردیم و در شرایطی که مدیری قوی وجود داشت تاکید میکردیم.
کمی به گذشته برگردیم؛ از زمان آشنایی شما با آقای احمدینژاد، این اتفاق از کجا شکل گرفت؟
از زمان جنگ در کردستان با یکدیگر آشنا شدیم.
در این مدت سی و چند ساله با یکدیگر در تماس بودید؟
ارتباطات دوستانهای با هم داشتیم اما خیلی به یکدیگر نزدیک نبودیم. بچههایی که در کردستان با هم در زمان جنگ فعالیت میکردند، نشستهایی با هم داشتند.
به نظر میرسد که آقای احمدینژاد در ورزش زیاد دخالت میکرد. این موضوع درست است؟ مثال بارز آن اظهارات کفاشیان بود که گفت هرکسی جای من بود دایی را برکنار میکرد. آیا آوردن و برکناری دایی با دستور رئیسجمهور پیشین بود؟
آوردن دایی دستور احمدینژاد نبود. روی چند گزینه کار شد. دایی، قطبی، قلعهنویی و چند گزینه دیگر مورد بحث و بررسی قرار گرفتند که در نهایت دایی به عنوان سرمربی تیم ملی معرفی شد. احمدینژاد در خصوص انتخاب سرمربی تیم ملی نظری نداشت و صحبتی با من نکرد اما در برکناری او پس از اینکه آن باختها پیش آمد، نظر احمدینژاد این بود که دایی دیگر نمیتواند کاری انجام دهد. نظر احمدینژاد برکناری دایی بود. با این حال ایشان در ورزش دخالت نمیکرد چون روحیه من طوری نبود که بخواهم دخالت را بپذیرم. برای چه چیزی نتوانستم در وزارت نفت حضور پیدا کنم؟
به چه علت؟
به این علت که میخواستند بگویند فلانی را در اینجا و دیگری را در آنجا قرار بده. من هم با این قاعده مخالف بودم.
در ورزش هم بحث دخالتها وجود دارد.
ایشان در ورزش دخالت نکردند. احمدینژاد حتی یک نفر را هم برای پستهای معاونین، مدیران کل و فدراسیون به من معرفی نکرد.
آقای مشایی چطور؟ او در ورزش دخالت میکرد؟
مشایی که اصلا با من تماس نمیگرفت. او با من به هیچوجه تماس نمیگرفت چون مواضع من را میدانست. یک بار هم نشد ایشان در مورد ورزش چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیر مستقیم با من تماس بگیرد.
همین موضوع باعث شد روابط سی و چند ساله شما با احمدینژاد به پایان برسد؟
ما نظرات خود را در مورد اداره کشور و چگونگی حضور افراد صریحا اعلام کرده بودیم و دیدگاه خود را منتقل میکردیم. خیلیها در داخل دولت بودیم و حرف خودمان را میزدیم. باید میایستادیم و کار خود را انجام میدادیم، چرا که اگر ما کنار میرفتیم قطعا شخص دیگری را جایگزین میکردند. ضمن اینکه حجت شرعی برای کنار رفتن نداشتیم که اگر داشتیم، حتما رها میکردیم و میرفتیم چون مسئله ما برای اداره کشور شخص آقای احمدینژاد نبود. ایشان هم یکی از ما و با ما رشد کرده بود. مسئله ما اداره کشور و مقام معظم رهبری است.
امروز خیلی خوشحالم دکتر روحانی با یک منطق کاملا محکم در کنار رهبری قرار گرفته است؛ ضمن اینکه کارش را هم به صورت مستقل و محکم انجام میدهد. در آنجا هیچ حجت شرعی که کار را رها کنیم، نبود. حتی یکی دو بار که استمزاج و از برخی دوستان سوال کردم که ببینم نظر چه است، دیدم نظر این نیست که کسی کارش را ترک کند یا استعفا دهد.
یعنی این اواخر روابطتان با احمدینژاد شکرآب شده بود؟
بله، همین طور است.
الان با هم ارتباط دارید؟
حدود دو سالی است که دیگر هیچ ارتباطی با هم نداریم. قبل از آن و بعد از داستانی که برای وزارت نفت پیش آمد این ارتباطات خیلی کمتر شد.
حتی در مورد مسائل کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش و بحث تعلیقهای پیشآمده صحبتی با یکدیگر نداشتید؟
هیچ صحبتی با هم در این مورد نکردیم.
مشکلات به خاطر آقای مشایی بود یا از موضوع وزارت نفت آغاز شد؟
ما در مورد بحث آقای مشایی و چند تن دیگر نظراتی داشتیم. فارغ از اینکه این نفرات چه شخصیتی دارند، میگفتیم امروز نظام با حضور و ورود این نفرات موافق نیست. بحث دیگر ما این بود که باید به مردم این اختیار را بدهیم که خودشان رئیسجمهورشان را انتخاب کنند. نباید کسی را به مردم تحمیل میکردیم. چه اصول و عملکردی باعث شده که شخصی مثل آقای مشایی اینقدر عزیز باشد؟ کسی که کار خیلی خاصی برای کشور انجام داده است، میآید در جایگاه بالاتری قرار میگیرد. این یک موضوع عادی است. اینکه یک نفر از مدیر کلی به بالا میآید، بعد از آن معاون و سپس وزیر میشود کاملا عادی است و ما نمونههای زیادی از آن را دیدهایم اما چیزی در این خصوص ندیده بودیم و در این مورد سوالات زیادی داشتیم که چگونه این همه آدم متدین، صالح، سالم و خوشنام رها و یا خیلیها به خاطر این فرد اخراج میشوند؟ اینها برای ما سوال بود که هنوز هم پاسخی به آنها داده نشده است.
پس شانس آوردید، چراکه امکان برکناریتان در کمیته ملی المپیک وجود نداشت وگرنه شما هم باید میرفتید.
نمیتوانم روی این موضوع بحثی کنم اما ما معتقد بودیم که باید خرد جمعی، فردی را برای ریاست جمهوری بعدی معرفی میکرد. ما حق نداریم پرچم دست بگیریم، از رانتی استفاده کنیم و فردی را بالا ببریم و او را با امکانات دولت معرفی کنیم و برای فرد خاصی تبلیغات انجام دهیم. حرکت ما از اول در راه انقلاب و گفتمان امام راحل و رهبری بوده و این رفتار با تفکرات اساسی و اولیه انقلاب منافات دارد.
اما شما نقش عمدهای در ریاست جمهوری احمدینژاد داشتید.
آقای احمدینژاد یا هر شخص دیگری که باشد برای من فرقی ندارد. هرکسی برای حفظ این نظام، پیشرفت آن، اشتغال جوانان، امنیت ملی و همگرایی در بخشهای مختلف نظام کار کند، ارزشمند است و به عنوان یک عضو کوچک این جامعه از آن حمایت میکنم. امروز که آقای روحانی آمده وقتی ادبیات و دیدگاه ایشان را درست و عقلانی و رفتار با برنامه و با تدبیر ببینم، هرکاری که از دستم برآید برایش انجام میدهم. ممکن است دکتر روحانی و مجموعه همکارانش هیچ کاری برای من نداشته باشند اما من اخلاقا و شرعا تا زمانی که او در این روند حرکت میکند، به خودم تاکید میکنم باید از ایشان حمایت کنی. من آدم سیاسی نیستم که به دنبال گروه خاصی بروم.
ولی شما را به عنوان یک اصولگرا میشناسند.
اصولگرا بودن با سیاسی بودن دو موضوع متفاوت است. اگر در 8 سال گذشته یک جمله سیاسی از من پیدا کردید، جایزه دارید. یکی اصولگرای سیاسی است اما من دیدگاه متفاوتی دارم و آن این است که باید کشور را با تضارب آرا و نظر مردم اداره کنیم، نه اینکه بگوییم اصولگرایان و یا اصلاحطلبان کشور را اداره کنند. اینکه روش اداره کشور نیست. باید دید مردم چه میخواهند. هر کسی دیدگاه خود را مطرح کند، مردم هم رای میدهند. وقتی رای آورد، مردم هم حمایت کنند. 4 یا 8 سال بعد ممکن است گروه دیگری وارد شود و نظرات خود را بیان کند و مردم به او رای بدهند اما تمام رفتارها باید در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی باشد و هر گونه تغیرات هم باید در چارچوب همین قانون اتفاق بیفتد. دیدگاه من این است.
از اول انقلاب تا به حال هر چند رئیس جمهوری که آمده من در آن دولت بودهام و کار کردهام. با آقای هاشمی کار کردم. زمانی که مقام معظم رهبری رئیسجمهور بودند هم من فعالیت کردم. در زمان شهید رجایی در دولت حضور داشتم و در زمان ملعون بنیصدر در وزارت راه بودم و در دولت قبلی هم با آقای احمدینژاد کار کردم. امروز هم اگر تشخیص افرادی که در راس کار هستند و اداره کشور را برعهده دارند این است که در گوشهای میتوانم کار کنم، قطعا چنین کاری را خواهم کرد. ما جزو این کشور هستیم. در جنگ و جبهه بودیم. هرکجا که نظام نیاز داشت در جهاد، در جبهه و بازسازی و ... بودهایم و پای نظام ایستادهایم. امروز هم اگر نیازی به ما باشد، ما هستیم.
البته شما در این دوره قصد داشتید خودتان در راس دولت قرار بگیرد.
تصمیمی داشتم اما وقتی رفتم و دیدم در آنجا چه فضایی است و چه تعداد نفرات برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کردهاند، دیدم کارم منطقی نیست و شاید بیشتر این حرکتم وجه سیاسی پیدا کند و به نام اینکه از طرف دولت در حال نامنویسی هستم، قلمداد شود. در حالی که قرار نبود به عنوان نماینده دولت ثبت نام کنم.
روایتی وجود دارد که شما پیش از حضور در وزارت کشور برای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری، استخاره کردید و بد آمد اما توجه نکردید و برای ثبت نام به وزارت کشور رفتید.
اصولا خیلی کم استخاره میکنم مگر در جایی که واقعا در یک شرایط مساوی قرار بگیرم و مشورت جواب ندهد. اول بنا را به استشاره و بررسی قرار میدهم و اگر در جایی در شرایط مساوی بمانم، استخاره میکنم.
پس از رفتن شما، هاشمی رفسنجانی و مشایی برای ثبتنام آمدند. این موضوع کمی شائبهبرانگیز بود. با شما تماس گرفتند و گفتند ثبت نام نکنید؟
من یک سال و نیم بود که هیچ ارتباطی با احمدینژاد نداشتم. به خاطر برخی از مسائل مکدر بودم و اگر هم میخواستم نامنویسی کنم قطعا پس از آن اعلام میکردم به صورت شخصی وارد انتخابات شدهام. کما اینکه برای انتخابات شورای شهر هم اعلام کردم به صورت مستقل حضور پیدا خواهم کرد.
در زمان حضور در راس ورزش کشور چند رئیس فدراسیون را برکنار کردید؟
واقعا نمیدانم و در این مورد حضور ذهن ندارم اما هر کاری که کردیم، منجر به اعتراض نشد. در آن زمان تغییرات در سازمان تربیت بدنی بیشتر جابهجایی بود تا برکناری. تعدادی از افراد هم استعفا دادند.
خودشان استعفا دادند یا استعفا داده شدند؟
نباید با آبروی افراد بازی کرد. آقای هاشمی که معاون من بود در آن زمان روسای فدراسیونها را صدا میزد و میگفت این مسائل وجود دارد، بهتر است شما نباشید. معمولا خودشان استعفا میدادند و میرفتند. این کار با یک روش منطقی انجام میشد. گاهی هم فردی سالم نمیتوانست با زیرمجموعه خود کار کند. اعضای فدراسیون معترض بودند و دائما جنگ و دعوا در آن مجموعه وجود داشت. این فرد به یک فدراسیون دیگر میرفت و شخص دیگری جایش را میگرفت. فکر نمیکنم در آن مدت 4 سالی که در سازمان تربیت بدنی حضور داشتم بیش از 15-14 فدراسیون جابهجا شده باشند.
اعتقاد دارید در کدام یک از تغییرات اشتباه کردید؟
من کسی را برکنار نمیکردم. سیستم ارزشیابی داشتیم و هرکدام از روسای فدراسیونها اگر نمرات لازم را در اهداف تعیینشده به دست نمیآوردند، شورای معاونین شرایط را بررسی میکرد و میگفت این فرد در امور محوله موفق نبوده است. همین موضوع در استانها وجود داشت. یعنی به صورت شخصی در هیچ فدراسیونی تصمیم نگرفتم. گاهی میدیدیم سازمان تربیت بدنی روی فردی نظر مثبتی ندارد و تصمیم گرفته میشد او در راس کار نباشد اما اکثرا تغییرات روی ارزشیابیهایی که در بالا گفتم صورت میگرفت. سیستم مدیریت در آن زمان طوری بود که اعتراض فدراسیونهای جهانی را در بر نداشت. ضمن اینکه هیچ رئیس فدراسیونی هم اعتراض نکرد و مشکلات امروز را نداشتیم.
فدراسیونهایی بودند که بازیکنان و مربیان آن پشت درهای سازمان تربیت بدنی تحصن کرده بودند و میگفتند ما با این آدم کار نمیکنیم. یکی دو فدراسیون اینگونه بودند و ما سعی کردیم مشکلات را حل کنیم که چنین هم شد اما در مواردی طرفین نتوانستند با یکدیگر کار کنند. به آن شخص میگفتیم بهتر است کنار بروید تا مجموعه ضربه نخورد. نمیشود که از صبح تا شب جنگید.
قبول دارید آن زمان رسانهها و فدراسیونهای ورزشی به قدرت امروز نبودند؟
یعنی میخواهید بگویید من شانس خوبی در این زمینه داشتم؟ شاید شانس و شاید هم مدیریت خوب آن زمان بود. سعی کردیم با اخلاقمداری، حفظ حرمت انسانها و با رفاقت تغییراتی را در راس امور صورت دهیم. اگر فردی خدای نکرده فساد مالی و اخلاقی داشت، هیچکس تحمل نمیکرد و تغییر رخ میداد.
در تصمیمگیریها چقدر سلیقه را دخیل کردید؟
سلایق مجموعهای که رئیس در آن کار میکرد را دخیل میکردیم ولی سلایق خود را وارد نمیکردیم.
خودتان چطور؟ اصلا سلیقه را در تصمیمات دخیل نکردید؟
اصلا این کار را نکردم. خیلیها بودند و هستند که از شخصیت فردی آنها رضایت ندارم اما چون خوب کار میکنند، در مدیریت قدرتمند هستند و ورزش را جلو میبرند، برکنارشان نکردم.
در زمانی که رئیس سازمان تربیت بدنی بودید، تعاملتان با کمیته ملی المپیک چگونه بود؟
خیلی خوب بود. من همیشه در جلسه شورای معاونین از قراخانلو دعوت میکردم که حضور داشته باشد. در غیر این صورت حتما از کفاشیان که در آن زمان دبیرکل کمیته ملی المپیک بود خواهش میکردم در جلسه شورای معاونین حضور داشته باشد، چرا که خواستار این بودیم که کمیته ملی المپیک هم در جریان مسائل باشد. به همه دوستانم گفته بودم به هیچوجه در کار کمیته ملی المپیک دخالت نکنید و فقط کمیته گزاش کاری خود را به ما ارائه دهد. نمیگویم صد در صد اما یقینا ارتباط خوبی بین کمیته و سازمان تربیت بدنی وجود داشت.
4 سال شما در سازمان تربیت بدنی به اتمام رسید و پس از آن به عنوان گزینه پیشنهادی وزارت نفت به مجلس معرفی شدید.
نفت را بگذارید برای بعد. این موضوع برای خودش داستان بسیار مفصلی دارد که در این محفل نمیگنجد.
شما کار خاصی برای رای آوردن در انتخابات کمیته ملی المپیک انجام دادید؟
اگر سابقه را بررسی کنید، خواهید دید روسای فدراسیونها و دوستانی که در ورزش فعالیت میکردند به من پیشنهاد حضور در انتخابات کمیته ملی المپیک را دادند. زمانی که در سازمان تربیت بدنی حضور داشتم، هیچگونه تغییر و جابجایی برای تحقق چنین موضوعی صورت نگرفت. دوستان اینقدر به من محبت داشتند که پیشنهاد چنین کاری را دادند. تعداد زیادی از روسای فدراسیونها خواستار این موضوع بودند. رایگیری در کمیته ملی المپیک مخفی است و اصلا مشخص نیست چه کسی به چه فردی رای میدهد اما در انتخابات کمیته ملی المپیک، 58 رای از 66 رای ماخوذه را به دست آوردم. فکر میکنم یزدانیخرم و قراخانلو رقبای من بودند.
تقریبا در آن دوره تمام کسانی که برای هر سمتی کاندیدا شده بودند، رای آوردند. این نشان میداد سازمان، کمیته و فدراسیونها کاملا یکدست بودند و همدیگر را باور داشتند؛ در غیر این صورت الزامی وجود نداشت که به من رای بدهند.
به نظر میرسد در انتخابات کمیته ملی المپیک، اعضا باید به رئیس و یا گزینه رئیس سازمان وقت و وزارت ورزش کنونی رای بدهند.
این برداشت شخصی شماست.
شاید اعضا به نوعی توجیه میشوند که باید به رئیس یا گزینه رئیس ورزش رای بدهند.
یعنی الزامشان میکردیم که به فرد خاصی رای بدهند؟ من به این موضوع اعتقادی ندارم.
البته در آن زمان که شما برای انتخابات کمیته ملی المپیک کاندیدا شدید، هنوز دولت در راس کار قرار داشت و شما هم رئیس سازمان تربیت بدنی بودید، ضمن اینکه احتمال ادامه فعالیت دولت بسیار بالا بود.
اصلا بحث دولت و ادامه کار آن مطرح نبود. موضوع این است که زمانی من برای کاندیدا شدن پیشقدم میشوم و زمانی هم یک جمعیت که اکثریت اعضا هستند پیگیر کاندیداتوری من میشوند. اگر این بحثی که شما بگویید وجود داشته باشد من باید با نصف آرا رای میآوردم. چه دلیلی دارد همه به من رای بدهند؟ اعضا میتوانند رای ندهند چرا که آرا مشخص نیست.
با یک سابقه 4 ساله در ورزش به کمیته ملی المپیک آمدید و دیگر علیآبادی روز اول نبودید که کارهای عمرانی انجام داده است. حالا سابقه 4 سال حضور در ورزش را داشتید. اگر بخواهید مقایسهای با 4 سال ابتدایی داشته باشید چه تفاوتهایی بین این دو وجود دارد؟ و اینکه در مورد آغاز تنشهای ورزش دقیقا همان جایی که 2 رجل سیاسی همخط و همسو روبروی هم قرار گرفتند صحبت کنید و بگوید مشکلات شما با سعیدلو از کجا شروع شد؟
من با آقای سعیدلو هیچ تنشی نداشتم اما ظاهرا ایشان با همه مشکل داشتند.
نداشتید؟ حتما با عباسی هم مشکلی نداشتید!
مشکلم با عباسی خیلی کمتر بود. آقای سعیدلو با خودش هم تنش داشت. فکر نمیکنم کسی وجود داشته باشد که با ایشان دچار مشکل نشده باشد. ما اعتقاد داشتیم که نباید در مسائل کمیته ملی المپیک دخالت شود چرا که این کمیته یک واحد مستقل است. البته این را باور داریم که باید به وزیر ورزش یا رئیس سازمان وقت پاسخگو باشیم و دیدگاهش را مورد توجه قرار دهیم ولی قرار نیست هر چیزی که گفته میشود انجام شود.
سعیدلو در امور کمیته ملی المپیک دخالت میکرد؟
ایشان اعتقاد داشت اعضای کمیته ملی المپیک باید استعفا بدهند و انتخابات دوباره برگزار شود. کمیته ملی المپیک بودجه مستقل دارد و روی فدراسیونها نظارت میکند. هر جا وزارت ورزش نظر خاصی داشته باشد، کمیته ملی المپیک هم اعمال میکند.
سوال اینجاست که شما در آن زمان با احمدینژاد رابطه خوبی داشتید و آقای سعیدلو هم همینطور اما علت درگیری چه بود؟
ما واقعا در کمیته ملی المپیک مشکلی نداشتیم. چالش از طرف سازمان تربیت بدنی بود. ما کاری با آنها نداشتیم.
با صحبت حل نمیشد؟
صحبت کردیم اما ایشان میگفت ما مشکلی نداریم ولی در رسانهها صحبتها و مطالب دیگری عنوان میشد. سوالم اینجاست که کمیته چه مشکلی میتوانست با سازمان تربیت بدنی داشته باشد؟
سعیدلو میگوید مشکلی نداشتیم شما هم میگویید مشکلی نداشتیم، پس این وسط چه کسی مشکل داشت که آن اتفاقات رخ داد؟
ما در ارتباط با مسائل کمیته ملی المپیک و هویتی آن وظیفه داریم و متعهد هستیم که اختیاراتش را به کسی ندهیم. وظیفه داریم آن چیزی که به عنوان منابع مالی میگیریم، فقط برای فدراسیونها صرف کنیم و به جای دیگری ندهیم چرا که نمیتوانیم این کار را کنیم. معتقد بودیم سعیدلو و یا هر فرد دیگری نباید در مسائل کمیته ملی المپیک دخالت کند. وزیر ورزش و رئیس سازمان تربیت بدنی وقت، نفر اول ورزش کشور است و همه باید با سیاستهای آن همراه باشند. اعلام کردیم هر سیاستی که شما داشته باشید پیروی میکنیم و بگویید به کدام فدراسیون پول بیشتر و روی کدام فدراسیون سرمایهگذاری زیادی انجام دهیم. آمادگی این را داشتیم اما اعلام هم کردیم اختیارات کمیته ملی المپیک را نگیرید. واقعا کمیته مشکل خاصی نداشت و موضعی هم نداشت که بخواهد درگیری در آن وجود داشته باشد.
بحث خصومتهای شخصی نبود؟
خیر، از هیچجا هیچگونه دلخوری و یا ناراحتی وجود نداشت. من سعیدلو را به ورزش آوردم. 3 ماه به آغاز دولت دهم مانده بود، نزد احمدینژاد رفتم و گفتم که نمیخواهم در دوره بعدی در ورزش حضور داشته باشم. احمدینژاد میگفت تو در ورزش جا افتادهای و بهتر است که بمانی. ایشان اعتقاد داشت عملکرد خوبی داشتهام و موفقیتهای خوبی هم حاصل شده است. احمدینژاد به من گفت در ورزش بمان و به کارت ادامه بده اما من قصد داشتم سراغ کار خودم بروم.
چرا به این نتیجه رسیدید؟
در هر صورت من، هم مهندس ساختمان هستم و هم مهندس معمار و سوابق کاری سی و چند ساله در این زمینه دارم. فکر میکردم در جاهای فنی - مهندسی میتوانم بهتر کار کنم.
یعنی باید 4 سال سپری میشد تا به این نتیجه برسید؟
قرار بود به وزارت راه بروم. در اول مصاحبه علتش را گفتم که چه شد. در هر صورت حضور در سازمان تربیت بدنی دستور رئیسجمهور بود.
در دولت دهم دستور رئیسجمهور نبود که در ورزش بمانید؟
چرا، احمدینژاد به من گفت که در ورزش بمان اما من گفتم علاقهمندم به حرفه تخصصی خودم برسم و شخص دیگری بیاید. ورزش بر خلاف ظاهرش واقعا سخت است.
پس چرا به کمیته ملی المپیک آمدید؟
قبل از پایان دولت دهم در کمیته ملی المپیک انتخاب شدم و در حال فعالیت بودم، ضمن اینکه کمیته ملی المپیک مشکلات سازمان و یا وزارت ورزش را ندارد. مسائل کمیته خیلی جمع و جورتر و وظایف آن کاملا مشخص است. در کمیته ملی المپیک فقط باید روی 35 فدراسیون نظارت صورت بگیرد؛ آنهم در رده قهرمانی و دیگر نیازی به این نیست که با ورزش استان، پایه، باشگاهها و آماتوری کاری داشته باشید.
میگویند کسانی که در دولت به آنها سمت نمیرسد، راهی ورزش میشوند؟
شاید اینطور باشد. اگر از قدیم این بوده پس در مورد من هم صدق میکند.
در مورد وزارت نیرو چه صحبتی دارید؟
دو سه رای کم آوردم.
شایعه شده بود خود احمدینژاد میخواست شما رای نیاورید؟
حالا بماند.
کسی را برای ورزش به آقای احمدینژاد پیشنهاد دادید؟
چهار پنج نفر را به ایشان پیشنهاد دادم، از جمله آقای سعیدلو، زریبافان، امیدوار رضایی و یکی دو نفر دیگر. گفتم اینها گزینههای مناسبی هستند.
پس اعتقاد دارید که شما سعیدلو را به ورزش آوردید؟
من ایشان را به پرسپولیس آوردم و عضو هیئت مدیره این باشگاه کردم.
چرا این کار را کردید؟
چون میتوانست از جهت منابع مالی کمک زیادی به پرسپولیس کند.
این کار را انجام داد؟
فکر کنم. جایگاهی که داشت، میتوانست کمک مالی به پرسپولیس کند. خیلی از افرادی که به عضویت هیئت رئیسه و یا هیئتمدیره باشگاهی در میآیند به خاطر جذب منابع مالی است.
مشکل شما با سعیدلو تا روز آخر ادامه داشت؟
تقریبا.
میتوان بازیهای آسیایی را اوج مشکلات شما با سعیدلو دانست؟
بله، اوج آن بازیهای آسیایی گوانگجو بود.
ارتباطتان چگونه بود؟ یعنی وقتی همدیگر را میدیدید روی از هم برمیگرداندید؟
نه به این صورت.
امیرحسین آیتاللهی، رئیس پیشین فدراسیون شنا، شیرجه و واترپلو چقدر در این مشکلات نقش داشت؟
اصلا نمیدانم ایشان که بود، از کجا آمد و چگونه هم رفت. نمیدانم در این تنش نقش داشت یا خیر.
گفته میشد آیتاللهی به خاطر رابطه خوبی که با حسینالمسلم داشت در بازیهای آسیایی گوانگجو مشکلات زیادی در مورد اهدای مدال به وجود آورد. این موضوع صحت دارد؟
نه، اینگونه نیست ایشان رابطه خوبی با حسینالمسلم نداشت. او رئیس فدراسیون شنای ایران بود و حسینالمسلم نایب رئیس فدراسیون جهانی این رشته ورزشی است. طبیعتا رابطه دوستانهای بین این دو وجود داشت. در مورد موضوع مدال هم ما حساسیت زیادی نداشتیم. ما باید اهداکنندگان جوایز را اعلام میکردیم. در مسابقات مختلف کمیته بینالمللی المپیک مسئول امور است و موارد مختلف از جمله اهدای جوایز و مدال با هماهنگی کمیته است. وزیر و رئیس سازمان به عنوان میهمان کمیته ملی المپیک در مسابقات حضور پیدا میکنند و سمتی ندارند. وقتی اشتیاق را در چهره آقایان برای انجام این کار دیدیم که میخواهند مدال بدهند، خودمان کنار کشیدیم.
چند رئیس فدراسیون مانند آیتاللهی آمدند که شما اطلاعاتی از آنها نداشتید.
فکر میکنم دو سه نفری بودند.
پس از آن بحث تبدیل سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش پیش آمد. این موضوع صحت دارد که نمایندگان مجلس به خاطر رفتارهای سعیدلو چنین تصمیمی گرفتند؟
من هم این را شنیدهام. در واقع عدم پاسخگویی و گاهی اوقات برخوردهایی که ظاهرا شایسته نمایندگان مردم نبود، باعث شد چنین اقدامی صورت بگیرد تا نمایندگان بتوانند بیشتر بر آن نظارت کنند. آن چیزی که در این مورد شنیدم، این بود.
کلا برخورد سعیدلو چگونه بود؟ اینکه میگویند تندخو و دیکتاتورمنش بود صحت دارد؟
میخواهید من تایید کنم یا رد؟
واقعیت را بگویید.
بهتر است از رؤسای فدراسیونهایی که در آن زمان فعالیت میکردند سوال کنید.
اینکه میگفتند سعیدلو در اردوهای تیم ملی شرکت میکرد و فریاد میزد و میگفت چرا اینگونه عمل میکنید، صحت دارد؟
بچههای تیم ملی هنوز هم حضور دارند و میتوانید از آنها در این خصوص سوال کنید. اگر از من سوال میکنید میگویم اخلاق مدیریتی سعیدلو را قبول نداشتم. اصلا با مدیریت دیکتاتوری و تحکمی مخالف هستم. اگر بررسی کنید روابط من در ورزش دوستانه بوده است. اگر رئیس فدراسیون را به هر دلیلی برکنار کردم با او به صورت دوستانه برخورد و رفتار شد. به او میگفتم بدان که نمیخواهیم شما را دور بیندازیم. میگفتیم شرایط به این صورت رقم خورده و به نفع ورزش کشور نیست که اینگونه همکاری ادامه داشته باشد. خیلی خوشحالم که امروز با مجموعه ورزش روابط نزدیک و صمیمانهای دارم. دلم میخواهد این روابط در آینده هم حفظ شود چون اعتقاد دارم آن چیزی که ماندگار خواهد ماند، روابط انسانی است. روابط مدیریتی بر اساس حکم است، شخصی میآید و دیگری میرود. این خیلی دارای ارزش معنوی نیست.
زمانی که سازمان تربیت بدنی به وزارت ورزش تغییر یافت و سعیدلو رفت، خوشحال شدید؟
از اینکه سازمان تربیت بدنی به وزارتخانه تبدیل شد، اصلا خوشحال نشدم. با این کار برای ورزش محدودیتهایی ایجاد شد. ورزش برخلاف دستگاههای اجرایی دیگر است. در ورزش سر و کار شما با آدمها و مردم است. ورزش اداره نیست که دارای چارچوب و دستورالعمل خاصی باشد. ورزشکاری که میخواهد روی صحنه مبارزه برود باید آرامش داشته باشد. به نظرم ورزش آزاد است اما از اینکه سعیدلو رفت خیلی خوشحال شدم چراکه اعتقاد داشتم ورزش نجات پیدا کرده است. فردی باید در ورزش باشد که چارچوب نرم و روانی داشته باشد و روابط صمیمی به کار ببرد.
نه تنها در ورزش بلکه در وزارتخانهها هم نمیتوان با چکش خودخواهی و منیت کاری را پیش برد. انسانها حیوان نیستند که با چوب بالای سر آنها باشیم. روابط انسانی است که حاکمیت میکند. قویا اعتقاد دارم که باید با روابط انسانی امور را پیش ببریم. این دستور اسلام و دین است.
پس از آن سازمان تربیت بدنی تغییر شکل داد و به وزارت تبدیل شد، آقای احمدینژاد به شما نگفت که به وزارت ورزش بروید؟
هیچ صحبتی در این مورد نشد.
آن زمان روابط شما خوب نبود؟
من روابط را بد و خوب نمیدانم. میگویم روابط من اعتقاداتم است. با اعتقادم جلو میروم و وقتی گفتیم که به این صورت جلو میرویم، نباید تغییر مسیر بدهیم. میگویم حق نداریم چیزی را به مردم تحمیل کنیم. اینها باورهای من است. ما نباید حرکتی کنیم که برای مطرح شدن خودمان باشد. هر چیزی را که طراحی میکنیم باید برای بهتر شدن وضع مردم باشد. اگر خلاف آن شد، مخالف خواهم بود. تقریبا از همان زمانها ما با یکدیگر روابطی نداشتیم.
حمید سجادی را گزینه مناسبی برای وزارت ورزش و جوانان میدانستید؟
اگر آقای سجادی با آن شایعاتی که دربارهاش مطرح شده بود به وزارت ورزش میآمد دچار مشکل میشد.
اگر جای سجادی بودید وقتی که از سوی مجلس رای اعتماد نیاوردید، باز هم به ورزش بازمیگشتید؟
آقای سجادی یک ورزشی بوده و ورزش خانهاش است. ورزش در ذات او قرار دارد. به نظرم سجادی یکی از افراد خوب و خوشنام ورزش است. صحبتی نشنیدم که بگویند او مشکلی داشته است.
سجادی به خاطر حرف احمدینژاد که از او تعریف کرده بود، در ورزش باقی ماند چراکه به نظر میرسید عباسی اعتقاد زیادی به او نداشت.
احتمالا نظر آقای احمدینژاد بوده است.
نقش سجادی در برکناری روسای فدراسیونها و تنش بین کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش را چگونه ارزیابی میکنید؟
من نمیگویم تنش بلکه آن را اشتباهات قلمداد میکنم. هنوز به چنین باوری نرسیدم که آقای سجادی در این مسائل وساطت، دخالت یا نقشی داشت.
در هر صورت عباسی چهره ورزشی نبود و از ورزشیها مشورت میگرفت.
شاید ورزشی نبودن علت به وجود آمدن مشکلات ورزش بود. نبود یک فرد ورزشی در کنار عباسی ایراد بزرگی بود.
سجادی که در کنار عباسی بود.
نمیدانم عباسی چقدر به حرف سجادی گوش میداد. در این مورد صحبتی با سجادی نداشتم اما میدانستم عباسی از اینکه سجادی به او تحمیل شده، دلخور است. چند بار عباسی به من این را گفت اما این را که در برکناریهای روسای فدراسیونها سجادی نقشی داشته یا خیر واقعا نمیدانم. البته حرفهای زیادی زده میشود و من هم حرف زیاد شنیدهام.
گر جای عباسی بودید قبول میکردید معاونی به شما تحمیل شود؟
هیچکس را به صورت تحمیلی نپذیرفته و این روش را منطقی نمیدانم. باید مسئولیت را به مدیر ارشد کشور سپرد و از او خواسته شود اهداف دولت در آن سازمان را انجام دهد. البته در چارچوب اداره کشور رئیسجمهور دارای جایگاه و شأنی است که نمیتوان همیشه به او نه گفت. شهرداری هم که بودم احمدینژاد افرادی را نزد ما میفرستاد و میگفت این شخص آدم خوبی است و ما از آن استفاده میکردیم. حضور ذهن ندارم آقای احمدینژاد کسی را در ورزش به جز حبیب کاشانی به من توصیه کرده باشد. او به من گفت از کاشانی در هیئت مدیره پرسپولیس استفاده کن.
چطور کاشانی را پذیرفتید؟
در هر صورت آقای احمدینژاد رئیسجمهور ایران بود. از من خواست و گفتم آقای دکتر شما برای من وظیفه تعیین کنید، من قادر هستم آن را عملی کنم. شما بگویید از ورزش چه میخواهید و چه هدفی را دنبال میکنید، من هم آن اهدافی که دولت شما خواستارش هست را انجام خواهم داد اما اجازه بدهید این کارهایی که شما مشخص کردید را خودم پیگیری کنم. دیگر به یاد ندارم احمدینژاد کسی را به من معرفی کرده باشد. نهتنها ایشان بلکه شخص دیگری هم چنین کاری نکرد. مشایی که به هیچ عنوان این کار را نکرد. انصافا در 4 سالی که در سازمان تربیت بدنی فعالیت کردم، مستقل بودم. البته در مواردی که رئیسجمهور در سفرهای استانی میگفت برای خانمها و آقایان مجموعه ورزشی بسازید، ما این کار را میکردیم چراکه آنها مصوبات دولت بود.
در زمان شما اتفاقاتی از جمله انتقال تیمها از تهران به شهرستان رخ داد که با نظر رئیسجمهور بود.
آقای رئیسجمهور در این زمینه نظری نداشت. موضوع انتقال تیمها موردی بود که مجلس و دولت خواستار آن بودند. انتقاد این بود که دلیلی ندارد در یک لیگ 14 تیمی 7 تیم برای تهران باشد.
اگر به گذشته بازگردید باز هم این طرح را پیاده میکنید و با واگذاری امتیازات به استانهای دیگر موافق هستید؟
اگر آن استان ظرفیت داشته باشد، موافق هستم.
باز هم مسائلی مانند پاس همدان برایشان رخ میدهد.
ایرادی ندارد. تیمهای دیگر میآیند و جای قبلیها را پر میکنند.
بهتر نیست تیمها بروند کار کنند؟
ظرفیت اقتصادی اینکه بروند کار کنند را ندارند ضمن اینکه منعی ندارد که خودشان هم کار کنند اما مدیریت ورزش هم وظیفه حمایت و توسعه ورزش در کل کشور را دارد.
اراک زمانی سه تیم در لیگ یک داشت. آنها بروند کار کنند تیمهایشان بالا بیاید.
اما بالا نمیآیند.
چرا؟
برای اینکه پول زیاد و منابع مالی بالایی میخواهد، ضمن اینکه حمایت سازمان ورزش هم بسیار موثر است.
کارخانجات بزرگی در آنجا وجود دارد.
آنها هشتشان گروی نهشان است.
این ایده را کجا و کدام کشور مطرح دنیا پیاده کرده که شما چنین نظری داشتید؟
در هر صورت نظرم این بود که باید در جاهایی سرمایهگذاری کنیم که فوتبالخیز است. این دیدگاهی بود که دوستان در آن زمان که با آنها مشورت کردیم، داشتند و گفتند چنین موضوعی خوب است. اینکه 7 تیم از تهران در لیگ باشد، خیلی جالب نیست. در تهران فقط دو تیم است که تماشاگر دارد. پاس هم که بازی میکرد تماشاگر نداشت در حالی که تیمهایی که در استانها بازی میکنند طرفداران زیادی دارند.
مگر الان صبای قم چقدر تماشاگر دارد؟
نمیدانم چقدر طرفدار دارد اما یک استان و جوانان آن استان را به خود مشغول کرده و زمان میبرد تا فرهنگ طرفداری از تیم در استان شکل بگیرد. فکر میکنم اینگونه محدود کردن لیگ درست نیست. نظر من این بود که مسابقات منطقهای را با حضور 30 استان انجام دهیم و هر تیمی در آنجا قهرمان شد به لیگ راه پیدا کند. این بحث ما در آن روزها بود. یکی از دلایلی که فوتبال ما پیشرفت نمیکند همین موضوع است.
بررسی کنید فوتبال ایران نسبت به گذشته پیشرفت کرده یا پسرفت؟ ما عقب رفتیم. موفقیتهای استقلال و پرسپولیس را در گذشته ببینید. موفقیتهای تیم ملی را در آسیا بررسی کنید. با وجود اینکه چند برابر در فوتبال هزینه صرف میشود اما فوتبال ما رو به عقب رفته است. شاید یکی از علتهایش این است که از تمام ظرفیتهای کشور به خوبی استفاده نکردیم.
از این موضوع فاصله بگیریم و به بحث برکناری روسای فدراسیونها از سوی وزارت ورزش برسیم. 5 رئیس فدراسیون همزمان با هم برکنار شدند. بعد از چند روز حرف و حدیث، نامههای اخطار از سوی فدراسیونهای جهانی روانه ایران شد. اینجا بود که برخی از افراد متهم به اطلاعرسانی به خارج از کشور شدند و البته انگشت اتهام به سوی کمیته ملی المپیک هم بود.
آیا در برکناری 5 رئیس فدراسیون، موضوع مخفی وجود دارد؟ آیا نیازی هست که کسی بخواهد اطلاعات را به خارج از کشور بدهد؟ آیا مسئولان فدراسیونهای جهانی این مسائل را کنترل نمیکنند؟
مگر در گذشته این مسائل نبود؟ قبلا هم سایتهای ایرانی رصد میشدند.
خود شما گفتید اتهام، خلاصه امروز هر کسی کار غلطی انجام میدهد یکی را متهم میکند تا خودش زیر سوال نرود. این حرف یعنی کمیته ملی المپیک در آن مقطع اعلام کرده بود که رئیس فدراسیون برکنار شده است؟ مگر وقتی رئیس فدراسیون تغییر میکند، نامهاش به فدراسیون جهانی نمیرود؟ وظیفه رئیس جدید فدراسیون است که خودش را معرفی کند، ضمن اینکه کمیته ملی المپیک موظف است در صورت انجام عمل خلاف قانون عکسالعمل نشان دهد. این وظیفه ذاتی کمیته ملی المپیک است.
شما هم خودتان برکنار میکردید.
عموما استعفا دادند یا دورههای 4 ساله روسا به اتمام رسید. زمان ما معمولا با توافق و استعفا بود. زمان من هیچوقت هم به یکباره در یک روز 5 رئیس فدراسیون برکنار نشدند. هیچ وقت هم یک رئیس فدراسیون موفق برکنار نشد. 15-14 رئیس در طول 4 سال برکنار شدند اما در این دوره به یکباره 5 رئیس در یک روز برکنار شدند. شیخ احمد در نشست ماکائو به عباسی گفت که از شما شکایت شده و اگر کسی شکایت نمیکرد ما دخالتی نمیکردیم، با اینکه به خوبی میدانیم شما روسا را برکنار کردید. او گفت رئیس فدراسیون شما رسما شکایت کرده است.
ابتدا فقط یک شکایت رفت اما در ادامه افزایش یافت.
نمیدانم یک یا دو شکایت رفته اما این را به خوبی میدانم که اگر از طریق کمیته ملی المپیک هر چیزی بخواهد به IOC برود، باید تایید و مصوبه هیئت اجرایی را داشته باشد. هرکسی این کار را انجام دهد خلاف کرده است.
میگویند در کمیته ملی المپیک نامه فارسی به مراجع جهانی فرستاده میشد و آنها نامه را به زبان انگلیسی ترجمه و مجددا به ایران برگشت میدادند تا ایران آن را دوباره به مراجع جهانی ارسال کند. این موضوع صحت دارد؟
از این «میگویندها» و اینگونه دروغ گفتنها زیاد است و موضوع بحث من «میگویندها» نیست. حرف خیلی زیاد زده میشود. امروز اگر یکی از اعضای کمیته ملی المپیک چنین کاری را انجام دهد، حتما با اعتراض شدید سایر اعضای هیئت اجرایی رو به رو میشود. اینجا 11 عضو دارد و افراد حاضر در آن افراد کوچکی نیستند. نمیدانم این مسائل چگونه بیان میشود.
هر کسی این کار را انجام دهد و بدون اطلاع هیئت اجرایی حرکت کند، خلاف کرده است. ضمن اینکه ضرورتی هم ندارد چرا که توسط رسانهها اطلاعات به همه جای دنیا رسانده میشود. خود فدراسیون هم مجبور است خبر تغییرات در فدراسیون را روی سایتش قرار دهد و سپس به فدراسیون جهانی اطلاعرسانی کند چراکه نفر بعدی باید خودش را به مسئولان جهانی معرفی کند. آنها از همه و خصوصا رئیس فدراسیون قبلی سوال میکنند که آیا شما خودتان از فدراسیون رفتهاید با برکنارتان کردند؟ معمولش این است که فدراسیونهای جهانی در یک تغییر کمی عجیب، موضوع را پیگیری میکنند. تاکید میکنم هیچ ضرورتی برای اینکه کسی از داخل کمیته ملی المپیک نامهنگاری کند، وجود ندارد.
اما عباسی بارها و بارها تاکید کرد که از داخل ایران اطلاعات به خارج از کشور داده شده است.
آقای عباسی میخواهد کار اشتباه و بدون فکر خود را با این اظهارات توجیه کند. بروند یقه کسی که اطلاعرسانی کرده را بگیرند. اینکه کاری ندارد. تنها یک نفر در کمیته ملی المپیک اجازه دارد با OCA و IOC مکالمات تلفنی داشته باشد و آن فرد فقط بهرام افشارزاده است. سایرین بدون مجوز حق این کار را ندارند و هر گونه مکاتبه با این دو نهاد در این موارد فقط با مصوبه هیئت اجرایی میسر است.
زمانی انگشت اتهام به سمت کمیته ملی المپیک نشانه رفت که نامه هیئت اجرایی مبنی بر کنارهگیری همه اعضای اجرایی از مسند کار رونمایی شد.
هیئت اجرایی به موضوع برکناری روسای فدراسیونها معترض بود. معترض بودیم چرا افرادی که دارند کار میکنند، برکنار میشوند اما افرادی که به مراتب ضعیفتر از آنها هستند همچنان سر کار خود قرار دارند. حرفی که زدیم این بود که اگر قصد دارید برای دوره آینده انتخابات کمیته ملی المپیک آدمچینی کنید، ما مدعی نیستیم و استعفا میدهیم تا شما راحت جای ما را بگیرید.
پس از آن عنوان شد که اعضای هیئت اجرایی رو به روی وزارت ورزش و جوانان قرار گرفتند.
اصلا چنین بحثی نبود. دفاع از فدراسیونهای ورزشی وظیفه ذاتی کمیته ملی المپیک است.
اما این دفاع به تقابل با وزارت ورزش کشیده شد.
وقتی در حال اشتباه هستند و راه را خطا میروند، هیئت اجرایی باید تصمیمگیری کند. نمیتواند بنشیند و فقط نظارهگر باشد. مگر وقتی در گذشته یک رئیس فدراسیون ضعیف را برکنار کردند کمیته ملی واکنش نشان داد؟ این دوره متفاوت با قبل بود.
آیا این موضوع وسیلهای شد که شما بحث روسای برکنار شده را بهانه قرار دهید تا بحث اساسنامه و داستان دو سال و نیم پیش نشست کپنهاگ مطرح شود؟
ما این کار را نکردیم چرا که اصلا به دنبال اصلاح اساسنامه نبودیم.
پس چرا به دنبال اصلاح اساسنامه رفتید؟
IOC از ما این را خواست. 8 نامه برای ما نوشتند و خواستار اصلاح اساسنامه شدند. آن هم نه یک بار بلکه حداقل 5 بار با نامه و چند بار در جلسات حضوری.
پس چرا در این دو سال و نیم پس از نشست کپنهاگ نامهها نیامد و IOC چیزی از ما نخواست؟
نمیدانم. این را از من نپرسید. بعد از اینکه چنین بحثهایی پیش آمد موضوع اصلاح اساسنامههای فدراسیونهای ورزشی و بازگشت روسای برکنار شده هم مطرح شد. آنها این سه مسئله را با هم دیدند.
اولین باری که کمیته بینالمللی المپیک خواستار اصلاح اساسنامه بعد از آن دو سال و نیم شد، چه زمانی بود؟
اطلاع دقیقی ندارم. آقای قدمی در جریان است.
اینکه شما اصلاح اساسنامه را به تعویق انداختید تا در زمان سعیدلو به دلیل تنشهای موجود، این کار صورت نگیرد، صحت دارد؟
این حساسیت در آن زمان وجود داشت. وقتی سعیدلو در سازمان تربیت بدنی بود، هیئت اجرایی موضوع اصلاح اساسنامه کمیته ملی را مطرح کرد. همان جا در نشست هیئت اجرایی گفتیم امروز سازمان تربیت بدنی روی اصلاح اساسنامه و کمیته ملی المپیک خیلی حساس است. اگر ورود کنیم ممکن است فکر کنند قصد داریم عدهای را حذف و تعدادی را اضافه کنیم. گفتیم صبر کنیم تا این تنشها از بین برود بعدا این کار را انجام میدهیم. کمیته بینالمللی المپیک هم خیلی حساسیتی نداشت که اساسنامه را همان زمان اصلاح کنیم.
و سرانجام رونمایی از بحث اصلاح اساسنامه کمیته ملی المپیک با برکناری روسای فدراسیونها همزمان شد.
دقیقا زمان تطبیقی را نمیدانم اما زمانی بحث اصلاح اساسنامه کمیته ملی المپیک اساسی و حساس شد که IOC به ما مکتوب اعلام کرد. باید اساسنامه خود را اصلاح کنید.
این دو موضوع به همدیگر ارتباط دارند؟
خیر.
اما در کنار هم قرار گرفتند.
قرار بگیرند. ما این هشدار را به مسئولان وزارت ورزش دادیم که این کار را انجام ندهید. حتی به وزیر وقت ورزش گفتیم آقای عباسی این دو سه رئیس برکنار شده را برگردان تا بتوانیم انتخابات را برگزار کنیم.
ولی قدمی گفت زمانی که روسای فدراسیونها برکنار شدند، نحوه دفاع از برکناری باعث حساس شدن IOC شد و آنها گفتند اساسنامه کمیته ملی را ابتدا برای ما بفرستید و سپس آن را اصلاح کنید.
در نشست ماکائو سه ساعت در این موارد بحث شد. عباسی از کار خودش دفاع کرد و گفت دولت سرمایهگذاری و پول زیادی صرف ورزش کرده و نمیشود که دولت پول بدهد اما اختیاری نداشته باشد. آقایانی که از IOC در آن نشست حضور داشتند در پاسخ گفتند همه دولتها به ورزش کمک میکنند اما در آن دخالت نمیکنند. عباسی مجددا گفت دلیل خیلی از این برکناریها استفاده از مواد مخدر و مسائل اخلاقی بوده است. شیخ احمد در آن جلسه گفت، آقای وزیر شما که قاضی نیستید اگر موردی وجود داشته است، شما باید آن را به دستگاه قضایی کشور اعلام میکردید و وقتی محکومیت اعلام شد، مجمع میتواند آن رئیس مشکلدار را برکنار کند، نه شخص شما. عباسی گفت اساسنامه این اختیار را به من داده که آنها هم گفتند این خلاف قانون و منشور المپیک است. شما باید آن را هم اصلاح کنید.
چرا بحث اساسنامه کمیته ملی المپیک وسط کشیده شد؟
IOC از مدتها قبل به دنبال اصلاح اساسنامه کمیته ملی المپیک بود.
خواستار اصلاح کامل بودند؟
اساسنامه کمیته ملی المپیک اصلاح کامل نشده است. یک قانون از نظر کمیته بینالمللی المپیک وجود دارد که میگوید کمیته ملی المپیک فقط کمیته ملی المپیک است و برای ما فقط بحث فدراسیونهای المپیکی مطرح است و فدراسیونهای غیر المپیکی مسئله اصلی ما نیستند. برای کمیته بینالمللی المپیک فقط 26 فدراسیون مهم است. IOC گفت شما باید 26 فدراسیون المپیکی در مجمع داشته باشید و میتوانید 25 عضو هم در گروه دوم برای حضور در مجمع داشته باشید. یعنی برای انتخابات کمیته ملی المپیک باید 51 عضو داشته باشیم. این موضوع دقیقا عین آن چیزی بود که IOC به ما ابلاغ کرده بود.
در گذشته چگونه بود؟
پیش از این مورد، فکر میکنم کمیته ملی المپیک ایران 74 عضو داشت. اگر در زمان سعیدلو میخواستیم این کار را انجام دهیم، آنها میگفتند حتما میخواهند اعضای مجمع را کاهش دهند و فقط کسانی را که خودشان میخواهند داشته باشند، نگه میدارند. در هیئت اجرایی بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم دو فدراسیون باستانی و چوگان که ملی هستند را به مجمع اضافه کنیم. این در حالی بود که IOC میگفت اینها برای ما اهمیت خاصی ندارد و مجمع این فدراسیونها باید به صورتی باشد که ما میگوییم. پیگیری و پافشاریهای ما باعث شد که قبول کنند مجمع ما به 61 نفر برسد آن هم بخاطر اصراری که وزارت ورزش داشت. وزارتیها میگفتند فلان فدراسیون هم باشد اما نمیشد چرا که تعداد از حد مجاز بیشتر میشد. سعی کردیم چند نفری که وزیر خواستار حضورش در مجمع بود - از جمله معاون ورزشی و چند فدراسیون - هم حضور داشته باشند.
آقای قدمی صحبتهای دیگری کردند که کمی با اظهارت شما تفاوت دارد. سوال اساسی اینجاست که چرا این اساسنامه به اصلاح نیاز پیدا کرد؟
آنها آخرین نسخه اساسنامه ما را در اختیار داشتند. هر زمان اساسنامه اصلاح و مجمعی برگزار میشود، یک نمونه از آن برای IOC ارسال میشود.
یعنی IOC به یکباره گفت اساسنامه را اصلاح کنید؟
در هر صورت IOC مرجع بالادستی ما است و وقتی چیزی را از ما بخواهد، باید بپذیریم. البته من در مورد اصلاحات اساسنامه اشراف کامل ندارم و آقایان قدمی و افشارزاده بیشتر مطلع هستند.
اساسنامه سال 58 به تصویب مجلس و تمامی ارگانهای ذیربط از جمله IOC رسیده بود اما در سال 67 تغییر کرد. آیا مجلس ایرادی به آن نگرفت؟
بدون تایید مجلس حدود 20 سال با این اساسنامه کار کرده بودند و کسی هم مدعی نشده بود. این بدان معناست که مشکلی نداشته است.
پس این همه هیاهو برای چه بود؟
واقعا نیازی به هیاهو نداشت. آقایان هیاهو را ایجاد کردند.
چه کسانی؟
به نظرم عباسی و همکارانش این کارها را انجام دادند.
واقعا اصلاح نیاز بود؟ چون آقای خسرویوفا هم که عضو هیئت اجرایی است گفت نیازی به آن نیست.
اگر چنین است، آقای خسرویوفا باید این حرفها را دو سال پیش میزد نه اینکه دو سال و اندی در جلسات هیئت اجرایی شرکت کند، نظر بدهد و امروز برخلاف آن صحبت کند. اینکه الان چنین صحبتهایی را مطرح میکند، بحث دیگری است. هیئت اجرایی میتوانست بگوید این اساسنامه به اصلاح نیازی ندارد اما نمیتوانست به آن عمل نکند و آن را IOC اعلام کند. IOC خواستار اصلاح شده بود و آنها هستند که تصمیم میگیرند که اصلاح میخواهد یا خیر. کمیته بینالمللی المپیک برای ایجاد وحدت رویه، اصلاحات را خواستار شده بود. فقط این موضوع شامل حال ایران نیست بلکه از تمامی کشورها چنین بحثی را خواسته بود. این یک بحث کلی بود که از 209 کشوری که عضو کمیته بینالمللی هستند خواسته شده بود و اصلاح اساسنامه فقط خاص ایران نبود.
این هیاهو برای چه چیزی ایجاد شد؟
فکر میکنم انگیزه بالای آقایان برای اینکه به کمیته ملی المپیک بیایند، منجر به این موضوع شد. آقایان خیلی دوست داشتند انتخابات سریع برگزار شود. نمیتوانستیم چنین موضوعی را انجام دهیم. 5 بار IOC نامه نوشت که نمیتوانید انتخابات خود را برگزار کنید. نامه این موضوع دو ماه قبل از المپیک برای ما ارسال شده بود.
شما قبل از انتخابات ریاست جمهوری جلسه گذاشتید و مصوب شد 8 روز بعد مجمع برگزار شود و یکباره قصد برگزاری انتخابات را کردید.
افشارزاده گفت با IOC صحبت کردم و آنها گفتند اساسنامه تایید شده و برای شما ارسال میکنیم و بعد از آن میتوانید انتخابات را برگزار کنید. بر این اساس 3 خرداد مجمع اصلاح اساسنامه را برگزار کردیم. اصراری که آقای عباسی و دوستانشان در جلسه داشتند این بود که حتما این را زودتر برگزار کنیم. افشارزاده نامهای نوشت و تاریخ را به 20 خرداد تغییر داد که هیئت اجرایی به شدت دلخور بود و اعلام کرد باید از زمان ابلاغ یک ماه زمان وجود داشته باشد که البته مقررات میگوید اگر تمامی اعضا قبول داشته باشند میتوان زمان را کاهش داد. وقتی هم 20 خرداد اعلام شد خیلی از اعضا از جمله خسرویوفا گفت که نباید بیستم برگزار شود. او میگفت حداقل باید 3 تیر مجمع را برگزار کنیم.
چرا اینقدر اصلاح اساسنامه طول کشید؟
اصلاح اساسنامه روند خاص خود را داشت. ما اساسنامه را اصلاح و آن را به IOC ارسال کردیم. 2 ماه بعد کمیته بینالمللی المپیک به ما پاسخ داد. آنها گفتند باید اصلاحات دیگری انجام دهید. پیش خودمان گفتیم اگر این اصلاح را انجام بدهیم و مثلا آموزش و پرورش را حذف کنیم، دلخور میشوند. یکی از درخواستهای IOC حذف نماینده وزیر آموزش و پرورش بود. چند جلسه برگزار کردیم تا وزارت ورزش را قانع کنیم که «های و هوی» و جنجال جدید به پا نکند. یک ماه طول کشید افراد را در داخل کشور قانع کنیم. اساسنامه رفت و مجددا برگشت خورد. بعد از چهار پنج بار رفت و آمد، سرانجام تایید شد.
خسرویوفا از این موضوع به عنوان مهندسی انتخابات نام برد.
اگر چنین حرفی هم درست باشد آقای خسرویوفا باید در زمان خود، صحبتش را مطرح میکرد. خسرویوفا کسی است که وقتی میخواستیم نشست 3 تیر را 20 خرداد برگزار کنیم، میگفت که نمیشود. او به این موضوع معترض بود و میگفت خلاف قانون است، چطور حالا میگوید انتخابات مهندسی شده است؟ این نمیشود که شما هم مدعی مهندسی شدن و هم با تسریع آن مخالف باشید!
خسرویوفا میگفت روند برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک از ابتدا تا به انتها مهندسی شده است.
اگر مهندسی شده خود او مهندسی کرد که مدعی مهندسی است. 11 عضو هیئت اجرایی این کار را کردند که او هم جزو آنهاست. چرا از همان روز اول چیزی در این مورد اعلام نکرد؟ چرا فقط خسرویوفا میگوید مهندسی شده ولی هیچکدام از اعضای هیئت اجرایی چنین موضوعی را قبول ندارند؟ من دلیلش را به خوبی میدانم اما این اخلاق، اخلاق اسلامی و انسانی نیست. اگر کسی با موضوعی مخالفت دارد باید در حین دو سال و نیم اجرای آن مطرح کند نه پس از اصلاح و دهها بار امضای صورت جلسه. این کار نه از نظر اداری درست است و نه از اخلاقی.
آیا به ساختمان کمیته ملی المپیک ارتباط دارد؟
خیر، به فدراسیون جانبازان و معلولین ارتباط دارد که قرار بود او را برکنار کنند. جانشین خسروی وفا هم اعلام و حکم آقای صبور برای حضور در این فدراسیون زده شد، بعد هم که این بحثها پیش آمد و خسرویوفا به خاطر وزیر پیشین وزارت ورزش چنین حرفهایی را زد. تمام مسائل مطرح شده خلاف واقع است و من این موضوع را در یک نشست خبری با مدارک قطعی اعلام خواهم کرد.
در ملتهب شدن این فضا چه کسی بیشتر مقصر بود؟
به نظرم عدم آشنایی با دیپلماسی ورزش در دو سالی که سازمان به وزارت ورزش تبدیل شد علت اصلی چنین موضوعی بود. البته در 4 سال گذشته هم این موضوع وجود داشت.
این اعتقاد را دارید که تیم کارشناسی عباسی ضعیف بود؟
من این موضوع را همان اول اعلام کردم. کسی در وزارتخانه نبود که با مسائل ورزش آشنا باشد. فکر نمیکنم آقای سجادی را زیاد به بازی میگرفتند. قطعی نمیگویم اما فکر میکنم چنین بحثی وجود داشت. کسی که دیپلماسی قدرتمندی دارد در یک روز 5 رئیس فدراسیون را با هم عوض نمیکند و رئیس فدراسیون موفق را به یکباره کنار نمیگذارد تا برایش مشکل ایجاد شود.
شما از رفتن سعیدلو خوشحال شدید، از رفتن عباسی هم شاد شدید؟
آقای عباسی روحیات خوبی داشت. چون پایان ماموریتش بود رفت اما اگر یک سال دیگر هم بود ما دچار چالش بزرگی نمیشدیم. ایشان رعایت مسائل ورزش کشور را میکرد و اینگونه نبود که بگوید حرف، حرف من است. شاید اگر یک سال دیگر باقی میماند و با مسائل کشور آشنایی بیشتری پیدا میکرد مشکلات رفع میشد.
این حق را به رسانهها میدهید که فکر کنند شما و عباسی برای تصاحب صندلی کمیته ملی چالش و درگیری بزرگی داشتید؟
نه، من این را قبول ندارم چرا که به عباسی گفتم اگر شما کاندیدا شوید من نامزد نمیشوم، این را چند بار به او گفتم. عباسی میگفت من هم تصمیمی برای حضور در انتخابات کمیته ملی المپیک نگرفتهام ولی ظاهر ماجرا حاکی از آن بود که علاقهمند به حضور در کمیته است. بعدا هم به صورت مجزا چنین موضوعی را به من گفت.
من به آقای صالحی امیری هم گفتم اگر شما تایید نکنید و نخواهید که بنده در کمیته ملی المپیک باشم، قطعاً کاندیدا نخواهم شد، هر چند مطمئن باشم با برگزاری انتخابات رای خواهم آورد. قرار نیست 4 سال با یکدیگر تنش داشته باشیم. به همین دلیل گفتم در صورت عدم تایید شما کاندیدا نخواهم شد. اگر به عنوان یک عضو هیئت اجرایی به حضورم علاقهمند نباشید، به آنجا هم نخواهم آمد. البته صالحیامیری خیلی با صمیمیت برخورد کرد و گفت شما تجربیات زیادی در ورزش دارید و حتما باید به ما کمک کنید.
پس ماندگار هستید؟
اگر آقای صالحی امیری تشخیص دهد که من میتوانم کمک ایشان باشم، حتما کمک خواهم کرد. با خیلی از دوستانی که در این دولت کار میکنند سابقه دوستی و رفاقت چندین ساله دارم. با این حال اگر دولت یازدهم نظرش بر این باشد که در ورزش میتوانم کمکی به آقای صالحی امیری کنم، در ورزش خواهم ماند و حتما هم همراه خواهم بود. اگر هم بگوید برای کمیته ملی المپیک تمایل داریم آقای X باشد باز هم کمک میکنم.
زمزمه بازگشت هاشمیطبا هم به گوش میرسد.
آقای هاشمیطبا فردی است که در ورزش حضور داشته و به عنوان رئیس سازمان تربیت بدنی و رئیس کمیته ملی المپیک فعالیت زیادی انجام داده است. ایشان شناخت خوبی نسبت به ورزش دارد و هیچکس نمیتواند بگوید هاشمیطبا نیاید یا بیاید. هر کسی که در چارچوب مجمع بگنجد میتواند کاندیدای کمیته ملی المپیک شود اما اعتقاد دارم کسی باید باشد که با این دولت چالش نداشته و دولت آن را قبول داشته باشد. آقای هاشمیطبا برای ورزش کشور یک فرصت است که اگر بیاید و رای کسب کند من هم به او کمک میکنم.
اگر هاشمیطبا شرکت کند، شما شانسی دارید؟
بله، من هم شانس دارم.
برای حضور در انتخابات تصمیم گرفتهاید؟
من 8 سال در ورزش کار کردم و امروز صاحب دیدگاه، اطلاعات و ارتباطات خوبی هستم. این موارد برای ورزش خوب خواهد بود و میتوانم به ورزش کمک کنم. علاقهمندم به اینکه در کمیته ملی المپیک باشم و کمک کنم اما این موضوع را واگذار میکنم به فضای دولت، وزارت ورزش و نظر آقای صالحی امیری.
اگر بمانید توان کسب کرسی بینالمللی را دارید؟
احتمال این موضوع زیاد است. فکر میکنم شانس تحقق چنین موضوعی بالای 80 درصد باشد. البته قرار نیست برای یک پست چه کوچک و چه بزرگ جنگ و جدال کنیم.
چقدر خود را در تنشهای به وجود آمده مقصر میدانید؟
کمیته نمیتواند خیلی تنشزا باشد چون اقتداری ندارد. کمیته ملی المپیک چگونه میتواند با وزارت ورزش درگیر شود و اصولا نباید درگیر شود چرا که مدیریت کلان ورزش در دست وزارت ورزش است و کمیته ضمن استقلال نسبی بخشی از ورزش کشور محسوب میشود و باید با نظر وزیر وقت ورزش همراه و همگام باشد ضمن اینکه کمیته از چه ابزاری میتواند برای این کار استفاده میکند؟ کمیته هیچگاه برای درگیری پیشقدم نیست. افرادی که به وزارت ورزش آمده بودند، خواستار این بودند که سیطره خود را در همه جا گسترش بدهند و حکم کنند که این در مورد کمیته منطقی و عملی نبود.
یکی از افرادی که در این بین قربانی شد صادق فرجی رئیس پیشین فدراسیون کاراته بود. قبول دارید مجبور به استعفا شد؟
بله آقای فرجی انسان باشخصیتی است که روح بزرگی دارد. فکر میکنم او از افراد جوانی بود که اگر در ورزش کشور میماند، میتوانست خیلی موفق باشد. به نظر من باید او را برگردانند و کارش را ادامه دهد چرا که یکی از مدیران موفق است.
اینکه میگفتند محمد عباسی و محمد علیآبادی با هم توافق کردند که یکی به شورای شهر راه پیدا کند و دیگری رئیس کمیته ملی المپیک شود صحت داشت؟
یعنی رفتن به شورای شهر لابی میخواهد؟ من اگر لابی میخواستم، از حمایت دولت استفاده میکردم که استفاده نکردم.
آن زمان شما رابطه خوبی با دولت نداشتید.
آقایانی که میخواستند برای شورای شهر لیست بدهند چند بار از طرق مختلف با من صحبت کردند که در لیستشان قرار بگیرم.
روابط شما با آقای عباسی خیلی بد بود اما به یکباره همه چیز خوب شد. در هر صورت یک اتفاقی در این بین رخ داد.
من هیچ توافق و تعاملی با عباسی نداشتم. ضرورتی هم در این مورد نمیدیدم. فکر میکردم به اندازه کافی در تهران شناخته شده هستم. در کمیته ملی المپیک معتقد بودم اگر کاندیدا شوم رای میآورم و فکر میکردم در شورای شهر هم قاعدتاً باید رای بیاورم. اینکه رای نیاوردم حتما خواست خدا بود.
چه نمرهای به عملکرد خودتان در این 8 سال میدهید؟
من نباید به خودم نمرهای بدهم. میخواهم به شما بگویم یکی از مشکلات موجود در کشور این است که در قبال عملکرد افراد معمولا هیچ ارزیابی صورت نمیگیرد. من به شما میگویم وقتی در ورزش آمدم در بسیاری از نقاط کشور عدالت توزیع فضای ورزشی وجود نداشت، بسیاری از نقاط کشور که قهرمانخیز بود حتی یک سالن هم نداشتند. ما آمدیم به اندازه ظرفیت موجود 50 سال گذشته در 4 سال ظرفیتسازی کردیم. زمانی که به ورزش آمدم هیچ مدالی در بانوان نداشتیم. به دلیل عدم لباس مناسب نمیتوانستیم در مسابقات شرکت کنیم. تلاش زیادی کردیم تا مجوز حضور بانوان را در عرصه ورزش جهانی با لباس اسلامی اخذ کنیم. برای آنها فضای اختصاصی ساختیم. سی درصد بودجه را به بانوان اختصاص دادیم.
بانوان در دوران من اولین مدال طلای ورزش پس از انقلاب را کسب کرد و چندین نقره و برنز در بازیهای آسیایی گرفت. در ارتباط با تعهداتی که داشتیم، پس از پایان بازیهای آسیایی قطر گفتم که ایران باید به عنوان چهارم دست پیدا کند. بسیاری از جامعه ورزش به من اعتراض کردند و گفتند که نمیشود. میگفتند ایشان متوجه نیست که چهارم شدن سخت و نشدنی است. گفتیم باید در المپیک بین 20 کشور برتر دنیا قرار بگیریم که برخی از کارشناسان مسخره میکردند و علت بیان این نظرات را عدم شناخت ورزش میدانستند ولی دیدیم که هم چهارم آسیا شدیم و هم هفدهم جهان در المپیک.
نتایج المپیک لندن را باید به نام شما زد یا عباسی؟
خودتان بگویید. عباسی 6 ماه بود که به ورزش آمده بود. ورزش در زمان سعیدلو هم که کلا تعطیل بود و فقط جنگ و جدال و ناسزاگویی و دعوا بود. شما باید بررسی و از بچههای ورزشی که امروز فشار سعیدلو بالای سرشان نیست سوال کنید که نقش هر کسی در این افتخارات چقدر بود. نمیخواهم بگویم هیچکس کاری نکرده است. در هر صورت هر شخصی به اندازه خودش تلاش کرده است. ورزش و کار در کشور یک موضوع پیوسته است، حالا ممکن است پله صعود ما کمی بلندتر باشد. امکان ندارد جایی گفته باشم که زمان مهرعلیزاده کاری در ورزش نشده است. همه تلاش کردند چرا که ورزش یک کار مداوم و پیوسته است. هر کسی مدتی اینجا بوده و سعی و تلاش خود را کرده است.
به سعیدلو و عباسی چه نمرهای میدهید؟
قطعا به مدیریت و اخلاق سعیدلو نمره بسیار بدی خواهم داد. عباسی اخلاقیات خوبی داشت. اهل دروغ نبود و دلش میخواست ورزش به جایی برسد اما متاسفانه فرد ورزشی کنارش نبود. شاید اگر از بچههای ورزشی بیشتر استفاده میکرد، شرایط بهتر میشد. او در زمانی به ورزش آمد که پول، بودجه و امکانات در ورزش نبود که بخواهد هزینه کند. زمان ما منابع مالی بهتر بود و از کانالهای مختلف پول به دست میآوردیم. ضمن اینکه عباسی بنا به تقدیر به ورزش آمد. نمره عباسی بالای 15 است.
در مورد ساختمانهای کمیته ملی المپیک صحبت کنید که شائبههای زیادی در خصوص آن وجود دارد.
در اینباره بر خود لازم میدانم که از حدود 20 نفر همکارانم در هیئت اجرایی، امور مالی، امور حقوقی، امور اداری، آقای ارشدی و آقای روزبه و آقای روحانی نهایت تشکر و از آنها حمایت کنم و بگویم آنچه گفته شده دروغ محض است و هیچ یک از همکاران کوچکترین تخلفی نداشتهاند. ممکن است در این بین اشتباه جزئی اداری باشد.
درباره فروش ساختمان در هیئت اجرایی تصمیمگیری شده است. هیئت اجرایی فروش ساختمان را مصوب کرده و آن را به فروش رسانده است. گروهی اسناد مزایده و کارشناس تهیه کردند، 3 کارشناس قیمت ساختمان را 4 میلیارد و 100 میلیون تومان تخمین زدند، 3 بار در روزنامه همشهری و هر بار به مدت 3 روز به مزایده گذاشته شد اما حتی یک نفر هم برای خرید مراجعه نکرد.
در بار سوم که قرار شد مزایده صورت بگیرد آقای کرباسیان و آقای افشارزاده و مهندس روزبه اعلام کردند 6 ماه از مزایده روز نخست سپری شده و به همین دلیل باید کارشناسی مجددی صورت بگیرد. 3 کارشناس دیگر معرفی شدند و بنا به دلایل خاص خود قیمت را 20 درصد کاهش داده و آن را به 3 میلیارد و 300 میلیون تومان رساندند. باز هم ملک به مزایده گذاشته شد و هیچکس برای خرید مراجعه نکرد، به جز یک شرکت تحت عنوان انبارهای عمومی. قیمت پیشنهادی آنها 2 میلیارد 700 میلیون تومان بود. به دلیل اینکه زیر قیمت تعیین شده بود، هیئت اجرایی با فروش آن مخالفت کرد و در هر حال در مزایده ملک به فروش نرفت.
پس از اینکه 3 مرحله مزایده انجام شد کمیتهای شامل آقایان افشارزاده، شهنازی، ارشدی، ضرابی و منصوری قرار شد ملک را به صورت مذاکرهای به فروش برسانند. پس از آن شرکتی به اسم شرکت تعاونی قائمین اقتصاد آمد و پیشنهاد بالاتری داد. پیشنهاد آنها 3 میلیارد و 750 میلیون تومان بود و پس از آن یکی از شرکتهای زیرمجموعه خود را اعلام میکند و سند را به اسم آن میزند. افشارزاده و کرباسیان به محضر رفته و ملک را به اسم شرکت «الماس دیس» منتقل میکنند. پس از مدتی بانک مرکزی اعلام میکند که قصد داریم تعاونیهای اقتصادی و موسسات مالی و اعتباری را با هم ادغام کنیم. تعاونی «قائمین اقتصاد» و چند تعاونی دیگر با یکدیگر ادغام شده و ماحصل آن بانک آینده میشود. این ملک به عنوان دارایی به بانک آینده میرسد. در انجام این امور تمام اصول و ضوابط قانونی توسط همکارانم رعایت شده و من در نشست خبری تمام مدارک این موضوع را تهیه و در اختیار رسانهها برای شفافسازی قرار خواهم داد.
بحث تحقیق و تفحص مجلس از سازمان تربیتبدنی به کجا کشید؟
مجلس کار خودش را انجام داد و به موضوع خاصی نرسید. به هیچکس تذکری هم داده نشد.
نظر شما در مورد صالحی امیری چیست؟ فکر میکنید در مجلس رای میآورد؟
در مورد رای آوردن یا نیاوردن نمیتوانم نظر خاصی بدهم. دو سه جلسهای که داشتم متوجه شدم ایشان یک نگاه استراتژیک دارد و سطحینگر نیست. این نکته مثبتی است. صالحیامیری سابقه مدیریت کلان کشور را دارد. او خوی و خصلت نرمی دارد که میتواند در ورزش به خوبی کار کند. یکی دیگر از نکات مثبت او این است که قصد دارد از ورزشیها استفاده کند. دیدگاه ایشان جناحی و سیاسی نیست. اولین تنگنای صالحیامیری مسائل مالی فدراسیونها است و باید به او در این مورد کمک شود.
کم کم به بخش پایانی مصاحبه نزدیک میشویم و مانده یکی دو ابهامی که در حوزه غیرورزشی درباره شما وجود دارد. زمانی که شما در اجلاس اوپک به عنوان سرپرست وزارت نفت حضور پیدا کردید، درست است که متن انگلیسی که خواندید به صورت فارسی نوشته شده بود؟
این دروغ محض است و کسانی که مدعی این حرف هستند خوب است بیایند و با هم انگلیسی صحبت کنیم. در این صورت حتما آن افراد خجالت خواهند کشید. با اینکه مثل آقایان در انگلیس و آمریکا درس نخواندهام اما انگلیسیام در حد خوبی است و افتخار دارم زیر نظر اساتید ایرانی و در دانشگاه ایرانی درس خواندهام و یک مهندس ساختمان و مهندس معمار موفق بودهام.
باز هم برای شورای شهر یا ریاست جمهوری و مجلس کاندیدا میشوید؟
تا زمانی که احساس کنم میتوانم کمکی کنم در صحنه حضور خواهم داشت. زمانی که دیدم سنم بالا رفته و دیگر نمیتوانم، در یک گوشه مینشینم.
حرف ناگفتهای دارید که در این 8 سال در دلتان باقی مانده باشد؟
بله دارم و در کتابی که قصد دارم منتشرش کنم آنها را بیان میکنم. در حال نوشتن کتاب خاطراتم هستم و به زودی آن را منتشر خواهم کرد.
شده به دلیل کاری در ورزش عذاب وجدان بگیرید؟
بله، آن هم جزو آن ناگفتههاست. باید کاری را انجام میدادم که نکردم.
در خصوص اسامی زیر اولین مطلبی که به ذهنتان میرسید را بگویید.
علی سعیدلو: خشونتآفرین
محمد دادکان: زودرنج
محمد عباسی: انسان خوب
کرباسیان: مدیر باتجربه
مهدی قدمی: صاف؛ آدمی که ظاهر و باطنش یکی است
محمود خسرویوفا: چیزی در موردش نمیگویم
علی کفاشیان: منطقی
بهرام افشارزاده: اجرایی
اساسنامه کمیته ملی المپیک: تصویب شد
ساختمان کمیته ملی المپیک: ساختمان بزرگ و شیکی برایش ساختم در شأن جمهوری اسلامی ایران
احمدینژاد: خدا همه ما را عاقبت به خیر کند
فائقی: شناخت زیادی ندارم
صفایی فراهانی: از او خوب نشنیدم
حمید سجادی: انسان سالم
داریوش مصطفوی: زحمتکش
تعلیق: تاسف
مصطفی هاشمیطبا: مدیر خوب برای ورزش
کمیته انتقالی: بازی سیاسی
اسفندیار رحیممشایی: رفیق احمدینژاد؛ خیلی چیزها میتوان در موردش گفت
شورای شهر: ابزار خدمت
ریاست جمهوری: ابزار خدمت
شروین اسبقیان: بسیار دوستداشتنی
استیضاح عباسی: خوشحال نشدم
امیرحسین آیتاللهی: ناشناخته
محمدصادق فرجی: صادق
احمد دنیامالی: مدیر برنامهریز
محمد علیآبادی: عاشق ایران