محمدرضا باهنر در گفتوگویی به تشریح تحولات و وقایع انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم، فضای انتخابات مجلس دهم و نگاه نظام به آزادی زندانیان امنیتی پرداخت.
وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی دریافتید اصولگرایان برنده انتخابات ریاست جمهوری سال 92 نیستند، پروسه انتخابات ریاست جمهوری اخیر را یک پروسه نسبتا طولانی دانست و گفت: مجموعه عوامل زیادی جمع شد تا نتیجه انتخابات اینگونه رقم خورد، برخی از مسائل شاید برای بعضی مردم عادی و مسئولان کشور غیر مترقبه بود، اینکه اول سال رهبر معظم انقلاب حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی را طلب کرده بودند، بعضی ها که دلسوز نظام بودند نگرانی داشتند که این مطالبه واقع می شود یا خیر، از طرف دیگر فشارهای اقتصادی و سیاست خارجی زیاد شده بود و دشمن هم خیلی امید بسته بود به این فشارها، اگر چه مردم در 22 بهمن سال قبل نشان داده بودند که فشارها هم اگر سنگین شود ممکن است مقداری اذیت و آزار ببیند اما موقع بحث از کلیت نظام و دفاع از آن کوتاه نمی آیند و حضورشان جدی تر می شود. درانتخابات ریاست جمهوری هم، این داستان تکرار شد و البته غیر مترقبه هم بود.
وی افزود: اما یک نکته را باید پیش از ورود به بحث مطرح کرد، آن هم اینکه متاسفانه اصولگرایان یا اصلاح طلبان این جریانات سنگین کشور چون سازمان و تشکیلات واحد ندارند، شناور هستند. در این انتخابات هم عدهای از اصلاح طلبان بودند یا شاید هنوز هم باشند و بگویند که ما انتخابات را قبول نداریم یا علاقهای نداشتند در انتخابات شرکت کنند، اصولگرایان هم گروه های متعدد و متنوع بودند و کاندیداهای متنوعی داشتند اما باید اینگونه تحلیل کرد که نامزدهای انتخابات سال 92 جریان های خاصی را نمایندگی نمی کردند، اگر مروری بر اسامی نامزدها داشته باشیم و اینکه بگویم هر کدام از یک حزب یا جریان فکری بودند واز بقیه اصولگرایان آنها را یا متمایز کرد واقعا نمی شد اینگونه گفت، و بیشتر اشخاص بودند که در جریانات انتخابات شرکت کرده بودند.
به گفته وی، آن زمان آقای عسگراولادی می گفت "من حساب کردم 40 نفر خودشان را برای انتخابات گرم می کنند" که با ریزش، این تعداد به 8 نفر رسید اما این تعدادی هم که در صحنه حضور داشتند جریان فکری خاصی را نمایندگی نمی کردند. اگر چه عارف و سعید جلیلی هر کدام یک جریان خاصی را نمایندگی می کردند اما حسن روحانی که به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، جریان خاصی را نمایندگی نمی کرد.
باهنر درباره اینکه روحانی میگفت "من نه اصلاح طلبم و نه اصولگرا" اظهار داشت: بله اینگونه بود، بنابراین اگر بخواهیم به این نوع مباحث نگاه کنیم، باید بگویم نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان پیروز انتخابات نشدند و همین جوری یک نفر پیروز انتخابات شد، اما هر کدام از شخصیت ها که در کشور هستند یک خاستگاه دارند، من یک تحلیل ساده ولی واقعی دارم و با آن نتیجه انتخابات را تحلیل می کنم، آن این است که مردم 8 سال گرفتار افراط اصلاح طلبی و 8 سال هم دچار افراط دولت احمدی نژاد بودند اگر چه افکار عمومی دولت احمدی نژاد را نماینده اصولگرایی میدانست اما خود وی اعتقادی به اصولگرا بودن نداشت. بنابراین مردم پس از 16 سال افراط به اعتدال پناه بردند.
این عضو فراکسیون رهروان ولایت در پاسخ به این سوال که چه زمانی دریافتید که یک گزینه غیر اصولگرا رأی می آورد، گفت: باید پرسید چه زمانی متوجه شدم که قالیباف رأی نمی آورد؟ پاسخ به این سوال راحت است اما هنوز هم نمی دانم قالیباف، محسن رضایی و ولایتی چه جریانی را در انتخابات نمایندگی می کردند، همه این شخصیت ها افرادی هستند با یک سابقه کاری مشخص و یک سری از گروه ها و افراد که طرفدارشان هستند، بعضی اوقات هم طرفداران شناور هستند، حتی زمانی به ما می گفتند اصولگرایان بنشینند و با هم ائتلاف کنند من روشن می گفتم الان هم می گویم، مثلا اگر حسن روحانی از صحنه انتخابات کناره گیری می کرد، آرای روحانی به سمت یک نفر نمی رفت و توزیع می شد و بقیه نامزدها هم اینگونه بود، به طور مثال زمانی که دکتر حداد عادل کنار رفت آرای او به سمت یک نفرسوق نیافت و پخش شد. سؤالی که طرح شد دقیقش این است که شما چه زمانی متوجه شدید که قالیباف رأی نمی آورد و روحانی رئیس جمهور می شود؟ آن زمانی بود که نتیجه انتخابات را اعلام کردند متوجه شدم این اتفاق افتاد.
وی تصریح کرد: پیش از آن اصلا نمیشد حدس زد، ما حدس زدیم که دکتر روحانی به مرحله دوم انتخابات میرود اما تصور اینکه در دور اول رأی میآورد را نداشتیم من فکرمی کنم اگر کسی ادعا داشته باشد که می دانستم که دکتر روحانی 7 دهم درصد بیش از حد نصاب رأی می آورد و انتخاب میشود اغراق کرده است زیرا نه گروههای نظرسنجی علمی به این دقیقی داریم و نه شخصیتهای که اینگونه باشند. جامعه کشور به گونه ای است که یک تعداد مشخص آرای خود را پنهان می کنند، حتی در نظرسنجی ها رأی خود را لو نمی دهند. اما از هفت، هشت روز پیش از انتخابات و با برگزاری مناظرات تلویزیونی خیلی آرا جابه جا شد، حماسه سیاسی واقعا رخ داد و دکتر روحانی انتخاب شد، اما من فکر می کنم آن 49 درصدی که به دکتر روحانی رأی ندادند اکثریتشان از نتیجه انتخابات راضی بودند. اگرچه بخشی از رادیکال های جامعه چه بخش اصولگرایی و چه اصلاح طلبی که خیلی محدود بودند و بخش اعتدال را نمایندگی نمی کردند از انتخاب دکتر روحانی راضی نیستند.
باهنر درخصوص تحلیلی مبنی بر اینکه در انتخابات مجلس نهم دو سر جریان اصولگرایی (جبهه متحد و جبهه پایداری) و در انتخابات ریاست جمهوری ائتلاف سه نفره و جبهه پایداری، همدیگر را قبول نداشتند، این تحلیل را رد کرد و گفت: من این تحلیل را قبول ندارم چون اعضای آن ائتلاف سه نفره هم یکدیگر را قبول نداشتند، اگر قبول داشتند که به اجماع می رسیدند و یک نفر خروجی آن ائتلاف می شد.
به گفته وی، اصولا تا یک سازو کار حزبی در جریانات کشور حاکم نشود اینگونه خواهد بود، در کشور طرفداران ساختار دو حزبی یا سه حزبی و یا چهار حزبی وجود دارند و اگرچه با بودن بیش از چهار حزب در کشور وضعیت مثل اوضاع قبل میشود، البته چهار حزبی که گفته می شود برخی تحلیل نکنند که بیش از چهار حزب ممنوع است شاید همانند برخی کشورها که 50 یا 60 حزب وجود دارد اما احزابی که مطرح هستند و می توانند اکثریت را در پارلمان و ریاست جمهوری به دست آورند اینها حداکثر می توانند چهار حزب باشند و تا زمانی که در کشور خودمان چهار حزب نداشته باشیم، مواضع همه جریانات شناور است، آرایی که با یک موضع گیری یا مناظره تلویزیونی یا گاف یا تندروی طرفداران یک گروه، جا به جا می شوند. در زمان انتخابات هم یک گروه سه نفره تشکیل شد که دیدیم در مناظرات تلویزیونی آنها اختلافات عمیقی با هم دارند. اگرچه اختلاف اشکال ندارد اما اختلافات باید سازو کاری داشته باشد که مشخص شود چه کسی حق دارد و چه کسی حق ندارد.
نایب رییس مجلس با اشاره به جریان سال 76 و دور دوم انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا گفت: اصولگرایان احساس کردند شکست سنگینی خوردند و جمع و جور شدند و از انتخابات دوره دوم شورای شهر موفقیت آنها شروع شد. بعد در انتخابات مجلس هفتم پیروز شدند و اکثریت را در اختیار گرفتند. بعد از انتخابات مجلس هفتم به انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم رسیدند، در این مقطع انشعابات در جریان اصولگرایی آغاز شد، باز هم نمیخواهم انشعابات را به یک نفر منتسب کنم، در آن زمان شورای هماهنگی نیروهای انقلاب داشتیم، که ساز و کار مشخصی داشت که در آنجا بحث و گفتگو می شد، مدتی کار پیش رفت و به بعضی از کاندیداها رسیدیم، اما کار به جایی رسید که برخی افراد از این شورا جدا شدند مثلا در آن زمان ایثارگران، رهپویان، شورای هماهنگی 2 را ایجاد کردند. بعد از آنها احمدی نژاد آب پاکی را بر سر همه ریخت و گفت من اصلا هیچ کدام از این مکانیزمها را قبول ندارم و جریان سال 84 را راه انداخت.
وی با بیان اینکه اگرچه سال 84 احمدینژاد کاندیدای ما نبود، در عین حال گفت: احمدینژاد کاندیدای ما نبود اما زمانی که انتخابات شد ما ناراضی نبودیم زیرا از جریان اصولگرایی فردی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد امروز هم ما می گوییم یکی از عقلای کشور سکاندار ریاست جمهوری کشور شده است که فردی سیاستمدار و متین است. اما این بدان معنا نیست که ما تضمین کنیم تا آخر دوره روال اینگونه پیش برود اگر چه دعا می کنیم و علاقمند هستیم و تلاش می کنیم که این روند ادامه بیابد.
به گفته وی، بر این اساس جریان پایداری اولین گروهی نبود که به سمت تفرقه گام بردارد، قبل از آن احمدی نژاد تفرقه را ایجاد کرد، حتی پیش از او نیز گروه های دیگر تفرقه را در جریان اصولگرایی کلید زدند و باعث این پاشیدگی شدند.
وی افزود: اصلاح طلبان هم اینگونه هستند، ممکن است در یک نقطه با یکدیگر تفاهم داشته باشند اما در اجرا که وارد می شوند شروع می کنند به ساز مخالف زدن، اما همه این مرضها و نقطه ضعف ها درمانش را در تشکیل حزب می بینیم، در کشورهایی که حزب به معنای واقعی وجود دارد این اختلافات وجود دارد نه اینکه وجود نداشته باشد،اما چون ساز و کار و برنامه برای برون رفت از مشکلات و اختلافات وجود دارد مشخص است باید نتیجه اختلاف چه شود، به طور مثال دو سال پیش از برگزاری انتخابات درآمریکا در درون حزب دموکرات چندین نفر اعلام نامزدی می کنند، بحث و جدل می کنند ودر مناظرات شرکت می کنند ولی با توجه به ساز و کار ایجاد شده می دانند که در انتها باید یک نفر از این حزب خروجی باشد، ساز و کار به خواست افراد نیست بلکه به خواست ضوابط است و یکی نمی تواند بگوید که همان است که من می گویم و عقب نمی رویم این رفتاری که میان اصولگرایان و اصلاح طلبان وجود دارد یک رفتار بدیع و بی نظیر نیست در تمام احزاب دنیا از این خبرهاهست اما حزب خاصیتش این است که برای برون رفت از این اختلافات راهکاری دارد.
نایب رییس مجلس در این موضوع به بیان مثالی از مجلس پرداخت و گفت: مجلس که درونش اختلافات گوناگونی وجود دارد هر طرح و لایحه ای مطرح می شود موافقان و مخالفانی را دارد اما نتیجه بیرون می آید و قانون گرفتار مخالف و موافق نمی شود یا مخالفان یا موافقان بالاخره یک گروه پیروز میشوند و زمانی که قانون تصویب شد همه تمکین می کنند که این سازوکاری عقلانی است یعنی اینکه بحث ها مطرح می شود اما نتیجه هر چه باشد همه اشخاص و گروهها باید ازآن تمکین کنند.
باهنر درباره علت رضایت 49 درصدی که به روحانی رای نداده بودند از نتیجه انتخابات و در پاسخ به این پرسش که چرا طیفهای مختلف اصولگرایی علاقه داشتند اگر نامزد مورد حمایت خودشان رای نیاورد نامزد غیر اصولگرا رای بیاورد، اظهار داشت: من این بحث را به گونه ای دیگر تحلیل می کنم، تحلیل من این است که امروز اصلاح طلبان و اصولگرایان هر کدام جناح ها و جریاناتی را دارند، اگر مودبانهاش را بیان کنیم در همه این جریان ها سه طیف تندرو، میانه رو ومحافظهکار وجود دارد و در مواقعی اختلافات داخلی میانه روها و لیبرال های اصولگرایان و اصلاح طلبان با تندروهای خودشان به قدری زیاد می شود که میانه روها احساس می کنند با میانه روهای جریان مخالف خود بهتر می توانند کنار بیایند. بله تعدادی از اصولگراها علاقمند بودند یک فرد نرم اصلاح طلب رأی بیاورد اما یک فرد تندروی اصولگرا رأی نیاورد.
به گزارش ایسنا به نقل از خانه ملت، باهنر در خصوص تحلیلی مبنی بر اینکه احمدی نژاد فکر میکرد که در جریان انتخابات تنها اطرافیان دولت یارای مقابله با جریان هاشمی رفسنجانی را دارند و با چنین تحلیلی مشایی را مطرح کرد و اعتقاد داشت حذف مشایی به نوعی به اصولگرایی ضربه وارد می کند و باعث می شود طیف هاشمی رفسنجانی رأی بیاورد، گفت: من این تحلیل را قبول ندارم، که احمدی نژاد فقط هاشمی را قبول نداشت اینگونه نبود، اگر هاشمی رفسنجانی هم نبود آن وقت لاریجانی می شد به جای هاشمی، اگر لاریجانی هم نبود ولایتی جایگزین می شد، احمدی نژاد دو دوره انتخابات را که پیروز شد در یک دوره دو قطبی کردن شدید اجتماع برد و دنبال این دو قطبی کردن بود، اصلاً مهم نبود که طرف مقابلش کیست، حتی اگر هاشمی هم ثبت نام نمی کرد برای خود رقیب می تراشید.
به گفته این عضو فراکسیون رهروان ولایت، احمدینژاد اگر هاشمی و روحانی ثبت نام نمی کردند رقیبش می شد لاریجانی یا ولایتی، همان طور که دو سال قبل از انتخابات شروع کرد و موضوعاتی را درباره برادران لاریجانی مطرح کرد، اگر آنها هم نبودند ممکن بود این رقیب باهنر باشد. طیف احمدی نژاد بردن انتخابات را در دو قطبی کردن انتخابات به نام فرشته و دیو می دیدند که در دوران 8 ساله احمدی نژاد همیشه دولت فکر می کرد انتخابات است به محض اینکه گروهی یا شخصی کمی در جامعه مطرح می شد تلاش در حذف آنها می شد. حتی او به وزرای خودش هم رحم نمی کرد.
به اعتقاد باهنر، اگر مشایی وارد عرصه انتخابات می شد، طرفداران روحانی بیشتر می شدند، در آن زمان ولایتی و قالیباف ساکت نمیماندند که مشایی برنده انتخابات شود اگر قرار بود به زور با هم تفاهم کنند، تفاهم می کردند اگر مشایی می آمد اتحاد اصولگرایان بیشتر می شد و عرصه انتخابات به مخالفان مشایی با او تبدیل می شد یا احمدی نژاد و مخالفان او تبدیل می شد.اگر این اتفاق رخ می داد من احتمال می دهم حتی رئیس جمهور با 70 درصد رأی انتخاب می شد، درست برعکس آن چیزی که احمدی نژاد فکر می کرد، رخ می داد.
وی حتی این احتمال را رد نکرد که در این صورت هاشمی رفسنجانی هم روحانی را به عنوان گزینه خود از میدان خارج کند تا جبهه مخالفان مشایی قدرت بیشتری پیدا کند و ادامه داد: در انتخابات سال 92 ضمن اینکه همه گروهها و اشخاص از کاندیداهای خودشان حمایت می کردند، تماما یک "نه" داشتند آن "نه" یک نفر بیشتر نبود که نمی خواهم اسمی از او برده شود، اما با آمدن مشایی قطعا انتخابات به "نه مشایی" ختم و بیشتر توجهات به شعار نه مشایی جلب میشد.
وی در مورد ورود سعید جلیلی به انتخابات اظهار داشت: در مورد سعید جلیلی چند اتفاق غیر مترقبه افتاد اول آنکه او در زمان ثبت نام خیلی غیر مترقبه وارد شد، تا سه روز قبل از ثبت نام جلیلی اعلام کرده بود توانمندی و شرایط رئیس جمهور شدن را ندارد، پیش از انتخابات کسی اینگونه حرف نمی زند، شاید بگوید مصلحت نیست و اشخاص بهتر از من وجود دارد و تعارف کند اما شخصی بگوید به دلایلی توانمندی و شرایط انجام وظایف ریاست جمهوری را ندارم بحثی دیگر است، جلیلی این صداقت را داشت واین مباحث را مطرح کرد، تا روز پایانی ثبت نام هم، همگان اعتقاد بر عدم ثبت نام او داشتند اما در ساعت پایانی او رفت و ثبت نام کرد.
وی افزود: اتفاق دوم سهوا یا عمدا این بود که در مذاکرات ایران با گروه 1+5 در آلماتی ما دیدیم که صدا و سیما خیلی مفصل و مبسوط به ایشان پرداخت، نکته سوم غیر مترقبه درباره جلیلی این بود که او صلاحیتش احراز شد، خیلی ها فکر می کردند اگر قرار باشد که این افراد تأیید صلاحیت شوند افراد دیگری نیز باید به این جمع می پیوستند. حتی من در آن زمان نام بردم که نمونهاش سعیدی کیا بود که در سه دولت وزیر بود، متدین هم بود اگر چه نمیخواهم در اینجا کار شورای نگهبان را نقد کنم و قطعا آنها برای خود دلایلی دارند، اما این مسائل به صورت سلسلهوار اتفاق افتاد.
باهنر گفت: عدهای هم در بیرون جار و جنجال شروع کردند که سعید جلیلی کاندیدای نظام است و تلاش شد او را به نظام و رهبری بچسبانند که مقام معظم رهبری بارها و بارها این مسئله را تکذیب کردند، حتی ایشان ضرورت دانستند که مرتبا این مسئله را تکرار و آن را نفی کنند و زمانی که خیال اصولگرایان و اصلاح طلبان از این بابت که جلیلی کاندیدای نظام نیست راحت شد، انتخابات تبدیل به "نه جلیلی" شد نه اینکه بگویم جلیلی با احمدی نژاد ائتلاف داشته است، البته برخی این فکر را داشتند که نامزد احمدی نژاد برای انتخابات پس از مشایی، در پشت پرده جلیلی است، و احساس می کردند که فلز همان فلز و جنس همان جنس است و شد "نه جلیلی".
وی در مورد کناره گیری حداد عادل، نتیجه آخرین نظرسنجیها را در این امر بیتاثیر ندانست و به وحدت نرسیدن ولایتی و قالیباف را یکی از نکات منفی انتخابات دانست و گفت: من به عنوان رئیس ستاد انتخابات آقای ولایتی، به ایشان اصرار داشتم با آیتالله مهدوی کنی ملاقات کند و نتیجه آن یک تصمیم واحد شود اما اینکه ملاقات انجام نشد، اتفاق بدی بود. من در حدی نبودم که به ولایتی بگویم بنشیند ازآیت الله مهدوی کنی تبعیت کند اما اصرار داشتم که ملاقات صورت بگیرد و نتیجه آن یک تصمیم واحد شود اینکه ملاقات انجام نشد اتفاق بدی بود.
وی در پاسخ به این سوال که آیا آقای ولایتی خود را از دسترس آیت الله مهدوی کنی خارج کرده بود، گفت: بله، در بیرون اینگونه مطرح بود، آیت الله مهدوی کنی تلاش داشت که ولایتی را پیدا کند اما میسر نشد.
باهنر برگزاری مناظره ها در رسانه ملی را در آرای ولایتی بسیار موثر دانست و گفت: مباحثی که آقای ولایتی مطرح کرد خوب بود، در هر صورت نمیخواهم بگویم این بحث ها حق است یا ناحق اما در این مناظرات یک سری جملات تند و تیز بیشتر اثرگذار است تا اینکه یک شخص همیشه نرم و مثبت صحبت کند و بحث های 100 درصد عقلایی مطرح کند. دکتر روحانی ضمن اینکه مباحث عقلایی مطرح می کرد مباحثی مثل "من سرهنگ نیستم و حقوقدان هستم" را مطرح کرد که تأثیرگذاری خوبی داشت. این مباحث در ظاهر نیش زدن به خیلی ها است و پیامهای زیادی دارد.
وی با تایید این نکته که ولایتی راه نقد کردن جلیلی در مناظرات را بازکرد، در عین حال نوع طرح و بیان مسئله را بیشتر از طرح آن موثر دانست.
باهنر درباره علت رای نیاوردن قالیباف، خاطرنشان کرد: قالیباف سابقه کاری خوبی داشت و رأی او خیلی کم نشد بلکه آرای روحانی یک دفعه زیاد شد و رشد کرد، در مورد قالیباف دو ماه قبل از انتخابات، حدس زده می شد که حتما یکی از نامزدها است که به دور دوم می رود، و تشخیص دادنی نبود که انتخابات در مرحله اول پایان می پذیرد، تقریبا تمام محافل سیاسی اعلام می کردند انتخابات وارد مرحله دوم می شود و همه می گفتند که یکی از دو نفری که وارد مرحله دوم می شود محمدباقر قالیباف است و اگر دکتر روحانی 8دهم درصد کمتر رأی آورده بود این اتفاق رخ می داد و این تحلیل نزدیک به واقع بود. اما اینکه آرای روحانی تجمع پیدا کند و بالای 50 درصد این را کسی پیش بینی نمی کرد. بنابراین نمی توان گفت آرای قالیباف ریزش داشت. اما او یکی دو اشتباه داشت، یکی اینکه با ثبت نام آقای هاشمی رفسنجانی در انتخابات او که هجمههای تند و تیزی ضد وی داشت که ضرورت نداشت، بعد از اینکه هاشمی نتوانست در انتخابات ادامه بدهد، قالیباف از آن حملات زودرس پشیمان شد ولی اثر خودش را گذاشته بود.
باهنر درباره احتمال تداوم ائتلاف اصلاح طلبان با اعتدالیون گفت: ائتلاف این دو در انتخابات تاکتیکی نبود، فکر می کنم این تیپ دوستان که با یکدیگر کار می کنند با گروه های تندرو خودشان نمی توانند کنار بیایند، این ائتلاف تاکتیکی نبود، اگر نگاه بیندازید الان انتصابات به سمت کارگزاران و جریانات چپ است اما از چهره های تند چپ نیستند و زمانی می شود که نیروهای معتدل چپ هم، گروه های راست معتدل را ترجیح می دهند به تندروهای چپ.
وی اظهار نظر راجع به استمرار این ائتلاف تا انتخابات مجلس دهم را زود دانست.
باهنر درخصوص پیشبینی یک سال قبل از انتخابات مجلس نهم مبنی بر احتمال اینکه دو سوم مجلس هشتم در مجلس نهم حضور نداشته باشند و پیشبینی فضای مجلس دهم، گفت: من در آن زمان حرف عجیب و غریبی نزدم این ادامه دارد مگر عکس آن ثابت شود در آن زمان هم که گفتم دو سوم نه اینکه به عنوان یک تحلیل گر سیاسی گفته باشم به عنوان فردی که تاریخ را می داند گفته بودم یعنی همان اتفاق که در گذشته رخ داده بود را بازگو کردم، بنابراین در مجلس دهم این اتفاق می افتد مگر اینکه یک اتفاق غیر مترقبه بیفتد، به نظر من از ابتدای انقلاب عمر متوسط نمایندگان 5/1 دوره است. اگر چه من موافق این تغییرات در مجلس نیستم.
نایب رییس مجلس درخصوص احتمال حضور نامزدهایی که توفیقی در انتخابات ریاست جمهوری نداشتند در انتخابات مجلس دهم و اعطای عنوان مجلس ژنرالها به مجلس دهم گفت: شاید این تعبیر را برای دولت بتوان به کار برد و گفت دولت ژنرال، اما مجلس 290 نفر نماینده دارد خیلی ژنرال هم وارد مجلس شود 5 نفر بیشتر نخواهد بود باز هم مجلس دست نیروهای میانی است و اصلا تعبیر ژنرال در مورد مجلس مصداق ندارد، شاید در مورد دولت مصداق داشته باشد و بگویم دولت ژنرال ها، دولت جوان ها یا پیرها.
وی حضور این تعداد چهره در مجلس برای انتخاب رئیس را موجب اختلاف ندانست چرا که سازوکار مشخص است، اشکالی ندارد یک ماه اختلافات اوج می گیرد و بعد از آن رئیس مشخص می شود و تمام می شود.
باهنر درباره احتمال تغییر رئیس مجلس در دومین یا سومین سال حتی با وجود ژنرالها گفت: تا به حال نداشتهایم پس از آنکه رئیس انتخاب شد در سال بعد عوض شود. احتمال کمتری دارد اگر دو تا ژنرال در مجلس حضور داشته باشد و بخواهیم براساس احتمالات حساب کنیم ممکن است رخ بدهد اما زمانی که 5 ژنرال در مجلس حضور داشته باشند آن ژنرالی که ارتشبد شود تا انتها رئیس مجلس می ماند.
وی در خصوص آزادیهای اخیر درمورد زندانیان امنیتی و در پاسخ به این سوال که آیا فضا برای رفع حصر آماده شده است یا خیر اظهار داشت: نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ زمانی علاقه ندارد که حتما یک نفر در زندان باشد اصلاً دلیلی برای این کار ندارد و نظام ازبخش زندانها نهتنها نفعی نمی برد بلکه خسارت ، ضرر، هزینه اجتماعی، هزینه سیاسی و اقتصادی را متحمل می شود.اما زندان لازمه کار است، زیرا اگر قرار است هنجارهایی در کشور حاکم باشد یک عده متخلف هستند که باید سر جای خودشان بنشینند، اگر زمانی نظام احساس کند که یک متخلف تأدیب شده و دیگر تخلف نمی کند و حاضر است به عنوان یک شهروند به زندگی خود ادامه دهد و به قوانین کشور پایبند باشد آن زمان دیگر دلیلی ندارد در زندان باقی بماند، بالاخره با این حماسه ای که اتفاق افتاد بسیاری از استدلالهای غیر عقلایی مدعیان نخنما و بیرنگ شد و اینکه نظام در انتخابات سال 88 تقلب کرده، نقش بر آب شد، برخی با این اتفاقات رخ داده یکه خورده و دریافتند که اشتباه کردهاند و آن را اعلام میکنند و میگویند راهی که رفتهایم اشتباه بوده و حرف خطا زده ایم، جرم مرتکب شده ایم و مجازات خودمان را تحمل کردهایم. اما عدهای هستند که به تکرار آن موضع اصرار می کنند که مشخص است برخورد نظام با آنها متفاوت است.
به گفته وی، بر این اساس حتما نظرات کروبی و موسوی در رفع حصر آنها مؤثر است، نمی خواهم بگویم آنها چه کاری انجام بدهند، آنها ظلم بزرگی را به انقلاب، نظام و منافع ملی وارد کردند، حتما تمام ظلم ها را نمی توانند جبران کنند و باید در درگاه خداوند توبه کنند، اما مقداری را که می توانند باید جبران کنند و قطعا این رفتارها بر تصمیمات نظام اثر گذار است.