تحریم در دوران معاصر تنها یک ابزار اقتصادی صرف نبوده و بخشی از سیاستهای
رئالیستی تجاوزکارانه غرب و در راس آن ایالات متحده آمریکاست.
تحریم محرومیت به بار میآورد و تجاوز به حقوق انسانها و ملتها است. بنابراین تحریمهای غیر عادلانه علیه جمهوری اسلامی ایران، نه یک اقدام عادی که نوعی تجاوزکاری است. در یک کلام غربیها با تحریم به ایران تجاوز کردهاند و این تجاوز اگر چه با حمله نظامی رخ نداده اما با تاکتیکی جایگزین رخ داده است.
سیاست تحریم ناشی از نگاه متوقعانه و توهم آلود است. در چارچوب انپیتی، آنچه غرب و جامعه بینالمللی حق دارد از ایران انتظار داشته باشد، شفاف سازی هستهای است.
براساس پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، بدیهی است که طرفهای غربی حق ندارند تعلیق فعالیتهای هستهای، توقف یا تعطیلی آنها را طلب کنند. آنها به طور دقیق باید روشن کنند که در چه مواردی نیازمند شفافسازی هستند؟
شفافیت فعالیتهای هستهای تنها بر اساس اطلاعات قطعی ممکن است، نه بر اساس توهمات طرف غربی. اینکه ایران ممکن است روزی تصمیم بگیرد به سلاح هستهای دست یابد، یک توهم است نه یک اطلاع که بر مبنای آن امکان شفافسازی وجود داشته باشد. حتی اطلاعات آژانسهای جاسوسی آمریکا هم تایید میکنند که این مبنا، مبنای درستی نیست و بیشتر شبیه به یک توهم بدبینانه است.
اینکه مدام تبلیغ میشود که غرب نسبت به برنامه هستهای ایران دچار تردید است و در عین حال گزارشهای آژانس نشان میدهد که ایران تخلفی از انپیتی نداشته است، نشان دیگری از همان توهم است.
ایران در مناقشه هستهای یک متهم نیست و تیم دیپلماتیک هستهای کشورمان موظف به رفع اتهام از جمهوری اسلامی نیست. اتهامی هم اگر وارد شده است ادلهای برای اثبات آن وجود ندارد. مهمترین دلایل طرف غربی برای مشکوک بودن برنامه هستهای موارد مضحکی از این دست است:
- در یک سایت نظامی ساختمانی مشکوک بنا شده است؛
- این ساختمان شستشو داده شده است؛
- کنار آن جاده کشیده شده است؛
و....
اما طرف غربی توضیح نمیدهد که جز خندیدن به این دلایل کاربرد آنها چه میتواند باشد؟ در کدام سایت نظامی در جهان ساختمان ساخته نمیشود، شستشو انجام نمیشود و جاده کشیده نمیشود؟ کدام سایت نظامی در جهان وجود دارد که ساخت یا تخریب یک ساختمان در آن نشانه فعالیت هستهای تلقی شود؟
بر اساس این نگاه، ایران در مذاکرات هستهای به هیچ روی طرف بدهکار نیست بلکه طلبکار است. این ایران بوده که بدون نقض قوانین بینالمللی هدف تحریمهای غیر قانونی و ظالمانه واقع شده است. این ایران بوده که مورد اتهامات غیر واقعی قرار گرفته در حالی که هرگز قصد تولید سلاح هستهای نداشته است.
البته تردیدی نیست که ایران آمادگی شفافسازی بیشتر هستهای در چارچوب قوانین بین المللی را دارد، چارچوبی که صرفا در پروتکل الحاقی خلاصه نمیشود.
بازدیدهای سرزده پیشبینی شده در ماده ۵ پروتکل الحاقی میتوانند حائز فاکتورهای نقض حاکمیت باشند. آیا نمیشود به جای پروتکل الحاقی، از راهکارهای نظارتی پیچیدهتر استفاده کرد؟ مثلا آیا نمیتوان در مراکز هستهای تعداد دوربینهای آنلاین را افزایش داد تا در هر لحظه تحت نظر باشند؟
قطعا اگر پذیرش پروتکل الحاقی به معنای بازدید از هر مکانی ولو سایتهای غیر هستهای باشد، پذیرش آن معقول نیست.
آنچه ایران را به اهداف خود نزدیک میکند مذاکره از موضع قدرت است، این نوع مذاکره است که با راهبرد تعیین شده از سوی مقام معظم رهبری تحت عنوان نرمش قهرمانانه سازگار است.
تحریم محرومیت به بار میآورد و تجاوز به حقوق انسانها و ملتها است. بنابراین تحریمهای غیر عادلانه علیه جمهوری اسلامی ایران، نه یک اقدام عادی که نوعی تجاوزکاری است. در یک کلام غربیها با تحریم به ایران تجاوز کردهاند و این تجاوز اگر چه با حمله نظامی رخ نداده اما با تاکتیکی جایگزین رخ داده است.
سیاست تحریم ناشی از نگاه متوقعانه و توهم آلود است. در چارچوب انپیتی، آنچه غرب و جامعه بینالمللی حق دارد از ایران انتظار داشته باشد، شفاف سازی هستهای است.
براساس پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای، بدیهی است که طرفهای غربی حق ندارند تعلیق فعالیتهای هستهای، توقف یا تعطیلی آنها را طلب کنند. آنها به طور دقیق باید روشن کنند که در چه مواردی نیازمند شفافسازی هستند؟
شفافیت فعالیتهای هستهای تنها بر اساس اطلاعات قطعی ممکن است، نه بر اساس توهمات طرف غربی. اینکه ایران ممکن است روزی تصمیم بگیرد به سلاح هستهای دست یابد، یک توهم است نه یک اطلاع که بر مبنای آن امکان شفافسازی وجود داشته باشد. حتی اطلاعات آژانسهای جاسوسی آمریکا هم تایید میکنند که این مبنا، مبنای درستی نیست و بیشتر شبیه به یک توهم بدبینانه است.
اینکه مدام تبلیغ میشود که غرب نسبت به برنامه هستهای ایران دچار تردید است و در عین حال گزارشهای آژانس نشان میدهد که ایران تخلفی از انپیتی نداشته است، نشان دیگری از همان توهم است.
ایران در مناقشه هستهای یک متهم نیست و تیم دیپلماتیک هستهای کشورمان موظف به رفع اتهام از جمهوری اسلامی نیست. اتهامی هم اگر وارد شده است ادلهای برای اثبات آن وجود ندارد. مهمترین دلایل طرف غربی برای مشکوک بودن برنامه هستهای موارد مضحکی از این دست است:
- در یک سایت نظامی ساختمانی مشکوک بنا شده است؛
- این ساختمان شستشو داده شده است؛
- کنار آن جاده کشیده شده است؛
و....
اما طرف غربی توضیح نمیدهد که جز خندیدن به این دلایل کاربرد آنها چه میتواند باشد؟ در کدام سایت نظامی در جهان ساختمان ساخته نمیشود، شستشو انجام نمیشود و جاده کشیده نمیشود؟ کدام سایت نظامی در جهان وجود دارد که ساخت یا تخریب یک ساختمان در آن نشانه فعالیت هستهای تلقی شود؟
بر اساس این نگاه، ایران در مذاکرات هستهای به هیچ روی طرف بدهکار نیست بلکه طلبکار است. این ایران بوده که بدون نقض قوانین بینالمللی هدف تحریمهای غیر قانونی و ظالمانه واقع شده است. این ایران بوده که مورد اتهامات غیر واقعی قرار گرفته در حالی که هرگز قصد تولید سلاح هستهای نداشته است.
البته تردیدی نیست که ایران آمادگی شفافسازی بیشتر هستهای در چارچوب قوانین بین المللی را دارد، چارچوبی که صرفا در پروتکل الحاقی خلاصه نمیشود.
بازدیدهای سرزده پیشبینی شده در ماده ۵ پروتکل الحاقی میتوانند حائز فاکتورهای نقض حاکمیت باشند. آیا نمیشود به جای پروتکل الحاقی، از راهکارهای نظارتی پیچیدهتر استفاده کرد؟ مثلا آیا نمیتوان در مراکز هستهای تعداد دوربینهای آنلاین را افزایش داد تا در هر لحظه تحت نظر باشند؟
قطعا اگر پذیرش پروتکل الحاقی به معنای بازدید از هر مکانی ولو سایتهای غیر هستهای باشد، پذیرش آن معقول نیست.
آنچه ایران را به اهداف خود نزدیک میکند مذاکره از موضع قدرت است، این نوع مذاکره است که با راهبرد تعیین شده از سوی مقام معظم رهبری تحت عنوان نرمش قهرمانانه سازگار است.