حسین قدیانی رئیس سابق سازمان بسیج دانشجویی دانشگاههای
کشور از جمله افرادی است که برای مدتی مسئولیت بسیج دانشجویی کشور را
بهعهده گرفت، تشکلی دانشجویی که نقش بیبدیل آن را در فضای فرهنگی و سیاسی
کشور نمیتوان نادیده گرفت.
در دوران مسئولیت قدیانی مسائل و حوادث مختلفی پیشِروی بسیج دانشجویی قرار گرفت که موجب نقشآفرینی این تشکل دانشجویی در فضای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی شد، نقشآفرینی که واکنشها و نظرات متفاوتی را در فضای مختلف سیاسی و فرهنگی کشور بههمراه داشت.
مشروح گفتوگوی تفصیلی تسنیم با حسین قدیانی رئیس سابق سازمان بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور را، درباره ناگفتههای وی از دوران مسئولیتش و چالشهایی که در این تشکل دانشجویی با آن روبهرو بود، در ادامه میخوانید:
آقای قدیانی، با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، شروع کار شما در بسیج دانشجویی بهچهصورت بود؟ چه شد که به بسیج دانشجویی آمدید؟
فعالیت من در بسیج دانشجویی در سال ۱۳۷۰ و فعالیت در اردوهای راهیاننور در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی آغاز شد. معتقدم یکی از نقاط ضعف جدی در نیروهای حزباللهی این است که علت اصلی پیام حضرت امام(ره) در سال ۶۷ را درک نکردند.
خیلی از ما فکر کردیم که بسیج در دانشگاهها باید با ابزار دوران دفاع مقدس راهاندازی شود. درحالی که نیت حضرت امام خمینی(ره) این بود که بسیج در دانشگاهها با فرهنگ دوران دفاع مقدس ایجاد و فعالیت کند. این دو با یکدیگر خیلی متفاوت است.
در سال ۷۰ ما اردوهای راهیاننور را با یک پشتوانه فکری خیلی قوی در دانشگاهها ایجاد کردیم تا دانشجویان از فرهنگ دوران دفاع مقدس و جبهه بهره بگیرند. آن زمان تعداد رزمندهها در دانشگاهها زیاد بود و قصدمان این بود این افراد به آن مکانها بروند و تجدید خاطرهای کنند.
واقعیت موضوع این بود که میخواستیم با ابزار دوران دفاع مقدس به دانشگاه بیاییم. بهخاطر همین هم معمولاً، در همین شهریور یا اوایل مهرماه که هفته دفاع مقدس آغاز میشد مقداری سلاح و تجهیزات جنگ را به دانشگاهها میآوردیم و فکر میکردیم بسیج دانشجویی به این شکل فعلیت پیدا میکند و شاید نمادش هم همین چفیهای است که هماکنون نیروهای حزباللهی استفاده میکنند. در حالی که ما به فرهنگ چفیه نیاز داشتیم، اگرچه چفیه در دوران خودش هم ابزار بود هم فرهنگ، و ما نتوانستیم تفاوت این دو مسئله را بهخوبی درک کنیم.
رزمندههایی که در دوران دفاع مقدس در جبهه چفیه داشتند، آن را برای مد یا برای اینکه بسیجی هستند به گردن نمیانداختند. در آن زمان رزمندهها از چفیه بهعنوان ابزار استفاده میکردند. چفیه سفره نان، روانداز و باند زخم رزمندهها بود.
خاطرم هست در عملیات کربلای پنج به ستاد معراج شهدا رفتم و از مسئول ستاد خواهش کردم که از هم پاشیدهترین پیکر شهید را به من نشان دهند. تابوتی را به من نشان دادند که در آن تنها یک چفیه قرار داشت. چفیه را که باز کردم، دیدم در آن تکهای جگر و گوشت یک رزمنده و نصف پلاک هویت بود، لذا کفن شهدا هم همین چفیه بود.
وسیله تمایز بین خودی و دشمن هم همین چفیه بود. زمانی که درگیری ما با دشمن خیلی نزدیک میشد و تشخیص خودی و دشمن برای رزمندهها معمولاً سخت بود، در اینگونه موارد رزمندهها با رمز چفیه به این شکل که از طرف مقابل میپرسیدند:"چپیت" چه رنگیه؟ همدیگر را معرفی میکردند. چون عربها حروف"چ" و"پ" و"گ" ندارند و نمیتوانستند این حروف را تلفظ کنند، پس چفیه در آن زمان بهعنوان یک ابزار برای رزمندگان محسوب میشد.
معتقدم ما نتوانستیم آن فرهنگ چفیه را به دانشگاه منتقل کنیم. هماکنون ما در محیط دانشگاه نیازمند ابزاری هستیم که بتواند چند کاربرد برای ما داشته باشد. البته این حسن است که چفیه برای ما بهعنوان یک نماد فرهنگی است اما واقعیتش این است که نتوانستیم فرهنگ آن را منتقل کنیم. از سال ۷۰ به این طرف ما از ابزارهای دوران دفاع مقدس استفاده کردیم اما باید برای انتقال فرهنگ آن از ابزار دانشگاهی بهره میبردیم.
تا سال ۱۳۷۶ تقریباً احساس شد کمبودی وجود دارد. میخواستیم کار سیاسی و اجتماعی و غیره انجام دهیم اما مانع شدند تا اینکه دیدار دانشجویان دانشگاه تهران با حضرت آقا پیش آمد و آنجا فتح بابی شد.
دانشجویان در فضاهای مختلف سیاسی، علمی، فرهنگی و غیره فعال شدند. این دوران با بحث اصلاحات همزمان شد. زمانی که بحث اصلاحات پیش آمد مقطعی بود که بسیج دانشجویی بهسمت رشد و نمو رفت اما با یک فضای کاملاً سلبی مواجه شد. یعنی اتفاقاتی در محیط دانشگاهها رخ داد که ما باید از هویت انقلاب اسلامی دفاع میکردیم. لذا اکنون که میبینیم رویکرد بسیج دانشجویی یک رویکرد موج دومی است و بعضاً در فضای سلبی بهتر فعالیت میکند بهدلیل این است که ریشه اولیه شکلگیری آن در این فضا بوده است.
خوشبختانه دانشجویان خوب کار کردند و در محیط دانشگاهها کارهای بسیار خوبی اتفاق افتاده و آن دانشجویانی که در سال ۷۶ در بسیج دانشجویی فعالیت میکردند امروز هر کدامشان در یک گوشه نظام باری را بر دوش میکشند و علتش این است که آن دوران خوب پخته و آبدیده شدند.
پس از فعالیت در بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی از سال ۷۷ به مجموعه ناحیه بسیج دانشجویی تهران آمدم و بهعنوان مسئول علمی بسیج دانشجویی تهران مشغول به کار شدم.
در بعد علمی بسیج دانشجویی چه فعالیتهایی انجام میداد؟
اعتقادم این بود که هرچقدر نظام اسلامی ایران در بعد علمی بهسمت جلو حرکت میکند، در دنیای بینالملل بهتر جا میافتد. در عین حال که دشمنیها با جمهوری اسلامی بیشتر میشود، نوع برخورد هم یقیناً پیچیدهتر میشود.
اگر از گذشته فرآیند برخورد نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی را بررسی کنیم، مشاهده میکنیم که نظام سلطه ابتدا در فضای جنگ سخت حرکت میکند، بعد آرام آرام جنگ سخت و نرم را ترکیب میکنند. آنموقع من واقعاً اعتقاد داشتم که بسیج باید حرف تخصصی داشته باشد و دیگر حرف عمومی نمیتواند بزند. با صدور چند بیانیه و آمدن در خیابان، تجمع و اعتراض نمیتوان همهجانبه به کارآمدی نظام کمک کرد.
به همین دلیل خیلی اصرار داشتم تا در بعد علمی بتوانیم دانشجویان را ساماندهی کنیم اما چون هنوز نیروهای حزباللهی در محیطهای دانشگاهی حضور جدی پیدا نکرده بودند، ورود به این عرصه خیلی مشکل بود، درحالی که نیاز حرف تخصصی این است که ما تحصیلات تکمیلی داشته باشیم. با همه این احوال کارهای نسبتاً خوبی در حوزه علمی اتفاق افتاد اما آنچه بهعنوان شاکله اصلی فعالیتهای بسیج بهجهت فضایی که حاکم بود، نمود داشت، بیشتر مسائل سیاسی بود، به این دلیل واقعاً دانشجویان بسیجی احساس میکردند در فضای سیاسی کشور تحولاتی در حال وقوع است که باید دفاع کرد. در واقع سرسلسله مبارزهها در دوران اصلاحات تنها بسیج دانشجویی بود.
آن زمان هنوز بحث اصولگرایی مطرح نشده بود و تنها دانشجویان بسیجی بودند که ایستادند تا اینکه تغییر ساختاری فراهم و سازمان بسیج دانشجویی ایجاد شد. ناحیه تهران که زیر نظر منطقه تهران بود زیر نظر سازمان قرار گرفت و آقای زاکانی بهعنوان مسئول سازمان انتخاب شد. پس از مدتی بهسمت ادامه تحصیل رفتیم تا اینکه از سال ۸۲ به سازمان بسیج دانشجویی آمدم و مسئول معاونت آموزش و اجرایی این سازمان شدم.
شما در صحبتهای خود اعلام کردید که در سال ۷۶ بسیج دانشجویی میخواست وارد مسائل سیاسی شود اما نمیگذاشتند، کدام جریانها و طیفها بودند که اجازه نمیدادند بسیج دانشجویی به این مسائل ورود پیدا کند؟
قبل از سال ۷۶ دولت و وزارت علوم سعی داشتند دانشگاه را غیرسیاسی کنند. وزارت علوم بهشدت دنبال این بود که دانشگاه غیرسیاسی شود که این رویکرد منجر به آن صحبت حضرت آقا شد که فرمودند: "خدا لعنت کند آن دستهایی را که نمیگذارند دانشگاهها کار سیاسی کنند".
دومین مسئله، نگاهی بود که آن زمان به بسیج داشتند و این نگاه کاملاً غلطی بود. شاید اگر تیزهوشی و ذکاوت حضرت امام(ره) نبود، خیلیها تاریخ مصرف بسیج را فقط برای دفاع مقدس میدانستند. فکر میکردند اکنون که جنگ تمام شده بسیج دانشجویی باید منحل شود.
ما خیلی دیر مفهوم پیام امام(ره) را در سال ۶۷ درک کردیم. فکر میکنم دوران دولت سازندگی مانعی برای بسیج بود و منزلتی مانند ورود به حوزه دفاع مقدس و مباحث نظامی را برای بسیج قائل بودند تا یک جایگاه سیاسی و تشکلی و از طرفی هم شاید در خود مجموعه سازمان بسیج دانشجویی که آن زمان زیر نظر نیروی مقاومت بسیج فعالیت داشت، خیلی این فضا جا نیفتاده بود تا اینکه خود دانشجوها، بسیجیها و رزمندههای بسیجی خدمت حضرت آقا رفتند و این راهگشایی را از معظمله مطرح کردند که این فتح باب اتفاق افتاد.
دولت سازندگی برای ورود بسیج به این عرصهها یک مقدار مانع ایجاد میکرد. وزارت علوم که بهشدت مانع بود و دلیل دیگر این بود که در مجموعه بدنه نیروی مقاومت بسیج بیشتر احساس میشد مأموریتی که برای بسیج قائل است، در حوزه مباحث سخت است اما وقتی بیشتر وارد حوزه اجتماعی و غیره شدیم، احساس کردیم یک خلأ بسیار بزرگی در محیط دانشگاه وجود دارد و آن اینکه دانشگاه ما یک دانشگاه اسلامی نیست و روشهایش برگرفته از غرب و بعضاً مدیریتش مرعوب غرب است و قرار است که این دانشگاه متولی مباحث علمی و پیشرفت کشور شود و لذا دانشجویان به یک تعارض رسیدند.
اتفاقاتی هم که در فضای سیاسی کشور رقم میخورد خیلی خوشایند دانشجویان بسیجی و نیروهای حزباللهی نبود. بنابراین دانشجویان محل اعتراض خودشان را در محیط دانشگاه بهعنوان یک فضای کاملاً حقیقی و جدی میدیدند و از سوی دیگر دستشان هم بسته بود، البته این مطالبه را خدمت حضرت آقا مطرح کردیم و معظمله هم بر آن صحه گذاشتند که در ادامه بسیج بهعنوان یک تشکل و یک مجموعه دانشجویی که کاملاً جنبشی و در راستای مبانی نظام بدون گرایش به احزاب و گروهها بود، حرکت کرد.
در دوران اصلاحات هم شما در بسیج دانشجویی فعالیت داشتید، زمینه کار آن زمان برای بسیج دانشجویی چگونه بود؟ معتقدید مانعتراشیهایی در مقابل کار بسیج دانشجویی وجود داشت؟
در دوران اصلاحات متولیان امر خیلی علاقه و عِرقی را نسبت به دانشجویان بسیج نداشتند. یک واقعیتی که وجود داشت این بود که مسئولان اجرایی ارشد نظام در آن زمان، یعنی آقای خاتمی بهعنوان رئیسجمهور خیلی علاقمند به فعالیت بسیج دانشجویی در دانشگاهها نبود. کما اینکه در دانشگاه تربیت مدرس زمانی که روز ۱۶ آذر دانشجویان بسیجی شعارهایی برای نظام اسلامی سر میدادند، وی به همین صراحت میگفت: "من میدانم عقبه شما چهکسی است، میگویم شماها را ساکت کنند". در حالی که دانشجویان بسیجی شعار برای نظام میدادند نه علیه و یا لَه کسی، بلکه شعارشان در راستای کلّیت نظام بود.
این دانشجویان کتک خوردند. دانشجویان بسیجی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بیشترین افرادی بودند که کتک خوردند، هم خواهرها و هم برادرها، اما ایستادند و از انقلاب و نظام اسلامی دفاع کردند.
در دوران اصلاحات خیلیها دنبال این بودند که از چارچوبهای نظام عبور کنند. وقتی رئیسجمهور وقت در این زمینه این وضعیت را داشت، طبیعی است که در وزارت علوم بهمراتب اینگونه اقدامات بیشتر بود، لذا در سطح وزارتخانه و بیشتر در سطح رؤسای دانشگاهها همراهی با بسیج دانشجویی وجود نداشت، اما دانشجویان بسیجی با آن عِرق و جدّیتی که نسبت به انقلاب و نظام داشتند، محکم ایستادند.
دانشجویان بسیجی در دوره اصلاحات با عبور از همه سختیها توانستند این ۸ سال را بهعنوان نیروهایی که حرفی برای بیان دارند، مقابل معاندان نظام بایستند تا تغییری در کلّیت سیستم اجرایی کشور ایجاد نشود. دولت دهم محصول این تفکر بود اما اینکه این دولت هم توانست این نمایندگی را داشته باشد یا خیر، بحث دیگری است.
بسیج دانشجویی در فتنه ۸۸ چه کرد؟
در فتنه ۸۸ بسیج به میدان آمد و با فتنهگران و عوامل آنها برخوردهایی داشت و توانست فتنه را به زانو در آورد. پس از فتنه ۸۸ بهخلاف اینکه همه احساس میکردند دچار ریزشهایی شده، اتفاقاً اینطور نبود بلکه فتنه ۸۸ فرصتی برای ما بود و نه تهدید و چالش.
علت آن هم این بود که ما در فتنه ۸۸ و با گذشت بیست و چند سالی از سن انقلاب توانسته بودیم از درون نظام عمق نفاق را بیرون بکشیم و به مردم معرفی کنیم.
اصلاً در قالب خود کلمه فتنه، "فتنه" یعنی اینکه غَلیانی اتفاق میافتد و خالص را از ناخالص جدا میکند و لذا آن اتفاقی که در فتنه ۸۸ روی داد، ظاهرش این بود که شاید یک ریزشی اتفاق افتاده باشد اما واقعاً یک خالصسازی در مجموعه نظام شکل گرفت و مردم خیلی از مباحث را فهمیدند.
بهطور قطع میتوانم بگویم که پس از فتنه ۸۸ جمعیت دانشجویان بسیجی نسبت به قبل از فتنه بیشتر شد، یعنی بهخلاف اینکه برخیها فکر میکنند فتنه چالش بود، اصلاً اینگونه نبود و این امر نشان داد که بسیجیان توانستند موضوع را بهخوبی درک کنند.
به خاطر دارم که در همان ایام فتنه، میهمانانی از کشور لبنان داشتیم که از وضعیت پیش آمده کمی نگران بودند. من خطاب به آنها گفتم: "شما نگران نباشید. ما داریم این نفاق را بیرون میکشیم و این کار خیلی سختی است و شاید از دوران دفاع مقدس سختتر باشد".
در سال ۷۸ هم همین بحث را در کوی دانشگاه داشتیم و غربالی صورت گرفت. حوادثی روی داد که مردم خیلی از مسئولان نظام همانند عبدالله نوری را شناختند که امثال این افراد پس از ۱۸ تیر سال ۷۸ به بعد از صحنه سیاسی کشور حذف شدند. بزرگترین حسن این انقلاب این است که مانند غربالی میچرخد و هر از چند گاهی ناخالصیهای خودش را بیرون میریزد.
در فتنه سال ۸۸ هم عدهای دیگر شناخته شدند. عدهای که خودشان را منصوب به امام(ره) میدانستند و همیشه از کیسه رهبر کبیر انقلاب میخوردند، چهره خود را کاملاً نمایان کردند و لذا پس از فتنه سال ۸۸ جایگاه نظام اسلامی ایران در نظام بینالملل ارتقای خیلی جدی پیدا کرد و علتش هم این است که خالصسازی اتفاق افتاد. من هم هنگامی که سازمان بسیج دانشجویی را در سال ۸۸ تحویل گرفتم واقعاً با چالشی روبهرو نبودم و تمامی حوادث آن دوران برای من فرصت بود و الحمد لله از آنها خوب استفاده شد، بهعنوان مثال در ۲۵ بهمن سال ۸۹ به من اطلاع دادند که فردی بهنام صانع ژاله کشته شده است. سریع پیگیری کردیم و مشخص شد صانع ژاله یک دانشجوی بسیجی است و لذا سریع با کردستان تماس گرفتیم و کارت عضویت بسیج این شهید را فرستادند و مراسم تشییع پیکر صانع ژاله را بسیج دانشجویی بهعهده گرفت و اگر این کار را بسیج دانشجویی انجام نمیداد چهبسا نقطه عطفی برای یک آشوب دیگر بود.
استنباط من این است که بسیج معدنی از فرصتهای بسیار بزرگ است. اگر ما درست گام برداریم، موضوعاتی را که بهعنوان چالش تعریف میکنیم براساس فرمایش رهبر معظم انقلاب که"برگردید به ساخت درونی نظام و اقتدارتان را براساس این طراحی کنید" به فرصت تبدیل میکنیم.
اگر عیار ما پیش از فتنه سال ۸۸ در جهان بهطور مثال ۷۰ بود، پس از فتنه ۸۸ نود شد. مسائلی که در حال حاضر پیشِروی ماست، میتواند عیارمان را بالاتر ببرد. رسیدن به این جایگاه سختیهایی دارد و ذوب شدن و ناخالصی ریختن دارد اما خروجی آن اثرگذار است.
در سال ۸۸ هجمههای زیادی به بسیج دانشجویی صورت گرفت، میگفتند بسیج دانشجویی در کف خیابان به زد و خورد با تجمعکنندگان مشغول است و بهگونهای القا میکردند که بسیج دانشجویی از جنبه سختافزاری فعالیت میکند. در حالی که بسیج دانشجویی میگوید اقداماتی در دانشگاهها مانند برگزاری مناظرهها و سخنرانیها برای شفافیت وضعیت سیاسی کشور از سوی بسیج دانشجویی دانشگاهها انجام میداد، در این زمینه توضیح دهید؟
یکی از واقعیتهایی که وجود دارد این است که دشمن در مواقعی که کم میآورد، سعی دارد از جنبههای منفی استفاده کند. استنباط ما این بود که دانشجویان بسیجی منطق بسیار قویای دارند. استدلالهای خوبی هم برای آن منطقمان داشتیم و به همین دلیل دانشجویان بسیجی خیلی مستحکم و بااراده بودند. در تمام مناظرات اعلام آمادگی میکردیم و بحثهایمان را مطرح میکردیم.
دانشجویان بسیجی در دانشگاهها و در مناظرات دانشجویی استدلالهای محکم و منطقی مطرح میکردند. هیچگاه بسیج دانشجویی عامل اولیه برای اینکه درگیری به وجود بیاید، نبود. اگر تنش و آشوبی هم به وجود میآمد، بسیج دانشجویی شروعکننده نبود اما بعضی مواقع هم مجبور میشد از خودش دفاع کند.
در بحث کرسیهای آزاداندیشی خودمان را نقد کردیم و در سفری که حضرت آقا در کرمانشاه داشتند بابت انجام نشدن این مطالبه معظمله عذرخواهی کردیم.
طرف مقابل بهبهانههای مختلف احساس میکرد حرفی برای بیان ندارد، چون تمام آن ادعاهای واهی را که زمانی پیرامون دموکراسی داشتند در فضای عملی قابل تحقق نمیدیدند. در بحث والاستریت که در غرب و آمریکا رقم خورد اصلاً بحث دموکراسی مطرح نبود و دموکراسی غربی زیر سؤال رفت و دانشجویان بسیجی در این زمینه سؤال داشتند.
در مبانی نظری و بنیانی نیز دانشجویان حرفهای جدی داشتند. فکر میکنم دانشجویان بسیجی قوت لازم را در این فضا داشتند و دارند. در این فضا نیاز بود شاکله فکری دانشجویان بسیجی تقویت شود که الحمد لله ریشه آن از قبل گذاشته شده بود و ما سعی کردیم مقداری بیشتر به آن بپردازیم که در این خصوص دورههای طرح ولایت و مبانی اندیشههای اسلامی را راهاندازی کردیم. اگر مبانی فکری و پایهای خودمان را درست کنیم، میتوانیم صغری و کبریهای بعدی خود را درست بچینیم.
استنباطم این بود که بسیج دانشجویی باید بهسمت تقویت مبانی و نظری خود حرکت کند و بهلطف خدا در این چند سال سرعت خوبی گرفته دورههای طرح ولایت تقویت شد.
بهجرئت میتوان گفت که تا حال حاضر بسیج دانشجویی بهطور متوسط ۳۰۰۰ نفر از دانشجویان خیلی ناب و فکری را تربیت کرد.
پس از سال ۸۸ رهبر انقلاب به قشر دانشجویی توجه خاص و ویژهای داشتند. ایشان فرمایشها و توصیههایی درباره ایجاد کرسیهای آزاداندیشی، دانشگاه اسلامی، بازنگری متون علوم انسانی و غیره داشتند، بهعنوان کسی که مسئول سازمان بسیج دانشجویی بودید، چقدر توانستید منویات رهبر معظم انقلاب را پیگیری کنید؟
انصافاً ما تمام توانمان را در بحث ایجاد کرسیهای آزاداندیشی گذاشتیم و آنچه در توان بسیج دانشجویی بود به میدان آمد. بعضاً احساس میکردیم مدیریت دانشگاهها همراهی نمیکنند. تشکلهای دیگری که نظرات مخالفی نسبت به نظرات و دیدگاههای بسیج داشتند بهبهانههای مختلف به میدان نمیآمدند تا این تضارب آرا اتفاق بیفتد و یک محصول خوبی خارج شود.
اعتقاد ما این است که محیط دانشگاه یک محیط کاملاً علمی است و میشود در این فضا به همه موضوعات پرداخت.
دورههای مختلفی برگزار کردیم و با راهاندازی یک سایت اینترنتی چگونگی راهاندازی یک کرسی آزاداندیشی را شرح دادیم. دانشجویان تیمهایی تشکیل دادند و به ۲۰ استان رفتند و شروع به آموزش راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی کردند. محصول این کار ایجاد بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ جلسه و مناظره بود. این یکی از بحثهایی بود که حضرت آقا توقع داشتند تا راهاندازی شود و موضوعات مختلف در محیط دانشگاهها و در فضای علمی بحث و جدل شود.
یکی دیگر از مطالبات حضرت آقا بحث مفاسد اقتصادی بود که در حال شکلگیری بود و مانع رسیدن نظام به مقاصدش بود. بسیج دانشجویی در این خصوص ورود پیدا کرد و جلسات متعددی با رؤسای قوا و تشکلهای دانشجویی داشت.
در بحث علوم انسانی هم سعی کردیم پژوهشکدههای دانشجویی را راهاندازی کنیم. در بحث پژوهشکدههای دانشجویی فقط یک اختلاف نظر وجود داشت که مانع از حرکت ما شد. برادر بزرگوارمان آقای نقدی معتقد بود که حضرت آقا مخالف هستند که بسیج پژوهشکده ایجاد کند اما بحث ما این بود که مگر میشود کار علمی در محیط دانشگاه بدون پژوهشکده تحقق پیدا کند.
استنباط من این بود که حضرت آقا در صحبتی که دانشجویان در شیراز در محضرشان انجام دادند، خواستار تشکیل پژوهشکدههای دانشجویی بودند و معظمله هم بر این مسئله صحه گذاشتند و وزارت علوم و وزارت بهداشت را مأمور این کار کردند اما متأسفانه اولاً وزارتین زیر بار این کار نرفتند و چندین بار درخواست جلسه با معاونان پژوهشی وزارتخانهها را داشتیم که متأسفانه پاسخی در همین دولت اصولگرا نگرفتیم.
از سوی دیگر بسیج نیز نباید امکانی را فراهم میکرد چون بضاعتش دانشجویی بود اما چون دانشجویان عِرق داشتند و وارد این فضا شدند، بیش از ۴ یا ۵ دانشگاه علوم انسانی همانند دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکدههای فعال در حوزه علوم انسانی مانند دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق(ع) بحث پژوهشکدههای علوم انسانی را راهاندازی کردند.
اعتقادم این بود که باید از یک مرکزیتی هدایت صورت میگرفت و باید دانشگاه به دانشگاه مأموریت واگذار میکردیم، بهعنوان مثال به دانشگاه امام صادق(ع) مأموریت دادیم روی موضوع حقوق اسلامی کار کند. دانشگاههایی را که رشته حقوق میخوانند بهعنوان (اقمار) تعیین کنیم و مرکزیتش یک دانشگاه باشد، یا اینکه دانشگاهی باید روی اقتصاد اسلامی بحث کند و دانشگاههای دیگری که اقتصاد دارند اقمارش شوند اما متأسفانه بهجهت اینکه منابعی تخصیص داده نشد علیرغم ارائه برنامهها خیلی توفیق نداشتیم.
در پیگیری منویات رهبر معظم انقلاب شما تنها مرجع پیگیری کننده نبودید و قطعاً باید حوزهها و نهادهای دیگری هم کمکحال شما میشدند، این میزان کمک دستگاههایی مانند وزارت علوم، وزارت بهداشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی در چهحدی بود؟ آیا با مشکلاتی در این خصوص روبهرو بودید؟
در مطالباتی که حضرت آقا داشتند همانند بحث تحول در حوزه علوم انسانی، تلاشهای بسیار زیادی شده اما این تلاشها برگرفته از مدلهای غربی است. در حوزه اقتصادی هم همین بود، بهعنوان مثال آقای نوربخش را خدا رحمت کند، میگفتند تمام تحصیلاتش را در آمریکا داشته و با اقتصاد خرد و کلان آمریکایی میخواستیم اقتصاد اسلامی را در کشورمان ساری و جاری کنیم! این اقتصاد اسلامی را همه حلوا حلوا کردند اما اکنون که سی و چند سال از انقلاب اسلامی میگذرد هنوز هم نمیدانیم این اقتصاد اسلامی هست یا نیست.
وزارت علوم باوری برای این موضوع نداشت. حوزههای علمیه ما هم بضاعتی برای این کار نداشتند. متأسفانه پیام حضرت امام(ره) درباره موضوعات مربوط به مجموعه بسیج دانشجویی و طلبه مورد غفلت قرار گرفت و نتوانستیم مادیات و معنویات را به هم نزدیک کنیم. همین مسئله موجب اشکال شد و به همین دلیل پیوند حوزه و دانشگاه هنوز شکل نگرفته است.
واقعیت این است که از پیوند حوزه و دانشگاه بیشتر حوزه ضرر کرده تا اینکه نفع ببرد. در دوران قدیم در دانشگاه درس میخواندیم و در حوزه فهم میکردیم اما در حال حاضر در دانشگاه براساس درک موضوع مدرک میدهند اما در حوزه اینگونه نیست.
اکنون مشکلی که پیش آمده این است که آن درک دانشگاه به حوزه انتقال داده شده است. در دوران قدیم اصلاً اینگونه نبود که در حوزه علمیه امتحانی گرفته شود. طلبه باید خود به بلوغ میرسید اما اکنون در حوزه علمیهها امتحان میگیرند و مراقب هم میگذارند تا محصل تخلف نکند که در نهایت حوزههای علمیه آسیب خورد. در حال حاضر سطوح تحصیلی در حوزههای علمیه ایجاد شده و طلبهها پس از گذراندن این سطوح مدرک تحصیلی دریافت میکنند. در حالی که مراجع تقلید اصلاً مدرک نداشتند.
طی گذشت سی و چند سال از انقلاب اسلامی بهخصوص در حوزه علم انسانی که بحث مبانی نظری یک کشور است، هیچ تغییری روی نداده است.
جالب است بدانید، غربیها در اکثر مسائل توسعهای کشورمان بهشدت مانع هستند. مگر در بحث هستهای چه اتفاقی افتاد؟ اگر بخواهیم سانتریفیوژ را از ۱۲۰۰۰ تا به ۱۸۰۰۰ برسانیم جار و جنجال میکنند اما در نظام آموزش عالی کشورمان، هرچقدر توسعه داشته باشیم، غربیها به ما کمک هم میکنند، چرا؟ چون هرچقدر نظام آموزشی کشورمان با فرآیند حاضرش توسعه داشته باشد، علیه نظام اسلامی ایران آدم تربیت میکنند.
در آن مطالباتی که حضرت آقا دارند، چون واقعاً نتوانستیم عمیق وارد شویم، هم به خودمان نقد وارد است و هم آن افرادی که قرار بوده با ما همراهی کنند اما اصلاً وزارت علوم و بهداشت این موضوعات را نفهمیدهاند و چون نفهمیدند اصلاً درک نکردند.
فکر میکنید شورای عالی انقلاب فرهنگی چقدر در فرهنگ کشور مؤثر است؟ من احساس میکنم جایگاهش تقریباً خنثی است و به یک دبیرخانهای که انتصاب رؤسای دانشگاهها را تأیید یا رد میکند، تبدیل شده است و شما چهچیز دیگری بیشتر از آن میبینید؟ نهایت هم بگویند زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی یک فرهنگ عمومی است که مصوباتی دارد. شما اصلاً از این نهاد چیزی بهعنوان یک دبیرخانه و محلی که بتواند فرهنگ انقلاب اسلامی را بپروراند و بعد به جامعه معرفی کند، دیدهاید؟
در دولت گذشته جریانی با عنوان انحرافی وجود داشت و خیلی تلاش داشت که به تشکلهای دانشجویی نفوذ کند و اینکه این جریان تلاش کرد تا در بدنه بسیج دانشجویی هم نفوذ کند، شایعههایی بود که مطرح میشد، آیا این شایعهها صحت داشت؟
فکر میکنم در برخی مواقع افراط و تفریط خیلی زیاد میشود و موضوعی خیلی خیلی بزرگ میشود. اینکه در دولت انحراف به وجود آمد قطع بهیقین اتفاق افتاد.
در دولت دهم به نظر میآمد که کمکم زاویههایی اتفاق افتاده بود. بهنظر فاصلهای نسبت به آن مطالبات و خواستههای مردم متدین با اقداماتی که رئیسجمهور در حال انجام بود، وجود داشت.
باید ریشهیابی میشد که این مسئله از کجا نشئت میگرفت. بعضیها اعتقادشان این بود که آقای مشایی بهعنوان یکی از افراد ذینفوذ نسبت به آقای احمدینژاد القائاتی دارد و مباحثی مطرح میشد که حقیقتش من خیلی به این موضوع اعتقاد نداشتم، چون معتقدم احمدینژاد با خود آقای مشایی خیلی فرقی نمیکند. چهبسا بعضاً احمدینژاد مطالبی را به مشایی القا میکرد، اما اینکه انحرافی به وجود آمد، کاملاً مشخص بود.
اعتقاد من این است دانشجویان بسیجی نابترین، بهترین و واقعاً خالصترین نیروهای انقلابی هستند و این دانشجویان دنبال حقیقت هستند. بعضی مواقع چون این افراط و تفریطها اتفاق میافتد، دانشجویان را به شک و شبهه میاندازد، بهعنوان مثال مسائلی که نسبت به بحث جریان انحرافی گفته میشد، درباره رمالی و جادوگری یکشبه به اوج رسید و ۱۰ روز بعد ناگهان نابود و نیست شد.
این دانشجویی که بهدنبال حقیقت است، شک میکند اما یقیناً اعلام میکنم چنین شکی میان اعضای بسیج دانشجویی وجود نداشت. اما اینکه دانشجویان نسبت به یکسری از القائات با شبهه نگاه میکردند، درست است. اینکه هرچه را درباره احمدینژاد گفته میشود قبول نکنیم، اشکال ندارد؛ اما اینکه احمدینژاد از مسیر منحرف شده را قبول داریم و همه روی این اتفاق نظر داریم.
شما یک بسیجی را پیدا نمیکنید که بگوید انحراف دولت از اردیبهشت ۹۰ به بعد اتفاق نیفتاده است. دانشجویان اعتقاد دارند از زمان خانهنشینی آقای احمدینژاد یک انحرافی در مسیر دولت اتفاق افتاد. لذا دانشجویان انحراف دولت و آقای احمدینژاد را نسبت به اصول اولیهای که به آن قائل بودند، قبول دارند.
درباره این موضوع که جریان انحرافی تلاش داشت تا در تشکلهای دانشجویی نفوذ کند، پاسخ دهید؟
برای نفوذ در تشکلهای دانشجویی بهشدت فعال بودند.
اگر در این خصوص مصادیقی دارید بفرمایید.
اولاً بسیج دانشجویی ظرفیتش را در دوران اصلاحات نشان داد و به همین جهت در دولت دهم هم دشمن و هم دوست ظرفیت بسیج دانشجویی را میشناختند و سعی داشتند از آن بهنوعی بهره ببرند. طبیعی است در دولت دهم با تجربهای که از بسیج دانشجویی وجود داشت، بیشتر طمع داشتند و بارها و بارها در دولت بابت کارهایی که بسیج دانشجویی انجام میداد، درخواستهایی داشتند، بهعنوان مثال از دولت به ما تأکید میکردند که با آقای فلانی جلسه داشته باشیم یا با آقای مشایی جلسه داشته باشیم. یکی از این موضوعات اردوهای راهیاننور بود که مسئولیتش بهعهده آقای مشایی بود که جلسهای را با وی برگزار نکردیم که در این خصوص برای برگزاری اردوهای راهیاننور از سوی دولت یک ریال هم گیرمان نیامد. از آن ۱۵۰۰ میلیارد تومانی که بابت کارهای فرهنگی مصوب شده بود تا دولت پرداخت کند، یک ریالش هم به بسیج داده نشد.
این جریان بارها سعی کرد با بسیج دانشجویی جلسات مختلفی را برگزار کند اما موفق نشدند. آخرین جلسه هم بهقول معروف آقای احمدینژاد، دعوت افطاری بود که سال گذشته انجام شد. آنها سعی کردند در این جلسه دانشجویان را تک تک دعوت کنند تا ساختار بسیج دانشجویی بهعنوان یک تشکل حذف شود.
با مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها تماس گرفته و گفته بودند: رئیسجمهور شما را برای افطاری دعوت کرده است. مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها هم گفته بودند که روالش این است که شما از طریق سازمان بسیج دانشجویی ما را دعوت کنید که متأسفانه این اتفاق ازسوی دولت رقم نخورد. در ادامه فکر میکنم معاون فرهنگی وزیر بهداشت با ما تماس گرفت و اعلام کرد: شخصاً شما را برای حضور در مراسم افطاری رئیسجمهور دعوت میکنم و تشریف بیاورید، که من پاسخ دادم: این روالش نیست، دفتر رئیسجمهور باید نامهای ارسال کند و سهمیهای را هم برای دانشجویان در نظر بگیرد، که این اقدام از سوی دولت انجام نشد.
در ادامه بودجهای را که ما در مجلس داشتیم و مصوب از محل کمکهای ریاستجمهوری بود، رد کردند و به بسیج دانشجویی ندادند. طبیعی بود که این جریان بهدنبال یارگیری از مجموعه بسیج دانشجویی بود اما دانشجویان بسیجی خیلی پویاتر و زیرکتر از اینها بودند که بخواهند در این فضا مغلوب شوند.
در دوران مدیریت شما بهنظر کار تشکیلاتی خیلی خوبی انجام شد، اما برخیها هم نقد دارند که بعضی اوقات مواضع واحدی از سوی بسیج دانشجویی دانشگاهها شکل نمیگرفت و چنددستگی وجود داشت که بهعنوان یکی از نمونههای آن میتوان به انتخابات مجلس نهم اشاره کرد، در این خصوص توضیح دهید.
سختترین دوره مسئولیت در بسیج دانشجویی، دورانی است که آن در دوران اثباتگرایی قرار داریم و نه در دوران سلبی. در این حالت همه دانشجویان یک احساس نگرانی و تهدید میکنند و به همین دلیل همه سلایق سیاسی یک جا جمع میشوند.
آمریکا همیشه برای اینکه بتواند در داخل یک وحدت ملی داشته باشد یک دشمن بیرونی برای خودش درست میکند. بدترین دوران آمریکا از زمان فروپاشی شوروی سابق تا موضوع ۱۱ سپتامبر بوده است. در این دوران اعتراضات داخلی در آمریکا بسیار زیاد بود چرا که دشمن واحدی نداشتند.
در بسیج دانشجویی در دوران اثبات رویههای متفاوتی بهواسطه سلایق مختلفی وجود داشت. نگاهها در بسیج دانشجویی در فضای مبنایی با هم مشکل نداشت اما در روشها بعضاً با هم متفاوت بود، بهعنوان مثال یکی میگوید روشی که آقای جلیلی میرود بهعنوان روش نابتر در فضای انقلابی و اسلامی است اما دیگری میگوید: من فضای آقای قالیباف و جبهه متحد را در فضای انقلاب میبینم. شاکله همه اینها یکی است و اتفاقاً باید این اجازه را در داخل سیستم داد که نظرات متعددی مطرح شود و در ادامه بحثها صورت بگیرد.
در حال حاضر در مجموعه بسیج دانشجویی سلسله جلساتی با عنوان "نسل سومیها" برگزار میشود که دانشجویان در این جلسهها با هم بحث میکنند و این امر موجب پختگی دانشجویان میشود نه تفرقه.
در بحث انتخابات مجلس، دانشجویان اعتقادشان این بود که میشود در مدلهای مختلف بحث کرد، لذا من این امر را بهعنوان نقطه ضعف نمیدانم و آن را بهعنوان نقطه قوت تشکیلات بسیج دانشجویی میبینم.
در شرایط کنونی کشور برخیها خاطرهگوییها و نقل قولهایی از فرمایشات حضرت امامخمینی(ره) و همچنین برخی مطالب منسوبان امام حاشیهساز شده است، بهخصوص مسائلی که راجع به حجاب و انقلاب رنگها مطرح شد و همچنین مطلب موهنی که در صفحه فیسبوک منتسب به خانم نعیمه اشراقی منتشر شد، در این خصوص نظر شما چیست؟
از وظایف اصلی که بسیج دانشجویی باید دنبال کند و الحمد لله کار خوبی در این تشکل دانشجویی انجام شده همین مسائل است تا بهطور موضوعی این مسئله را دقیقاً موشکافی کند. مجموعه کتابهایی با عنوان "تفسیر آفتاب" در این خصوص منتشر میشود.
حضرت آقا در پیامی که برای بسیج دانشجویی دارند، یکی از مطالبات خود را بحث چارچوبهای اصیل اسلام میدانند. واقعیتی که وجود دارد این است که اگر قرار باشد اسلام را بزنند، آن را باید با جنس خودش زد، چرا که با جنس غیرخودش نمیتوان با آنها برخورد کرد.
مزیتی که ما داریم و صهیونیستها ندارند شهادتطلبی است. اگر یادتان باشد در سرزمینهای اشغالی، گروههای شهادتطلب مبارز فعال بودند و انفجارهایی را در سرزمینهای اشغالی انجام میدادند. واقعاً رژیم صهیونیستی زمینگیر شده بود اما پس از آن رفتند و در این خصوص کار کردند و سلفیها را علم کردند و اکنون این گروههای تندروی وهابی و سلفی حرکتهای انتحاری انجام میدهند.
دشمنان مطالعه کردند که اگر قرار باشد با انقلاب اسلامی مقابله شود به هیچ عنوان نوع مقابله درگیریهای سختی که پیش از این بوده نیست. دیگر اقداماتی مانند تحریم جوابگو نیست. اگر قرار باشد با انقلاب اسلامی مبارزه شود، باید چیزی شبیه خود انقلاب اسلامی تهیه شود و یک بدلی آن را درست کنند و بعد به انحراف بکشند.
استنباطم این است اتفاقی که در حال وقوع است، دقیقاً همین موضوع را ثابت میکند. یعنی اگر قرار است با انقلاب اسلامی برخورد کنند، سعی میکنند از بیانات حضرت امام خمینی(ره) استفاده کنند اما تحریف شده آن را و باید یک ابوهریرههایی ایجاد شود.
باید حتماً یک عمروعاصهایی وجود داشته باشند که بتوانند یکسری احادیث جعلی را درست کنند و بعد روی آن احادیث افکار و اندیشههایی را ایجاد کنند. از دغدغههای سال ۶۷ و ۶۸ حضرت امام(ره) در این خصوص بود که با صدور پیامهایی بحث اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح کردند. نگرانی که حضرت امام(ره) داشتند این بود که یک اسلام دیگری را شکل بدهند.
اعتقادم این است که عدهای چه بهحسب نسبی و چه سببی بهدنبال این هستند که یک خط جعلی از خط امام(ره) ایجاد کنند و بعد بگویند: ما هستیم، و لذا تیزهوشی و مراجعه به خود اصل سند و حتی شأن و نزول آن سند لازم است.
برخی اوقات حضرت امام(ره) نسبت به آزادی چند مطلب دارند و اینکه رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شرایطهای متفاوتی این بحث را مطرح کردهاند، خیلی مهم است. لذا اکنون صراحتاً تحریفهایی انجام میدهند و این امر نشاندهنده این است که این افراد که تابهحال از کیسه حضرت امام(ره) خوردند، اکنون احساس میکنند فراموشی تاریخی در حال وقوع است و این نسل امکان دارد مراجعهای هم به اسناد نداشته باشد. پس در قالب نقل قولهایی بهعنوان مدعیانی که ما جزو نزدیکان امام هستیم مطالبی را مطرح میکنند.
نگاه امام(ره) نسبت به حجاب مشخص است. امام اتفاقاً نسبت به وضع کارمندان زن و پوششان سخن گفته که اکنون ادعا میکنند امام در مورد حجاب اصلاً اظهار نظری نکرده است. آقای هاشمی از همان اول وادادگی خود را به آمریکا نشان داد. مگر میشود موضوع مکفارلین را فراموش کنیم که این موضوع برای تمامی نیروهای جبهه و جنگ شبهه داشت. آیا مکفارلین همینطور به ایران آمده بود؟
پس از آن بود که آقای هاشمی برای اینکه زیر سؤال نرود در نمازجمعه بحث مکفارلین را مطرح کرد. آقای هاشمی از همان ابتدا بهدنبال رابطه با آمریکا بود. آقایان همان موقع هم دنبال وادادگی بودند و در دوران جنگ تحمیلی بهدنبال این بودند که یک عملیات موفقآمیز انجام شود تا آنها بتوانند غائله را ختم کنند.
بحثهای مربوط به حذف شعار مرگ بر آمریکا و مسائلی از این دست واقعاً شبههناک است. آقایان میگویند مذاکرات هستهای باید محرمانه بماند و ما با مردم آمریکا و اروپا مشکل نداریم و آنها هم علیه ما نیستند بلکه نخبگان و مسئولان آنها علیه ایران هستند اما همین آقایان طرح مورد نظر ایران در مذاکرات هستهای را به مسئولان کشورهای غربی ارائه کردهاند. شرایط کنونی با اتفاقاتی که روی میدهد واقعاً نگرانکننده است. آقای هاشمی به فضای سیاسی کشور بازگشته و طبیعی است که میخواهد از کیسه حضرت امام(ره) بخورد.
بهچهدلیل سازمان بسیج دانشجویی را تحویل دادید؟
من یک سال بود که درخواست میکردم تا این مجموعه دانشجویی را تحویل بدهم.
برخی رسانهها اعلام کردند که شما برکنار شدید، آیا درست است؟
عیبی ندارد، این بیاخلاقیهایی بود که برخی رسانهها به آن پرداختند، خیلی مهم هم نیست. من واقعاً یک سال از سرلشکر جعفری و سردار نقدی خواهش کردم تا این سازمان را تحویل بدهم.
آقای قدیانی، در پایان اگر مطالبی دارید بفرمایید.
از شما تشکر میکنم.
در دوران مسئولیت قدیانی مسائل و حوادث مختلفی پیشِروی بسیج دانشجویی قرار گرفت که موجب نقشآفرینی این تشکل دانشجویی در فضای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی اقتصادی شد، نقشآفرینی که واکنشها و نظرات متفاوتی را در فضای مختلف سیاسی و فرهنگی کشور بههمراه داشت.
مشروح گفتوگوی تفصیلی تسنیم با حسین قدیانی رئیس سابق سازمان بسیج دانشجویی دانشگاههای کشور را، درباره ناگفتههای وی از دوران مسئولیتش و چالشهایی که در این تشکل دانشجویی با آن روبهرو بود، در ادامه میخوانید:
آقای قدیانی، با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، شروع کار شما در بسیج دانشجویی بهچهصورت بود؟ چه شد که به بسیج دانشجویی آمدید؟
فعالیت من در بسیج دانشجویی در سال ۱۳۷۰ و فعالیت در اردوهای راهیاننور در دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی آغاز شد. معتقدم یکی از نقاط ضعف جدی در نیروهای حزباللهی این است که علت اصلی پیام حضرت امام(ره) در سال ۶۷ را درک نکردند.
خیلی از ما فکر کردیم که بسیج در دانشگاهها باید با ابزار دوران دفاع مقدس راهاندازی شود. درحالی که نیت حضرت امام خمینی(ره) این بود که بسیج در دانشگاهها با فرهنگ دوران دفاع مقدس ایجاد و فعالیت کند. این دو با یکدیگر خیلی متفاوت است.
در سال ۷۰ ما اردوهای راهیاننور را با یک پشتوانه فکری خیلی قوی در دانشگاهها ایجاد کردیم تا دانشجویان از فرهنگ دوران دفاع مقدس و جبهه بهره بگیرند. آن زمان تعداد رزمندهها در دانشگاهها زیاد بود و قصدمان این بود این افراد به آن مکانها بروند و تجدید خاطرهای کنند.
واقعیت موضوع این بود که میخواستیم با ابزار دوران دفاع مقدس به دانشگاه بیاییم. بهخاطر همین هم معمولاً، در همین شهریور یا اوایل مهرماه که هفته دفاع مقدس آغاز میشد مقداری سلاح و تجهیزات جنگ را به دانشگاهها میآوردیم و فکر میکردیم بسیج دانشجویی به این شکل فعلیت پیدا میکند و شاید نمادش هم همین چفیهای است که هماکنون نیروهای حزباللهی استفاده میکنند. در حالی که ما به فرهنگ چفیه نیاز داشتیم، اگرچه چفیه در دوران خودش هم ابزار بود هم فرهنگ، و ما نتوانستیم تفاوت این دو مسئله را بهخوبی درک کنیم.
رزمندههایی که در دوران دفاع مقدس در جبهه چفیه داشتند، آن را برای مد یا برای اینکه بسیجی هستند به گردن نمیانداختند. در آن زمان رزمندهها از چفیه بهعنوان ابزار استفاده میکردند. چفیه سفره نان، روانداز و باند زخم رزمندهها بود.
خاطرم هست در عملیات کربلای پنج به ستاد معراج شهدا رفتم و از مسئول ستاد خواهش کردم که از هم پاشیدهترین پیکر شهید را به من نشان دهند. تابوتی را به من نشان دادند که در آن تنها یک چفیه قرار داشت. چفیه را که باز کردم، دیدم در آن تکهای جگر و گوشت یک رزمنده و نصف پلاک هویت بود، لذا کفن شهدا هم همین چفیه بود.
وسیله تمایز بین خودی و دشمن هم همین چفیه بود. زمانی که درگیری ما با دشمن خیلی نزدیک میشد و تشخیص خودی و دشمن برای رزمندهها معمولاً سخت بود، در اینگونه موارد رزمندهها با رمز چفیه به این شکل که از طرف مقابل میپرسیدند:"چپیت" چه رنگیه؟ همدیگر را معرفی میکردند. چون عربها حروف"چ" و"پ" و"گ" ندارند و نمیتوانستند این حروف را تلفظ کنند، پس چفیه در آن زمان بهعنوان یک ابزار برای رزمندگان محسوب میشد.
معتقدم ما نتوانستیم آن فرهنگ چفیه را به دانشگاه منتقل کنیم. هماکنون ما در محیط دانشگاه نیازمند ابزاری هستیم که بتواند چند کاربرد برای ما داشته باشد. البته این حسن است که چفیه برای ما بهعنوان یک نماد فرهنگی است اما واقعیتش این است که نتوانستیم فرهنگ آن را منتقل کنیم. از سال ۷۰ به این طرف ما از ابزارهای دوران دفاع مقدس استفاده کردیم اما باید برای انتقال فرهنگ آن از ابزار دانشگاهی بهره میبردیم.
تا سال ۱۳۷۶ تقریباً احساس شد کمبودی وجود دارد. میخواستیم کار سیاسی و اجتماعی و غیره انجام دهیم اما مانع شدند تا اینکه دیدار دانشجویان دانشگاه تهران با حضرت آقا پیش آمد و آنجا فتح بابی شد.
دانشجویان در فضاهای مختلف سیاسی، علمی، فرهنگی و غیره فعال شدند. این دوران با بحث اصلاحات همزمان شد. زمانی که بحث اصلاحات پیش آمد مقطعی بود که بسیج دانشجویی بهسمت رشد و نمو رفت اما با یک فضای کاملاً سلبی مواجه شد. یعنی اتفاقاتی در محیط دانشگاهها رخ داد که ما باید از هویت انقلاب اسلامی دفاع میکردیم. لذا اکنون که میبینیم رویکرد بسیج دانشجویی یک رویکرد موج دومی است و بعضاً در فضای سلبی بهتر فعالیت میکند بهدلیل این است که ریشه اولیه شکلگیری آن در این فضا بوده است.
خوشبختانه دانشجویان خوب کار کردند و در محیط دانشگاهها کارهای بسیار خوبی اتفاق افتاده و آن دانشجویانی که در سال ۷۶ در بسیج دانشجویی فعالیت میکردند امروز هر کدامشان در یک گوشه نظام باری را بر دوش میکشند و علتش این است که آن دوران خوب پخته و آبدیده شدند.
پس از فعالیت در بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی از سال ۷۷ به مجموعه ناحیه بسیج دانشجویی تهران آمدم و بهعنوان مسئول علمی بسیج دانشجویی تهران مشغول به کار شدم.
در بعد علمی بسیج دانشجویی چه فعالیتهایی انجام میداد؟
اعتقادم این بود که هرچقدر نظام اسلامی ایران در بعد علمی بهسمت جلو حرکت میکند، در دنیای بینالملل بهتر جا میافتد. در عین حال که دشمنیها با جمهوری اسلامی بیشتر میشود، نوع برخورد هم یقیناً پیچیدهتر میشود.
اگر از گذشته فرآیند برخورد نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی را بررسی کنیم، مشاهده میکنیم که نظام سلطه ابتدا در فضای جنگ سخت حرکت میکند، بعد آرام آرام جنگ سخت و نرم را ترکیب میکنند. آنموقع من واقعاً اعتقاد داشتم که بسیج باید حرف تخصصی داشته باشد و دیگر حرف عمومی نمیتواند بزند. با صدور چند بیانیه و آمدن در خیابان، تجمع و اعتراض نمیتوان همهجانبه به کارآمدی نظام کمک کرد.
به همین دلیل خیلی اصرار داشتم تا در بعد علمی بتوانیم دانشجویان را ساماندهی کنیم اما چون هنوز نیروهای حزباللهی در محیطهای دانشگاهی حضور جدی پیدا نکرده بودند، ورود به این عرصه خیلی مشکل بود، درحالی که نیاز حرف تخصصی این است که ما تحصیلات تکمیلی داشته باشیم. با همه این احوال کارهای نسبتاً خوبی در حوزه علمی اتفاق افتاد اما آنچه بهعنوان شاکله اصلی فعالیتهای بسیج بهجهت فضایی که حاکم بود، نمود داشت، بیشتر مسائل سیاسی بود، به این دلیل واقعاً دانشجویان بسیجی احساس میکردند در فضای سیاسی کشور تحولاتی در حال وقوع است که باید دفاع کرد. در واقع سرسلسله مبارزهها در دوران اصلاحات تنها بسیج دانشجویی بود.
آن زمان هنوز بحث اصولگرایی مطرح نشده بود و تنها دانشجویان بسیجی بودند که ایستادند تا اینکه تغییر ساختاری فراهم و سازمان بسیج دانشجویی ایجاد شد. ناحیه تهران که زیر نظر منطقه تهران بود زیر نظر سازمان قرار گرفت و آقای زاکانی بهعنوان مسئول سازمان انتخاب شد. پس از مدتی بهسمت ادامه تحصیل رفتیم تا اینکه از سال ۸۲ به سازمان بسیج دانشجویی آمدم و مسئول معاونت آموزش و اجرایی این سازمان شدم.
شما در صحبتهای خود اعلام کردید که در سال ۷۶ بسیج دانشجویی میخواست وارد مسائل سیاسی شود اما نمیگذاشتند، کدام جریانها و طیفها بودند که اجازه نمیدادند بسیج دانشجویی به این مسائل ورود پیدا کند؟
قبل از سال ۷۶ دولت و وزارت علوم سعی داشتند دانشگاه را غیرسیاسی کنند. وزارت علوم بهشدت دنبال این بود که دانشگاه غیرسیاسی شود که این رویکرد منجر به آن صحبت حضرت آقا شد که فرمودند: "خدا لعنت کند آن دستهایی را که نمیگذارند دانشگاهها کار سیاسی کنند".
دومین مسئله، نگاهی بود که آن زمان به بسیج داشتند و این نگاه کاملاً غلطی بود. شاید اگر تیزهوشی و ذکاوت حضرت امام(ره) نبود، خیلیها تاریخ مصرف بسیج را فقط برای دفاع مقدس میدانستند. فکر میکردند اکنون که جنگ تمام شده بسیج دانشجویی باید منحل شود.
ما خیلی دیر مفهوم پیام امام(ره) را در سال ۶۷ درک کردیم. فکر میکنم دوران دولت سازندگی مانعی برای بسیج بود و منزلتی مانند ورود به حوزه دفاع مقدس و مباحث نظامی را برای بسیج قائل بودند تا یک جایگاه سیاسی و تشکلی و از طرفی هم شاید در خود مجموعه سازمان بسیج دانشجویی که آن زمان زیر نظر نیروی مقاومت بسیج فعالیت داشت، خیلی این فضا جا نیفتاده بود تا اینکه خود دانشجوها، بسیجیها و رزمندههای بسیجی خدمت حضرت آقا رفتند و این راهگشایی را از معظمله مطرح کردند که این فتح باب اتفاق افتاد.
دولت سازندگی برای ورود بسیج به این عرصهها یک مقدار مانع ایجاد میکرد. وزارت علوم که بهشدت مانع بود و دلیل دیگر این بود که در مجموعه بدنه نیروی مقاومت بسیج بیشتر احساس میشد مأموریتی که برای بسیج قائل است، در حوزه مباحث سخت است اما وقتی بیشتر وارد حوزه اجتماعی و غیره شدیم، احساس کردیم یک خلأ بسیار بزرگی در محیط دانشگاه وجود دارد و آن اینکه دانشگاه ما یک دانشگاه اسلامی نیست و روشهایش برگرفته از غرب و بعضاً مدیریتش مرعوب غرب است و قرار است که این دانشگاه متولی مباحث علمی و پیشرفت کشور شود و لذا دانشجویان به یک تعارض رسیدند.
اتفاقاتی هم که در فضای سیاسی کشور رقم میخورد خیلی خوشایند دانشجویان بسیجی و نیروهای حزباللهی نبود. بنابراین دانشجویان محل اعتراض خودشان را در محیط دانشگاه بهعنوان یک فضای کاملاً حقیقی و جدی میدیدند و از سوی دیگر دستشان هم بسته بود، البته این مطالبه را خدمت حضرت آقا مطرح کردیم و معظمله هم بر آن صحه گذاشتند که در ادامه بسیج بهعنوان یک تشکل و یک مجموعه دانشجویی که کاملاً جنبشی و در راستای مبانی نظام بدون گرایش به احزاب و گروهها بود، حرکت کرد.
در دوران اصلاحات هم شما در بسیج دانشجویی فعالیت داشتید، زمینه کار آن زمان برای بسیج دانشجویی چگونه بود؟ معتقدید مانعتراشیهایی در مقابل کار بسیج دانشجویی وجود داشت؟
در دوران اصلاحات متولیان امر خیلی علاقه و عِرقی را نسبت به دانشجویان بسیج نداشتند. یک واقعیتی که وجود داشت این بود که مسئولان اجرایی ارشد نظام در آن زمان، یعنی آقای خاتمی بهعنوان رئیسجمهور خیلی علاقمند به فعالیت بسیج دانشجویی در دانشگاهها نبود. کما اینکه در دانشگاه تربیت مدرس زمانی که روز ۱۶ آذر دانشجویان بسیجی شعارهایی برای نظام اسلامی سر میدادند، وی به همین صراحت میگفت: "من میدانم عقبه شما چهکسی است، میگویم شماها را ساکت کنند". در حالی که دانشجویان بسیجی شعار برای نظام میدادند نه علیه و یا لَه کسی، بلکه شعارشان در راستای کلّیت نظام بود.
این دانشجویان کتک خوردند. دانشجویان بسیجی دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی بیشترین افرادی بودند که کتک خوردند، هم خواهرها و هم برادرها، اما ایستادند و از انقلاب و نظام اسلامی دفاع کردند.
در دوران اصلاحات خیلیها دنبال این بودند که از چارچوبهای نظام عبور کنند. وقتی رئیسجمهور وقت در این زمینه این وضعیت را داشت، طبیعی است که در وزارت علوم بهمراتب اینگونه اقدامات بیشتر بود، لذا در سطح وزارتخانه و بیشتر در سطح رؤسای دانشگاهها همراهی با بسیج دانشجویی وجود نداشت، اما دانشجویان بسیجی با آن عِرق و جدّیتی که نسبت به انقلاب و نظام داشتند، محکم ایستادند.
دانشجویان بسیجی در دوره اصلاحات با عبور از همه سختیها توانستند این ۸ سال را بهعنوان نیروهایی که حرفی برای بیان دارند، مقابل معاندان نظام بایستند تا تغییری در کلّیت سیستم اجرایی کشور ایجاد نشود. دولت دهم محصول این تفکر بود اما اینکه این دولت هم توانست این نمایندگی را داشته باشد یا خیر، بحث دیگری است.
بسیج دانشجویی در فتنه ۸۸ چه کرد؟
در فتنه ۸۸ بسیج به میدان آمد و با فتنهگران و عوامل آنها برخوردهایی داشت و توانست فتنه را به زانو در آورد. پس از فتنه ۸۸ بهخلاف اینکه همه احساس میکردند دچار ریزشهایی شده، اتفاقاً اینطور نبود بلکه فتنه ۸۸ فرصتی برای ما بود و نه تهدید و چالش.
علت آن هم این بود که ما در فتنه ۸۸ و با گذشت بیست و چند سالی از سن انقلاب توانسته بودیم از درون نظام عمق نفاق را بیرون بکشیم و به مردم معرفی کنیم.
اصلاً در قالب خود کلمه فتنه، "فتنه" یعنی اینکه غَلیانی اتفاق میافتد و خالص را از ناخالص جدا میکند و لذا آن اتفاقی که در فتنه ۸۸ روی داد، ظاهرش این بود که شاید یک ریزشی اتفاق افتاده باشد اما واقعاً یک خالصسازی در مجموعه نظام شکل گرفت و مردم خیلی از مباحث را فهمیدند.
بهطور قطع میتوانم بگویم که پس از فتنه ۸۸ جمعیت دانشجویان بسیجی نسبت به قبل از فتنه بیشتر شد، یعنی بهخلاف اینکه برخیها فکر میکنند فتنه چالش بود، اصلاً اینگونه نبود و این امر نشان داد که بسیجیان توانستند موضوع را بهخوبی درک کنند.
به خاطر دارم که در همان ایام فتنه، میهمانانی از کشور لبنان داشتیم که از وضعیت پیش آمده کمی نگران بودند. من خطاب به آنها گفتم: "شما نگران نباشید. ما داریم این نفاق را بیرون میکشیم و این کار خیلی سختی است و شاید از دوران دفاع مقدس سختتر باشد".
در سال ۷۸ هم همین بحث را در کوی دانشگاه داشتیم و غربالی صورت گرفت. حوادثی روی داد که مردم خیلی از مسئولان نظام همانند عبدالله نوری را شناختند که امثال این افراد پس از ۱۸ تیر سال ۷۸ به بعد از صحنه سیاسی کشور حذف شدند. بزرگترین حسن این انقلاب این است که مانند غربالی میچرخد و هر از چند گاهی ناخالصیهای خودش را بیرون میریزد.
در فتنه سال ۸۸ هم عدهای دیگر شناخته شدند. عدهای که خودشان را منصوب به امام(ره) میدانستند و همیشه از کیسه رهبر کبیر انقلاب میخوردند، چهره خود را کاملاً نمایان کردند و لذا پس از فتنه سال ۸۸ جایگاه نظام اسلامی ایران در نظام بینالملل ارتقای خیلی جدی پیدا کرد و علتش هم این است که خالصسازی اتفاق افتاد. من هم هنگامی که سازمان بسیج دانشجویی را در سال ۸۸ تحویل گرفتم واقعاً با چالشی روبهرو نبودم و تمامی حوادث آن دوران برای من فرصت بود و الحمد لله از آنها خوب استفاده شد، بهعنوان مثال در ۲۵ بهمن سال ۸۹ به من اطلاع دادند که فردی بهنام صانع ژاله کشته شده است. سریع پیگیری کردیم و مشخص شد صانع ژاله یک دانشجوی بسیجی است و لذا سریع با کردستان تماس گرفتیم و کارت عضویت بسیج این شهید را فرستادند و مراسم تشییع پیکر صانع ژاله را بسیج دانشجویی بهعهده گرفت و اگر این کار را بسیج دانشجویی انجام نمیداد چهبسا نقطه عطفی برای یک آشوب دیگر بود.
استنباط من این است که بسیج معدنی از فرصتهای بسیار بزرگ است. اگر ما درست گام برداریم، موضوعاتی را که بهعنوان چالش تعریف میکنیم براساس فرمایش رهبر معظم انقلاب که"برگردید به ساخت درونی نظام و اقتدارتان را براساس این طراحی کنید" به فرصت تبدیل میکنیم.
اگر عیار ما پیش از فتنه سال ۸۸ در جهان بهطور مثال ۷۰ بود، پس از فتنه ۸۸ نود شد. مسائلی که در حال حاضر پیشِروی ماست، میتواند عیارمان را بالاتر ببرد. رسیدن به این جایگاه سختیهایی دارد و ذوب شدن و ناخالصی ریختن دارد اما خروجی آن اثرگذار است.
در سال ۸۸ هجمههای زیادی به بسیج دانشجویی صورت گرفت، میگفتند بسیج دانشجویی در کف خیابان به زد و خورد با تجمعکنندگان مشغول است و بهگونهای القا میکردند که بسیج دانشجویی از جنبه سختافزاری فعالیت میکند. در حالی که بسیج دانشجویی میگوید اقداماتی در دانشگاهها مانند برگزاری مناظرهها و سخنرانیها برای شفافیت وضعیت سیاسی کشور از سوی بسیج دانشجویی دانشگاهها انجام میداد، در این زمینه توضیح دهید؟
یکی از واقعیتهایی که وجود دارد این است که دشمن در مواقعی که کم میآورد، سعی دارد از جنبههای منفی استفاده کند. استنباط ما این بود که دانشجویان بسیجی منطق بسیار قویای دارند. استدلالهای خوبی هم برای آن منطقمان داشتیم و به همین دلیل دانشجویان بسیجی خیلی مستحکم و بااراده بودند. در تمام مناظرات اعلام آمادگی میکردیم و بحثهایمان را مطرح میکردیم.
دانشجویان بسیجی در دانشگاهها و در مناظرات دانشجویی استدلالهای محکم و منطقی مطرح میکردند. هیچگاه بسیج دانشجویی عامل اولیه برای اینکه درگیری به وجود بیاید، نبود. اگر تنش و آشوبی هم به وجود میآمد، بسیج دانشجویی شروعکننده نبود اما بعضی مواقع هم مجبور میشد از خودش دفاع کند.
در بحث کرسیهای آزاداندیشی خودمان را نقد کردیم و در سفری که حضرت آقا در کرمانشاه داشتند بابت انجام نشدن این مطالبه معظمله عذرخواهی کردیم.
طرف مقابل بهبهانههای مختلف احساس میکرد حرفی برای بیان ندارد، چون تمام آن ادعاهای واهی را که زمانی پیرامون دموکراسی داشتند در فضای عملی قابل تحقق نمیدیدند. در بحث والاستریت که در غرب و آمریکا رقم خورد اصلاً بحث دموکراسی مطرح نبود و دموکراسی غربی زیر سؤال رفت و دانشجویان بسیجی در این زمینه سؤال داشتند.
در مبانی نظری و بنیانی نیز دانشجویان حرفهای جدی داشتند. فکر میکنم دانشجویان بسیجی قوت لازم را در این فضا داشتند و دارند. در این فضا نیاز بود شاکله فکری دانشجویان بسیجی تقویت شود که الحمد لله ریشه آن از قبل گذاشته شده بود و ما سعی کردیم مقداری بیشتر به آن بپردازیم که در این خصوص دورههای طرح ولایت و مبانی اندیشههای اسلامی را راهاندازی کردیم. اگر مبانی فکری و پایهای خودمان را درست کنیم، میتوانیم صغری و کبریهای بعدی خود را درست بچینیم.
استنباطم این بود که بسیج دانشجویی باید بهسمت تقویت مبانی و نظری خود حرکت کند و بهلطف خدا در این چند سال سرعت خوبی گرفته دورههای طرح ولایت تقویت شد.
بهجرئت میتوان گفت که تا حال حاضر بسیج دانشجویی بهطور متوسط ۳۰۰۰ نفر از دانشجویان خیلی ناب و فکری را تربیت کرد.
پس از سال ۸۸ رهبر انقلاب به قشر دانشجویی توجه خاص و ویژهای داشتند. ایشان فرمایشها و توصیههایی درباره ایجاد کرسیهای آزاداندیشی، دانشگاه اسلامی، بازنگری متون علوم انسانی و غیره داشتند، بهعنوان کسی که مسئول سازمان بسیج دانشجویی بودید، چقدر توانستید منویات رهبر معظم انقلاب را پیگیری کنید؟
انصافاً ما تمام توانمان را در بحث ایجاد کرسیهای آزاداندیشی گذاشتیم و آنچه در توان بسیج دانشجویی بود به میدان آمد. بعضاً احساس میکردیم مدیریت دانشگاهها همراهی نمیکنند. تشکلهای دیگری که نظرات مخالفی نسبت به نظرات و دیدگاههای بسیج داشتند بهبهانههای مختلف به میدان نمیآمدند تا این تضارب آرا اتفاق بیفتد و یک محصول خوبی خارج شود.
اعتقاد ما این است که محیط دانشگاه یک محیط کاملاً علمی است و میشود در این فضا به همه موضوعات پرداخت.
دورههای مختلفی برگزار کردیم و با راهاندازی یک سایت اینترنتی چگونگی راهاندازی یک کرسی آزاداندیشی را شرح دادیم. دانشجویان تیمهایی تشکیل دادند و به ۲۰ استان رفتند و شروع به آموزش راهاندازی کرسیهای آزاداندیشی کردند. محصول این کار ایجاد بیش از ۱۵۰ تا ۲۰۰ جلسه و مناظره بود. این یکی از بحثهایی بود که حضرت آقا توقع داشتند تا راهاندازی شود و موضوعات مختلف در محیط دانشگاهها و در فضای علمی بحث و جدل شود.
یکی دیگر از مطالبات حضرت آقا بحث مفاسد اقتصادی بود که در حال شکلگیری بود و مانع رسیدن نظام به مقاصدش بود. بسیج دانشجویی در این خصوص ورود پیدا کرد و جلسات متعددی با رؤسای قوا و تشکلهای دانشجویی داشت.
در بحث علوم انسانی هم سعی کردیم پژوهشکدههای دانشجویی را راهاندازی کنیم. در بحث پژوهشکدههای دانشجویی فقط یک اختلاف نظر وجود داشت که مانع از حرکت ما شد. برادر بزرگوارمان آقای نقدی معتقد بود که حضرت آقا مخالف هستند که بسیج پژوهشکده ایجاد کند اما بحث ما این بود که مگر میشود کار علمی در محیط دانشگاه بدون پژوهشکده تحقق پیدا کند.
استنباط من این بود که حضرت آقا در صحبتی که دانشجویان در شیراز در محضرشان انجام دادند، خواستار تشکیل پژوهشکدههای دانشجویی بودند و معظمله هم بر این مسئله صحه گذاشتند و وزارت علوم و وزارت بهداشت را مأمور این کار کردند اما متأسفانه اولاً وزارتین زیر بار این کار نرفتند و چندین بار درخواست جلسه با معاونان پژوهشی وزارتخانهها را داشتیم که متأسفانه پاسخی در همین دولت اصولگرا نگرفتیم.
از سوی دیگر بسیج نیز نباید امکانی را فراهم میکرد چون بضاعتش دانشجویی بود اما چون دانشجویان عِرق داشتند و وارد این فضا شدند، بیش از ۴ یا ۵ دانشگاه علوم انسانی همانند دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکدههای فعال در حوزه علوم انسانی مانند دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق(ع) بحث پژوهشکدههای علوم انسانی را راهاندازی کردند.
اعتقادم این بود که باید از یک مرکزیتی هدایت صورت میگرفت و باید دانشگاه به دانشگاه مأموریت واگذار میکردیم، بهعنوان مثال به دانشگاه امام صادق(ع) مأموریت دادیم روی موضوع حقوق اسلامی کار کند. دانشگاههایی را که رشته حقوق میخوانند بهعنوان (اقمار) تعیین کنیم و مرکزیتش یک دانشگاه باشد، یا اینکه دانشگاهی باید روی اقتصاد اسلامی بحث کند و دانشگاههای دیگری که اقتصاد دارند اقمارش شوند اما متأسفانه بهجهت اینکه منابعی تخصیص داده نشد علیرغم ارائه برنامهها خیلی توفیق نداشتیم.
در پیگیری منویات رهبر معظم انقلاب شما تنها مرجع پیگیری کننده نبودید و قطعاً باید حوزهها و نهادهای دیگری هم کمکحال شما میشدند، این میزان کمک دستگاههایی مانند وزارت علوم، وزارت بهداشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی در چهحدی بود؟ آیا با مشکلاتی در این خصوص روبهرو بودید؟
در مطالباتی که حضرت آقا داشتند همانند بحث تحول در حوزه علوم انسانی، تلاشهای بسیار زیادی شده اما این تلاشها برگرفته از مدلهای غربی است. در حوزه اقتصادی هم همین بود، بهعنوان مثال آقای نوربخش را خدا رحمت کند، میگفتند تمام تحصیلاتش را در آمریکا داشته و با اقتصاد خرد و کلان آمریکایی میخواستیم اقتصاد اسلامی را در کشورمان ساری و جاری کنیم! این اقتصاد اسلامی را همه حلوا حلوا کردند اما اکنون که سی و چند سال از انقلاب اسلامی میگذرد هنوز هم نمیدانیم این اقتصاد اسلامی هست یا نیست.
وزارت علوم باوری برای این موضوع نداشت. حوزههای علمیه ما هم بضاعتی برای این کار نداشتند. متأسفانه پیام حضرت امام(ره) درباره موضوعات مربوط به مجموعه بسیج دانشجویی و طلبه مورد غفلت قرار گرفت و نتوانستیم مادیات و معنویات را به هم نزدیک کنیم. همین مسئله موجب اشکال شد و به همین دلیل پیوند حوزه و دانشگاه هنوز شکل نگرفته است.
واقعیت این است که از پیوند حوزه و دانشگاه بیشتر حوزه ضرر کرده تا اینکه نفع ببرد. در دوران قدیم در دانشگاه درس میخواندیم و در حوزه فهم میکردیم اما در حال حاضر در دانشگاه براساس درک موضوع مدرک میدهند اما در حوزه اینگونه نیست.
اکنون مشکلی که پیش آمده این است که آن درک دانشگاه به حوزه انتقال داده شده است. در دوران قدیم اصلاً اینگونه نبود که در حوزه علمیه امتحانی گرفته شود. طلبه باید خود به بلوغ میرسید اما اکنون در حوزه علمیهها امتحان میگیرند و مراقب هم میگذارند تا محصل تخلف نکند که در نهایت حوزههای علمیه آسیب خورد. در حال حاضر سطوح تحصیلی در حوزههای علمیه ایجاد شده و طلبهها پس از گذراندن این سطوح مدرک تحصیلی دریافت میکنند. در حالی که مراجع تقلید اصلاً مدرک نداشتند.
طی گذشت سی و چند سال از انقلاب اسلامی بهخصوص در حوزه علم انسانی که بحث مبانی نظری یک کشور است، هیچ تغییری روی نداده است.
جالب است بدانید، غربیها در اکثر مسائل توسعهای کشورمان بهشدت مانع هستند. مگر در بحث هستهای چه اتفاقی افتاد؟ اگر بخواهیم سانتریفیوژ را از ۱۲۰۰۰ تا به ۱۸۰۰۰ برسانیم جار و جنجال میکنند اما در نظام آموزش عالی کشورمان، هرچقدر توسعه داشته باشیم، غربیها به ما کمک هم میکنند، چرا؟ چون هرچقدر نظام آموزشی کشورمان با فرآیند حاضرش توسعه داشته باشد، علیه نظام اسلامی ایران آدم تربیت میکنند.
در آن مطالباتی که حضرت آقا دارند، چون واقعاً نتوانستیم عمیق وارد شویم، هم به خودمان نقد وارد است و هم آن افرادی که قرار بوده با ما همراهی کنند اما اصلاً وزارت علوم و بهداشت این موضوعات را نفهمیدهاند و چون نفهمیدند اصلاً درک نکردند.
فکر میکنید شورای عالی انقلاب فرهنگی چقدر در فرهنگ کشور مؤثر است؟ من احساس میکنم جایگاهش تقریباً خنثی است و به یک دبیرخانهای که انتصاب رؤسای دانشگاهها را تأیید یا رد میکند، تبدیل شده است و شما چهچیز دیگری بیشتر از آن میبینید؟ نهایت هم بگویند زیرمجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی یک فرهنگ عمومی است که مصوباتی دارد. شما اصلاً از این نهاد چیزی بهعنوان یک دبیرخانه و محلی که بتواند فرهنگ انقلاب اسلامی را بپروراند و بعد به جامعه معرفی کند، دیدهاید؟
در دولت گذشته جریانی با عنوان انحرافی وجود داشت و خیلی تلاش داشت که به تشکلهای دانشجویی نفوذ کند و اینکه این جریان تلاش کرد تا در بدنه بسیج دانشجویی هم نفوذ کند، شایعههایی بود که مطرح میشد، آیا این شایعهها صحت داشت؟
فکر میکنم در برخی مواقع افراط و تفریط خیلی زیاد میشود و موضوعی خیلی خیلی بزرگ میشود. اینکه در دولت انحراف به وجود آمد قطع بهیقین اتفاق افتاد.
در دولت دهم به نظر میآمد که کمکم زاویههایی اتفاق افتاده بود. بهنظر فاصلهای نسبت به آن مطالبات و خواستههای مردم متدین با اقداماتی که رئیسجمهور در حال انجام بود، وجود داشت.
باید ریشهیابی میشد که این مسئله از کجا نشئت میگرفت. بعضیها اعتقادشان این بود که آقای مشایی بهعنوان یکی از افراد ذینفوذ نسبت به آقای احمدینژاد القائاتی دارد و مباحثی مطرح میشد که حقیقتش من خیلی به این موضوع اعتقاد نداشتم، چون معتقدم احمدینژاد با خود آقای مشایی خیلی فرقی نمیکند. چهبسا بعضاً احمدینژاد مطالبی را به مشایی القا میکرد، اما اینکه انحرافی به وجود آمد، کاملاً مشخص بود.
اعتقاد من این است دانشجویان بسیجی نابترین، بهترین و واقعاً خالصترین نیروهای انقلابی هستند و این دانشجویان دنبال حقیقت هستند. بعضی مواقع چون این افراط و تفریطها اتفاق میافتد، دانشجویان را به شک و شبهه میاندازد، بهعنوان مثال مسائلی که نسبت به بحث جریان انحرافی گفته میشد، درباره رمالی و جادوگری یکشبه به اوج رسید و ۱۰ روز بعد ناگهان نابود و نیست شد.
این دانشجویی که بهدنبال حقیقت است، شک میکند اما یقیناً اعلام میکنم چنین شکی میان اعضای بسیج دانشجویی وجود نداشت. اما اینکه دانشجویان نسبت به یکسری از القائات با شبهه نگاه میکردند، درست است. اینکه هرچه را درباره احمدینژاد گفته میشود قبول نکنیم، اشکال ندارد؛ اما اینکه احمدینژاد از مسیر منحرف شده را قبول داریم و همه روی این اتفاق نظر داریم.
شما یک بسیجی را پیدا نمیکنید که بگوید انحراف دولت از اردیبهشت ۹۰ به بعد اتفاق نیفتاده است. دانشجویان اعتقاد دارند از زمان خانهنشینی آقای احمدینژاد یک انحرافی در مسیر دولت اتفاق افتاد. لذا دانشجویان انحراف دولت و آقای احمدینژاد را نسبت به اصول اولیهای که به آن قائل بودند، قبول دارند.
درباره این موضوع که جریان انحرافی تلاش داشت تا در تشکلهای دانشجویی نفوذ کند، پاسخ دهید؟
برای نفوذ در تشکلهای دانشجویی بهشدت فعال بودند.
اگر در این خصوص مصادیقی دارید بفرمایید.
اولاً بسیج دانشجویی ظرفیتش را در دوران اصلاحات نشان داد و به همین جهت در دولت دهم هم دشمن و هم دوست ظرفیت بسیج دانشجویی را میشناختند و سعی داشتند از آن بهنوعی بهره ببرند. طبیعی است در دولت دهم با تجربهای که از بسیج دانشجویی وجود داشت، بیشتر طمع داشتند و بارها و بارها در دولت بابت کارهایی که بسیج دانشجویی انجام میداد، درخواستهایی داشتند، بهعنوان مثال از دولت به ما تأکید میکردند که با آقای فلانی جلسه داشته باشیم یا با آقای مشایی جلسه داشته باشیم. یکی از این موضوعات اردوهای راهیاننور بود که مسئولیتش بهعهده آقای مشایی بود که جلسهای را با وی برگزار نکردیم که در این خصوص برای برگزاری اردوهای راهیاننور از سوی دولت یک ریال هم گیرمان نیامد. از آن ۱۵۰۰ میلیارد تومانی که بابت کارهای فرهنگی مصوب شده بود تا دولت پرداخت کند، یک ریالش هم به بسیج داده نشد.
این جریان بارها سعی کرد با بسیج دانشجویی جلسات مختلفی را برگزار کند اما موفق نشدند. آخرین جلسه هم بهقول معروف آقای احمدینژاد، دعوت افطاری بود که سال گذشته انجام شد. آنها سعی کردند در این جلسه دانشجویان را تک تک دعوت کنند تا ساختار بسیج دانشجویی بهعنوان یک تشکل حذف شود.
با مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها تماس گرفته و گفته بودند: رئیسجمهور شما را برای افطاری دعوت کرده است. مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاهها هم گفته بودند که روالش این است که شما از طریق سازمان بسیج دانشجویی ما را دعوت کنید که متأسفانه این اتفاق ازسوی دولت رقم نخورد. در ادامه فکر میکنم معاون فرهنگی وزیر بهداشت با ما تماس گرفت و اعلام کرد: شخصاً شما را برای حضور در مراسم افطاری رئیسجمهور دعوت میکنم و تشریف بیاورید، که من پاسخ دادم: این روالش نیست، دفتر رئیسجمهور باید نامهای ارسال کند و سهمیهای را هم برای دانشجویان در نظر بگیرد، که این اقدام از سوی دولت انجام نشد.
در ادامه بودجهای را که ما در مجلس داشتیم و مصوب از محل کمکهای ریاستجمهوری بود، رد کردند و به بسیج دانشجویی ندادند. طبیعی بود که این جریان بهدنبال یارگیری از مجموعه بسیج دانشجویی بود اما دانشجویان بسیجی خیلی پویاتر و زیرکتر از اینها بودند که بخواهند در این فضا مغلوب شوند.
در دوران مدیریت شما بهنظر کار تشکیلاتی خیلی خوبی انجام شد، اما برخیها هم نقد دارند که بعضی اوقات مواضع واحدی از سوی بسیج دانشجویی دانشگاهها شکل نمیگرفت و چنددستگی وجود داشت که بهعنوان یکی از نمونههای آن میتوان به انتخابات مجلس نهم اشاره کرد، در این خصوص توضیح دهید.
سختترین دوره مسئولیت در بسیج دانشجویی، دورانی است که آن در دوران اثباتگرایی قرار داریم و نه در دوران سلبی. در این حالت همه دانشجویان یک احساس نگرانی و تهدید میکنند و به همین دلیل همه سلایق سیاسی یک جا جمع میشوند.
آمریکا همیشه برای اینکه بتواند در داخل یک وحدت ملی داشته باشد یک دشمن بیرونی برای خودش درست میکند. بدترین دوران آمریکا از زمان فروپاشی شوروی سابق تا موضوع ۱۱ سپتامبر بوده است. در این دوران اعتراضات داخلی در آمریکا بسیار زیاد بود چرا که دشمن واحدی نداشتند.
در بسیج دانشجویی در دوران اثبات رویههای متفاوتی بهواسطه سلایق مختلفی وجود داشت. نگاهها در بسیج دانشجویی در فضای مبنایی با هم مشکل نداشت اما در روشها بعضاً با هم متفاوت بود، بهعنوان مثال یکی میگوید روشی که آقای جلیلی میرود بهعنوان روش نابتر در فضای انقلابی و اسلامی است اما دیگری میگوید: من فضای آقای قالیباف و جبهه متحد را در فضای انقلاب میبینم. شاکله همه اینها یکی است و اتفاقاً باید این اجازه را در داخل سیستم داد که نظرات متعددی مطرح شود و در ادامه بحثها صورت بگیرد.
در حال حاضر در مجموعه بسیج دانشجویی سلسله جلساتی با عنوان "نسل سومیها" برگزار میشود که دانشجویان در این جلسهها با هم بحث میکنند و این امر موجب پختگی دانشجویان میشود نه تفرقه.
در بحث انتخابات مجلس، دانشجویان اعتقادشان این بود که میشود در مدلهای مختلف بحث کرد، لذا من این امر را بهعنوان نقطه ضعف نمیدانم و آن را بهعنوان نقطه قوت تشکیلات بسیج دانشجویی میبینم.
در شرایط کنونی کشور برخیها خاطرهگوییها و نقل قولهایی از فرمایشات حضرت امامخمینی(ره) و همچنین برخی مطالب منسوبان امام حاشیهساز شده است، بهخصوص مسائلی که راجع به حجاب و انقلاب رنگها مطرح شد و همچنین مطلب موهنی که در صفحه فیسبوک منتسب به خانم نعیمه اشراقی منتشر شد، در این خصوص نظر شما چیست؟
از وظایف اصلی که بسیج دانشجویی باید دنبال کند و الحمد لله کار خوبی در این تشکل دانشجویی انجام شده همین مسائل است تا بهطور موضوعی این مسئله را دقیقاً موشکافی کند. مجموعه کتابهایی با عنوان "تفسیر آفتاب" در این خصوص منتشر میشود.
حضرت آقا در پیامی که برای بسیج دانشجویی دارند، یکی از مطالبات خود را بحث چارچوبهای اصیل اسلام میدانند. واقعیتی که وجود دارد این است که اگر قرار باشد اسلام را بزنند، آن را باید با جنس خودش زد، چرا که با جنس غیرخودش نمیتوان با آنها برخورد کرد.
مزیتی که ما داریم و صهیونیستها ندارند شهادتطلبی است. اگر یادتان باشد در سرزمینهای اشغالی، گروههای شهادتطلب مبارز فعال بودند و انفجارهایی را در سرزمینهای اشغالی انجام میدادند. واقعاً رژیم صهیونیستی زمینگیر شده بود اما پس از آن رفتند و در این خصوص کار کردند و سلفیها را علم کردند و اکنون این گروههای تندروی وهابی و سلفی حرکتهای انتحاری انجام میدهند.
دشمنان مطالعه کردند که اگر قرار باشد با انقلاب اسلامی مقابله شود به هیچ عنوان نوع مقابله درگیریهای سختی که پیش از این بوده نیست. دیگر اقداماتی مانند تحریم جوابگو نیست. اگر قرار باشد با انقلاب اسلامی مبارزه شود، باید چیزی شبیه خود انقلاب اسلامی تهیه شود و یک بدلی آن را درست کنند و بعد به انحراف بکشند.
استنباطم این است اتفاقی که در حال وقوع است، دقیقاً همین موضوع را ثابت میکند. یعنی اگر قرار است با انقلاب اسلامی برخورد کنند، سعی میکنند از بیانات حضرت امام خمینی(ره) استفاده کنند اما تحریف شده آن را و باید یک ابوهریرههایی ایجاد شود.
باید حتماً یک عمروعاصهایی وجود داشته باشند که بتوانند یکسری احادیث جعلی را درست کنند و بعد روی آن احادیث افکار و اندیشههایی را ایجاد کنند. از دغدغههای سال ۶۷ و ۶۸ حضرت امام(ره) در این خصوص بود که با صدور پیامهایی بحث اسلام ناب و اسلام آمریکایی را مطرح کردند. نگرانی که حضرت امام(ره) داشتند این بود که یک اسلام دیگری را شکل بدهند.
اعتقادم این است که عدهای چه بهحسب نسبی و چه سببی بهدنبال این هستند که یک خط جعلی از خط امام(ره) ایجاد کنند و بعد بگویند: ما هستیم، و لذا تیزهوشی و مراجعه به خود اصل سند و حتی شأن و نزول آن سند لازم است.
برخی اوقات حضرت امام(ره) نسبت به آزادی چند مطلب دارند و اینکه رهبر کبیر انقلاب اسلامی در شرایطهای متفاوتی این بحث را مطرح کردهاند، خیلی مهم است. لذا اکنون صراحتاً تحریفهایی انجام میدهند و این امر نشاندهنده این است که این افراد که تابهحال از کیسه حضرت امام(ره) خوردند، اکنون احساس میکنند فراموشی تاریخی در حال وقوع است و این نسل امکان دارد مراجعهای هم به اسناد نداشته باشد. پس در قالب نقل قولهایی بهعنوان مدعیانی که ما جزو نزدیکان امام هستیم مطالبی را مطرح میکنند.
نگاه امام(ره) نسبت به حجاب مشخص است. امام اتفاقاً نسبت به وضع کارمندان زن و پوششان سخن گفته که اکنون ادعا میکنند امام در مورد حجاب اصلاً اظهار نظری نکرده است. آقای هاشمی از همان اول وادادگی خود را به آمریکا نشان داد. مگر میشود موضوع مکفارلین را فراموش کنیم که این موضوع برای تمامی نیروهای جبهه و جنگ شبهه داشت. آیا مکفارلین همینطور به ایران آمده بود؟
پس از آن بود که آقای هاشمی برای اینکه زیر سؤال نرود در نمازجمعه بحث مکفارلین را مطرح کرد. آقای هاشمی از همان ابتدا بهدنبال رابطه با آمریکا بود. آقایان همان موقع هم دنبال وادادگی بودند و در دوران جنگ تحمیلی بهدنبال این بودند که یک عملیات موفقآمیز انجام شود تا آنها بتوانند غائله را ختم کنند.
بحثهای مربوط به حذف شعار مرگ بر آمریکا و مسائلی از این دست واقعاً شبههناک است. آقایان میگویند مذاکرات هستهای باید محرمانه بماند و ما با مردم آمریکا و اروپا مشکل نداریم و آنها هم علیه ما نیستند بلکه نخبگان و مسئولان آنها علیه ایران هستند اما همین آقایان طرح مورد نظر ایران در مذاکرات هستهای را به مسئولان کشورهای غربی ارائه کردهاند. شرایط کنونی با اتفاقاتی که روی میدهد واقعاً نگرانکننده است. آقای هاشمی به فضای سیاسی کشور بازگشته و طبیعی است که میخواهد از کیسه حضرت امام(ره) بخورد.
بهچهدلیل سازمان بسیج دانشجویی را تحویل دادید؟
من یک سال بود که درخواست میکردم تا این مجموعه دانشجویی را تحویل بدهم.
برخی رسانهها اعلام کردند که شما برکنار شدید، آیا درست است؟
عیبی ندارد، این بیاخلاقیهایی بود که برخی رسانهها به آن پرداختند، خیلی مهم هم نیست. من واقعاً یک سال از سرلشکر جعفری و سردار نقدی خواهش کردم تا این سازمان را تحویل بدهم.
آقای قدیانی، در پایان اگر مطالبی دارید بفرمایید.
از شما تشکر میکنم.