صراط - شواهد نشان می دهد یکی از مهم ترین اهداف جریان فتنه در ماه های آینده این است که صورت مسئله برخورد با افرادی مانند میر حسین موسوی و مهدی کروبی را از موضوع فتنه تغییر داده و شکل و شمایل جدیدی به آن بدهند.
تغییر صورت مسئله از فتنه به حوزه های دیگر، در واقع مهم ترین عملیات تاکتیکی است که جریان فتنه در ماه های آینده به منظور هموار کردن مسیر بازگشت خود به نظام، فتح لایه دوم به پایین دولت و آغاز عملیات جدید شبکه سازی اجتماعی خود در دستور کار قرار داده است.
نحوه رفتار الیت فتنه بویژه هاشمی و خاتمی در انتخابات 24 خرداد خصوصا وادار کردن محمدرضا عارف به کناره گیری از انتخابات، نشان داد که این جریان راهی جز بازگشت مجدد به حاکمیت پیش روی خود نمی بیند و قادر به تداوم حیات صرف در محیط اجتماعی نیست.
با این حال، این جریان به خوبی می داند تا وقتی که مارک فتنه به پیشانی آن چسبیده باشد، حتی دولت شیخ روحانی هم فاصله ایمنی خود را با آن حفظ خواهد کرد و عملیات نفوذ درون دولت –که آن را برای جبران عقب ماندگی های 8 سال گذشته ضروری می دانند- هر روز به مشکلات جدید برخورد می کند. در واقع چپ به این جمع بندی رسیده است که روحانی قابل اعتماد نیست و برای تحقق اهدافش، خود باید مستقیما در دولت حاضر شود و این هم امکان ندارد مگر اینکه گریبان خود را از دست موضوعی به نام فتنه خلاص کند.
یک راه معقول و نتیجه بخش این است که این جریان خطای خود در سال 88 را بپذیرد، عذر بخواهد و برای جبران خسارتی که به کشور زده تلاش کند. در این صورت همچنان که مقام های عالی نظام رسما هم گفته اند آغوش ملت و نظام برای پذیرفتن آنها باز خواهد بود.
اما علائم نشان می دهد این جریان نه شهامت و نه انگیزه لازم برای چنین کاری را ندارد و در واقع پس از 24 خرداد دچار این اشتباه محاسباتی شده است که ضرورتی هم به این کار نیست. رای مردم به گشایش اقتصادی از جانب این جریان حمل بر تایید فتنه انگیزی های سال 88 شده است یا اگر هم نشده باشد سعی می کنند از این رای خاکریزی بسازند، پشت آن پناه بگیرند و ادعای حقانیت کنند.
راهی که جریان فتنه برگزیده اکنون این است که تلاش کند صورت مسئله فتنه بویژه حصر سران داخلی و حبس زندانیان آن را بازنویسی کرده و آن را به یک مسئله حقوق بشری بین المللی تبدیل کند. به لحاظ عملیاتی شکل کار اینگونه خواهد بود که:
1- این جریان تلاش می کند مسئله حصر و حبس را به کمک افرادی مانند احمد شهید وارد اسناد بین المللی کند.
2- همچنین با کمک گروه های ضد انقلاب خارج از کشور که به قدرت های غربی دسترسی مستقیم تری دارند تلاش خواهد کرد که دولت امریکا نتیجه بخشی نهایی مذاکرات هسته ای و لغو تحریم ها را به بهبود آنچه وضعیت حقوق بشر در ایران خوانده می شود، مشروط کند.
3- در داخل ایران هم با طراحی ماجراهایی نظیر آنچه روز عید غدیر رخ داد و فضاسازی رسانه ای درباره آن اولا برای جریان نامشروع و بی اعتبار فتنه و سران آن تولید اعتبار و مشروعیت شود، ثانیا آنها را نزد افکار عمومی مظلوم جلوه بدهد، ثالثا به تعبیر رسانه ای ها آنها روی آنتن نگه دارد و جلوی فراموش شدن نامشان را بگیرد و رابعا تدابیر امنیتی علیه دستگاه امنیتی را از طریق مرعوب کردن ماموران آن سست کند.
ظاهرا طراحان این پروژه تصور می کنند که با این کار قادر خواهند بود ظرف چند ماه آینده کار را به جایی برسانند که نظام حس کند پیگیری بحث فتنه و حتی استفاده از این اصطلاح دیگر به نفع آن نیست؛ در داخل دردسر درست می کند و در خارج هم مانع حل مسائل می شود.
بر خلاف تصور آقایان تنها اتفاقی که با طی شدن این مسیر خواهد افتاد برانگیخته شدن حساسیت مجدد جامعه نسبت به جریان فتنه و هم سرنوشت شدن دولت روحانی با آن است؛ چیزی که به نظر می رسد دولت به شدت –و با هوشمندی- از آن اجتناب می کند. صورت مسئله فتنه به یک مسئله حقوق بشری قابل تحویل نیست. البته فتنه به این معنا که بزرگترین پروژه نقض تاریخی حقوق ملت ایران و سرچشمه ظالمانه ترین تحریم ها علیه این ملت بود، حقیقتا یک پروژه حقوق بشری است ولی این جنبه از مسئله دقیقا در نقطه مقابل طراحی قرار می گیرد که آقایان در پی آن هستند.
اکنون ما در موقعیتی قرار داریم که باید دوران جدیدی از مقابله با فتنه و یادآوری خیانت تاریخی آن به ملت ایران را آغاز کرد. اگر کسانی اراده کرده اندصورت مسئله را تحریف کنند، و آن را به دستور کاری جدید برای تولید فشار خارجی به ملت ایران تبدیل نمایند، عاجل ترین پروژه جریان اصولگرا بایداطلاع رسانی به مردم در این باره باشد. باید به مردم گفت آنها که در 88 سطل آشغال آتش می زدند حالا قصد به آتش کشیدن زندگی آنها را دارند.
تغییر صورت مسئله از فتنه به حوزه های دیگر، در واقع مهم ترین عملیات تاکتیکی است که جریان فتنه در ماه های آینده به منظور هموار کردن مسیر بازگشت خود به نظام، فتح لایه دوم به پایین دولت و آغاز عملیات جدید شبکه سازی اجتماعی خود در دستور کار قرار داده است.
نحوه رفتار الیت فتنه بویژه هاشمی و خاتمی در انتخابات 24 خرداد خصوصا وادار کردن محمدرضا عارف به کناره گیری از انتخابات، نشان داد که این جریان راهی جز بازگشت مجدد به حاکمیت پیش روی خود نمی بیند و قادر به تداوم حیات صرف در محیط اجتماعی نیست.
با این حال، این جریان به خوبی می داند تا وقتی که مارک فتنه به پیشانی آن چسبیده باشد، حتی دولت شیخ روحانی هم فاصله ایمنی خود را با آن حفظ خواهد کرد و عملیات نفوذ درون دولت –که آن را برای جبران عقب ماندگی های 8 سال گذشته ضروری می دانند- هر روز به مشکلات جدید برخورد می کند. در واقع چپ به این جمع بندی رسیده است که روحانی قابل اعتماد نیست و برای تحقق اهدافش، خود باید مستقیما در دولت حاضر شود و این هم امکان ندارد مگر اینکه گریبان خود را از دست موضوعی به نام فتنه خلاص کند.
یک راه معقول و نتیجه بخش این است که این جریان خطای خود در سال 88 را بپذیرد، عذر بخواهد و برای جبران خسارتی که به کشور زده تلاش کند. در این صورت همچنان که مقام های عالی نظام رسما هم گفته اند آغوش ملت و نظام برای پذیرفتن آنها باز خواهد بود.
اما علائم نشان می دهد این جریان نه شهامت و نه انگیزه لازم برای چنین کاری را ندارد و در واقع پس از 24 خرداد دچار این اشتباه محاسباتی شده است که ضرورتی هم به این کار نیست. رای مردم به گشایش اقتصادی از جانب این جریان حمل بر تایید فتنه انگیزی های سال 88 شده است یا اگر هم نشده باشد سعی می کنند از این رای خاکریزی بسازند، پشت آن پناه بگیرند و ادعای حقانیت کنند.
راهی که جریان فتنه برگزیده اکنون این است که تلاش کند صورت مسئله فتنه بویژه حصر سران داخلی و حبس زندانیان آن را بازنویسی کرده و آن را به یک مسئله حقوق بشری بین المللی تبدیل کند. به لحاظ عملیاتی شکل کار اینگونه خواهد بود که:
1- این جریان تلاش می کند مسئله حصر و حبس را به کمک افرادی مانند احمد شهید وارد اسناد بین المللی کند.
2- همچنین با کمک گروه های ضد انقلاب خارج از کشور که به قدرت های غربی دسترسی مستقیم تری دارند تلاش خواهد کرد که دولت امریکا نتیجه بخشی نهایی مذاکرات هسته ای و لغو تحریم ها را به بهبود آنچه وضعیت حقوق بشر در ایران خوانده می شود، مشروط کند.
3- در داخل ایران هم با طراحی ماجراهایی نظیر آنچه روز عید غدیر رخ داد و فضاسازی رسانه ای درباره آن اولا برای جریان نامشروع و بی اعتبار فتنه و سران آن تولید اعتبار و مشروعیت شود، ثانیا آنها را نزد افکار عمومی مظلوم جلوه بدهد، ثالثا به تعبیر رسانه ای ها آنها روی آنتن نگه دارد و جلوی فراموش شدن نامشان را بگیرد و رابعا تدابیر امنیتی علیه دستگاه امنیتی را از طریق مرعوب کردن ماموران آن سست کند.
ظاهرا طراحان این پروژه تصور می کنند که با این کار قادر خواهند بود ظرف چند ماه آینده کار را به جایی برسانند که نظام حس کند پیگیری بحث فتنه و حتی استفاده از این اصطلاح دیگر به نفع آن نیست؛ در داخل دردسر درست می کند و در خارج هم مانع حل مسائل می شود.
بر خلاف تصور آقایان تنها اتفاقی که با طی شدن این مسیر خواهد افتاد برانگیخته شدن حساسیت مجدد جامعه نسبت به جریان فتنه و هم سرنوشت شدن دولت روحانی با آن است؛ چیزی که به نظر می رسد دولت به شدت –و با هوشمندی- از آن اجتناب می کند. صورت مسئله فتنه به یک مسئله حقوق بشری قابل تحویل نیست. البته فتنه به این معنا که بزرگترین پروژه نقض تاریخی حقوق ملت ایران و سرچشمه ظالمانه ترین تحریم ها علیه این ملت بود، حقیقتا یک پروژه حقوق بشری است ولی این جنبه از مسئله دقیقا در نقطه مقابل طراحی قرار می گیرد که آقایان در پی آن هستند.
اکنون ما در موقعیتی قرار داریم که باید دوران جدیدی از مقابله با فتنه و یادآوری خیانت تاریخی آن به ملت ایران را آغاز کرد. اگر کسانی اراده کرده اندصورت مسئله را تحریف کنند، و آن را به دستور کاری جدید برای تولید فشار خارجی به ملت ایران تبدیل نمایند، عاجل ترین پروژه جریان اصولگرا بایداطلاع رسانی به مردم در این باره باشد. باید به مردم گفت آنها که در 88 سطل آشغال آتش می زدند حالا قصد به آتش کشیدن زندگی آنها را دارند.