صراط: جانسون رییس جمهور اسبق امریکا در کتاب «فرصتها را از دست ندهیم» که در
دهه 80 نوشته بود، تصریح کرده است: در سال 2000، اسلام قدرت جهانی خواهد
بود؛ و افزود: «البته منظور من اسلام عربستان یا سایر کشورهای عربی نیست،
آنها آن قدر نماز بخوانند که کف دستها و زانوهایشان زخم شود، بلکه منظور
من [این اسلام ولایی] است که مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است».
قبل از آن که آنها به نتیجهی شعار بدون شعور و اهمیت سیاست و عزم پشت آن برسند، خداوند متعال در قرآن کریم مکرر فرمود که از لفظ تنها و تکیه به ظواهر کاری ساخته نیست و اثری ندارند و حتی مؤمنین را مورد عتاب قرار داد که:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (الصف، 2و3)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا چيزى را مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟! * در نزد خدا بسيار مبغوض است كه چيزى را بگوييد كه به جا نمى آوريد.
الف – این که اخیراً سر و صدای تبلیغاتی گسترده علیه شعار «مرگ بر آمریکا» راه انداختهاند و هر روز اظهار نظرها و تحلیلهای عجیب و قریب، اما هدفدار و سازماندهی شدهای ارائه میدهند - گاهی از بُعد اخلاقی وارد میشوند و گاهی از بُعد انساندوستانه و گاهی سیاسی و حتی اعتقادی - به خاطر مخالفت با چند کلمه که جملهای را تشکیل میدهند نمیباشد، بلکه به خاطر همان «سیاست پشت این شعار» است. منتهی میدانند که به قول امام خمینی (ره): «سلاح تبلیغات برّندهتر از سلاح جنگ است» و شعایر همه اظهار یک باور قلبی است و موجب ایجاد موج، بیداری، هوشیاری و نیز دشمنیشناسی و علنی شدن جرأت مقابله میگردد. لذا مخالفت خود را با مقابله با «شعار» شروع میکنند تا به مقابله با «شعور» نیز برسد و بگویند: «مشکل ما سیاست پشت این شعار است». و البته درست میگویند؛ مشکل اساسی آنها همین است.
ب – در القای این که شعار «مرگ بر امریکا» به نفع مملکت و مردم نبوده است، مثالهای بسیاری میآورند (مانند آن چه در متن سؤال آمده بود)، ولی باید دید اولاً: آیا واقعاً این مثالها صحیح است؟ و ثانیاً: اگر شعور و شعار مرگ امریکا نبود، هیچ کدام از این مشکلها پیش نمیآمد؟ و ثالثاً: چرا، مگر ایران یکی از ایالتهای امریکا است که اگر اعلام خودمختاری کرد، دچار این فشارها و مشکلات شود؟!
مهم این است که بدانیم: چه ما شعار «مرگ بر امریکا» بدهیم و چه مانند «میکی موس» فقط لبخندهای مسخره و ابلهانه بزنیم، امریکا «شعار مرگ بر جمهوری اسلامی ایران» را داده است، میدهد و خواهد داد و با سیاستی که پشت این شعارش دارد، برای تحقق آن از هیچ خدعه و جنایتی کوتاهی نمیکند؛ خواه فشار دیپلماسی باشد، یا ایجاد جنگ داخلی، یا جنگ خارجی، یا تحریم اقتصادی، یا گسترش ترور، یا فتنه یا ... – چرا که مشکل آنها نه شعار ماست و نه دستیابی به علوم و فناوریهای هستهای و نه با نماز و روزهی (ظاهری) ما مشکلی دارند؛ بلکه مشکل آنها اساساً «وجود ما» با هویت اسلامی میباشد:
«مقام معظم رهبری: خب، امروز بهانهى آنها بهانهى هستهاى است؛ تحريم میكنند، به بهانهى هستهاى. مگر چند سال مسئلهى هستهاى در كشور ما مطرح است؟ سى سال است كه تحريمها وجود دارد. آن وقتى كه مسئلهى هستهاى نبود، چرا تحريم میكردند؟ مسئله، مسئلهى مقابله و معارضهى با ملتى است كه خواسته است مستقل باشد، خواسته زير بار ظلم نرود، خواسته ظالم را افشاء كند و در مقابل ظلمِ ظالم بايستد و اين پيام را به همهى دنيا بدهد؛ دادهايم»
ب – برخی از مسئولین یا کارشناسان ما چنان ابلهانه در خصوص امریکا، مذاکره، حذف شعار مرگ بر امریکا و ...، حرف میزنند که گویی «سیاست» و آن هم در «نظام سلطه»، خالهبازی و مسئله قهر و آشتی «خواهر شوهر و عروس» است! چنان زیر بیرق امریکا سینه میزنند و با تقبیح سیاستها، نیروها و شعارهای انقلابی – اسلامی مخالفت میکنند که گویی امریکا یک کشور مظلومی است که در گوشهای آرام نشسته و به ما التماس میکند که تو را به خدا بیایید و با هم دوست باشیم و ارتباط برقرار کنیم و ...، اما در این طرف عدهای بداخلاق و لجوج نمیگذارند(؟!)
از این دسته، انتظار اعتقادات و معرفت راسخ دینی نداریم، اما آن قدر از تفکر و بصیرت سیاسی و عرق ملی نیز به دور هستند که نه تنها گذشته و دوران استعمار سیاه این مملکت را فراموش کردهاند، بلکه نمیفهمند اگر در مقابل «گرگ» کوتاه بیایند، دریده خواهند شد و اولین قربانیها خودشان خواهند بود. از راست یا چپ.
امریکا به شعار «مرگ بر اسلام، مرگ بر جمهوری اسلامی ایران و مرگ بر هر چه مسلمان است روی زمین» دائم تداوم و اصرار گفتاری و عملی دارد. از قرآن سوزی در وسط خیابانهای نیویورک و تحت حمایت پلیس امریکا و مقابل دوربینها گرفته تا کشتار مسلمین در تمامی کشورها و تا حمایت از تروریستهای دستپرودهی خود. هنوز میگوید: ایران باید چنین و چنان بکند، هنوز مدعی است اگر ایران کوتاه آمده به خاطر تنبیه اقتصادی ماست که اثر کرده، پس باید تداوم یابد و هنوز با صراحت میگوید: راهکار جنگ روی میز است. و جنگ همان «مرگ بر» است.
ج – جالب آن که این حمقای سیاسی که دائم به خودزنی مشغولند، از خود نمیپرسند که علل عقبافتادگی ما چیست؟ علل مشکلات ما کدام است؟ چرا نمیگذارند ما پیشرفت کنیم؟ چرا تهدید و تحریم؟ چرا جنگ ...، و اصلاً امریکا اینجا چه کار دارد و از ما چه میخواهد و مگر ما مستعمرهی امریکا هستیم؟! بلکه دائم میگویند: اگر ما خودمان نباشیم، اگر ما تسلیم شویم، اگر ما لبخند بزنیم، اگر ما مرگ بر امریکا نگوییم، اگر امتیاز بدهیم، اگر ...، همه چیز درست میشود! خُب این حرفها و شعارها، دروغهای آشکار و مردم فریب است.
هیچ به خود نمیگویند که امریکا دائم از ما تضمین میخواهد؟ آن هم نه تضمین آن که در امور داخلی امریکا دخالت نکنیم، بلکه تضمین بر این که همراه و همسو با اهداف و منافع امریکا گردیم! اما آیا تا کنون شما تضمیمی خواسته و گرفتهاید مبنی بر این که اگر لبخندزنان مطیع شوید و بله چشم بگویید، اتفاق خوبی خواهد افتاد؟! و اوضاع ایران به مصر، لیبی، سوریه، بحرین، لبنان، فلسطین و حتی میانمار و ... یا در نهایت ترکیه و عربستان سعودی مبدل نخواهد شد؟!
خوب است این مدعیان سیاست، گاهی هم به سخنان و رهنمودهای رهبر این ملت بزرگِ «مرگ بر امریکا» گوش دهند و در آن تعمق کنند تا بفهمند که این شعار و سیاست پشت آن برای چیست؟ و بفهمند که سیاست پشت این شعار به سلطه امریکا ضربه وارد کرده است، نه به ایران.
«مقام معظم رهبری: حالا اخيراً آمريكايىها باز مسئلهى مذاكره را پيش كشيدند، تكرار میكنند كه آمريكا آماده است با ايران مذاكرهى مستقيم بكند؛ اين تازگى ندارد. مسئلهى مذاكره را آمريكايىها در هر مقطعى تكرار كردهاند. حالا امروز نو به ميدان آمدهها مجدداً تكرار میكنند كه مذاكره كنيم و میگويند توپ در زمين ايران است؛ توپ در زمين شماست، شما هستيد كه بايد پاسخگو باشيد، شما هستيد كه بايد بگوييد مذاكرهى همراه با فشار و تهديد، چه معنايى دارد؟ مذاكره براى اثبات حُسن نيت است. شما ده تا كار انجام میدهيد كه حاكى از سوء نيت است، آن وقت به زبان میگوييد مذاكره؟! توقع داريد ملت ايران قبول كنند كه شما حُسن نيت داريد؟! ما البته درك ميكنيم چرا آمريكايىها اين روزها باز مجدداً مسئلهى مذاكره را هى تكرار ميكنند، هى ميگويند پشت سر هم به زبانهاى گوناگون؛ ما ميفهميم علت چيست. به قول خود آمريكايىها، سياست خاورميانهاى آنها دچار شكست شده. آمريكا در سياستهاى خود در اين منطقه، دچار شكست است. احتياج دارند به اينكه يك برگ برندهاى را به قول خودهاشان رو كنند؛ اين برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اينكه: نظام جمهورى اسلامىِ انقلابىِ مردمى را، بكشانند پاى ميز مذاكره؛ به اين احتياج دارند. ميخواهند به دنيا اعلام كنند كه ما حُسن نيت داريم. نه، ما حُسن نيتى مشاهده نمیكنيم. من چهار سال قبل - در اول اين دولت كنونى امريكا - كه باز همين حرفها را میزدند، اعلام كردم، گفتم كه ما پيشداورى نمیكنيم، قضاوت زودهنگام نمیكنيم؛ ما نگاه میكنيم ببينيم عمل اينها چگونه است، آن وقت قضاوت خواهيم كرد. حالا بعد از چهار سال، قضاوت ملت ايران چه باشد؟ از فتنهى داخلى حمايت كردند، به فتنهگران كمك كردند، در سطح منطقه با ادعاى مبارزه با تروريسم به كشورى مثل افغانستان لشگركشى كردند، اين همه انسان را پامال كردند، نابود كردند؛ با همان تروريستها امروز دارند در سوريه همكارى ميكنند، پشتيبانى ميكنند؛ همان تروريستها را در هرجايى كه توانستند در ايران به كار بگيرند، به كار گرفتند، عوامل آنها، همپيمانهاى آنها، جاسوسان رژيم صهيونيستى، دانشمندان را در جمهورى اسلامى ترور كردند صريح، اينها حاضر نشدند حتى محكوم كنند، حمايت هم كردند؛ اين عملكرد آنهاست؛ عليه ملت ايران تحريمهايى را كه خودشان ميخواستند اين تحريمها فلج كننده باشد، به كار گرفتند و اين را تصريح كردند و گفتند فلج كننده. چه كسى را ميخواستيد فلج كنيد؟ ملت ايران را ميخواستيد فلج كنيد؟ شما حُسن نيت داريد؟ مذاكره از روى حُسن نيت، با شرايط برابر، ميان دو طرفى كه نميخواهند به يكديگر كلك بزنند، معنا پيدا ميكند. مذاكره به صورت يك تاكتيك، مذاكره براى مذاكره، مذاكره براى فروختن ژست ابرقدرتى بيشتر به دنيا، اين مذاكره يك حركت حيلهگرانه است؛ اين حركت واقعى نيست. من ديپلمات نيستم، من انقلابىام، حرف را صريح و صادقانه ميگويم. ديپلمات يك كلمهاى را ميگويد، معناى ديگرى را اراده ميكند. ما صريح و صادقانه حرف خودمان را ميزنيم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را ميزنيم. مذاكره آن وقتى معنا پيدا ميكند كه طرف، حُسن نيت خود را نشان بدهد؛ وقتى طرف، حُسن نيت نشان نميدهد، خودتان ميگوييد فشار و مذاكره؛ اين دوتا با هم سازگار نيست. شما ميخواهيد اسلحه را مقابل ملت ايران بگيريد، بگوييد: يا مذاكره كن يا شليك ميكنم. براى اينكه ملت ايران را بترسانيد، بدانيد ملت ايران در مقابل اين چيزها مرعوب نخواهد شد...
يك عدهاى هم از روى سادهلوحى بعضاً، بعضى هم از روى غرض - نميشود انسان قضاوت قطعى نسبت به اشخاص بكند، اما كار آدم سادهلوح، با كار آدم مغرض، در ماهيت خود تفاوتى پيدا نميكند - خوشحال ميشوند كه بله، بياييد؛ نه، اينجور نيست، مذاكره مشكلى را حل نميكند؛ مذاكرهى با آمريكا مشكلى را حل نميكند؛ كجا اينها به وعدههاى خودشان عمل كردند؟ شصت سال است كه از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردى كه با آمريكايىها مسئولين اين كشور اعتماد كردند، ضربه خوردند. يك روزى مصدق به آمريكايىها اعتماد كرد، به آنها تكيه كرد، آنها را دوست خود فرض كرد، ماجراى 28 مرداد پيش آمد كه محل كودتا در اختيار آمريكايىها قرار گرفت و عامل كودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت كرد بين اراذل و اوباش كه كودتا را راه بيندازد؛ آمريكايى بود. تدبير كار را خودشان هم اعتراف كردند، اقرار كردند. بعد هم حكومت ظالمانهى پهلوى را سالهاى متمادى بر اين كشور مسلط كردند، ساواك تشكيل دادند، مبارزان را به زنجير كشيدند، شكنجه كردند؛ اين مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برههاى مسئولين كشور روى خوشبينىهاى خود به اينها اعتماد كردند، از آن طرف، سياست دولت آمريكا، ايران را در محور شرارت قرار داد. مظهر شرارت شماييد؛ شما هستيد كه در دنيا داريد شرارت ميكنيد، جنگ راه مىاندازيد، ملتها را ميچاپيد، از رژيم صهيونيستى حمايت ميكنيد، ملتهاى به پاخاسته را در اين ماجراى بيدارى اسلامى تا هر جا كه بتوانيد دچار سركوب میكنيد و به استضعاف میكشيد و بين آنها اختلاف مىاندازيد؛ شرارت متعلق به شماست؛ شأن شماست. ملت ايران را متهم كردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اينها اعتماد شد، اينها اين جورى حركت كردند. بايد حُسن نيت نشان بدهند. عنوان مذاكره، پيشنهاد مذاكره با فشار سازگار نيست؛ راه فشار با راه مذاكره دوتاست؛ امكان ندارد كه ملت ايران قبول بكند كه زير چكمهى فشار، زير تهديد بيايد با طرف تهديد كننده و فشار آورنده مذاكره كند. مذاكره كنيم كه چى؟ كه چه بشود؟
امروز ملت ايران بيدار است. چهرهى آمريكا نه فقط در ايران، در منطقه شناخته شده است؛ ملتها به آمريكا سوء ظن دارند و اين سوء ظن قرائن متعددى براى آنها دارد؛ ملت ايران هم دست آمريكا را خوانده است، ميفهمد كه مقصود آنها چيست؛ ملت بيدار است. امروز اگر كسانى بخواهند سلطهى آمريكا را مجدداً در اين كشور بر قرار كنند، بخواهند از منافع ملى، از پيشرفت علمى، از حركت مستقل صرفنظر كنند براى خاطر رضايت آمريكا، ملت گريبان اينها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف اين حركت عمومى و خواست عمومى حركت كنم، ملت اعتراض خواهد كرد؛ معلوم است. همهى مسئولين موظفند منافع ملى را رعايت كنند؛ استقلال ملى را رعايت كنند؛ آبروى ملت ايران را حفظ كنند.
ما با كشورهايى كه حركت توطئهآميز عليه ايران نداشتند و ندارند، مذاكره كرديم، قرار داد بستيم، ارتباط برقرار كرديم؛ ملت ايران اهل مسالمت است؛ ملت ايران اهل حلم است؛ وحدت ملت ايران در خدمت منافع عمومى بشريت است؛ امروز آنچه كه ملت ايران انجام ميدهد براى منافع ملى، براى منافع امت اسلامى و براى منافع بشريت است. و بدون ترديد كمك الهى پشت سر ملت ايران است. مردم ايران با اين بصيرت، با اين عزم راسخ، با اين ايستادگىاى كه در اين راه روشن خود نشان دادند و انشاءالله هميشه اين را دنبال خواهند كرد، خواهد توانست نه فقط ملت ايران را، انشاءالله امت اسلامى را به اوج قلهى افتخار برسانند. راهش اين است كه اين بصيرت را حفظ كنيم؛ راهش اين است كه اتحاد خودمان را حفظ كنيم؛ راهش اين است كه مسئولين كشور مصالح كشور را حفظ كنند. اين بداخلاقىهايى كه ديده مىشود در برخى از عرصهها و صحنهها از بعضى از مسئولين كشور - كه من حالا در آينده خواهم پرداخت به اين بداخلاقىها انشاءاللّه؛ با مردم حرف خواهم زد - اين بداخلاقىها را بگذارند كنار. ملت يك دل است، مصمم است، فعال است. اگر اختلاف نظرى هم در مسائل گوناگون در ميان ملت وجود داشته باشد، در مقابل دشمن، در مقابل استكبار، در مقابل كسانى كه كمر به ريشهكنى اين ملت و اين نظام بستهاند، همهى مسئولين و آحاد ملت با هم همدستند؛ هيچ اختلافى در اين جهت بين آحاد ملت وجود ندارد. 19/11/1391»
قبل از آن که آنها به نتیجهی شعار بدون شعور و اهمیت سیاست و عزم پشت آن برسند، خداوند متعال در قرآن کریم مکرر فرمود که از لفظ تنها و تکیه به ظواهر کاری ساخته نیست و اثری ندارند و حتی مؤمنین را مورد عتاب قرار داد که:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (الصف، 2و3)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد، چرا چيزى را مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟! * در نزد خدا بسيار مبغوض است كه چيزى را بگوييد كه به جا نمى آوريد.
الف – این که اخیراً سر و صدای تبلیغاتی گسترده علیه شعار «مرگ بر آمریکا» راه انداختهاند و هر روز اظهار نظرها و تحلیلهای عجیب و قریب، اما هدفدار و سازماندهی شدهای ارائه میدهند - گاهی از بُعد اخلاقی وارد میشوند و گاهی از بُعد انساندوستانه و گاهی سیاسی و حتی اعتقادی - به خاطر مخالفت با چند کلمه که جملهای را تشکیل میدهند نمیباشد، بلکه به خاطر همان «سیاست پشت این شعار» است. منتهی میدانند که به قول امام خمینی (ره): «سلاح تبلیغات برّندهتر از سلاح جنگ است» و شعایر همه اظهار یک باور قلبی است و موجب ایجاد موج، بیداری، هوشیاری و نیز دشمنیشناسی و علنی شدن جرأت مقابله میگردد. لذا مخالفت خود را با مقابله با «شعار» شروع میکنند تا به مقابله با «شعور» نیز برسد و بگویند: «مشکل ما سیاست پشت این شعار است». و البته درست میگویند؛ مشکل اساسی آنها همین است.
ب – در القای این که شعار «مرگ بر امریکا» به نفع مملکت و مردم نبوده است، مثالهای بسیاری میآورند (مانند آن چه در متن سؤال آمده بود)، ولی باید دید اولاً: آیا واقعاً این مثالها صحیح است؟ و ثانیاً: اگر شعور و شعار مرگ امریکا نبود، هیچ کدام از این مشکلها پیش نمیآمد؟ و ثالثاً: چرا، مگر ایران یکی از ایالتهای امریکا است که اگر اعلام خودمختاری کرد، دچار این فشارها و مشکلات شود؟!
مهم این است که بدانیم: چه ما شعار «مرگ بر امریکا» بدهیم و چه مانند «میکی موس» فقط لبخندهای مسخره و ابلهانه بزنیم، امریکا «شعار مرگ بر جمهوری اسلامی ایران» را داده است، میدهد و خواهد داد و با سیاستی که پشت این شعارش دارد، برای تحقق آن از هیچ خدعه و جنایتی کوتاهی نمیکند؛ خواه فشار دیپلماسی باشد، یا ایجاد جنگ داخلی، یا جنگ خارجی، یا تحریم اقتصادی، یا گسترش ترور، یا فتنه یا ... – چرا که مشکل آنها نه شعار ماست و نه دستیابی به علوم و فناوریهای هستهای و نه با نماز و روزهی (ظاهری) ما مشکلی دارند؛ بلکه مشکل آنها اساساً «وجود ما» با هویت اسلامی میباشد:
«مقام معظم رهبری: خب، امروز بهانهى آنها بهانهى هستهاى است؛ تحريم میكنند، به بهانهى هستهاى. مگر چند سال مسئلهى هستهاى در كشور ما مطرح است؟ سى سال است كه تحريمها وجود دارد. آن وقتى كه مسئلهى هستهاى نبود، چرا تحريم میكردند؟ مسئله، مسئلهى مقابله و معارضهى با ملتى است كه خواسته است مستقل باشد، خواسته زير بار ظلم نرود، خواسته ظالم را افشاء كند و در مقابل ظلمِ ظالم بايستد و اين پيام را به همهى دنيا بدهد؛ دادهايم»
ب – برخی از مسئولین یا کارشناسان ما چنان ابلهانه در خصوص امریکا، مذاکره، حذف شعار مرگ بر امریکا و ...، حرف میزنند که گویی «سیاست» و آن هم در «نظام سلطه»، خالهبازی و مسئله قهر و آشتی «خواهر شوهر و عروس» است! چنان زیر بیرق امریکا سینه میزنند و با تقبیح سیاستها، نیروها و شعارهای انقلابی – اسلامی مخالفت میکنند که گویی امریکا یک کشور مظلومی است که در گوشهای آرام نشسته و به ما التماس میکند که تو را به خدا بیایید و با هم دوست باشیم و ارتباط برقرار کنیم و ...، اما در این طرف عدهای بداخلاق و لجوج نمیگذارند(؟!)
از این دسته، انتظار اعتقادات و معرفت راسخ دینی نداریم، اما آن قدر از تفکر و بصیرت سیاسی و عرق ملی نیز به دور هستند که نه تنها گذشته و دوران استعمار سیاه این مملکت را فراموش کردهاند، بلکه نمیفهمند اگر در مقابل «گرگ» کوتاه بیایند، دریده خواهند شد و اولین قربانیها خودشان خواهند بود. از راست یا چپ.
امریکا به شعار «مرگ بر اسلام، مرگ بر جمهوری اسلامی ایران و مرگ بر هر چه مسلمان است روی زمین» دائم تداوم و اصرار گفتاری و عملی دارد. از قرآن سوزی در وسط خیابانهای نیویورک و تحت حمایت پلیس امریکا و مقابل دوربینها گرفته تا کشتار مسلمین در تمامی کشورها و تا حمایت از تروریستهای دستپرودهی خود. هنوز میگوید: ایران باید چنین و چنان بکند، هنوز مدعی است اگر ایران کوتاه آمده به خاطر تنبیه اقتصادی ماست که اثر کرده، پس باید تداوم یابد و هنوز با صراحت میگوید: راهکار جنگ روی میز است. و جنگ همان «مرگ بر» است.
ج – جالب آن که این حمقای سیاسی که دائم به خودزنی مشغولند، از خود نمیپرسند که علل عقبافتادگی ما چیست؟ علل مشکلات ما کدام است؟ چرا نمیگذارند ما پیشرفت کنیم؟ چرا تهدید و تحریم؟ چرا جنگ ...، و اصلاً امریکا اینجا چه کار دارد و از ما چه میخواهد و مگر ما مستعمرهی امریکا هستیم؟! بلکه دائم میگویند: اگر ما خودمان نباشیم، اگر ما تسلیم شویم، اگر ما لبخند بزنیم، اگر ما مرگ بر امریکا نگوییم، اگر امتیاز بدهیم، اگر ...، همه چیز درست میشود! خُب این حرفها و شعارها، دروغهای آشکار و مردم فریب است.
هیچ به خود نمیگویند که امریکا دائم از ما تضمین میخواهد؟ آن هم نه تضمین آن که در امور داخلی امریکا دخالت نکنیم، بلکه تضمین بر این که همراه و همسو با اهداف و منافع امریکا گردیم! اما آیا تا کنون شما تضمیمی خواسته و گرفتهاید مبنی بر این که اگر لبخندزنان مطیع شوید و بله چشم بگویید، اتفاق خوبی خواهد افتاد؟! و اوضاع ایران به مصر، لیبی، سوریه، بحرین، لبنان، فلسطین و حتی میانمار و ... یا در نهایت ترکیه و عربستان سعودی مبدل نخواهد شد؟!
خوب است این مدعیان سیاست، گاهی هم به سخنان و رهنمودهای رهبر این ملت بزرگِ «مرگ بر امریکا» گوش دهند و در آن تعمق کنند تا بفهمند که این شعار و سیاست پشت آن برای چیست؟ و بفهمند که سیاست پشت این شعار به سلطه امریکا ضربه وارد کرده است، نه به ایران.
«مقام معظم رهبری: حالا اخيراً آمريكايىها باز مسئلهى مذاكره را پيش كشيدند، تكرار میكنند كه آمريكا آماده است با ايران مذاكرهى مستقيم بكند؛ اين تازگى ندارد. مسئلهى مذاكره را آمريكايىها در هر مقطعى تكرار كردهاند. حالا امروز نو به ميدان آمدهها مجدداً تكرار میكنند كه مذاكره كنيم و میگويند توپ در زمين ايران است؛ توپ در زمين شماست، شما هستيد كه بايد پاسخگو باشيد، شما هستيد كه بايد بگوييد مذاكرهى همراه با فشار و تهديد، چه معنايى دارد؟ مذاكره براى اثبات حُسن نيت است. شما ده تا كار انجام میدهيد كه حاكى از سوء نيت است، آن وقت به زبان میگوييد مذاكره؟! توقع داريد ملت ايران قبول كنند كه شما حُسن نيت داريد؟! ما البته درك ميكنيم چرا آمريكايىها اين روزها باز مجدداً مسئلهى مذاكره را هى تكرار ميكنند، هى ميگويند پشت سر هم به زبانهاى گوناگون؛ ما ميفهميم علت چيست. به قول خود آمريكايىها، سياست خاورميانهاى آنها دچار شكست شده. آمريكا در سياستهاى خود در اين منطقه، دچار شكست است. احتياج دارند به اينكه يك برگ برندهاى را به قول خودهاشان رو كنند؛ اين برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اينكه: نظام جمهورى اسلامىِ انقلابىِ مردمى را، بكشانند پاى ميز مذاكره؛ به اين احتياج دارند. ميخواهند به دنيا اعلام كنند كه ما حُسن نيت داريم. نه، ما حُسن نيتى مشاهده نمیكنيم. من چهار سال قبل - در اول اين دولت كنونى امريكا - كه باز همين حرفها را میزدند، اعلام كردم، گفتم كه ما پيشداورى نمیكنيم، قضاوت زودهنگام نمیكنيم؛ ما نگاه میكنيم ببينيم عمل اينها چگونه است، آن وقت قضاوت خواهيم كرد. حالا بعد از چهار سال، قضاوت ملت ايران چه باشد؟ از فتنهى داخلى حمايت كردند، به فتنهگران كمك كردند، در سطح منطقه با ادعاى مبارزه با تروريسم به كشورى مثل افغانستان لشگركشى كردند، اين همه انسان را پامال كردند، نابود كردند؛ با همان تروريستها امروز دارند در سوريه همكارى ميكنند، پشتيبانى ميكنند؛ همان تروريستها را در هرجايى كه توانستند در ايران به كار بگيرند، به كار گرفتند، عوامل آنها، همپيمانهاى آنها، جاسوسان رژيم صهيونيستى، دانشمندان را در جمهورى اسلامى ترور كردند صريح، اينها حاضر نشدند حتى محكوم كنند، حمايت هم كردند؛ اين عملكرد آنهاست؛ عليه ملت ايران تحريمهايى را كه خودشان ميخواستند اين تحريمها فلج كننده باشد، به كار گرفتند و اين را تصريح كردند و گفتند فلج كننده. چه كسى را ميخواستيد فلج كنيد؟ ملت ايران را ميخواستيد فلج كنيد؟ شما حُسن نيت داريد؟ مذاكره از روى حُسن نيت، با شرايط برابر، ميان دو طرفى كه نميخواهند به يكديگر كلك بزنند، معنا پيدا ميكند. مذاكره به صورت يك تاكتيك، مذاكره براى مذاكره، مذاكره براى فروختن ژست ابرقدرتى بيشتر به دنيا، اين مذاكره يك حركت حيلهگرانه است؛ اين حركت واقعى نيست. من ديپلمات نيستم، من انقلابىام، حرف را صريح و صادقانه ميگويم. ديپلمات يك كلمهاى را ميگويد، معناى ديگرى را اراده ميكند. ما صريح و صادقانه حرف خودمان را ميزنيم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را ميزنيم. مذاكره آن وقتى معنا پيدا ميكند كه طرف، حُسن نيت خود را نشان بدهد؛ وقتى طرف، حُسن نيت نشان نميدهد، خودتان ميگوييد فشار و مذاكره؛ اين دوتا با هم سازگار نيست. شما ميخواهيد اسلحه را مقابل ملت ايران بگيريد، بگوييد: يا مذاكره كن يا شليك ميكنم. براى اينكه ملت ايران را بترسانيد، بدانيد ملت ايران در مقابل اين چيزها مرعوب نخواهد شد...
يك عدهاى هم از روى سادهلوحى بعضاً، بعضى هم از روى غرض - نميشود انسان قضاوت قطعى نسبت به اشخاص بكند، اما كار آدم سادهلوح، با كار آدم مغرض، در ماهيت خود تفاوتى پيدا نميكند - خوشحال ميشوند كه بله، بياييد؛ نه، اينجور نيست، مذاكره مشكلى را حل نميكند؛ مذاكرهى با آمريكا مشكلى را حل نميكند؛ كجا اينها به وعدههاى خودشان عمل كردند؟ شصت سال است كه از 28 مرداد 32 تا امروز در هر موردى كه با آمريكايىها مسئولين اين كشور اعتماد كردند، ضربه خوردند. يك روزى مصدق به آمريكايىها اعتماد كرد، به آنها تكيه كرد، آنها را دوست خود فرض كرد، ماجراى 28 مرداد پيش آمد كه محل كودتا در اختيار آمريكايىها قرار گرفت و عامل كودتا با چمدان پُر پول آمد تهران و پول قسمت كرد بين اراذل و اوباش كه كودتا را راه بيندازد؛ آمريكايى بود. تدبير كار را خودشان هم اعتراف كردند، اقرار كردند. بعد هم حكومت ظالمانهى پهلوى را سالهاى متمادى بر اين كشور مسلط كردند، ساواك تشكيل دادند، مبارزان را به زنجير كشيدند، شكنجه كردند؛ اين مال آن دوره است. بعد از انقلاب هم در برههاى مسئولين كشور روى خوشبينىهاى خود به اينها اعتماد كردند، از آن طرف، سياست دولت آمريكا، ايران را در محور شرارت قرار داد. مظهر شرارت شماييد؛ شما هستيد كه در دنيا داريد شرارت ميكنيد، جنگ راه مىاندازيد، ملتها را ميچاپيد، از رژيم صهيونيستى حمايت ميكنيد، ملتهاى به پاخاسته را در اين ماجراى بيدارى اسلامى تا هر جا كه بتوانيد دچار سركوب میكنيد و به استضعاف میكشيد و بين آنها اختلاف مىاندازيد؛ شرارت متعلق به شماست؛ شأن شماست. ملت ايران را متهم كردند به شرارت؛ اهانت بزرگ. هر جا به اينها اعتماد شد، اينها اين جورى حركت كردند. بايد حُسن نيت نشان بدهند. عنوان مذاكره، پيشنهاد مذاكره با فشار سازگار نيست؛ راه فشار با راه مذاكره دوتاست؛ امكان ندارد كه ملت ايران قبول بكند كه زير چكمهى فشار، زير تهديد بيايد با طرف تهديد كننده و فشار آورنده مذاكره كند. مذاكره كنيم كه چى؟ كه چه بشود؟
امروز ملت ايران بيدار است. چهرهى آمريكا نه فقط در ايران، در منطقه شناخته شده است؛ ملتها به آمريكا سوء ظن دارند و اين سوء ظن قرائن متعددى براى آنها دارد؛ ملت ايران هم دست آمريكا را خوانده است، ميفهمد كه مقصود آنها چيست؛ ملت بيدار است. امروز اگر كسانى بخواهند سلطهى آمريكا را مجدداً در اين كشور بر قرار كنند، بخواهند از منافع ملى، از پيشرفت علمى، از حركت مستقل صرفنظر كنند براى خاطر رضايت آمريكا، ملت گريبان اينها را خواهد گرفت؛ بنده هم اگر بخواهم بر خلاف اين حركت عمومى و خواست عمومى حركت كنم، ملت اعتراض خواهد كرد؛ معلوم است. همهى مسئولين موظفند منافع ملى را رعايت كنند؛ استقلال ملى را رعايت كنند؛ آبروى ملت ايران را حفظ كنند.
ما با كشورهايى كه حركت توطئهآميز عليه ايران نداشتند و ندارند، مذاكره كرديم، قرار داد بستيم، ارتباط برقرار كرديم؛ ملت ايران اهل مسالمت است؛ ملت ايران اهل حلم است؛ وحدت ملت ايران در خدمت منافع عمومى بشريت است؛ امروز آنچه كه ملت ايران انجام ميدهد براى منافع ملى، براى منافع امت اسلامى و براى منافع بشريت است. و بدون ترديد كمك الهى پشت سر ملت ايران است. مردم ايران با اين بصيرت، با اين عزم راسخ، با اين ايستادگىاى كه در اين راه روشن خود نشان دادند و انشاءالله هميشه اين را دنبال خواهند كرد، خواهد توانست نه فقط ملت ايران را، انشاءالله امت اسلامى را به اوج قلهى افتخار برسانند. راهش اين است كه اين بصيرت را حفظ كنيم؛ راهش اين است كه اتحاد خودمان را حفظ كنيم؛ راهش اين است كه مسئولين كشور مصالح كشور را حفظ كنند. اين بداخلاقىهايى كه ديده مىشود در برخى از عرصهها و صحنهها از بعضى از مسئولين كشور - كه من حالا در آينده خواهم پرداخت به اين بداخلاقىها انشاءاللّه؛ با مردم حرف خواهم زد - اين بداخلاقىها را بگذارند كنار. ملت يك دل است، مصمم است، فعال است. اگر اختلاف نظرى هم در مسائل گوناگون در ميان ملت وجود داشته باشد، در مقابل دشمن، در مقابل استكبار، در مقابل كسانى كه كمر به ريشهكنى اين ملت و اين نظام بستهاند، همهى مسئولين و آحاد ملت با هم همدستند؛ هيچ اختلافى در اين جهت بين آحاد ملت وجود ندارد. 19/11/1391»