شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۵ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۳

اختلاص 123میلیاردی از زبان رفیق دوست

«ماشین آقا دم در ایستاده بود، گفتم خدمت آقا بگویید حاج محسن می​خواهد در دو ثانیه دو کلمه به شما بگوید. آقا گفته بودند: «این دو کلمه چیست؟» خدمتشان رسیدم و گفتم: متشکرم، خیلی مردی...»
کد خبر : ۱۴۲۶۷۶
صراط:کتاب «برای تاریخ می گویم» خاطرات محسن رفیقدوست از دهه اول انقلاب و جنگ تحمیلی به قلم سعید علامیان که در ۴۷۰ صفحه منتشر شده، حواشی جالبی داشته که از آن جمله برخی روایت های خاص راوی از اتفاقات دهه مورد اشاره است.

این خاطرات از مقطع ورود حضرت امام(ره) در ۱۲ بهمن که رفیق دوست راننده بلیزر امام(ره) بود، آغاز و در ادامه حوادث دهه اول انقلاب و جنگ تحمیلی از زبان او نقل می شود. رفیقدوست به این دلیل که پایه گذار سپاه است و بعد از آن مسئول تدارکات جنگ بوده، به عنوان یکی از شخصیت های مهم در این ایام به حساب می آید. مهمترین فعالیت رفیقدوست به زمانی بازمی گردد که به عنوان مسئول تدارکات سپاه در طی جنگ تحمیلی خدمت می کند. علامیان نگارش این خاطرات را از سال ۸۷ آغاز کرده و ساختار کتاب براساس پرسش هایی است که نویسنده از رفیقدوست پرسیده و این سؤالات بر اساس توالی زمانی انتخاب شده است.

ناشر کتاب معتقد است بسیاری از ناگفته ها در این اثر بازگو شده است. بسیاری از پرسش هایی که در آن زمان وجود داشته و تاکنون مطرح نشده است، در گفت وگو با رفیق دوست آمده که وی پاسخ های مستدل و صریحی را به رویدادهای تاریخی داشته است.

به گزارش خبرآنلاین، در بخشی از کتاب زمانی که رفیق دوست به نامه ارسالی به بانک مرکزی در ۲۹ خرداد ۱۳۶۱ برای در اختیار قراردادن ۵۰۰هزار دلار به برادرش جهت تدارک نیروهای اعزامی به سوریه به منظور جنگ با صهیونیزم اشاره می​کند، ماجرای پرونده ۱۲۳ میلیارد اختلاس در بانک صادرات مطرح می​شود که رفیق دوست توضیحاتی درباره آن پرونده ارائه می​دهد که گزیده​ای از این اظهارات را در ادامه می​خوانید:

«در آن داستان عجیب و غریب ۱۲۳ میلیاردی که به من و فامیل رفیق​دوست خیلی ظلم شد، اصلا ۱۲۳ میلیارد وجود خارجی نداشت. پرونده​ای ساختند که به شخص بنده مربوط نبود، ولی مرا نشانه گرفته بود و هدفش من بودم. مجموعه چهار حساب در ظرف ده ماه ۱۲۳ میلیارد تومان گردش مالی داشته که آن را متبلور کرده و عنوان اختلاس داده بودند. از این مبلغ ۱۱۹ میلیارد تومان گردش حساب مربوط به فاضل خداداد و کسی به نام بهروز یارخدایی بوده. و حساب برادر من ۴ میلیارد گردش داشته و سودی که به آن تعلق می​گرفته ۲۰ میلیون تومان بوده است. برادرم وقتی از طریق من متوجه می​شود که خداداد از نام رفیق دوست سوء استفاده کرده، قبل از آنکه پرونده ساخته شود این ۲۰ میلیون تومان را به بانک ریخته و تسویه کرده بود.

...سر این جریان خیلی آزرده بودم. در صدور حکم آقا برای تمدید مسئولیت بنیاد هم تاخیر شده بود. و با اینکه به عنوان مطلع و نه متهم به دادگاه می​رفتم، فشارهای رسانه​ای روی من زیاد بود. هر روز می​نوشتند ۱۲۳ میلیارد تومان چند دست کت و شلوار می​شود، چند پرس چلو کباب می​شود. یادم هست صبح ۵شنبه​ای به مجلس رفتم. آقای ناطق نوری رییس مجلس بود. ایشان جلسه ای داشت، صبر نکردم. وارد اتاقش شدم و بی مقدمه سر او داد زدم: «این چه وضعی است که تا چنین اتفاقی می افتد، کت و شلواری ها کتشان را بالا می گیرند و روحانیون هم عبایشان را بالا می گیرند. این بلایی است که سر خودتان هم می آورند.»
بعد از کلی داد و بیداد از آنجا بیرون آمدم. و یکراست به دفتر آقای هاشمی رفسنجانی رفتم. وقتی وارد دفتر ایشان شدم، قبل از اینکه حرف بزنم، آقای هاشمی شروع کرد که این چه ظلمی است دارند می​کنند و از این حرف​ها. من فقط ایستادم و او را نگاه کردم. توی دلم گفتم: «ای زرنگ تر از همه روزگار». و بیرون آمدم.

یک لحظه از خودم بدم آمد. به خودم گفتم تو چرا به جای خدا به بنده های خدا متوسل می​شوی؟ خدا که از حال تو خبر دارد، پس بگذار هرچه می خواهد بشود، بشود. خیلی عجیب بود، همان روز آقا دستور دادند، حکم من صادر بشود که در جو آن روز بسیار اثرگذار بود. من همیشه از قبل وقت می گرفتم ولی آنروز بدون وقت قبلی به بیت رفتم. به آقای محمدی گلپایگانی گفتم: می‌خواهم دو کلمه با آقا صحبت کنم. ایشان گفت: آقا الان جلسه مهمی دارند. و بعد از آن هم قرار است جایی بروند. فکر نمی​کنم وقت بشود.
ماشین آقا دم در ایستاده بود، گفتم خدمت آقا بگویید حاج محسن می​خواهد در دو ثانیه دو کلمه به شما بگوید. آقا گفته بودند: «این دو کلمه چیست؟» خدمتشان رسیدم و گفتم: متشکرم، خیلی مردی.
دستشان را بوسیدم، خواستم برگردم. آقا صدایم کردند و فرمودند: «حاج محسن این قضیه را چگونه دیدی؟» گفتم: آقا امتحان الهی بود. گفتند: «به لطف خدا شما از آن سرافراز بیرون آمدید.»

بنابراین گزارش، در پاورقی این بخش از اظهارات رفیق دوست آمده: «آقای رفیق​دوست، جزئیات مفصلی را درباره این ماجرا، برای نگارنده نقل کرد که بر سیاسی بودن این پرونده دلالت می​کرد. ایشان همچنین اسناد و نامه​های ارسال شده دادستان و رییس وقت قوه قضائیه را نشانم داد که به آزادی مرتضی رفیق دوست منجر شده است. این بخش به دلیل غیرمرتبط بودن با مقطع تاریخی مورد نظر این کتاب، حذف و به نوشتاری دیگر موکول شد.»
منبع: الف