صراط: همزمان با دور جدید مذاکرات هسته ای ژنو، کمیته صیانت از منافع ایران در بیانیه ای تحلیلی 12 تذکر پیرامون مذاکرات پیش رو را خطاب به تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان منتشر کرد.
متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:
باسمه تعالی
با عنایت به مذاکرات جاری در ژنو و با توجه به اخبار و تحلیل هایی که حکایت از قرار گرفتن تمامی تخم مرغ های دولت در سبد مذاکرات و نیاز مبرم به دستیابی به یک توافق وجود دارد، باید توجه داشت آنچه برای نمایندگان کنونی ایران در مذاکرات با نمایندگان شش کشور باید اهمیت و اصالت داشته باشد، نه رسیدن به توافق به هر شکل ممکن، بلکه حفظ و صیانت از منافع ملی در راه رسیدن به توافق است. مذاکرات هستهای نمایندگان جمهوری اسلامی در شرایط فعلی حاوی الزاماتی است که تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی باید به آن توجه کنند و افکار عمومی نیز نسبت به آن حساسیت داشته باشند.
بر همین مبنا کمیته صیانت از منافع ایران 12 تذکر اصلی و چارچوبی که نمایندگان ایران باید آن را سرلوحه کار خویش قرار دهند را به شرح زیر بیان می دارد:
1- نمایندگان جمهوری اسلامی اصول مذاکره را رعایت کنند
خوب است تیم مذاکره کننده و مسئولین محترم دولت، برخی اصول و روشهای مذاکره را از طرف های مقابل بیاموزند. برای مثال در شرایطی که در آستانه مذاکرات، هزاران کارگر اروپایی در خیابان ها به تظاهرات می پردازند و دولت های بدهکار اروپایی با در پیش گرفتن سیاست های ریاضت اقتصادی، حداقل تا چند سال آینده راهی برای برون رفت از مشکلات نمی یابند، همچنین بحران و بدهی در دولت آمریکا به جایی می رسد که رسما 14 روز تعطیل می شود و کارگران و کارمندان را به مرخصی بدون حقوق اجباری می فرستد، ولی هیچ پالس منفی از مسئولین دول غربی در آستانه مذاکرات در رابطه با شرایط کشورهاشان نمی توان یافت.
لذا این جفا به شرایط کشور و حقوق ملت است اگر یک روز قبل از مذاکرات ریاست محترم جمهور در اظهاراتی از خالی بودن خزانه سخن بگوید، اعلام کسری شدید بودجه و استیصال از پرداخت یارانه ها بشود، یک وزیر در صفحه فیس بوکاش از نداشتن 40 هزار تومان کرایه حمل و نقل ماهیانه خانمی سخن بگوید که همسرش مدرک دکترا دارد، یک وزیر بگوید تا تحریمها برداشته نشود من هیچ برنامه بلند مدتی برای مدیریت نفت و پتروشیمی کشور ندارم و تهدید به استعفا کند و نهایتا اینکه شتابزدگی و رفتار عجولانه در باب از سرگیری مذاکرات، یا اقدام تامل برانگیز حذف سخن رئیس جمهور مبنی بر خوشبین نبودن نسبت به طرف غربی از سایت ریاست جمهوری، کار را به جایی برساند که طرف غربی و مخصوصاً آمریکا علت اشتیاق دولت جدید برای مذاکرات را تأثیر گذار بودن تحریمها دانسته و آمادگی دولت ایران برای امتیازدهی و عقبنشینی را نتیجه بگیرد.
به نظر میرسد برای کسانی که میخواهند از حقوق مردم پاسداری کنند، اولین اصل این است که بیاموزند خود را در برابر دشمنِ زیاده خواه، ضعیف و محتاج دستیابی به توافق جلوه ندهند و دعواهای سیاسی داخلی موجب ارائه تصویر سیاه و بحران زده از کشور و در خطر قرار گرفتن منافع ملی نشود.
2- دولت، کاسبان مذاکره و رابطه با آمریکا را طرد نماید
رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار با فرماندهان بسیج اشاره کردند که بنده در جزئیات مذاکرات مداخله نمیکنم؛ شبیه چنین عبارتی پیش از این هم در سخنان رهبری با انتقاد از برخی رفتارهای نابجا صورت گرفته بود. بنابراین نسبت دادن هماهنگی صددرصدی رفتارهای تیم مذاکره کننده با رهبری که به عنوان اهرمی برای ساکت کردن منتقدین به حساب می آید، ادعایی غیر واقعی است. لذا اعتماد به تیم مذاکره کننده و غیرسازشکار دانستن آنها به مثابه بچه های انقلاب به معنای چشم و گوش بستن و برنشماردن نقاط ضعف و کمتوجهیها و ضعف کارشناسی نیست.
از همین رو در حالی که با خارج شدن پرونده هستهای از شورای عالی امنیت ملی به عنوان نماد خرد جمعی نظام در حوزه امنیت ملی باب مشورت برای دولت بسته شده، دولت باید از نقد و بررسی کیفیت مذاکرات هستهای در محافل مختلف دانشجویی و نخبگانی، نه تنها به عنوان یک نگرانی واقعی و طبیعی، بلکه به عنوان یک یاری دهنده و رصدگر هوشیار در صیانت از اهداف و مصالح کشور و پشتیبان امتیازگیری در میز مذاکره استفاده ببرد. اگر به راستی مشکلی در مذاکرات وجود نداشته باشد، به طور مکرر برچسب تندروی زدن به منتقدین، همصدا خواندن آنان با اسرائیل و هزینه کردن از رهبری وجهی نخواهد داشت.
در همین راستا، تن دادن دولت برخاسته از رأی مردم به فشار و لابیگری اقلیتی تاجر و سرمایه دار یا طرفدار سرمایهداری که در پس اخبار مذاکرات و وعده حل مشکلات مردم، خواب تأسیس اتاق بازرگانی ایران و آمریکا را میبینند و باذوق زدگی چنان از تجارت جهانی و گشوده شدن درب های واردات سخن گفته و مقاله مینویسند که شکی برای دلسوزان انقلاب باقی نمیگذارند که در صورت تحقق رؤیاهایشان چه بلایی را سر تولیدکنندگان و کشاورزان ایرانی خواهند آورد، مایه نگرانی است. لذا لازم است دولت محترم به گونه ای عمل نکند که تجارتپیشگان و کاسبان واقعی تحریم، کاسبان مذاکره و رابطه با آمریکا برندگان نهایی مذاکرات بشوند و خدای ناکرده در پایان مذاکرات نه چرخ سانتریفیوژها بچرخد و نه چرخ کارخانه ها و زندگی مردم.
3- دولت باید از اشتباه سعد آباد و تقسیم کار طرف های غربی درس بگیرد
آنچه تیم مذاکره کننده باید از آن به خوبی درس گرفته باشند، روزهای تلخ مذاکرات سال 1382(2003) است. روزهایی که هنوز پرونده ایران در شورای حکام آژانس انرژی اتمی بود و آمریکا تمام تلاشاش را می کرد که با تهدید انتقال پرونده ایران به شورای امنیت از ایران امتیاز بگیرد و دنیا را برای تحریمهای جدی علیه ایران آماده کند. آن روزها نقش پلیس بد به آمریکا تعلق گرفته بود و نقش پلیس خوب به تروئیکا (سه کشور اروپایی) که ظاهراً خود را مخالف سیاستهای آمریکا جلوه می دادند و با وجهه دلسوزی به ایران آمدند تا مسئولان ایرانی را مجاب کنند که در صورت انجام توافق از انتقال پرونده ایران به شورای امنیت توسط آمریکا جلوگیری خواهند کرد. همین تقسیم نقش باعث شد به پیشنهاد تروئیکا توافقنامه سعدآباد و پروتکل الحاقی و واگذاری بسیاری از امتیازات دیگر از طرف مسئولان ایرانی پذیرفته بشود که بعدها بزرگترین اشتباه و عقب نشینی در سیر پرونده هسته ای قلمداد شد. هماکنون نیز دوباره ممکن است همین تقسیم کار برای تحمیل توافقنامههای استعماری دیگر که استقلال کشور را زیر سوال می برد، صورت بگیرد، و آمریکای این بار نقش پلیس بد را به فرانسه داده باشد.
دل خوش کردن به مذاکره با آمریکا و لبخندهای مقطعی و دستکش مخملی حاوی دست چدنی او، فراموش کردن آمریکا به مثابه عامل اصلی عدم به نتیجه نرسیدن مذاکرات، نقض حقوق ملت و رأس نظام سلطه و توهم امکان تفکیک رژیم اشغالگر قدس از آمریکا اشتباه محاسباتی آشکار، ساده اندیشی و به دور از واقع بینی است.
4- باید تحریم ها و مطالبات و امتیازات را اصلی- فرعی کرد
آنچه هم اکنون مورد مطالبه مردم است و بیشترین تأثیر را روی اقتصاد کشور گذاشته است، تحریم های استراتژیک یعنی تحریم بانکی، تحریم فروش نفت، و تحریم کشتیرانی -به ترتیب اهمیت- هستند. گرفتن امتیازات مقطعی، کم اهمیت و کم اثر نظیر لغو تحریم طلا و فلزات گرانبها (که قابل دور زدن در شرایط تحریم نیز هستند)، استرداد بخش اندکی از اموال و پولهای بلوکه شده -آن هم تنها پول های مربوط به فروش نفت-، لغو تحریمهای فناوری و پتروشیمی، و از همه مبهمتر و موهومتر، توقف یا تأخیر در تصویب تحریمهای آتی، دور از واقعبینی و محاسبه گری عقلانی است.
این امتیازات کم اثر و کم ارزش نباید با خرج کردن گام های مهمی مثل توقف یا تحقیقاتی کردن مراکز اصلی هسته ای مثل فردو (که تحقیقاتی کردن آن به معنای از بین بردن تجهیزات و انتقال از سطح صنعتی به سطح محدود، و در واقع بدتر از تعلیق است) یا تعطیلی آب سنگین اراک، تبدیل اورانیوم غنیشده به اکسید یا خرج کردن برگ برنده تعلیق غنی سازی بیست در صد در ابتدا همراه باشد.
5- گامهای اعتمادسازی طرفین باید متوازن باشد
اگر رفتاری صورت بگیرد که طرفهای غربی احساس کنند مسئولین کشور، چاره حل تمام مشکلات را در سیاست خارجی می بینند و به مذاکرات نیاز دارند، چنانکه روزهای گذشته در اظهار نظرهای مقامات بلندپایه غربی، رسانهها و کانون تفکرهای سیاسی و نظامیشان نمود یافت، طبعاً به فرسایشی کردن مذاکرات و خرید زمان برای امتیازگیری بیشتر از یک سو و بالا بردن سقف مطالبات خود از سویی دیگر دست خواهند زد. طبیعی است در چنین شرایطی به هیچ وجه مذاکرات متوازن و برابر به پیش نخواهد رفت و طرف غربی در ازای آب نبات تحریمهای درجه 3 و حاشیه ای، طلب درّ موارد درجه یک هستهای می کند. لذا همانگونه که در بند قبل نیز گفته شد گام های طرفین باید به شکلی متوازن برداشته شود به گونه ای که اگر طرف غربی در گام نخست از پایین آوردن سطح غنیسازی به عنوان اصل بنیادین برای اعتمادسازی سخن می گوید، طرف ایرانی نیز از لغو یا حداقل تعلیق تحریمهای بانکی و نفتی به عنوان کانونیترین نقطه تحریم ها در گام نخست سخن بگوید.
متاسفانه شواهد موجود از روند مذاکرات و آنچه تاکنون از مذاکرات اخیر در ژنو رسانه ای شده، گویای آن است که طرف غربی علاوه بر این که حاضر نیست حتی صحبت از لغو تحریم های بانکی و نفتی به عنوان شاکله اصلی تحریمها در گام دوم و نهایی به میان بیاورد، با نمایندگان کشورمان بر سر تعلیق غنی سازی 20 درصد، کاهش تعداد سانتریفیوژها، اکسید بی اثر کردن اورانیوم 20 درصد، افزایش بازرسی ها و تعیین سقف برای انباشت اورانیوم 5 درصد در همان گام های اول و دوم به توافق رسیده است و محل اختلاف به جز برخی حواشی، توقف تکمیل رآکتور آب سنگین اراک بوده است که همگی را در گام اول اعتماد سازی از ایران طلب کرده است. این در حالی است که طرف غربی در گام اول تنها کاهش برخی تحریمهای حاشیهای همچون واردات خودرو و اجازه دسترسی به پولهای نفت بلوکه شده -آن هم به مبلغ تنها چند میلیارد دلار- و از همه مضحکتر تعلیق یا تأخیر تصویب تحریمهای آتی را به میان گذاشته است.
توجه به منافع آنی سیاسی و نمایش بهتر شدن وضع اقتصاد با مذاکره و بیتوجهی به منافع میان مدت و بلندمدت و پذیرش تعهدات هزینهزا برای کشور بدون دستاورد عینی، ورطهای است که مذاکره کنندگان و مسئولین دولت باید از افتادن در آن اجتناب کنند.
6- تضمین طرف غربی برای برداشته شدن تحریم ها چیست؟
باید توجه کرد که تحریم هایی که از منظر طرف مقابل صورتی حقوقی و قانونی یافته است، به آسانی لغو شدنی نیست. اولاً که با لغو هر یک از تحریم های اصلی، ساختمان به هم پیوسته تحریم های مالی، تجاری و اطلاعاتی فرومی ریزد. ثانیاً تحریم ها از منظر طرف مقابل قانون هستند و بدون تغییر قانون تغییر نمیکنند. تجربه عدم لغو تحریمهای پابرجای قانونی در کشورها نظیر تحریمهای جنگ جهانی دوم علیه آلمان، ایتالیا و ژاپن به ویژه در بخش مرتبط به گسترش تسلیحاتی بعد از گذشت سالها، تحریمهای تکنولوژی علیه روسیه بعد از فروپاشی شوروی، برخی تحریمها علیه چین به خاطر جنگ کره در سالهای دهه 50 میلادی، بقای تحریمهای تصویب شده علیه عراق در فاصله سالهای 1988 تا 2003 و تحریمهای لیبی با وجود فروپاشی نظام گذشته آن دو کشور، نشان دهنده عدم لغو اساسی تحریمهاست. تجربه تحریمهای لغو نشده کشور خودمان مثل تحریم های مربوط به فتح لانه جاسوسی با وجود بیانیه الجزایر، و تحریم های مربوط به جنگ با وجود پذیرش قطعنامه، نمونهای از تجربه ما در عدم لغو تحریمهاست. شرط لغو تحریمهای مصوب شورای امنیت نیز تعطیلی کامل برنامه هسته ای کشور است، که تحقق آن منوط به لگدمال شدن عزت ملی و حقوق نسل فعلی و نسلهای آینده است. لذا این سوال مطرح میشود که آیا نگاه تیم مذاکره کننده ایرانی به لغو تحریمها واقعبینانه است و تضمین مناسب و به جایی برای لغو تحریمها جهت جلوگیری از تکرار تجربیات تلخ پیش گفته گرفته خواهد شد؟
7- کوتاه آمدن از خط قرمز چرخه کامل سوخت، پذیرفتنی نیست
چرخه کامل سوخت بومی و به رسمیت شناخته شدن حقوق هستهای ملت، مسئله مهم و قانونی است که طبق ماده چهارNPT باید مورد تصریح طرفهای غربی قرار بگیرد. این امر مورد تأکید مردم و رهبری نیز میباشد، چنانکه همین نظر صریح ایشان که در سخنرانی نوروزی حرم رضوی نیز به آن تأکید کردند، در زنجیره انسانی فردو، با شعارهای «چرخه کامل سوخت / حق مسلم ماست»، «چرخه کامل سوخت / خواسته ملت ماست»، «چرخه کامل سوخت / خطوط قرمز ماست»، «فردو بدون صنعت / نقض حقوق ملت»، «فردوی تحقیقاتی / نمیخوایم نمیخوایم»، از جانب دانشجویان تکرار شد.
توسعه چرخه سوخت، امری مهم و بر اساس بخش دوم بند ب از ماده 135 برنامه پنج ساله پنجم توسعه کشور تکلیفی قانونی است. نیاز به غنی سازی با غنای بالا برای تولید 20 هزار مگاوات از برق مورد نیاز کشور (به عنوان تکلیف قانونی دیگر)، راهاندازی رآکتورهای متعدد هستهای بر اساس بخش سوم تا ششم بند ب ماده 135، موتور کوچک اتمی برای حضور در آبهای آزادِ و زیردریایی اتمی، تولید بیش از پیش رادیودارو (با توجه به نیاز کشور که امکان صدور آن به منطقه غرب آسیا چرخ صنعت کشور را فعال می کند)، وکاربرد پرتوداروها در کشاورزی و پزشکی، نیازهای مبرمی است که عقب نشینی از آنها، نه تنها چرخیدن چرخ سانتریفیوژها که چرخیدن چرخ صنعت و زندگی مردم را در میان مدت با مشکلات جدی مواجه می کند.
کوتاه آمدن از این خطوط قرمز در قبال مواردی بدون اثر حقوقی مثل احترام گذاشتن به حقوق هسته ای به جای به رسمیت شناختن آن (به معنای اجازه دادن غرب به داشتن چند آبشار شامل تعداد محدودی سانتریفیوژ، یا غنی سازی بدون چرخه سوخت یا غنی سازی مشروط) خواسته ملت ایران از مذاکرات نمی باشد و نمایندگان این ملت باید در برابر فریب بیگانگان هوشیار باشند، و از انجام اظهارات و اقدامات ناامید کننده برای داخل و امیدآفرین برای طرف غربی خودداری کنند.
همچنین لزوم شفاف کردن خطوط قرمز ایران توسط تیم مذاکره کننده کشورمان، در شرایطی که برخی اظهارات موجب نگرانی نسبت به جابجایی خطوط قرمز، و معرفی خطوط قرمز جعلی به جای خطوط قرمز واقعی است، امری ضروری به نظر می رسد.
8- دولت باید از سایر پتانسیل های کشور در دیپلماسی استفاده کند
دولت اوباما و کشورهای اروپایی در حالی وارد توافق با ایران شدهاند که از تمامی پتانسیلهای داخلی برای تحت فشار قرار دادن ایران استفاده می کنند. به عنوان نمونه، دولت اوباما از طرفی از ظرفیت همراهان دموکرات خود در کنگره استفاده میکند که جاده صاف کن تصمیمات وی هستند، از طرفی از ظرفیت مخالفان وی و جمهوریخواهان کنگره که با تصویب تحریمهای سختتر، دست تیم آمریکایی را برای اعمال فشار بیشتر و مانور بهتر در این زمینه باز میکنند، از طرفی از ظرفیت منتقدین و مخالفان داخلی اوباما که نقش پلیس بد را بازی کرده و تلاش ظاهری وی برای توافق با ایران را محکوم می کنند تا جلوی امتیاز دادن های بیشتر از طرف آمریکا را بگیرند.
این در حالیست که دولت مردان ما نه تنها هیچ استفاده ای از این ظرفیت ها، و از جمله ظرفیت قانونگذاری مجلس و توان آن برای خط و مرز قرار دادن در عقب نشینیهای هستهای نمی کنند، حتی محتوای مذاکرات از نمایندگان نیز مخفی میشود. نه تنها تکلیف نمایندگان است که بهصورت کنشگران فعال با تصویب قوانین الزام آور به صحنه مذاکرات هسته ای ورود کنند و تیم مذاکره کننده را در دفاع از حقوق هسته ای ملت همراهی کنند و جلوی هرگونه عبور از خطوط قرمز و عقب نشینی را بگیرند، بلکه باید به شکلگیری سایر جریانات انتقادی در کشور نیز کمک کرد؛ چرا که در نگاه کلان باعث پایین آوردن مطالبات طرف های غربی از نمایندگان ایرانی می شود. لذا برخورد تهدیدمحور و امنیتی با نمایندگان ملت و گروههای مردمی و دانشجویی، که با پروپاگاندای رسانهای علیه منتقدان نیز همراه است، نه تنها کمکی به این روند نخواهد کرد که دست تیم مذاکره کننده را خالی مینماید.
9- لزوم هوشیاری نسبت به دو فریب بزرگی که غربی ها ممکن است از آن بهره ببرند
مسئولین ایرانی اولاً باید هوشیار باشند که طرف غربی به شدت در صدد خواهد بود امتیازات حداقلی که در مذاکرات می دهد، برگشت پذیر باشد تا در هر زمانی که اراده کرد، مسیر طی شده را به عقب بازگرداند و شرایط را به نقطه اول برساند، و یا امتیازهایی صوری بدون نتیجه عینی را روی میز بگذارد. در مقابل از طرف ایرانی مطالبه گام هایی را دارد که در صورت انجام، دیگر هیچ مسیری برای برگشت و گروکشی وجود نداشته باشد.
تن دادن به تعهدات برگشت ناپذیر یا با برگشتپذیری هزینهزا و ایجاد کننده رویه حقوقی قابل سوء استفاده دشمن (نظیر تعلیق داوطلبانه فعالیت های هستهای ده سال پیش که منجر به افتادن بهانه به دست دشمن برای ایجاد اجماع در موقع لغو آن توسط ایران و ارجاع پرونده به شورای امنیت شد) نمونه ای از موارد اشتباه است. انجام موارد برگشتناپذیر یا برگشتپذیر بسیار سخت مثل تحقیقاتی کردن مراکز هستهای، تبدیل اورانیوم غنیشده به پودر و در مرحله پایینتر میله سوخت، اشتباه استراتژیک است. به ویژه در شرایطی که طرف مقابل دست به لغو تحریم ها نزده و فقط بخشهایی جزئی از دارایی های بلوکه شده را آزاد میکند که بخش عمدهای از آن نیز به صورت پول نقد به دست ما نخواهد رسید.
اما در رابطه با دومین فریب دشمن؛ اشتباهی که در مذاکرات سعدآباد از جانب ما رخ داد این بود که در برابر تعهداتی که انجام دادیم -به تأیید کتاب خاطرات آقای روحانی و همچنین کتاب خاطرات آقای البرادعی- هیچ تضمینی برای همان معدود تعهداتی که غربی ها داده بودند، نگرفتیم و به تعبیر جک استراو -وزیر خارجه وقت انگلیس- میوه اشغال عراق و افغانستان در تهران چیده شد. یعنی پس از دوسال آنها هیچکدام از وعده هایی که داده بودند را عملی نکردند و ما هیچ ابزاری برای مطالبه و پیگیری نداشتیم. این اتفاق ممکن است در مورد وعدههای مبهمی که هماکنون غربیها خواهند داد نیز رخ بدهد. ضمن آنکه حتماً مسئولین ایرانی می دانند هرگونه سرباز زدن طرفهای غربی از انجام دادن تعهداتشان مانند عدم انجام تعهدات سعدآباد یا سرباز زدن از بیانیه 3 جانبه تهران یا رد تعهدات مدالیته 2007 در نهادهای وابسته و غیرمستقلی چون شورای امنیت یا شورای حکام آژانس امری طبیعی تلقی خواهد شد، ولی هرگونه رفتار ایران چون شکستن تعلیق مراکز هستهای در یک اقدام طبیعی بعد از عهدشکنی غربی ها، از جانب نهادهای به ظاهر مستقل وابسته به غرب به شدت محکوم و همراه با قطعنامه ها و تحریمهای جدید خواهد بود. لذا بدیهی است باید در توافقات امتیازاتی از طرف مقابل گرفت که عینی و ملموس و دارای زمانبندی روشن برای اجرا و به همراه ضمانت اجرای مشخص باشد.
10- با وجود آرمیتا رضایی و علیرضا احمدی روشن، معنای پذیرش پروتکل استعماری الحاقی چیست؟
پروتکل الحاقی که با نقش آفرینی مستقیم آمریکا (1997) و ابرقدرتهای هسته ای بوجود آمد و قرار بود پیوستن به آن یک اقدام داوطلبانه باشد، رسماً تبدیل به اهرم فشاری شد که به اجبار، کشورهایی که در مسیر هستهای شدن قرار گرفتهاند را به زانو در بیاورند و با نظارت بیسابقه بر تأسیسات زیر زمینی و محدودیتهای گسترده و آنچه حتی کارشناسان دیپلماسی و حقوق معاهدات، جاسوسی بیسابقه میخوانند، از پیوستن کشورهای جدید به جمع هستهایها و برون رفت آنها از وابستگی در چرخه سوخت جلوگیری کنند.
بررسی تجربه تلخ بعضی کشورها مثل لیبی در دادن امتیازهای هستهای وابستهساز به خوبی نشانگر آن است که پروتکل به مثابه امری وابستهساز، مخل امنیت ملی، ایجاد کننده امکان دخالت دشمن در کشور و جاسوسی گسترده اطلاعات مهم کشور از جمله عرصه نظامی و فلجکننده فرآیند تکمیل چرخه هستهای کشور است و در مورد لیبی و بسیاری دیگر از کشورها به معنی خداحافظی رسمی با هستهای شدن بود. ابرقدرتها معاهدهای را وضع کرده اند که رسماً ابزار فشار با ظاهری محترمانه برای محروم کردن جهان سوم و کشورهای مستضعف از حقوق رسمی هستهای است. در واقع به نظر میرسد دو راه برای خداحافظی با هستهای شدن وجود دارد. یکی راه کوتاه مدت که همان تعلیق است و دیگری که وجهه و ظاهر خوش رنگ و لعابتری دارد پذیرش پروتکل الحاقی است.
شاید اشتباه صورت گرفته در مذاکرات سعد آباد در پذیرش داوطلبانه پروتکل الحاقی را قبل از لو رفتن وسیع اطلاعات تاسیسات هستهای و خراب کاری ها و ترور بزرگانی چون احمدی روشن، شهریاری، علیمحمدی و رضایی نژاد بتوان به سختی در قالب بیتجربگی و ضرورت بالارفتن سطح فکر و تحلیل مردم و مسئولین با اقدامی غلط، قابل توجیه دانست، ولی بعد از رخدادهای تلخ مذکور و در شرایطی که آژانس برای لو رفتن همان اطلاعات ارائه شده در سطح ان پی تی به یک عذرخواهی ساده قناعت می کند، ارائه این سطح از اطلاعات در قالب پروتکل الحاقی -که در سخنان مقامات رسمی مذاکره کننده چون آقای عراقچی در آخرین گامهای مذاکرات آمده- را بدون شک باید یکی از اشتباهاتی قلمداد کرد که غیر قابل فهم و غیرقابل توجیه است.
باید توجه کرد دستاوردهای بیبدیل و عظیم هستهای کشور با هزینه های بسیار اقتصادی و انسانی مثل فداشدن مهمترین دانشمندان کشور و شهادت تعداد قابل توجهی از مردم در شرایط تحریم صورت گرفته است و با تصمیمهای دفعی و مقطعی و بدون توجه به آثار بلندمدت و هزینههای داده شده ممکن است همه آنچه را که شهدای هستهای شبانهروزی برای آن تلاش کردهاند یکجا از کف داد
11- توافق نامه اخیر ایران و آژانس مصداق یک اقدام نابجای دیگر است
ایران و آژانس حدود ده روز پیش سند همکاری دوجانبه مشترکی امضا کردند که به نظر قابل تأمل میرسید. اولین نکته اینکه طرف غربی ظاهرا با نگرانی از گرفتار شدن پروتکل در پیچ و خم مجلس شورای اسلامی، در صورت پذیرش دولتیها، دست به درخواست مطالبات رده بالایی زده که در بسیاری از موارد تعهداتی بالاتر از پروتکل برای کشور بوجود می آورد و دادن این امتیازات از جانب ایران قبل از مذاکرات بدون دریافت مابه ازاء عینی اقدامی شتاب زده و غیرکارشناسی بوده است. همچنین با نظر به متن کامل توافقنامه، در مواردی آژانس مطالباتی را مطرح کرده است که چون در مدالیته سال 2007 بسیاری از آنها حل و مختومه اعلام شده بود، نامی جز بهانهتراشی مجدد نمی توان بر آن نهاد و قابل تأمل اینکه این بهانهتراشیها با امضای نماینده ایران به رسمیت شناخته شده است.
به عنوان نمونه در بند اول توافقنامه ایران و آژانس، در مورد معدن گچین سخن به میان آمده است و ایران اجازه بازرسی از آن را می دهد، در حالی که ابهامات راجع به این معدن مدتها پیش در زمان آقای البرادعی بصورت رسمی از طرف آژانس حل شده اعلام شده بود. ضمن اینکه مذاکره همزمان با آژانس و در حین مذاکره با 5+1 اگرچه در ظاهر اقدامی ابتکاری است، ولی در واقع به نظر باز کردن جبهه جدید، بیفایده و اقدام هزینهزایی است که صرفاً موجب می شود امتیازاتی که بخشی از آن میتوانست در سر میز مذاکره اصلی برای دریافت ما به ازاء عینی داده شود، پیشپیش و بدون دریافت هیچ گونه امتیاز متقابل آن هم در نقطهای حاشیهای داده شده است و احتمالاً ما مجبور به دادن امتیازهای بیشتر دوباره در مذاکرات آتی با آژانس و 5+1 به صورت مجزا نیز خواهیم بود.
قابل تأملتر اینکه طبق گزارش رسمی آژانس ایران از مرداد ماه به دلایلی نامعلوم دست به تعطیلی شصت درصد از صنعت هستهای و عدم به کاراندازی هشت هزار سانتریفیوژ و توقف سه ماهه توسعه صنعت هستهای زده است که باید مسئولین دلیل این اقدام مخفیانه را به افکار عمومی توضیح دهند. آنچه از این گزارش میشود فهمید این است که امتیازات اعطایی ایران به غرب نه در پای میز مذاکرات و نه حتی در دیدار با رئیس سازمان آژانس انرژی اتمی بلکه ماهها قبل بدون اطلاع مردم واگذار شده است.
12- دولت باید بحث احتمال خروج ایران از ان پی تی را مطرح کند
تیم مذاکره کنندگان ایران باید برای هرگونه واکنش به سنگاندازی نهایی غربیها و به نتیجه نرسیدن مذاکرات، برنامه روشن و غافلگیر کننده داشته باشند. یعنی باید دقیقا روشن باشد اگر مذاکرات این بار نیز با عهدشکنی غربیها به نتیجه مطلوب ملت نرسید، این دولت می خواهد چه کند؟ به نظر می رسد بعد از تجربه این دور از مذاکرات، یکی از مهمترین سؤالاتی که مردم با آن مواجه خواهند شد، این است که کشور ما در شرایطی که پاداش سالها همکاری با آژانس را با کمرشکنترین تحریمهای تاریخ جهان دریافت کرده است، آیا نیاز به یک تجدید نظر جدی در همکاری با آژانس نمی بیند؟ به عبارتی دیگر یک بازنگری لازم نیست تا از خود بپرسیم اگر ما اکنون عضو ان پی تی نبودیم، چه برخورد دیگری با ما می توانست انجام بشود که هم اکنون نشده است؟! از چه دستاوردی محروم میشدیم که اکنون به دست آوردهایم؟! و این عضویت یا عدم عضویت چه تأثیری در سیر پرونده ما و برخوردهای غیر انسانی که باکشورمان شده داشته است؟!
در شرایطی که مسیر اعتمادسازیهای یکجانبه از طرف ایران این بار نیز به هیچ دستاوردی ختم نشود، یکی از بهترین اقدامات و راههای تحت فشار دادن طرف مقابل، روبرو کردن وی با این واقعیت است که ملت ایران ممکن است به این نتیجه برسد که در صورت ادامه داشتن تحریمها مسیر خود را خارج از ان پی تی و با یک هدف گذاری آزاد برای رسیدن به پیشرفتهای هستهای انتخاب میکند. ما یک بار دیگر تجربه کرده ایم که تنها راه امتیاز گرفتن از غربیها در مذاکرات، بالابردن سطح غنی سازی و افزایش تعداد سانتریفیوژها و نمایش قدرت کشور در عرصههای دیگر مثل نظامی یا استفاده از عمق استراتژیک خود در جهان اسلام است؛ لذا توان دانشمندان ما ثابت کرده است که با تکیه بر ظرفیت نخبگانمان می توانیم علی رغم تحریمها این بار با خروج از ان پی تی شرایطی را مهیا کنیم که به جمع قدرتهای هسته ای ورود کنیم و پس از آن برای تثبیت حقوق هسته ای خود در سطوحی به مراتب بالاتر به مذاکره بنشینیم.
مسئولین دولتی باید در نهایت توجه کنند که دعوای ما با ابرقدرت مستکبر زیادهخواه، با رفع امکان اثرگذاری او بر اقتصاد کشور از طریق تقویت ساخت درونی نظام، حمایت از تولید ملی، پدافند غیرعامل اقتصادی و برداشته شدن راه های تأثیرگذاری دشمن بر اقتصاد کشور ذیل اقتصاد مقاومتی محقق میشود. حتی اگر قرار است مذاکرهای هم جریان داشته باشد، از بین بردن راههای اثرگذاری دشمن شرط لازم حفاظت منافع ملی است و نباید با رها کردن آن با دست پایین راهی میز مذاکره شد.
کمیته صیانت از منافع ایران