صراط: روزنامه آمریکایی «دیلی پست» در مقالهای تحت عنوان «بندر بن سلطان»
بزرگترین جاسوس خاورمیانه تلاش میکند به تحلیل شخصیت وی بپردازد.
این روزنامه در طی گزارش خود آورده است: بندز بن سلطان بزرگترین جاسوس خاورمیانه است و در حال حاضر جهت ممانعت از قدرت گرفتن «جماعت اخوان المسلمین» در منطقه به طور عام و مصر به طور خاص تلاش میکند. با وجود آنکه جماعت اخوان المسلمین از مسلمانان اهل سنت همچون آل سعود هستند.
این روزنامه همچنین اشاره کرده است که در حال حاضر بندر بن سلطان در حال بستن قراردادی فیما بین ریاض و تلآویو است، با وجود آنکه تاکنون به ظاهر هیچگونه قراردادی میان عربستان و اسرائیل منعقد نشده بود.
در این مقاله که «کریستوفر دیک»، نویسنده آمریکایی آن را نوشته است، بسیاری از حقایق مربوط به بندر بن سلطان افشا شده است.
دیک در مقاله خود آورده است: در حالیکه بندر بن سلطان در واشنگتن به مراسم شب نشینیها و بزمها و سیگار کشیدنها و فریفتن دیگران با این سور و ساتها مشهور است، هم اکنون با ایران در سوریه مبارزه میکند و دولت «باراک اوباما» سر جنگ دارد.
زمانی که بندر بن سلطان سفیر عربستان در واشنگتن بود، بسیاری از نخبگان آمریکایی گرد او جمع بودند. او در آن جمعها پیاپی سیگار برگش میکشید و جام مشروبات الکلی بسیار گران قیمتش را بالا میبرد و به نشانه پیروزی سر میکشید.
او که برای ۳۰ سال به عنوان سفیر عربستان سعودی در آمریکا خدمت و تلاش میکرد، در راستای دفاع از منافع کشورش گام بردارد، حکایات جالب و خیره کنندهای از سیاستمداران و شاهزادگان سعودی میکرد که برخی از آنها حقیقتاغافلگیر کننده بودند.
وی شخصی محبوب روزنامهنگاران آمریکایی بود، به گونهای که هیچ کس نمیتوانست همچون وی در میان مقامات ارشد آمریکایی صاحب چنین نفوذی باشد.
همچنین کسی همچون بندر بن سلطان نمیتوانست، اینگونه اموال و داراییهای بیشمار خود را آرام و بیصدا ببخشد تا بتواند دوستانی گرد خود جمع کند تا وی را یاری دهند.
بندر بن سلطان طی گذر سالیان، همواره از قیمت نفت جهانی در راستای خدمت به جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش پدر و جرج بوش پسر استفاده کرد.
چنانکه به فرمان «بیل کیسی»، رئیس وقت سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» و نیز کنگره این کشور، اموال زیادی را بر علیه کمونیستها در نیکاراگوا، آنگولا و افغانستان خرج کرد.
وی با «دیک چنی» رابطهای بسیار نزدیک و صمیمی داشت و با خانواده جرج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا از پدر گرفته تا مادر و دختر و فرزندانش، بسیار نزدیک و صمیمی بود، به گونهای که خانواده بوش به سبب این نزدیکی به وی لقب «بندر بوش» یعنی «بندر پسر بوش» لقب داده بودند.
اما هم اکنون شاهزاده بندر، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی، به جاسوسی در خاورمیانه یا به تعبیری دقیقتر بزرگترین جاسوس در خاورمیانه مبدل شده است.
وی در اجرای برنامهها و نقشههای عربستان سعودی و نیز اقدامات سری و مخفیانه این کشور در خاورمیانه، مانند براندازی اخوان المسلمین در مصر و نیز تشکیل گروه تروریستی جدیدی در سوریه به نام «سپاه اسلام» نقش عمدهای دارد.
در حقیقت بدون شناخت این شخص و نیز وظیفهای که بر دوش گرفته است، نمیتوان به فهم حقیقی و واقعی مسائل جاری در اغلب مناطق جهان که در هالهای از تنش و هرج و مرج غرق است، پیبرد.
اکنون هدف بندر بن سلطان تضعیف قدرت ایران از طریق نابود کردن هم پیمانان این کشور، همچون سوریه و حزب الله لبنان در منطقه است. او همواره تلاش میکند تا از دست یافتن ایران به قدرت فنآوری صلح آمیز هستهای جلوگیری کند و نیز به بن بست کشاندن برنامهها و طرحهای منطقهای ایران و هم پیمانان آن است و چنانچه فرصت دهد، قدرت آنها را در منطقه به شدت تضعیف کند.
وی همچنین در تلاش است که از قدرتگیری اخوان المسلمین که اعضای آن را مسلمانان اهل سنت تشکیل میدهند و هدف خود را برقراری دمکراسی و مقابله با نظامهای پادشاهی اعلام کردهاند، ممانعت به عمل آورد.
برخی قراردادهای و توافقات ریاض با دیگر کشورها از جمله امور در خور توجه و اهتمام شاهزاده بندر است. صرف نظر از وجود هرگونه صلحی میان عربستان سعودی و اسرائیل، صرف تأکید بر این گفته که «دشمن دشمن من همان دوست من است» اکنون بندر بن سلطان در عمل به یکی از هم پیمان بزرگ «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل جهت دشمنی ورزیدن علیه ایران مبدل شده است.
رابرت لیسی نویسنده مشهور کتاب «مملکت از درون» در اینباره میگوید: «بندر همواره دارای شخصیتی بوده است که سنتها و روسوم و عرفهای حاکم بر عربستان و خاندان سعودی را به چالش کشیده و قوانین حاکم را دور زده است و در یک جمله باید گفت که او مردی است که نه از چیزی خجالت میکشد و نه هراس دارد.
این روزنامه آورده است: جهت به تصویر کشیدن شخصیت بندر میتوان به این سخن بنیامین نتانیاهو که به شکل مکرر طی ماههای اخیر آن را بر زبان آورده، اشاره کرد که گفته: «اکنون برای همگان به روشنی فاش شده که بزرگترین مانع تحقق اهداف بندر بن سلطان، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکاست».
وی همچنین از بندر بن سلطان نقل میکند که بندر خطاب به برخی دیپلماتهای اروپایی در ماه گذشته گفته بود که عربستان سعودی تحول و خیزشی عظیم را شاهد خواهد بود تا خود را از هم پیمان سابقش یعنی آمریکا دور سازد.
البته برخی از سعودیها همچون دوستان و نزدیکان بندر، این سخنان وی را تنها جهت فروکش کردن خشم و غضبش تلقی کردند، اما در عین حال برخی دیگر از نزدیکان وی و کسانی که از تصمیمات و اقدامات او به خوبی آگاهی دارند، بر این باورند، بخشی از تغییر و تحول عظیمی که بندر از آن سخن گفته، تلاش ریاض برای گسترش روابط با پاکستان است که به فناوری ساخت سلاحهای هستهای مجهز است.
«نواز شریف»، نخست وزیر پاکستان مدتهای مدید و به ویژه طی دهه گذشته همواره تحت حمایت خاندان آل سعود بوده است. «دیوید اتاوی»، روزنامه نگار معروف و نویسنده زندگینامه شاهزاده «بندر بن سلطان» در سال ۲۰۰۹ میلادی در مطلبی تحت عنوان «مأمور پادشاه» آورده بود: «در صورتی که ایران به یک قدرت هستهای تبدیل شود و عربستان سعودی را تهدید کند، این امکان وجود دارد که پاکستان به حمایت از حامی اصلی خود یعنی عربستان سعودی برخیرد و به جای آمریکا، از عربستان دفاع کند».
همچنین «یزید صایغ» کارشناس مسائل راهبردی امور خاورمیانه نیز اکتبر گذشت گفت که عربستان سعودی تلاش میکند، دولتمردان پاکستانی را جهت طراحی برنامهای وسیع و گسترده جهت آموزش تروریستها و گروههای مسلح فعال در سوریه قانع کند.
بالطبع میتوان بخش گستردهای از این حالت را به ناامیدی دولتمردان سعودی از سیاستها و مواضع باراک اوباما مرتبط کرد که طی سالهای اخیر بارها و بارها مقامات سعودی را به مخاطره انداخته و ناامید کرده و موجب شده تا آنها سیاستهای سردر گم وی را عامل خونریزیها در سوریهای بدانند که مسافت اندکی با عربستان سعودی دارد و یا درگیریهای مستمر طائفهای عراق و درگیریهای خیابانی و مشکلات کلان اقتصادی مصر که سبب شده، ملیاردها دلار از عربستان کمک مالی دریافت کند.
اما باید توجه داشت که تنها نمیتوان سیاستهای اوباما را عامل رخ دادن این حوادث در منطقه دانست و در این بین شاهزاده بندر و دولتمردان آل سعود را بینقش و بیگناه تلقی کرد.
«عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه عربستان سعودی که تقریبا پای به دهه ۹۰ عمر خود گذاشته است، ملیاردها دلار از داراییها و اموال کشورش را در راستای نشر ثبات و امنیتی در منطقه کرده بود که مورد نظر سعودیها بود، اما هیچ نتیجهای از این امر نگرفت، زیرا با رخ دادن انقلابهای عربی در منطقه، نه تنها عربستان سعودی از آن بیتاثیر نماند، بلکه تمام تلاشهای عربستان در برقراری ثبات مورد نظرش در منطقه بر باد رفت تا حالتی از هرج و مرج و آشوب بر کل منطقه حاکم شود و تاکنون عربستان نتواند ابزاری برای بازگرداندن آرامش مورد نظرش به منطقه بیابد.
حتی در لبنان، ایران و هم پیمان آن یعنی حزب الله توانسته است، عرصه را آل سعود تنگ کند و زمانی که بندر بن سلطان پست خود را در سال ۲۰۰۵ در واشنگتن به شخص دیگری محول کرد و مشاور امنیت ملی پادشاه سعودی شد - که به هیچ وجه ممکن ارزش و پتانسیل در دست داشتن چنین پستی را نداشت - یکی از مهمترین وظایفش در سال ۲۰۰۶ تشویق و ترغیب مخفیانه و در خفای اسرائیل به جنگ علیه حزب الله بود، اما حزب الله توانست طرف صهیونسیستی را به عقب نشینی وادار کند و به این ترتیب بر اعتبار و جایگاه خود در لبنان و منطقه بیش از پیش بیافزاید.
چندی بعد وی در اقدامی که چندان هم عجیب نمینمود از «سمیر جعجع»، رهبر سابق گروههای مسیحی مارونی لبنان جهت تصدی منصب ریاست جمهوری در این کشور حمایت کرد.
برخی از فرماندهان ارشد ارتش لبنان که با بندر همکاری میکردند، همواره از دست وی گله داشتند که هیچگاه نمیتوانند، از طریق تماس تلفنی با وی رابطه برقرار کنند گویی که او هرچند وقت یک بار خود را مخفی میکند. برخی از آنها نیز میگفتند که گویی پادشاه عربستان، نمیخواهد در حضورش از لبنان سخنی به میان آورده شود.
در این راستا یک منبع لبنانی نزدیک که به اتاقهای سری و محرمانه تصمیم گیری در عربستان سعودی که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت که عربستان سعودی در حالتی از سرگردانی و نا به سامانی به سر میبرد و یکی از دلایل این امر ناشی از نزدیکی روابط بین ایران و آمریکا است.
در حقیقت جهش بزرگی که در رابطه میان آمریکا و عربستان سعودی به وجود آمد و این دو کشور را از یار دیرین به خصم رو در روی یکدیگر قرار داد، رهاورد اتفاق و حادثه نبود، بلکه در واقع آمریکا دریافته بود که بندر بن سلطان و ملک عبدالله توانایی و پویایی گذشته خود در منطقه را از دست دادهاند.
طی ده سال اخیر که تغییرات چشمگیری در واردات انرژی در سراسر جهان تغییر و تحولات بسیاری حاصل شده است، عربستان سعودی و کشورهای صادر کننده نفت عضو اوپک دیگر اعتبار پیشین خود را که تا ۴۰ سال پیش دارا بودند، از دست دادهاند. به یاری تکنولوژیهای جدید استخراج گاز طبیعی آمریکا هم اکنون به بزرگترین تولید کننده هیدروکربنات یعنی نفت و گاز در سراسر جهان مبدل شده بود و تأثیر چشمگیری در این رویداد گذشته است.
در سال ۱۹۷۳ هنگامیکه «فیصل بن عبد العزیز»، پادشاه وقت سعودی غرب را به توقف صادرات نفت به این کشورها تهدید کرد، به این طریق آمریکا و ارکان اقتصادی این کشور و همچنین غرب را تحت فشار قرار داد، اما به مرور زمان در اقتصاد جهان تغییراتی حاصل شد.
امروزه آل سعود خشم خود را از طریق برخی واکنشهای دیپلماتیک نشان میدهد که ارزشی ندارد. به دیگر سخن جهان به هیچ وجه ارزشی برای این اقدامات قائل نیست، چنان که پس از رد کرسی غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل در سپتامبر ماه گذشته نیز اتفاق خاصی رخ نداد.
لیسی در اینباره میگوید: این طبیعی است که آل سعود هم اکنون احساس خوشبختی نکند، چون روند امور هم اکنون با آنچه در سال ۱۹۷۳ در جریان بود، تفاوت بسیار دارد.
بندر بن سلطان اکنون به این واقعیت پی برده و بدون تردید آرزو میکند، ای کاش روزهای خوش ۲۲ سال پیش بار دیگر باز گردد، هنگامیکه وی به عنوان سفیر عربستان در واشنگتن ادای وظیفه میکرد و عمق و کنه حوادث بین المللی تاثیر میگذاشت.
در حقیقت بندر بن سلطان با وجود لقب فخیمی که همواره بر دوش کشید و با وجودیکه پدرش برای سالهای طولانی وزیر دفاع عربستان و سپس ولی عهد این کشور بود، در کودکی هرگز جزو طبقه بالا و اشرافی خاندان آل سعود شمرده نمیشد.
چنانکه درباره وی آمده است که مادرش کنیزی سیه چرده بود که در سن ۱۶ سالگی وی را به دنیا آورد و علم رغم دیگر دولتمردان آل سعود از جایگاه قابل توجهی برخوردار نبود. به همین دلیل مادر بندر نتوانست برای وی ابهت و شکوهی همانند دیگر مادران خاندان سعودی بیاورد که برای فرزندان خود به همراه میآوردند، اما او بسیار باهوش بود. او به راحتی و سلیس انگلیسی صحبت میکرد و خلبانی تمام عیار بود و از اطلاعات کاملی در حد فرماندهان نظامی آمریکا برخوردار بود.
بندر بن سلطان در دهه هفتاد قرن گذشته نقش مهمی در قانع کردن کنگره آمریکا جهت عدم توجه به اعتراض اسرائیل مبنی بر فروش هواپیماهای جنگی به مبلغ چندین ملیارد دلار به عربستان ایفا کرد. بعدها وی به واسطهای جهت نقل و انتقال پیامهای جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا و «فهد بن عبد العزیز» پادشاه وقت عربستان تبدیل شد.
شاهزاده بندر به خوبی تناقضات اساسی در رابطه موجود میان آمریکا و عربستان سعودی آگاه بود. آمریکا بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان بود و عربستان سعودی بزرگترین منبع تأمین کننده این انرژی به شمار میآمد، و این تنها وجه مشترک این دو کشور بود.
بر اساس آنچه که «پاتریک تیلر» در کتاب مشهور خود تحت عنوان «جهانی از آشوب، کاخ سفید و خاورمیانه - از جنگ سرد تا جنگ علیه تروریسم» آورده است: ملک فهد خطاب به بندر گفته بود: « آمریکا بزرگترین خطر علیه ما محسوب میشود؛ زیرا که هیچ گونه وجه اشتراک فرهنگی، نژادی، دینی، زبانی و سیاسی بین ما وجود ندارد».
این در حالی است که تنها روابط فردی و شخصی و خدمات بزرگی که سعودیها به آمریکاییها ارائه میدادند، مهمترین عانل در راستای ثبات روابط میان دو کشور بود و بندر بن سلطان مهمترین شخصی بود که تمامی این امور توسط وی شکل میگرفت. چنان که تیلر میگوید: جشنهای شبانه وی اسطورهای و بینظیر بود و چنانکه تحلیلگران به خوبی شاهد بودند، هیچ مانعی بر سر راه تحکیم روابط میان واشنگتن - ریاض مشاهده نمیشد.
زمان برداشت وقتی فرارسید که «صدام حسین»، دیکتاتور معدوم عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد و بندر بن سلطان زمینه حضور نظامی آمریکا در منطقه و از جمله کشور عربستان سعودی هموار کرد تا از طریق عملیات «طوفان صحرا» صدام را از کویت بیرون کند که خطری بزرگ برای عربستان در منطقه به شمار میآمد.
بعد از گذشت یک دهه و دقیقا در سال ۲۰۰۱ ملک عبدالله که در آن زمان ولی عهده عربستان سعودی بود، بندر را به واشنگتن اعزام کرد، تا به جورج بوش این پیام را برساند که اکنون دیگر زمان به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیان فرا رسیده و آمریکا میبایست کشوری مخصوص به آنان تشکیل و به کشت و کشتار فلسطینیان خاتمه دهد. ملک عبدالله بندر را مکلف کرده بود که به بوش بگوید، در غیر این صورت امور به شکلی بسیار بد پیش خواهد رفت.
این بار نیز ریاض تهدید کرده بود، در صورتیکه آمریکا تن به خواسته ریاض ندهد، عربستان صادرات نفت خود به این کشور را متوقف خواهد کرد. بوش نیز خود را ناچار به موافقت با این تصمیم دید، اینکه میبایست برای فلسطینیان کشوری مستقل ایجاد کند.
به این ترتیب کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا خود را پیش نویس قراردادی آماده میکردند که در آن تشکیل کشوری فلسطینی به خواست سعودیها تضمین شود، اما یکباره دستگیری ۱۹ تروریست هواپیماهایی که برجهای دو قلوی مرکز سازمان تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا در شهر پنسیلوانیا هدف قرار داده و ۱۵ نفر آنها دارای تابعیت سعودی بودند، همه چیز را میان دو طرف به هم ریخت.
وی ادامه میدهد: پس از این حادثه بندر را در پاریس - در قصر نیلی سوگ سین که یکی از تفرجگاههای بزرگ جهان در پاریس به شمار میآید – دیدم، وی در آن زمان اگرچه تلاش میکرد، خود را شجاع و بیتوجه به موضوع نشان دهد، اما نمیدانست که چه میگوید. چون دلایل و مستنداتی غیر قابل انکاری وجود داشت که بر دست داشتن اتباع سعودی در این عملیات تاکید میکرد و سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی نیز نتوانسته بود، دلایل و مستندات موجود را رد کند.
بعد از آن دولت بوش خود را برای اشغال نظامی عراق آماده کرد و بندر نسبت به پیامدهای ناخوشایند این جنگ هشدار داد، زیرا آل سعود به خوبی میدانست که نتیجه حتمی سقوط صدام قدرت گرفتن ایران است که در عمل نیز چنین شد.
بار دیگر آل سعود میانگین تولید نفت را بالا بردند تا قیمت سوخت در ایستگاههای تأمین سوخت شهروندان آمریکایی بالا نرود و بدین شکل خدمتی حیاتی به دولت بوش ارائه دادند. لیسی میگوید: اگر حادثه ۱۱ سپتامبر روابط میان عربستان سعودی و آمریکا را قدری تیره نمود، اشغال و تصرف عراق به این رابطه ضربهای مهلک وارد کرد.
اگرچه بندر در سال ۲۰۰۵ میلادی سمت خود به عنوان سفیر عربستان در واشنگتن را ترک گفت، اما همچنان به نقل و انتقال پیامها میان واشنگتن و ریاض ادامه داد. اما اکنون واضح بود که جهان شاهد تغییرات چشمگیری شده بود و دردهایی که در کمر خود احساس میکرد، موجب شده بود تا وی با اینکه در آستانه شصت سالگی قرار داشت، اما بسیار از کار افتاده نشان دهد.
در سال گذشته منابع نزدیک به بندر نقل کردند که وی به ملک عبدالله وعده داد که بحران سوریه را طریف چند ماه حل خواهد کرد، امری که رئیس سابق دستگاه جاسوسی و اطلاعات عربستان یعنی برادر ناتنی پادشاه سعودی موفق به حل آن نشده بود، اما در عمل بندر نیز نشان داد، توان حل این بحران را ندارد.
یکی از مقامات آل سعود که با بندر روابط و همکاری نزدیکی دارد، نقل کرده است که شغل وی این گونه اقتضا می کند که ۱۸ ساعت در روز فعالیت داشته باشد، اما این هم اکنون در توان وی نیست. وی ناامید و خشمناک است، چراکه میخواهد قدرتی را به جهانیان نشان دهد که از انجام آن هم اکنون عاجز است.
وی همچنین میگوید: هرگز روا نیست که یک مخبر و جاسوس خشمگین شود و امروزه دیگر تنها داشتن خصوصیت عدم ترس و بیپروایی و خجالت نکشیدن از انجام هر امری کفایت نمیکند.
این روزنامه در طی گزارش خود آورده است: بندز بن سلطان بزرگترین جاسوس خاورمیانه است و در حال حاضر جهت ممانعت از قدرت گرفتن «جماعت اخوان المسلمین» در منطقه به طور عام و مصر به طور خاص تلاش میکند. با وجود آنکه جماعت اخوان المسلمین از مسلمانان اهل سنت همچون آل سعود هستند.
این روزنامه همچنین اشاره کرده است که در حال حاضر بندر بن سلطان در حال بستن قراردادی فیما بین ریاض و تلآویو است، با وجود آنکه تاکنون به ظاهر هیچگونه قراردادی میان عربستان و اسرائیل منعقد نشده بود.
در این مقاله که «کریستوفر دیک»، نویسنده آمریکایی آن را نوشته است، بسیاری از حقایق مربوط به بندر بن سلطان افشا شده است.
دیک در مقاله خود آورده است: در حالیکه بندر بن سلطان در واشنگتن به مراسم شب نشینیها و بزمها و سیگار کشیدنها و فریفتن دیگران با این سور و ساتها مشهور است، هم اکنون با ایران در سوریه مبارزه میکند و دولت «باراک اوباما» سر جنگ دارد.
زمانی که بندر بن سلطان سفیر عربستان در واشنگتن بود، بسیاری از نخبگان آمریکایی گرد او جمع بودند. او در آن جمعها پیاپی سیگار برگش میکشید و جام مشروبات الکلی بسیار گران قیمتش را بالا میبرد و به نشانه پیروزی سر میکشید.
او که برای ۳۰ سال به عنوان سفیر عربستان سعودی در آمریکا خدمت و تلاش میکرد، در راستای دفاع از منافع کشورش گام بردارد، حکایات جالب و خیره کنندهای از سیاستمداران و شاهزادگان سعودی میکرد که برخی از آنها حقیقتاغافلگیر کننده بودند.
وی شخصی محبوب روزنامهنگاران آمریکایی بود، به گونهای که هیچ کس نمیتوانست همچون وی در میان مقامات ارشد آمریکایی صاحب چنین نفوذی باشد.
همچنین کسی همچون بندر بن سلطان نمیتوانست، اینگونه اموال و داراییهای بیشمار خود را آرام و بیصدا ببخشد تا بتواند دوستانی گرد خود جمع کند تا وی را یاری دهند.
بندر بن سلطان طی گذر سالیان، همواره از قیمت نفت جهانی در راستای خدمت به جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش پدر و جرج بوش پسر استفاده کرد.
چنانکه به فرمان «بیل کیسی»، رئیس وقت سازمان جاسوسی آمریکا «سیا» و نیز کنگره این کشور، اموال زیادی را بر علیه کمونیستها در نیکاراگوا، آنگولا و افغانستان خرج کرد.
وی با «دیک چنی» رابطهای بسیار نزدیک و صمیمی داشت و با خانواده جرج بوش رئیس جمهور پیشین آمریکا از پدر گرفته تا مادر و دختر و فرزندانش، بسیار نزدیک و صمیمی بود، به گونهای که خانواده بوش به سبب این نزدیکی به وی لقب «بندر بوش» یعنی «بندر پسر بوش» لقب داده بودند.
اما هم اکنون شاهزاده بندر، رئیس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی، به جاسوسی در خاورمیانه یا به تعبیری دقیقتر بزرگترین جاسوس در خاورمیانه مبدل شده است.
وی در اجرای برنامهها و نقشههای عربستان سعودی و نیز اقدامات سری و مخفیانه این کشور در خاورمیانه، مانند براندازی اخوان المسلمین در مصر و نیز تشکیل گروه تروریستی جدیدی در سوریه به نام «سپاه اسلام» نقش عمدهای دارد.
در حقیقت بدون شناخت این شخص و نیز وظیفهای که بر دوش گرفته است، نمیتوان به فهم حقیقی و واقعی مسائل جاری در اغلب مناطق جهان که در هالهای از تنش و هرج و مرج غرق است، پیبرد.
اکنون هدف بندر بن سلطان تضعیف قدرت ایران از طریق نابود کردن هم پیمانان این کشور، همچون سوریه و حزب الله لبنان در منطقه است. او همواره تلاش میکند تا از دست یافتن ایران به قدرت فنآوری صلح آمیز هستهای جلوگیری کند و نیز به بن بست کشاندن برنامهها و طرحهای منطقهای ایران و هم پیمانان آن است و چنانچه فرصت دهد، قدرت آنها را در منطقه به شدت تضعیف کند.
وی همچنین در تلاش است که از قدرتگیری اخوان المسلمین که اعضای آن را مسلمانان اهل سنت تشکیل میدهند و هدف خود را برقراری دمکراسی و مقابله با نظامهای پادشاهی اعلام کردهاند، ممانعت به عمل آورد.
برخی قراردادهای و توافقات ریاض با دیگر کشورها از جمله امور در خور توجه و اهتمام شاهزاده بندر است. صرف نظر از وجود هرگونه صلحی میان عربستان سعودی و اسرائیل، صرف تأکید بر این گفته که «دشمن دشمن من همان دوست من است» اکنون بندر بن سلطان در عمل به یکی از هم پیمان بزرگ «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل جهت دشمنی ورزیدن علیه ایران مبدل شده است.
رابرت لیسی نویسنده مشهور کتاب «مملکت از درون» در اینباره میگوید: «بندر همواره دارای شخصیتی بوده است که سنتها و روسوم و عرفهای حاکم بر عربستان و خاندان سعودی را به چالش کشیده و قوانین حاکم را دور زده است و در یک جمله باید گفت که او مردی است که نه از چیزی خجالت میکشد و نه هراس دارد.
این روزنامه آورده است: جهت به تصویر کشیدن شخصیت بندر میتوان به این سخن بنیامین نتانیاهو که به شکل مکرر طی ماههای اخیر آن را بر زبان آورده، اشاره کرد که گفته: «اکنون برای همگان به روشنی فاش شده که بزرگترین مانع تحقق اهداف بندر بن سلطان، باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکاست».
وی همچنین از بندر بن سلطان نقل میکند که بندر خطاب به برخی دیپلماتهای اروپایی در ماه گذشته گفته بود که عربستان سعودی تحول و خیزشی عظیم را شاهد خواهد بود تا خود را از هم پیمان سابقش یعنی آمریکا دور سازد.
البته برخی از سعودیها همچون دوستان و نزدیکان بندر، این سخنان وی را تنها جهت فروکش کردن خشم و غضبش تلقی کردند، اما در عین حال برخی دیگر از نزدیکان وی و کسانی که از تصمیمات و اقدامات او به خوبی آگاهی دارند، بر این باورند، بخشی از تغییر و تحول عظیمی که بندر از آن سخن گفته، تلاش ریاض برای گسترش روابط با پاکستان است که به فناوری ساخت سلاحهای هستهای مجهز است.
«نواز شریف»، نخست وزیر پاکستان مدتهای مدید و به ویژه طی دهه گذشته همواره تحت حمایت خاندان آل سعود بوده است. «دیوید اتاوی»، روزنامه نگار معروف و نویسنده زندگینامه شاهزاده «بندر بن سلطان» در سال ۲۰۰۹ میلادی در مطلبی تحت عنوان «مأمور پادشاه» آورده بود: «در صورتی که ایران به یک قدرت هستهای تبدیل شود و عربستان سعودی را تهدید کند، این امکان وجود دارد که پاکستان به حمایت از حامی اصلی خود یعنی عربستان سعودی برخیرد و به جای آمریکا، از عربستان دفاع کند».
همچنین «یزید صایغ» کارشناس مسائل راهبردی امور خاورمیانه نیز اکتبر گذشت گفت که عربستان سعودی تلاش میکند، دولتمردان پاکستانی را جهت طراحی برنامهای وسیع و گسترده جهت آموزش تروریستها و گروههای مسلح فعال در سوریه قانع کند.
بالطبع میتوان بخش گستردهای از این حالت را به ناامیدی دولتمردان سعودی از سیاستها و مواضع باراک اوباما مرتبط کرد که طی سالهای اخیر بارها و بارها مقامات سعودی را به مخاطره انداخته و ناامید کرده و موجب شده تا آنها سیاستهای سردر گم وی را عامل خونریزیها در سوریهای بدانند که مسافت اندکی با عربستان سعودی دارد و یا درگیریهای مستمر طائفهای عراق و درگیریهای خیابانی و مشکلات کلان اقتصادی مصر که سبب شده، ملیاردها دلار از عربستان کمک مالی دریافت کند.
اما باید توجه داشت که تنها نمیتوان سیاستهای اوباما را عامل رخ دادن این حوادث در منطقه دانست و در این بین شاهزاده بندر و دولتمردان آل سعود را بینقش و بیگناه تلقی کرد.
«عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه عربستان سعودی که تقریبا پای به دهه ۹۰ عمر خود گذاشته است، ملیاردها دلار از داراییها و اموال کشورش را در راستای نشر ثبات و امنیتی در منطقه کرده بود که مورد نظر سعودیها بود، اما هیچ نتیجهای از این امر نگرفت، زیرا با رخ دادن انقلابهای عربی در منطقه، نه تنها عربستان سعودی از آن بیتاثیر نماند، بلکه تمام تلاشهای عربستان در برقراری ثبات مورد نظرش در منطقه بر باد رفت تا حالتی از هرج و مرج و آشوب بر کل منطقه حاکم شود و تاکنون عربستان نتواند ابزاری برای بازگرداندن آرامش مورد نظرش به منطقه بیابد.
حتی در لبنان، ایران و هم پیمان آن یعنی حزب الله توانسته است، عرصه را آل سعود تنگ کند و زمانی که بندر بن سلطان پست خود را در سال ۲۰۰۵ در واشنگتن به شخص دیگری محول کرد و مشاور امنیت ملی پادشاه سعودی شد - که به هیچ وجه ممکن ارزش و پتانسیل در دست داشتن چنین پستی را نداشت - یکی از مهمترین وظایفش در سال ۲۰۰۶ تشویق و ترغیب مخفیانه و در خفای اسرائیل به جنگ علیه حزب الله بود، اما حزب الله توانست طرف صهیونسیستی را به عقب نشینی وادار کند و به این ترتیب بر اعتبار و جایگاه خود در لبنان و منطقه بیش از پیش بیافزاید.
چندی بعد وی در اقدامی که چندان هم عجیب نمینمود از «سمیر جعجع»، رهبر سابق گروههای مسیحی مارونی لبنان جهت تصدی منصب ریاست جمهوری در این کشور حمایت کرد.
برخی از فرماندهان ارشد ارتش لبنان که با بندر همکاری میکردند، همواره از دست وی گله داشتند که هیچگاه نمیتوانند، از طریق تماس تلفنی با وی رابطه برقرار کنند گویی که او هرچند وقت یک بار خود را مخفی میکند. برخی از آنها نیز میگفتند که گویی پادشاه عربستان، نمیخواهد در حضورش از لبنان سخنی به میان آورده شود.
در این راستا یک منبع لبنانی نزدیک که به اتاقهای سری و محرمانه تصمیم گیری در عربستان سعودی که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت که عربستان سعودی در حالتی از سرگردانی و نا به سامانی به سر میبرد و یکی از دلایل این امر ناشی از نزدیکی روابط بین ایران و آمریکا است.
در حقیقت جهش بزرگی که در رابطه میان آمریکا و عربستان سعودی به وجود آمد و این دو کشور را از یار دیرین به خصم رو در روی یکدیگر قرار داد، رهاورد اتفاق و حادثه نبود، بلکه در واقع آمریکا دریافته بود که بندر بن سلطان و ملک عبدالله توانایی و پویایی گذشته خود در منطقه را از دست دادهاند.
طی ده سال اخیر که تغییرات چشمگیری در واردات انرژی در سراسر جهان تغییر و تحولات بسیاری حاصل شده است، عربستان سعودی و کشورهای صادر کننده نفت عضو اوپک دیگر اعتبار پیشین خود را که تا ۴۰ سال پیش دارا بودند، از دست دادهاند. به یاری تکنولوژیهای جدید استخراج گاز طبیعی آمریکا هم اکنون به بزرگترین تولید کننده هیدروکربنات یعنی نفت و گاز در سراسر جهان مبدل شده بود و تأثیر چشمگیری در این رویداد گذشته است.
در سال ۱۹۷۳ هنگامیکه «فیصل بن عبد العزیز»، پادشاه وقت سعودی غرب را به توقف صادرات نفت به این کشورها تهدید کرد، به این طریق آمریکا و ارکان اقتصادی این کشور و همچنین غرب را تحت فشار قرار داد، اما به مرور زمان در اقتصاد جهان تغییراتی حاصل شد.
امروزه آل سعود خشم خود را از طریق برخی واکنشهای دیپلماتیک نشان میدهد که ارزشی ندارد. به دیگر سخن جهان به هیچ وجه ارزشی برای این اقدامات قائل نیست، چنان که پس از رد کرسی غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل در سپتامبر ماه گذشته نیز اتفاق خاصی رخ نداد.
لیسی در اینباره میگوید: این طبیعی است که آل سعود هم اکنون احساس خوشبختی نکند، چون روند امور هم اکنون با آنچه در سال ۱۹۷۳ در جریان بود، تفاوت بسیار دارد.
بندر بن سلطان اکنون به این واقعیت پی برده و بدون تردید آرزو میکند، ای کاش روزهای خوش ۲۲ سال پیش بار دیگر باز گردد، هنگامیکه وی به عنوان سفیر عربستان در واشنگتن ادای وظیفه میکرد و عمق و کنه حوادث بین المللی تاثیر میگذاشت.
در حقیقت بندر بن سلطان با وجود لقب فخیمی که همواره بر دوش کشید و با وجودیکه پدرش برای سالهای طولانی وزیر دفاع عربستان و سپس ولی عهد این کشور بود، در کودکی هرگز جزو طبقه بالا و اشرافی خاندان آل سعود شمرده نمیشد.
چنانکه درباره وی آمده است که مادرش کنیزی سیه چرده بود که در سن ۱۶ سالگی وی را به دنیا آورد و علم رغم دیگر دولتمردان آل سعود از جایگاه قابل توجهی برخوردار نبود. به همین دلیل مادر بندر نتوانست برای وی ابهت و شکوهی همانند دیگر مادران خاندان سعودی بیاورد که برای فرزندان خود به همراه میآوردند، اما او بسیار باهوش بود. او به راحتی و سلیس انگلیسی صحبت میکرد و خلبانی تمام عیار بود و از اطلاعات کاملی در حد فرماندهان نظامی آمریکا برخوردار بود.
بندر بن سلطان در دهه هفتاد قرن گذشته نقش مهمی در قانع کردن کنگره آمریکا جهت عدم توجه به اعتراض اسرائیل مبنی بر فروش هواپیماهای جنگی به مبلغ چندین ملیارد دلار به عربستان ایفا کرد. بعدها وی به واسطهای جهت نقل و انتقال پیامهای جیمی کارتر، رئیس جمهوری وقت آمریکا و «فهد بن عبد العزیز» پادشاه وقت عربستان تبدیل شد.
شاهزاده بندر به خوبی تناقضات اساسی در رابطه موجود میان آمریکا و عربستان سعودی آگاه بود. آمریکا بزرگترین مصرف کننده انرژی در جهان بود و عربستان سعودی بزرگترین منبع تأمین کننده این انرژی به شمار میآمد، و این تنها وجه مشترک این دو کشور بود.
بر اساس آنچه که «پاتریک تیلر» در کتاب مشهور خود تحت عنوان «جهانی از آشوب، کاخ سفید و خاورمیانه - از جنگ سرد تا جنگ علیه تروریسم» آورده است: ملک فهد خطاب به بندر گفته بود: « آمریکا بزرگترین خطر علیه ما محسوب میشود؛ زیرا که هیچ گونه وجه اشتراک فرهنگی، نژادی، دینی، زبانی و سیاسی بین ما وجود ندارد».
این در حالی است که تنها روابط فردی و شخصی و خدمات بزرگی که سعودیها به آمریکاییها ارائه میدادند، مهمترین عانل در راستای ثبات روابط میان دو کشور بود و بندر بن سلطان مهمترین شخصی بود که تمامی این امور توسط وی شکل میگرفت. چنان که تیلر میگوید: جشنهای شبانه وی اسطورهای و بینظیر بود و چنانکه تحلیلگران به خوبی شاهد بودند، هیچ مانعی بر سر راه تحکیم روابط میان واشنگتن - ریاض مشاهده نمیشد.
زمان برداشت وقتی فرارسید که «صدام حسین»، دیکتاتور معدوم عراق در سال ۱۹۹۰ به کویت حمله کرد و بندر بن سلطان زمینه حضور نظامی آمریکا در منطقه و از جمله کشور عربستان سعودی هموار کرد تا از طریق عملیات «طوفان صحرا» صدام را از کویت بیرون کند که خطری بزرگ برای عربستان در منطقه به شمار میآمد.
بعد از گذشت یک دهه و دقیقا در سال ۲۰۰۱ ملک عبدالله که در آن زمان ولی عهده عربستان سعودی بود، بندر را به واشنگتن اعزام کرد، تا به جورج بوش این پیام را برساند که اکنون دیگر زمان به رسمیت شناختن حقوق فلسطینیان فرا رسیده و آمریکا میبایست کشوری مخصوص به آنان تشکیل و به کشت و کشتار فلسطینیان خاتمه دهد. ملک عبدالله بندر را مکلف کرده بود که به بوش بگوید، در غیر این صورت امور به شکلی بسیار بد پیش خواهد رفت.
این بار نیز ریاض تهدید کرده بود، در صورتیکه آمریکا تن به خواسته ریاض ندهد، عربستان صادرات نفت خود به این کشور را متوقف خواهد کرد. بوش نیز خود را ناچار به موافقت با این تصمیم دید، اینکه میبایست برای فلسطینیان کشوری مستقل ایجاد کند.
به این ترتیب کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا خود را پیش نویس قراردادی آماده میکردند که در آن تشکیل کشوری فلسطینی به خواست سعودیها تضمین شود، اما یکباره دستگیری ۱۹ تروریست هواپیماهایی که برجهای دو قلوی مرکز سازمان تجارت جهانی در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع آمریکا در شهر پنسیلوانیا هدف قرار داده و ۱۵ نفر آنها دارای تابعیت سعودی بودند، همه چیز را میان دو طرف به هم ریخت.
وی ادامه میدهد: پس از این حادثه بندر را در پاریس - در قصر نیلی سوگ سین که یکی از تفرجگاههای بزرگ جهان در پاریس به شمار میآید – دیدم، وی در آن زمان اگرچه تلاش میکرد، خود را شجاع و بیتوجه به موضوع نشان دهد، اما نمیدانست که چه میگوید. چون دلایل و مستنداتی غیر قابل انکاری وجود داشت که بر دست داشتن اتباع سعودی در این عملیات تاکید میکرد و سازمان اطلاعات و امنیت عربستان سعودی نیز نتوانسته بود، دلایل و مستندات موجود را رد کند.
بعد از آن دولت بوش خود را برای اشغال نظامی عراق آماده کرد و بندر نسبت به پیامدهای ناخوشایند این جنگ هشدار داد، زیرا آل سعود به خوبی میدانست که نتیجه حتمی سقوط صدام قدرت گرفتن ایران است که در عمل نیز چنین شد.
بار دیگر آل سعود میانگین تولید نفت را بالا بردند تا قیمت سوخت در ایستگاههای تأمین سوخت شهروندان آمریکایی بالا نرود و بدین شکل خدمتی حیاتی به دولت بوش ارائه دادند. لیسی میگوید: اگر حادثه ۱۱ سپتامبر روابط میان عربستان سعودی و آمریکا را قدری تیره نمود، اشغال و تصرف عراق به این رابطه ضربهای مهلک وارد کرد.
اگرچه بندر در سال ۲۰۰۵ میلادی سمت خود به عنوان سفیر عربستان در واشنگتن را ترک گفت، اما همچنان به نقل و انتقال پیامها میان واشنگتن و ریاض ادامه داد. اما اکنون واضح بود که جهان شاهد تغییرات چشمگیری شده بود و دردهایی که در کمر خود احساس میکرد، موجب شده بود تا وی با اینکه در آستانه شصت سالگی قرار داشت، اما بسیار از کار افتاده نشان دهد.
در سال گذشته منابع نزدیک به بندر نقل کردند که وی به ملک عبدالله وعده داد که بحران سوریه را طریف چند ماه حل خواهد کرد، امری که رئیس سابق دستگاه جاسوسی و اطلاعات عربستان یعنی برادر ناتنی پادشاه سعودی موفق به حل آن نشده بود، اما در عمل بندر نیز نشان داد، توان حل این بحران را ندارد.
یکی از مقامات آل سعود که با بندر روابط و همکاری نزدیکی دارد، نقل کرده است که شغل وی این گونه اقتضا می کند که ۱۸ ساعت در روز فعالیت داشته باشد، اما این هم اکنون در توان وی نیست. وی ناامید و خشمناک است، چراکه میخواهد قدرتی را به جهانیان نشان دهد که از انجام آن هم اکنون عاجز است.
وی همچنین میگوید: هرگز روا نیست که یک مخبر و جاسوس خشمگین شود و امروزه دیگر تنها داشتن خصوصیت عدم ترس و بیپروایی و خجالت نکشیدن از انجام هر امری کفایت نمیکند.