سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ آذر ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۷

بي‌تفاوتي ملي نسبت به وقوع زلزله!

همه چيز حكايت از اين واقعيت دارد كه گريز از اين فاجعه طبيعي غيرقابل اجتناب است، هرچند اگر نسبت به آينده‌اي كه هر لحظه ما را تهديد مي‌كند، بي‌تفاوت باشيم. چه بخواهيم و چه نخواهيم، آنچه روي خواهد داد، مستقل از اداره و خواست ما خواهد بود.
کد خبر : ۱۴۵۰۲۸
صراط: شهرهاي كهن اين سرزمين باوجود هشدارهاي كارشناسان و نخبگان علم زلزله كه معتقدند در ميان گسل‌هاي ناايمن پراكنده‌ شده اند و هر روز آبستن زلزله و فاجعه‌اي خوفناكند، همچنان در حال گسترش و توسعه‌اند. شهرها مانند بادكنكي كه در برابر فشار هوا، ناگزير از ازدياد حجم است، هر روز بر وسعت ابعادشان افزوده مي‌شود و بار انساني شهرها، سنگين‌تر از قبل مي‌شود. گويا هيچكس نمي‌خواهد اين تهديد ويرانگر كه بر اعصاب صاحب‌نظران علم زلزله ناخن مي‌كشد، جدي بگيرد.

ما هر روز باچنان اطميناني از خواب برمي‌خيزيم و مشغول روزمرگي‌هاي خود مي‌شويم كه فراموش مي‌كنيم چشم‌هايمان را در آغوش چه اژدهاي هولناكي مي‌گشاييم و در حالي شبانگاه به دامانش فرو مي‌خزيم كه نمي‌دانيم شايد اين سقف، امشب سايه‌بان آخرين دقايق عمر ما باشد و در نيمه‌هاي شب سرمان آوار خواهد شد. آيا اين رفتار نتيجه فرهنگي است كه سال‌هاي دراز ما را با خوش‌بيني و اميد به تقدير فردا پيوند زده و به آن عادت داده است؟ آيا با نينديشيدن به آينده‌اي كه محصول سهل‌انگاري‌هاي ماست، مي‌توان سرنوشت محتوم خود را به تعويق انداخت؟ كمي دقت كنيد. شايد شما هم صداي خميازه‌ هيولاي زمين را بشنويد كه به تدريج در حال بيدارشدن دوباره است. آن وقت احتمالا ديگر شما هم با چنين اطميناني بر بام زمين قدم نمي‌زديد.


 بلايايي به قدمت اسطوره‌ها

هزاران سال است كه بشر بلاياي طبيعي را به چشم تقدير و سرنوشت مي‌نگرد و با اين توجيه فرازميني و ماورايي، به خود تسلا مي‌دهد. در حقيقت در آن دوران كه امكانات، شرايط و جغرافيا دور از دسترس علم بود، آدمي با آويختن به اساطير، خود را بخش انفكاك‌ناپذيري از طبيعت قلمداد مي‌كرد كه بايد مانند ساير اجزاي هستي به قوانين زمين احترام بگذارد. هرگاه انسان ناخواسته و سرزده با خشم زمين مواجه مي‌شد، دليل اين ابتلا را در خود جست‌وجو مي‌كرد.


اين تعادل فرهنگي گرچه از وقوع حوادث غيرمترقه نمي‌كاست، اما به صورت ناخودآگاه از بروز فجايع محيط زيستي مي‌كاست و مانع نابودي انواع گونه‌هاي حيات مي‌شد. زلزله يكي از رخدادهاي ناميموني است كه سال گذشته تقريبا تمام خاك پهناور ايران را به لرزه واداشت. به تازگي نيز با ورود به غرب كشور، استان كرمانشاه و ايلام را لرزاند. صرف‌نظر از خطرناك بودن يا ختم به خيرشدن اين حادثه، آيا براي رويارويي با چنين حوادثي آمادگي داريم؟ آنچه براي كشور‌هاي توسعه‌يافته مانند ژاپن موضوعي حل شده است آيا براي كشور ما نيز عاري از دغدغه است؟


ايمان عشايري دكتراي مهندسي زلزله از پژوهشگاه بين‌المللي زلزله‌شناسي و عضو هيات علمي دانشگاه معتقد است: «پديده زلزله به عنوان يك رخداد ناگوار طبيعي مي‌تواند آسيب‌ها و لطمات اجتماعي و اقتصادي جبران‌ناپذيري بر جامعه تحميل كند، بنابراين شناسايي علمي اين پديده و كشف راهكارهايي به منظور كنترل و كاهش آثار مخرب آن بر سازه‌هاي اصولي و غيراصولي، منابع انساني و پايگاه‌هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي، ضرورتي است كه با ايجاد شاخه مهندسي زلزله و تربيت متخصصان حرفه‌اي در اين زمينه سعي در جبران اين خلا و مديريت اين حوادث شده است.» آيا ايجاد يك رشته تخصصي در دانشگاه و تربيت نيروي متخصص مي‌تواند بر فرهنگ مقابله صحيح با اين پديده بيفزايد و نظام ساخت‌وساز فعلي را بهبود ببخشد؟ آيا دستاوردهاي علمي اين شاخه دانشگاهي، در صنعت ساختمان‌ كشور نهادينه شده است؟


 تنها ابزاري كه در اختيار ماست


مهنوش بيگلري، عضو هيات علمي دانشگاه و نايب رئيس هيات مشاوران جوان انجمن بين‌المللي مكانيك خاك و مهندسي ژئوتكنيك ايران با اشاره به اينكه زلزله پديده‌اي تعيني – تصادفي است كه پيش‌بيني تمام مولفه‌هاي آن اعم از بزرگي، زمان و مكان وقوع از رازهاي نامكشوف است و هنوز در حيطه آگاهي و علم انسان قرار نگرفته است، تاكيد مي‌كند: «تنها ابزاري كه در اختيار ماست، آمارهاي گذشته و مطالعه ديرينه لرزه‌شناسي و برخي نظريات علمي است كه مي‌تواند به تحليل عوامل و خطرات ناشي از وقوع اين پديده كمك كند و همه آيين‌نامه‌ها و ضوابط مرتبط نيز بر همين پايه تدوين شده است.»


 به گفته اين استاد دانشگاه از ديدگاه مديريت بحران، برخورد با پديده‌اي مانند زلزله، نيازمند توجه به هر دو مرحله مجزاست: نخست مرحله شناسايي به منظور شناخت طبيعت و ماهيت فيزيكي زلزله در منطقه و ارزيابي آسيب‌پذيري سرمايه‌هاي فيزيكي و در مرحله دوم، پياده‌سازي برنامه‌هايي كه بتوان به نحو مطلوبي اين بحران را مديريت كرد. وي مي‌افزايد: «دستيابي به نتايج نامطلوب فاز دوم، بدون در اختيار داشتن دانش مورد نياز در مرحله نخست امكان‌پذير نخواهد بود. به عنوان مثال اگر مراكز مديريت مهم شهرها، خود براساس آيين‌نامه‌ها و دانش كافي مقاوم‌سازي نشده باشند، پس از وقوع يك زمين‌لرزه خطرناك، ديگر نمي‌توان انتظار داشت كه خود اين مراكز به عنوان امدادرسان توانايي بسيج امكانات و تجهيزات لازم را داشته باشند.»


 ايران، ‌مهم‌ترين كشور زلزله‌خيز منطقه

درحالي كه بسياري از كلانشهرها نيز از حجم بالاي بافت فرسوده برخوردارند و بناهاي نوسازي هم از ضعف ساختاري و تكنيكي بسياري رنج مي‌برند، هر زلزله‌اي مي‌تواند تبعاتي فراتر از ويراني سقف‌ها يا مرگ هموطنان را در پي داشته باشد.


دكتر ايمان عشايري با اشاره به نقش دانش مهندسي زلزله در مديريت توسعه شهري مي‌گويد: «به طور كلي توسعه شهري يك مسئله چند وجهي است و برنامه‌ريزي در اين راستا به حوزه‌هاي تخصصي مختلفي نياز دارد.» به گفته اين كارشناس، به عبارت ديگر، اين امر يك موضوع بين‌رشته‌اي است و هرچه دانش بشر در حوزه‌هاي مختلف توسعه مي‌‌يابد، جنبه‌هاي بيشتري به آن افزوده مي‌شود.


 اما از ديدگاه مهندسي زلزله، توليد منابع انساني و منابع اقتصادي در يك منطقه شهري بايد به گونه‌اي باشد كه كمترين خطرپذيري را در برابر رويدادهاي زلزله متحمل شود. وي مي‌افزايد: «از نكات مهم مهندسي زلزله، ميزان ساخت و‌سازها و حد مجاز آنها در محدوده گسل‌هاست و اينكه چه تمهيداتي را مي‌توان براي مقاوم‌‌سازي سازه‌هاي اين محدوده انديشيد. ايران به عنوان مهم‌ترين كشور زلزله‌خيزي كه در منطقه خاورميانه قرار گرفته است، نيازمند برنامه‌ريزي‌هاي حرفه‌اي در كنار نقشه‌هاي ريزپهنه‌بندي لرزه‌اي براي مقاوم‌سازي سازه‌هاي شهري و روستايي است و گرچه فعاليت‌هايي در اين عرصه صورت مي‌گيرد، اما قطعا براي كاهش هزينه‌هاي ناشي از وقوع زلزله كافي نيست.»


 رقابت با زمان


آيا مي‌توان وقوع زلزله در ايران را به نوعي خوش‌اقبالي تصور كرد، از آن رو كه هيچ كلانشهري تاكنون مبتلا به اين حادثه ناگوار نشده است و فقط روستاييان بوده اند كه بيشترين قرباني را تاوان خشم طبيعت داده‌اند؟ بروز نكردن چنين حادثه‌اي، تجربه ما را در برخورد با چنين فاجعه‌اي به شدت كم كرده است. با توجه به حجم بالاي منابع انساني و سرمايه‌اي در كلانشهرها، وقوع چنين رخداد ناگواري مي‌تواند مديريت بحران بي‌تجربه را دچار آشفتگي، سراسيمگي، بي‌برنامگي و در يك كلام «بحران» كند. آموزه مهم اين هشدار لااقل اين است كه پرداختن به آينده، كمتر از بازسازي گذشته نيست و آنچه كه امروز مديريت بحران را به چالشي جدي مي‌كشاند، بي‌گمان فقط مسابقه با زمان است. زماني كه در فشرده‌ترين لحظه‌ها به فاجعه منتهي مي‌شود، و در آن زمان، ديگر فرصتي براي اظهارنظر مسئولان نخواهد بود و مانند گلوله‌اي كه از تفنگ شليك مي‌شود، فقط مي‌توان درباره عمق جراحت و آسيب آن سخن گفت. دكتر عشايري درباره وقوع زلزله در استان كرمانشاه، وضعيت اين كلانشهر را از ديدگاه مهندسي زلزله مورد تحليل قرار داده و مي‌گويد: «اين استان به دليل وجود نواحي چين خورده سلسله جبال زاگرس، از جمله نواحي زلزله‌خيز كشور است و شواهد تاريخي بسياري نيز گواه اين ادعاست.»


وي مي‌افزايد: «شواهدي مانند زلزله دينور در ارديبهشت سال 291 هجري شمسي يا فروردين 388 و زلزله سنقر در شهريور 1206 يا زلزله سيلاخور در سال 1289 و فارمينج 1336 و نهاوند در سال 1337 كه همگي بالاي 6 ريشتر بودند، با مراجعه به نقشه‌ گسل‌هاي فعال در كشور مي‌توان ديد كه گسل‌هاي فعالي مانند گسل دورود، نهاوند، صحنه و مرواريد در اين استان شناسايي شده است و بانك جهاني هم به تازگي طرح جامع ريزپهنه‌بندي لرزه‌اي را پياده كرده است كه هنوز كاربردي نشده است.»


 بافت‌هاي فرسوده و نحيف


ميان دنياي كارشناسان و مسئولان هنوز فاصله زيادي است كه گويي بايد قربانيان زيادي اين شكايت را پر كنند. شدت ساخت‌وسازها و بي‌احتياطي نظام‌هاي قانوني در اين عرصه (نظير شهرداري، سازمان نظام مهندسي ساختمان و دفاتر فني استانداري‌ها) چنان به هم آميخته است كه انگار نه انگار گسل‌هاي زيرپاي كلانشهرها سست و بي‌بنياد است. در نهايت فقط اين مردم از همه جا بي‌خبر هستند كه به قيمت ثروتمند‌ترشدن گروهي بساز و بفروش و بي‌اعتنايي مسئولان خون‌بهاي خود را مي‌پردازند. از سوي ديگر، گرچه فناوري‌ سال‌هاست كه به كمك كشورهاي توسعه يافته آمده و بسياري از بلاياي طبيعي را مهار كرده است، اما در كشور ما هنوز بايد به امدادهاي ماورايي دل خوش داشت و به گذشت زمين در برابر اين همه ناسپاسي و بي‌تعهدي، هنوز اين تقدير و سرنوشت است كه بر خواست و اداره مردم ايران احاطه دارد.

منبع: قانون