صراط: مقام معظم رهبرى (مدظلهالعالى) در جمع
پنجاههزار نفرى فرماندهان ردههاى مختلف بسیج سراسر کشور، بار دیگر
بهصورت مبسوط و موشکافانه، موضوع بسیار مهم استکبار را به بحث گذاردند.
شرایط امروز جهان که استکبار با شگردها و شیوههاى فوقالعاده مرموز
بهویژه در عرصههاى زیربنایى یعنى فرهنگ، به جنگ نرم علیه ملتها و جامعه
جهانى آمده است، واکاوى ابعاد مختلف آن بهویژه آنچه تحت عنوان امپریالیسم
فرانو یا نو غربى مطرح مىباشد، از ضروریات زمان ماست که در این پارهمطلب،
اشارهاى به آن گردیده است.
در آموزههاى قرآنى و دینى، استکبار برگردان و مترادف با امپریالیسم
بهکار رفته است. از گرایش نفسانى انسانها به سلطهگرى و سلطهپذیرى و
خودبزرگبینى و تکبر گرفته تا بیان عملکرد شیطان که ناشى از روحیه استکبارى
و انحراف از قوانین عامه اوامر و نواهى و تا ایجاد شک و نفاق و استضعاف
اقشار ستمدیده و مقاومت در برابر دعوت انبیاء و بالاخره فاشساختن عواملى
که بر بنیادهاى عدالت هستى مىتازد و...
امپریالیسم که ترجمانى از همان استکبار است، در ادبیات سیاسى امروز جهان به حکومت و سلطه با امیال توسعهطلبانه گفته مىشود که البته با شیوههاى دولتى، مردم خارج از مرزهاى خود را تحت سلطه و استعمار و یا استثمار در مىآورد.
ضرورت واکاوى امپریالیسم، آنگاه خود را بیشتر نشان مىدهد که با هدف قرار دادن زیربناى فکرى و هویت ملتها و جوامع از غوطهورسازى افکار عمومى جهانیان در گسترهى پیچیده ارتباطات فراوان و متنوع بهره جسته و جلوهاى مرموزانه از امپریالیسم نو غربى را در نبرد نرم با ملتها به رخ مىکشد.
امپریالیسم نو غربى، صورتى انحصارگونه از رابطه سلطه و کنترل در ابعاد مختلف، مستقیم یا غیرمستقیم است که بهدنبال منافع تجارى و سوداگرانه، مىخواهد همواره پنهان باشد و در نهایت از قدرت توأم با تغلب (غلبه) برخوردار گردد.
نوبودن آن نیز ناظر است بر تنوع و جدیدبودن ابزارها و بسترهاى سلطه که بیشتر (تبلیغاتى، ارتباطى و رسانهاى، نامرئى و نرم) است.
از اینروى مىتوان ماهیت رویکرد امپریالیسم را در راهبرد جدید (فرانو) فرهنگى و تبلیغاتى و رسانهاى و حتى اعتقادى معرفى کرد. چیزى که قبلاً بزرگ دیدبان انقلاب اسلامى، مقام معظم رهبرى در مقام هشدارهاى فرهنگى از آن به تهاجم و یا ناتوى فرهنگى یاد کردند.
شاخصها و اهداف اصلى امپریالیسم نو غربى
1. ضربهزدن به فرهنگ عمومى جوامع بهویژه جوامع رو به پیشرفت و مستقل همچون ایران اسلامى.
2. به خدمت گرفتن امکانات متنوع فرهنگى، هنرى و رسانهاى در جهت اغراض و اهداف مدنظر.
3. در دست گرفتن تحولات سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، و فرهنگى کشورها.
4. هویتزدایى در سطوح مختلف ملى و اجتماعى و انقلابى.
5. مهار بیدارى اسلامى و انحراف در حرکتها و جنبشهاى مردمى در سطح کشورهاى بهخروش آمده منطقه.
امپریالیسم نو غربى و اسلام
بیدارى اسلامى در سده اخیر در سطح دنیاى اسلام یک واقعیت غیرقابل انکار است. در دورانى که اسلام حقیقى مىرود تا جهان را تحت تأثیر خود قرار بدهد، اسلام رادیکال از طرفى در بنیادىترین و مرموزترین شکل آن (القاعده و طالبان) و (تکفیرى و سلفى) و از طرفى اسلام سنتى با نگرش غیرسیاسى، همواره جنبههاى ارتجاعى و انفعالى ظاهرى را در عین بىتحرکى تاریخى و عدم پذیرش جنبههاى سیاسى اسلام تأکید دارد.
از این رهگذر سنتگرایى عرفانى و فرقههاى ضاله و انحرافى متأثر از مدرنیسم که اصرار بر عدم ورود به حوزههاى سیاسى دارد، و اینها همه در تقابل با اسلام حقیقى است که جامعنگرى به ساحتهاى مختلف زندگى انسان دارد. در این نگاه، سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست تلقى مىشود که تئورىپرداز و محرک آن نیز در قرن حاضر امام خمینى(ره) محسوب مىگردد و البته شخصیتهایى همچون میرزاى شیرازى، آخوند خراسانى و شهید مدرس از این جملهاند چنانکه مقام معظم رهبرى نیز با ژرفاندیشى عمیق مؤید همین ایده بوده و هستند.
هانتینگتون مىگوید؛ براى ماندن و پیر شدن در پایان تاریخ باید:
1. از طریق تهاجمات همهجانبه، اتحاد احتمالى تمدنهاى رقیب را مختل کرد.
2. بحرانهاى درونى خود را به تمدنهاى رقیب منتقل نمود.
3. تمدنهاى منزوىشده و خودساخته را در خود حل کرد.
بنابراین رمز ماندگارى امتها و کشورهاى اسلامى و مستقل، فهم صحیح از ماهیت استکبار و شناخت عمیق از امپریالیسم و شیوهها و تاکتیکهاى تبلیغاتى، هنرى، رسانهاى و فرهنگى و در نهایت مبارزه و مقابله بىوقفه با آن مىباشد.
امپریالیسم که ترجمانى از همان استکبار است، در ادبیات سیاسى امروز جهان به حکومت و سلطه با امیال توسعهطلبانه گفته مىشود که البته با شیوههاى دولتى، مردم خارج از مرزهاى خود را تحت سلطه و استعمار و یا استثمار در مىآورد.
ضرورت واکاوى امپریالیسم، آنگاه خود را بیشتر نشان مىدهد که با هدف قرار دادن زیربناى فکرى و هویت ملتها و جوامع از غوطهورسازى افکار عمومى جهانیان در گسترهى پیچیده ارتباطات فراوان و متنوع بهره جسته و جلوهاى مرموزانه از امپریالیسم نو غربى را در نبرد نرم با ملتها به رخ مىکشد.
امپریالیسم نو غربى، صورتى انحصارگونه از رابطه سلطه و کنترل در ابعاد مختلف، مستقیم یا غیرمستقیم است که بهدنبال منافع تجارى و سوداگرانه، مىخواهد همواره پنهان باشد و در نهایت از قدرت توأم با تغلب (غلبه) برخوردار گردد.
نوبودن آن نیز ناظر است بر تنوع و جدیدبودن ابزارها و بسترهاى سلطه که بیشتر (تبلیغاتى، ارتباطى و رسانهاى، نامرئى و نرم) است.
از اینروى مىتوان ماهیت رویکرد امپریالیسم را در راهبرد جدید (فرانو) فرهنگى و تبلیغاتى و رسانهاى و حتى اعتقادى معرفى کرد. چیزى که قبلاً بزرگ دیدبان انقلاب اسلامى، مقام معظم رهبرى در مقام هشدارهاى فرهنگى از آن به تهاجم و یا ناتوى فرهنگى یاد کردند.
شاخصها و اهداف اصلى امپریالیسم نو غربى
1. ضربهزدن به فرهنگ عمومى جوامع بهویژه جوامع رو به پیشرفت و مستقل همچون ایران اسلامى.
2. به خدمت گرفتن امکانات متنوع فرهنگى، هنرى و رسانهاى در جهت اغراض و اهداف مدنظر.
3. در دست گرفتن تحولات سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، و فرهنگى کشورها.
4. هویتزدایى در سطوح مختلف ملى و اجتماعى و انقلابى.
5. مهار بیدارى اسلامى و انحراف در حرکتها و جنبشهاى مردمى در سطح کشورهاى بهخروش آمده منطقه.
امپریالیسم نو غربى و اسلام
بیدارى اسلامى در سده اخیر در سطح دنیاى اسلام یک واقعیت غیرقابل انکار است. در دورانى که اسلام حقیقى مىرود تا جهان را تحت تأثیر خود قرار بدهد، اسلام رادیکال از طرفى در بنیادىترین و مرموزترین شکل آن (القاعده و طالبان) و (تکفیرى و سلفى) و از طرفى اسلام سنتى با نگرش غیرسیاسى، همواره جنبههاى ارتجاعى و انفعالى ظاهرى را در عین بىتحرکى تاریخى و عدم پذیرش جنبههاى سیاسى اسلام تأکید دارد.
از این رهگذر سنتگرایى عرفانى و فرقههاى ضاله و انحرافى متأثر از مدرنیسم که اصرار بر عدم ورود به حوزههاى سیاسى دارد، و اینها همه در تقابل با اسلام حقیقى است که جامعنگرى به ساحتهاى مختلف زندگى انسان دارد. در این نگاه، سیاست عین دیانت و دیانت عین سیاست تلقى مىشود که تئورىپرداز و محرک آن نیز در قرن حاضر امام خمینى(ره) محسوب مىگردد و البته شخصیتهایى همچون میرزاى شیرازى، آخوند خراسانى و شهید مدرس از این جملهاند چنانکه مقام معظم رهبرى نیز با ژرفاندیشى عمیق مؤید همین ایده بوده و هستند.
هانتینگتون مىگوید؛ براى ماندن و پیر شدن در پایان تاریخ باید:
1. از طریق تهاجمات همهجانبه، اتحاد احتمالى تمدنهاى رقیب را مختل کرد.
2. بحرانهاى درونى خود را به تمدنهاى رقیب منتقل نمود.
3. تمدنهاى منزوىشده و خودساخته را در خود حل کرد.
بنابراین رمز ماندگارى امتها و کشورهاى اسلامى و مستقل، فهم صحیح از ماهیت استکبار و شناخت عمیق از امپریالیسم و شیوهها و تاکتیکهاى تبلیغاتى، هنرى، رسانهاى و فرهنگى و در نهایت مبارزه و مقابله بىوقفه با آن مىباشد.