از دیگر دلایل این امر، قدرتگیری جریانهای اسلامی تندرو است که مال و سلاح در اختیار دارند. بدین ترتیب این گروهها رقیب اخوان المسلمین شدند و از حمایتهای مالی و سیاسی گستردهای برخوردار شدند که اخوانیها در اختیار نداشتند. با وجود اختلافات ریشهای که میان این جریانها و در راس آنها القاعده و همچنین سلفیها وجود دارد، و علیرغم تاریخ 80 ساله اخوان المسلمین و فعالیتهای این گروه در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اما به نظر میرسد که کشورهای منطقه روی بازتری را به اسلامگراهای جدید نشان دادهاند.
سومین دلیل این امر، شکست تجربه حکمرانی اخوان المسلمین در مصر است که این امر ناشی از تمایل بیش از حد آنها برای رسیدن به قدرت و تلاش آنها برای اخوانی کردن تمام دستگاههای دولت در مدت زمانی کوتاه بوده است. نیازی نیست که کشورهای عربی و خارجی را به شکست نظام اخوان المسلمین در مصر متهم کرد، هر چند که هیچ انسان عاقلی نمیتواند نقش مستقیم این کشورها را در به شکست کشاندن حکمرانی اخوان المسلمین در مصر انکار کند.
دلیل چهارم این مساله آن است که اخوان المسلمین تونس و لیبی با وجود پیروزیهای اولیه اکنون روند نزولی خود را آغاز کردهاند.
پنجمین دلیل عقبنشینیهای اخواناین است که اخوان المسلمین در سوریه با وجود تاریخ ریشهداری که در این کشور داشته است، تاکنون نتوانسته نقش سازمان یافته و قدرتمند خود را بازیابد. به نظر نمیرسد که تاسیس حزب جدیدی از سوی اخوان المسلمین در سوریه با نام "وعد" هم اهداف این گروه را محقق ساخته باشد.
اکنون این سوال مطرح است، آیا اخوان المسلمین با تشکیلات جهانی خود میتواند اخوان المسلمین در کشورهای عربی به ویژه در سوریه و مصر را از شکستهایشان نجات دهد؟ آیا این گروه در تاسیس و حمایت مالی از شبکه ماهوارهای و راهاندازی مطبوعات در خارج از مصر جهت بالا بردن پرچم این گروهها به ایفای نقش میپردازد؟