شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ دی ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۸

مرگ ببر روسي در پارك ارم + تصاوير

کد خبر : ۱۴۸۶۸
سرانجام سرانجام با گذشت 8 ماه و يك هفته از ورود دو ببر «آمور» به باغ‌وحش تهران كه به گفته كارشناسان نسل آنها نزديك به ببر «مازندران» است، یکی از ببرهای اهدایی روسیه به ایران، به علت بیماری در پارک ارم جان بخت و حال ببر ماده نیر چندان مساعد نیست.

به گزارش تابناک ، کشور روسیه در اردیبهشت ماه امسال، طی یک تفاهمنامه همکاری با ایران، یک جفت ببر سیبری را در مقابل دریافت دو پلنگ ایرانی ماده تحویل سازمان حفاظت محیط زیست ایران داد و در حالی که قرار بود این ببرها برای اجرای "طرح احیای ببر منقرض شده مازندران" در پناهگاه حیات وحش میانکاله در شرایط نیمه اسارت نگهداری شوند، پناهگاه حیات وحش میانکاله، آماده پذیرش ببرها نشد و این ببر ها در پارک ارم نگهداری شدند تا اینکه یکی از آن ها جان باخت و دیگری نیر در وضعیت مناسبی نیست.

در حالي كه قرار بود حداكثر ظرف يكماه اين ببرها به پناهگاه حيات وحش ميانكاله منتقل شوند، سرانجام با عدم تحقق اين امر، تامين بودجه مورد نياز و شيوع يك بيماري همه‌گير، ببر «نر» ساعت 11 روز پنجشنبه تلف شد.

  اين ببرها كه پس از 52 سال سوم ارديبهشت ماه سال جاري و علي‌رغم انتقاد برخي كارشناسان داخلي، با تاكيد رييس سازمان حفاظت محيط زيست جهت احياي نسل ببر مازندران با موافقت نخست وزير روسيه علي‌رغم فشارهاي رسانه‌اي و گروه‌هاي مردمي اين كشور به ايران آمدند، قرار بود حداكثر يكماه تا آماده شدن زيستگاه خود در ميانكاله مازندران، در باغ وحش تهران نگهداري شوند.

اين در حاليست كه با گذشت 8 ماه و يك هفته چشم‌انتظاري ببرها براي تامين اعتبار و انتقال آنها از قفس‌ها به زيستگاه جديد، سرانجام ببر «نر» بر اثر شيوع يك بيماري همه‌گير روز پنجشنبه در باغ وحش تهران علي‌رغم تلاش دامپزشكان براي نجات آن تلف شد. از سوي ديگر از باغ وحش تهران خبر مي‌رسد كه وضعيت ببر ماده نيز مساعد نيست و به طور دايم اين حيوان تحت نظر دامپزشكان است.

شنيده‌ها حاكيست بر اثر يك بيماري همه‌گير در باغ وحش تهران طي چند روز گذشته حداقل 2 قلاده شير بر اثر يك بيماري تنفسي كه منجر به خونريزي از بيني مي‌شود تلف شدند.

گزارش‌هاي دريافتي حاكيست وضعيت ساير شيرهاي باغ وحش تهران نيز وخيم است اما هنوز علت اين بيماري و راه مقابله با آن مشخص نشده است.

آنطوري كه دكتر محمدباقر صدوق، معاون محيط طبيعي و تنوع‌زيستي سازمان حفاظت محيط زيست گفته است بررسي‌هاي اوليه نشان مي‌دهد علت مرگ اين ببر شيوع بيماري «مشمشه» در باغ وحش ارم تهران بوده است.

به گزارش ايسنا، هرچند مهندس ضيايي، استاد دانشگاه و مشاور معاونت طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست كه مسوول احياي نسل ببرهاي ايراني نيز هست گفته است نتايج نهايي علت مرگ ببر روسي شنبه رسما اعلام مي‌شود و در حال حاضر به طور قطع نمي‌توان علت مرگ اين حيوان را اعلام كرد.

اما اگر مرگ شيرها و ببر باغ وحش تهران بر اثر بيماري «مشمشه» تاييد شود مسوولان دامپزشكي با توجه به اين كه اين بيماري قابل انتقال به انسان است بايد در اسرع وقت نسبت به پلمپ باغ‌وحش تهران اقدام كنند.

هرچند به نظر مي‌رسد مسوولان دامپزشكي حتي با توجه به نتايج اوليه آزمايشات بايد از همان روز پنجشنبه باغ‌وحش تهران را براي جلوگيري از احتمال انتقال اين بيماري به انسان پلمپ مي‌كردند.

هم‌اكنون تيم دامپزشكي و كارشناسان نيز در حال استفاده از قرص‌هاي پيشگيري از انتقال اين بيماري هستند.

اما پلنگ‌هاي ايراني كه در زمان ورود ببرهاي روسي با يك هواپيماي اختصاصي روسي به مركز تحقيقات «سوچي» منتقل شدند در سلامت كامل به سر مي‌برند و نخست وزير روسيه چندين بار تا كنون از آنها شخصا بازديد كرده است.

مهندس ضيائي، مدير پروژه احياي ببر ايراني پيشتر به ايسنا گفته بود كه نقشه‌ها و طراحي محل جديد انتقال ببرها به ميانكاله صورت گرفته اما به دليل تامين نشدن اعتبار مورد نياز اين پروژه همچنان متوقف است.

شواهد حاكيست آخرين ببر ايران در پارك ملي گلستان در سال 1337 شكار شد و پس از آن ديگر خبري از ببر در ايران نبود. اما پيش از اين ببر ايراني در منطقه مازندران و در جنگل‌هاي هيركاني (جنگل‌هاي مازندران و گيلان تا منطقه سرخس) پراكندگي داشته و جمعيت آن بسيار زياد بوده است به شكلي كه ظل السطان در كتاب تاريخ مسعودي مي‌نويسد در برنامه شكاري كه در ميانكاله داشتم 35 ببر شكار كردم.

به گفته كارشناسان در پي نابودي ببر مازندران، تلاش‌هاي زيادي براي يافتن ردپاي اين ببر در كشور انجام شد و پس از سالها كارشناسان به اين نتيجه رسيدند كه نسل ببر مازندران نيز مانند شير ايراني منقرض شده است.

بررسي‌هاي انجام شده بر روي DNA نمونه‌هاي پوست ببر مازندران كه در موزه‌هاي مختلف نگهداري مي‌شود نشان داد كه ببر ايراني با ببر آمور (ببر سيبري) از نظر ژنتيكي تفاوت چنداني ندارد تا اين كه چندي پيش وزير محيط زيست روسيه كه در راس هياتي با مسوولان سازمان حفاظت محيط زيست ايران ملاقات كرد و خواستار دريافت دو قلاده پلنگ ايراني و احياي نسل اين حيوان در كشور روسيه شد. در اين حال مسوولان ايراني كه مدت‌ها به دنبال گرفتن ببر مازندران بودند به شرط تحويل دو قلاده ببر توسط روسيه موافقت كردند دو پلنگ ايراني را به اين كشور بفرستند.

موضوعي كه به گفته رييس سازمان حفاظت محيط زيست، موافقت با آن در روسيه با چالش‌هاي زيادي مواجه بود به شكلي كه نخست وزير روسيه براي اين تبادل تحت فشار رسانه‌ها و گروه‌هاي مردمي روسيه قرار گرفته بود اما در نهايت با پيشنهاد ايران موافقت كرد و سرانجام عصر جمعه دو ببر سيبري پس از چند بار تغيير ساعت پرواز در فرودگاه مهرآباد تهران با يك هواپيماي اختصاصي به كشور آمدند.

گفتني است مشخصات ببر ايراني يا ببر مازندران با نام علمي (Panthera tigris virgata) به اين شرح است:

رنگ پشت و پهلوي ببر ايراني زرد متمايل به نارنجي با نوارهاي باريک و قهوه اي مي باشد و زير بدن يعني شکم و سينه سفيد رنگ است. پشت گوش ها سياه بوده لکه سفيدي در وسطش ديده مي شود. از ببر ايران که زيستگاه اصلي‌اش دامنه شمالي رشته کوه البرز بوده است با نام ببر خزر يا ببر مازندران در سفرنامه‌ها و کتب تاريخي و ادبي ياد شده است.

ببر ايراني شباهت زيادي به پسر عموي بنگالي خود دارد ولي نوارهاي قهوه‌اي دور بدنش يه پهني نوارهاي ببر بنگال نيست (البته تعداد نوارها در ببر ايراني بيشتر است) همچنين رنگ پهلوها در ببر ايراني تيره‌تر (قهوه‌اي‌تر) است.

موهاي بدن ببر مازندران بخصوص در زمستان رشد زيادي دارد و موهاي صورت او مانند ببر سوماترا بلند است. طول بدن ببر مازندران 140 تا 280 سانتيمتر است و اندازه دم اين حيوان بين 60 تا 90 سانتيمتر است. (دو گزارش هم درباره اندازه ببر ايراني وجود دارد يکي از منطقه لنکران که طول بدن اين حيوان را 259 و 5/289 سانتيمتر ذکر شده است)

غذاي ببر خزر گراز، مرال، گوزن زرد، گراز، شوکا، گربه وحشي، خرگوش، پرندگان و خزندگان و در مواقع گرسنگي و عدم دسترسي به شکار طبيعي گاو و گاوميش اهلي بوده است.

بچه‌هاي اين ببر در 4 سالگي بالغ مي‌شوند (طول عمر ببر در اسارت 30 سال است)

اما بيماري مشمشه چيست؟

بر اساس اطلاعات پايگاه اطلاع‌رساني سازمان دامپزشکي کشور مشمشه يكي از بيماريهاي باكتريايي مسري خطرناك است كه اغلب سبب ابتلاء تك سمي‌ها مي‌گردد. بيماري بشدت كشنده بوده و از اهميت بالايي در جمعيت‌هاي اسب برخوردار است.

اين بيماري از جمله بيماري‌هاي مهم مشترك بين انسان و دام است.

عامل بيماري:

عامل بيماري باكتري گرم منفي غير متحرك فاقد كپسول و غير هاگزا بنام پزودومناس مالئي ( Pseudomonas mallei ) است كه بعضاً در مراجع جديد به نام بورخولدريا مالئي ( Burkholderia mallei ) نيز ناميده شده است.

اپيدميولوژي:

پزودومناس مالئي يك انگل اجباري بوده كه بسهولت توسط نور، حرارت و ضدعفوني كننده‌هاي معمولي از بين ميرود و بنظر نمي‌رسد در يك محيط آلوده بيش از شش هفته باقي بماند. اسب‌ها، قاطرها و الاغها از گونه‌هاي معمول درگير مي‌باشند.

حيواناتي كه از تغذيه بدي برخوردارند و يا در محيط نامطلوب نگهداري مي‌شوند از حساسيت بيشتري برخوردارند.

انسان نيز در زمره جانداران حساس به اين عامل عفوني است كه معمولاً بيماري منجر به مرگ مي‌شود. حيوانات آلوده و يا حامليني كه در ظاهر سالم بوده واز بيماري جان سالم بدر برده‌اند عمده‌ترين منابع عفونت بشمار مي‌آيند.

نحوه انتشار آلودگي بدان صورت است كه آسيب‌ها و ضايعات ريوي (آبسه مانند ) پاره شده و عامل بيماري به درون برونشيول‌ها راه يافته و موجب عفوني شدن مجاري تنفسي فوقاني مي‌گردد كه در نتيجه سبب دفع ارگانيسم از بيني ودهان خواهد شد.

انتشار بيماري اغلب از طريق بلع مواد غذائي آلوده با منشا ذكر شده اتفاق مي‌افتد كه در اين زمينه آبشخورهاي مشترك (آلوده) نقش بسزايي خواهند داشت.

تماس مستقيم پوست با پوست آلوده و وسايل تيمار (مانند غشو) اگر چه مي‌تواند خطر آفرين باشد ليكن بندرت ايجاد بيماري پيشرونده مي‌نمايد . همچنين انتشار بيماري از طريق استنشاقي نيز ميتواند اتفاق بيافتد اما اين شكل آلودگي احتمالاً تحت شرايط طبيعي نادر مي‌باشد.

مشمشه هم‌اكنون از كشورهائي همانند آمريكاي شمالي ريشه كن شده است اما مناطقي از جهان منجمله آسياي صغير، آسيا و آفريقا همچنان آلوده هستند. از آنجا كه اخيراً پرورش و نگهداري اسب بويژه بصورت متراكم در حال رشد مي باشد و جابجائي دامها در اين شرايط بيش از گذشته و به مقاصد مختلف صورت مي‌گيرد، بروز و شيوع بيماري مشمشه در اين جمعيت‌ها دور از انتظار نيست. در تحت چنين شرايطي ميزان مرگ ومير بسيار بالا خواهد رفت و در تعداد كمي از حيوانات كه بظاهر بهبود مي يابند (حاملين) بيماري ابقاء مي‌يابد و بندرت ممكن است حيوانات بطور كامل بهبود يابند.

گوشتخواراني همانند شير ممكن است با خوردن گوشت آلوده به بيماري مبتلا شوند. همچنين آلودگي در گوسفند و بز نيز ديده شده است. با وجودي كه انسانها به بيماري خيلي حساس نيستند اما از طريق جراحات پوستي ممكن است به بيماري، به شكل گرانولوماتوز و پيمي مبتلا شوند. مرگ ومير موردي از ميزان بالائي برخوردار است.

بطور كلي اسبدارها كه در ارتباط مستقيم و تنگاتنگ با اسب‌ها هستند و بويژه دامپزشكاني كه بدون دقت عمل لازمه اقدام به كالبد گشائي حيوانات آلوده مي‌كنند در معرض خطر قرار دارند.

پاتوژنز:

هجوم و حمله جرم اغلب از طريق ديواره روده اتفاق افتاده و در نتيجه آن يا بصورت سپتي سمي ( شكل حاد بيماري ) و يا بصورت باكتريمي ( شكل مزمن بيماري ) اتفاق مي‌افتد . عامل بيماري همواره در ريه موضعي شده اما پوست ومخاط بيني نيز در زمره مواضع معمول قرار دارند . ساير احشاء نيز ممكن است محل تشكيل ندولهاي تيپيك گردند.

علائمي كه در مرحله پاياني بيماري ديده مي‌شود، عمدتاً مربوط به برونكو پنومونيا بوده ومرگ در موارد تيپيك بيماري بسبب آنوكسي آنوكسيا پيش مي آيد .

يافته هاي باليني:

در شكل حاد بيماري: تب بالا ؛ سرفه ؛ ريزش بيني همراه با انتشار سريع زخمهائي روي مخاط بيني و همچنين ندولهائي بر روي پوست قسمت تحتاني دستها و يا شكم بروز مي نمايد . مرگ در اثر سپتي سمي ظرف چند روز اتفاق مي‌افتد .

در شكل مزمن بيماري: در اين حالت از بيماري علائم بستگي به محلهائي قابل پيش بيني كه ضايعات در آنها شكل گرفته اند خواهد داشت . هنگامي كه موضعي شدن اصلي در ريه اتفاق بيافتد سرفه مزمن ؛ تنفس دردناك و خونريزيهاي مكرر از بيني اتفاق خواهد افتاد. اشكال مزمن پوستي و بيني معمولاً با هم اتفاق مي‌افتند. ضايعات مربوط به بيني بر روي قسمتهاي تحتاني ديواره مياني و قسمت غضروفي مياني؛ شكل مي‌گيرند. ضايعات ذكر شده در ابتدا بصورت ندولهائي باقطر یک سانتيمتر بوده كه بتدريج زخمي شده و ممكن است بيكديگر متصل شوند . در مراحل اوليه ترشحات بيني بصورت سروزي بوده كه ممكن است يك طرفي باشد و بعداً بصورت چركي و نهايتاً بصورت خون آلود تظاهر يابد كه بطور معمول اين وضعيت بيني؛ توام با بزرگ شدن غدد لنفاوي زير فكي خواهد بود.

شكل پوستي بيماري ( سراجه يا FARCY ) با ظهور ندولهاي زير جلدي ( بقطر 12  سانتيمتر) كه سريعاً زخمي شده و واجد ترشحات چركي برنگ عسل تيره ( قهوه اي) خواهد شد تشخيص داده مي‌شود. در بعضي موارد ضايعات عمقي‌تر بوده و ترشح از طريق فيستولهاي ايجاد شده خارج مي‌شود.

عروق لنفي بصورت فيبروزي، قطور و شعاعي از ضايعات خارج شده و با همديگر ارتباط مي‌يابند. عقده‌هاي لنفاوي زه كشي كننده ناحيه درگير شده و ممكن است ترشحات خارجي داشته باشند.

محلي كه مي‌توان براي ضايعات پوستي پيش بيني كرد قسمت مياني مفصل خرگوشي است اما اين گونه ضايعات در هر قسمت از بدن ميتواند ايجاد شود.

حيوانات در گير با فرم مزمن بيماري معمولاً تا چندين ماه بيمار بوده و مكرراً بهبودي رانشان مي‌دهند اما عاقبت يا از پادر آمده و يا با يك بهبود ظاهري بعنوان موارد مخفي باقي مي‌مانند.

يافته‌هاي كالبد گشائي: اگرچه هر گونه كالبد گشائي لاشه دام مبتلا به مشمشه بواسطه خطرات احتمالي ممنوع مي‌باشد ليكن علا ئم بيماري در كالبد گشائي به قرار زير است:

در شكل حاد بيماري خونريزيهاي پتشي متعددي در تمام اندام مشاهده مي‌گردد كه توام با برونكو پنموني نزله‌اي شديد و بزرگي عقده هاي لنفاوي برونشيال است. در شكل مزمن بطور معمول ضايعات در ريه‌ها به شكل ندولهاي ارزني همانند آنچه در سل ارزني ديده مي‌شود در تمامي بافت ريه پخش و پراكنده مي‌باشند. ضايعات و زخمها روي مجاري تنفسي فوقاني خصوصاً مخاط بيني وجود داشته و باوسعت كمتري در مخاط لارنكس، ناي و برونشيت‌ها ديده مي‌شود. ممكن است ندولها و زخمها در پوست ودر زير پوست ( بصورت نسبتاً وسيعي ) وجود داشته باشد.

عقده هاي لنفاوي كه مسئول زه كشي محل در گير هستند معمولاً حاوي كانونهاي چركي و عروق لنفي داراي ضايعات مشابه هستند . كانونهاي نكروتيك هم چنين ممكن است در ديگر اعضاء داخلي نيز وجود داشته باشند . پزودو مناس مالئي و گاهي اوقات اكتينو مايسس پيوژنز، از بافتهاي آلوده جدا شده اند.

تشخيص:

قطعي‌ترين راه تشخيص هر بيماري جدا سازي عامل بيماري مي‌باشد . در شكل حاد بيماري مشمشه جداسازي پزودو مناس مالئي از بافتهاي آلوده چندان مشكل نمي‌باشد . اين باكتري از رشد نسبتاً آهسته و خوبي بر روي اكثر محيط‌هاي كشت آزمايشگاهي برخوردار است كه مي‌توان سرعت رشد آن را با افزودن گليسرول و خون دفيبرينه اسب به محيط افزايش داد. در صورت استفاده از محيط كشت بلاد آگار بعد از دو روز كلني هائي بشكل مدور ؛ كوچك و برنگ قهوه اي خاكستري ايجاد خواهد شد.

پزودومناس مالئي، باكتري گرم منفي فاقد حركت و از نظر فعاليتهاي بيو شيميائي بسيار ضعيف مي‌باشد كه همين ويژگيها آن را از پزودومناس پزودومالئي عامل مليوئيدوز تفريق مي‌نمايد.

جداسازي جرم از مواردي كه درگير شكلهاي مزمن و مخفي مشمشه مي‌باشند بسادگي ميسر نبوده و در چنين حالاتي مي‌بايست از تستهائي همانند تستهاي آلرژيك بمنظور تشخيص بهره جست. مهمترين و اصلي‌ترين روش تشخيص بيماري، تست آلرژيك با تزريق بين جلدي در پلك پائين با مايه مالئين است.

تست ذكر شده از حساسيت و ويژگي نسبتاً بالائي برخوردار است . مايه مالئين مورد استفاده از پادگني كه از كشت باكتري مشمشه در محيط بويون گليسرينه بدست مي‌آيد گرفته مي‌شود كه تزريق درحيوان سالم بي‌ضرر بوده ولي در حيوانات آلوده ( راكتور ) سبب تورم و ترشح چرك از گوشه چشم مي‌گردد.

مقدار مصرف آن 1/0 ميلي‌ليتر بوده كه از محلول رقيق شده آن با آب فنيكه پنج در هزار كه در اين حالت بنام مالئين فنيكه گفته ميشود استفاده ميگردد. بمنظور انجام تست بعد از مقيد كردن تك سمي بطريق لواشه زدن لب بالا و يا گوش با يك دست پلك پائين را در بين انگشتان شصت و سبابه ثابت نموده و مشابه تزريق بين جلدي توبركولين تزريق انجام خواهد گرفت.

توجه : بايد توصيه گردد متعاقب تزريق مالئين از هر گونه تمرينهاي آموزشي استرس‌زا جداً خودداري گردد. زمان قرائت 48 ساعت پس از تزريق مي‌باشد هرچند در مواردي ممكن است واكنش مثبت حتي در كمتر از 48 ساعت مشاهده گردد. تست و قرائت بايد در روز و و در مجاور نور كافي و هواي روشن انجام گيرد و زمان قرائت از 48? ساعت تجاوز ننمايد . تست به جز در مواقع اضطراري در فضاي سرپوشيده انجام گرفته و دام تا زمان قرائت تحت آن شرايط نگهداري گردد .

كنترل :

متاسفانه اين بيماري واكسن و روش پيشگيري از طريق ايمن‌سازي ندارد و اهم روش‌هاي كنترل بيماري عبارتند از: رعايت شرايط قرنطينه‌اي كامل و پيشگيري از هر گونه تردد دام . منظور از دام، دامي است كه وضعيت آن از نظر سلامتي دقيقاً مشخص نيست. شايان ذكر است كه هم‌اكنون تمامي اسب‌هائي كه توسط كارشناسان سازمان دامپزشكي كشور مورد تست مالئين قرار گرفته‌اند واجد برگه گواهي سلامت مدت دار هستند كه در آن وضعيت سلامتي دام كاملاً مشخص شده است.

انجام تست مالئين بصورت مداوم بفاصله هر 3 هفته تا هنگامي كه جمعيت مورد نظر در 3 تست متوالي هيچگونه موردي از راكسيون مثبت ويا مشكوك نداشته باشد . جداسازي و اعدام هرچه سريعتر دامهاي رآكتور كه بدين منظوراقدامات بهداشتي زير بايد متعاقب تشخيص دام رآكتور انجام گيرد:

1 - وسايل انفرادي و تيمار دام مبتلا بطوركلي سوزانده و معدوم شود .

2 - جايگاه اسب با مواد ضد عفوني كننده ( مناسبترين ضد عفوني كننده سود سوز آور مي باشد ) پس از سوزاندن و دفن بهداشتي فضولات و كود ؛ گند زدائي شده و حد اقل بمدت 6 هفته مورد استفاده قرار نگيرد.

3 - معدوم كردن اسب آلوده با توجه به خطرات احتمالي؛ به گونه اي انجام پذيرد كه تماس با دام به حداقل ممكن برسد .

4 - محل دفن لاشه بايد قبل از معدوم كردن دام آلوده آماده شده باشد ؛ اين محل بايد بدوراز كانال آب، چشمه ، قنات و ساير مسيرهاي عمومي باشد.