راس میگوید: مفاد توافق نامهی امنیتی نظامی که دولت آمریکا برای بررسی به حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان تسلیم کردهاست غیرقابل قبول است.
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
به نظر شما رییس دولت افغانستان چرا در امضای سندی تردید میکند که در ظاهر مجمع شیوخ با آن موافقت کرده اند؟
راس: چون در موقعیت بدی قرارداد و مجبور به تصمیم گیری تنها و سریع است. اگر این قرارداد را امضا نکند و نیروهای آمریکایی خاک کشورش را ترک کنند باید به تنهایی با دشمتانش روبرو بشود. اگر امضا کند و آمریکاییها در این سرزمین باقی بمانند مردم کرزی هم چنان مورد هجوم حملاتی که مدتهاست به آنها میشود قرار میگیرند و تحمل اوضاع روز به روز سخت تر میشود. ناگفته پیداست که با تداوم حضور نیروهای آمریکایی مردم و خاک افغانستان روی صلح، ثبات و بهبود را نخواهند دید. من امیدوارم سربازان آمریکایی هر چه زودتر به خاک خودشان بازگردند چون ما اصلا حرفی در دولت افغانستان مستقل نداریم بزنیم و اشغال این خطه هیچ توجیهی ندارد. به جای این همه سرکوب بهتر است غرب برای ایجاد فضایی امن و دوستانه تلاش بکند.
با سپری شدن دوازده سال از جنگ، به نظر شما آمریکاستیزی تا چه میزان در افغانستان معمول است که دولت از توافق با آمریکا طفره میرود؟
مساله فقط تنفر از آمریکا نیست بلکه تنفر از هجوم و اشغال است. پیش از آمریکا هم در ده هی هشتاد برژنف همین اوضاع را برای افغانستان ایجاد نمود. بخشی از واقعیت تلخ تاریخ این چند دهه در افغانستان همین است که اشغال گری پس از اشغال گر دیگر به افغانستان چشم میدوزد. مردم این کشور از جنگ آسیب دیده و از امکان رخ دادن مجدد آن هراسانند. تصور میکنم در جنگی که آمریکا به نام مبارزه با تروریسم با مردم این کشور آغاز کرد تا به امروز چیزی حدود یک میلیون نفر از جنگ و تمام پیامدهای آن کشته شده اند نظیر قحطی، تصادف، بیماری، خشونتهای محلی، بمبارانهای گسترده و غیره.
آیا آمریکا علی رغم شکست طرحی که در سوریه و مصر شاهدیم ممکن است خاک افغانستان را دوباره چونان قدیم محل جولان نیروهای تندروی اسلامی کند؟
راس: ببینید من دوست دارم مردم خاورمیانه این مساله را بدانند چون علی الظاهر رسانههای آمریکایی هرگز حرف مردم این کشور را به جایی نمیرسانند. مردم آمریکا به دلایل بسیار مشتاقند نیورهای نظامی دولت شان خاک افغانستان را تخلیه کند و به هیچ کشوری در خاورمیانه حمله ور نشود ولی متاسفانه دولت اوباما هم مثل دولت بوش بسیار تحت تاثیر سی آی ای سازمان جاسوسی این کشور است که خاورمیانه را سرچشمه ای از منافع منبعث از تجارت تریاک و نفت میبیند. وقتی منطقه بی ثبات و ناامن باشد، همسایه به جان همسایه بیفتد و نژادها و دینهای مختلف با یک دیگر بجنگند آمریکا میتواند به نام دفاع از دموکراسی و تلاش برای برقرای مجدد نظم به این کشور لشگر بکشد.
من حس میزنم نقشه ای که سی آی ای با مشاورهی کارتلهای تریلیاردی نفتی میکشند این است. کافی است نگاه کنیم با تغییر رژیم پهلوی از پدر به پسر یا اشغال عراق نقشهی جغرافیایی اکتشاف و استخارج و معاملهی نفت به چه ترتیبی تغییر کرده است. در آن زمان آمریکا حتی با تلاشهای هسته ای امروز ایران هم مواجه نبود تا آن را دست آویزی برای اشغال و لشگرکشی قراردهد ولی به نحوی با هم کاری کامل رژیک پهلوی زمینههای حضو و دخالت خود را فراهم و روز از پی روز گسترده تر میکرد. من به همین دلیل فکر میکنم همیشه دلایلی را که دولتهای مختلف آمریکا برای ماموریتهای جهانی خودشان طرح میکنند باید مورد تردید قرار داد و با این تئوری که طرح کردم بازبینی نمود.
نظر به این که آمریکا هنوز به خانههای مردم حمله میکند کدام جریان داخلی یا خارجی واسطهی قبولاندن این پیمان به سران محلی است؟
راس: که آمریکاییها در اعلامیهی استقلال خودشان از انگلیس، یکی از انگیزههای مبارزات ضداستعماری خودشان را حضور سربازان ارتش انگلیس در خانههای مردم و اقامت نا به جا و بی اجازهی آنان در منازل شهروندان ذکر کردند که به شدت اسباب نارضایتی انقلابیون قارهی جدید شده بود. آنها به قدری از حضور کسانی که هم زبان و بعض هم نژاد خودشان بودند تا این حد آشفتند که انقلاب کردند و با استعمار پیر انگلیس جنگیدند و آنها را از خاک شان بیرون انداختند تا کشوری مستقل داشته باشند و خودشان آن را اداره کنند.
مضاف بر این که از انگلیس تا آمریکا از نظر جغرافیایی راه چندانی هم نیست.
حال مقایسه کنید با اوضاع امروزی که ابرقدرت غرب در افغانستان به راه
انداخته است. لشگرکشی از آن سوی دنیا به خطه ای با تمدن چندین هزارساله که
تقریبا هیچ چیزی از آن باقی نگذاشتهاست و تنها ثمرهی این "تلاش در آن سوی
مرزها برای دموکراسی این بوده که هر گوشه از خاک افغانستان را به خون عده
ای رنگین کرده است. ره آورد تلاشهای نظامی آمریکا در افغانستان چه چیزی جز
گسترش ترس و خشونت در میان مردم غیرنظامی این کشور بوده است؟ من به هیچ
عنوان توجیهی را در این زمینه نمیپذیرم. تا آن جا که من اطلاع دارم در آن
معاهده قرار بر این است که
ارتش ایالات متحده تا هر وقت مایل است در خاک این کشور باقی بماند.
نیروهای آمریکایی هر جا میخواهند پای گاه تاسیسات نظامیبه وجود بیاورند.
از هر گونه تسلیحات و موادی که صلاح میدانند در عملیات نظامیشان استفاده
کنند.آمریکاییهای دخیل در جریان عملیات مورد پوشش معاهده مصونیت قضایی
کامل داشته باشند.
ما هم شنیده ایم اعضای لویه جرگهی مشورتی به این نتیجه رسیده اند که با حضور طولانی مدت سربازان آمریکا در خاکشان با این شرایط که ذکر شد موافقت میکنند و به زعم من به هیچ عنوان این طور نیست چون شیوخ قبائل و سران محلی که همه مسلمان هستند به خوبی میدانند حضور آن همه نظامی غیرمسلمان در میان نوامیس شان چه اثراتی خواهد داشت و چه خشونتهایی در پی آن خواهد بود. امروز اگر کسی با امضای این قرارداد به دست رییس دولت موافقت کند به واقع از منافع مردم پرت افتادهاست و حتما منفعتی از آن میبرد. چرا که این قرارداد معنایی جز استعمار ندارد. مرد افغانستان و پاکستان از خشم شبهای نظامی آمریکا و پهپادهای جاسوسی خسته هستند و هر کس راه حلی برای مشکل مردم این کشور ایجاد میکند باید این مساله را حل کند نه این که اوضاع بدتر شود.
حال که با توان محدودم به برخی از سوالهای تان پاسخ دادم دوست دارم نظرم را در مورد جوانان خاورمیانه هم در رسانه تان منتشر کنید. بگویید زندگی بودا و مارتین لوترکینگ را مطالعه کنند و ببینند خشونت هرگز چیزی جز خشونت به بار نمیآورد. پیام بزرگان دین و رهبران واقعی جهان برای تمام مردم عشق برادرانه و محبت دوستانه به تمام انسانهاست. مردم این منطقه باید مبارزه را با کسانی که در این مسیر کارشکنی میکنند به ترتیبی ادامه بدهند که هدف نهایی شان صلح و امنیت باشد. مبارزین جنبش رنگین پوستان در دههی شصت و هفتاد آمریکا استفاده از اتوبوسها را تحریم کردند تا سیاهان بتوانند هر جا میخواهند بنشینند و باعث شد ساعتها مجبور به پیاده روی شوند. مردم خاورمیانه هم میتوانند کالاهای آمریکایی نظیر اتومبیل، لوازم منزل، فیلم و موادغذایی را در تمام دنیا تحریم کنند تا دولت آمریکا را مجبور کنند هزار پای گاه نظامی را که در سراسر دنیا ایجاد نمودهاست برچیند.
این البته فقط وضعیت خاورمیانه نیست مردم اوکیناوا و آمریکای لاتین هم به این وضع دچارند و میتوانند با هم بستگی مبارزه ای جهانی و دامنه دار را علیه امپریالیسم به راه بیاندازند و رهبری کنند تا به پیروزی برسند. متاسفانه مردم خاورمیانه در رخ دادهای این چند دهه تلفات بسیاری داده اند و ای کاش توجه به همین مساله ی مهم باعث ایجاد جنبش مردمی جهانی بر علیه سرمایه داری غرب بشود. آمریکا همه تلاشش این است که حاشیه ی سود بنگاه های پرمنفعتش را تا جایی که ممکن است افزایش بدهد در حالی که مردم برخی مناطق خاورمیانه اوضاعی دارند که کلاه شان را گرفته اند که باد نبرد و به سختی می توانند حتی جان شان را حفظ کنند. غرب باید بدانو این اوضاع نباید ادامه پیدا کند و نمی تواند ادامه پیدا کند. بگرای دست یابی به چنین هدفی به اندیشه ی متضاد با خودبرتربینی، غرب محوری و شخصیت پرستی امپریالیسم نیاز داریم و متفکران ما باید جوانان را به جای مسحور شدن در برابر محصولات رنگین رسانه های غرب بر اساس این اصول تربیت کنند تا باورشان به خودشان به قدری قوی باشد که نپذیرند.
هیچ بسته ی معرفت گزار تحمیلی از سوی غرب را نپذیرند. طنز تاریخ این است که مشخصا آمریکا خود در حیات سیاسی کم عمق و ناچیزش وارث چندین جنبش مردمی و استعمارستیز است ولی دولت داران امروز اصلا به این مهم توجهی ندارند و با تمام توان به سوی جان و مال مردم کشورهای دیگر می تازند. راهی جز این نیست که مردم کشورهای دیگر این قدر قوی باشند که غرب نتواند چنین هجمه ی همه سویی را به آنان وارد کند و بی هیچ صدمه ای عقب بنشیند.