صراط: یک روز به مطب دندان پزشکی رفته بودم. دو خانم جوان که در مطب بودند با
دیدن جمشید ذوق زده شدند و یکی از آنها به دوستش گفت: مریم برو دوربین
عکاسی را از داخل اتومبیل بیاور تا با آقای مشایخی عکس بگیریم. دوستش با
عجله رفت و کمی بعد در حالی که دوربین عکاسی در دست داشت برگشت و هر دو
با جمشید عکس گرفتند، این نوع رفتار مردم با جمشید برای من نه فقط
پذیرفتنی است، بلکه غرور انگیز هم هست و افتخار می کنم که همسر چنین مردی
هستم.
یک روز پدر شوهرم، در مورد مهریه از من سوال کرد. من سکوت کردم. پدر شوهرم رو به جمشید گفت: خودت مهریه همسرت را تعیین کن، جمشید عدد یک را نوشت و مقابل آن نوشت به اضافه 100هزار صفر. من اما، گفتم که دوست دارم مهریه ام فقط یک شاخه گل میخک سفید باشد.
یک روز پدر شوهرم، در مورد مهریه از من سوال کرد. من سکوت کردم. پدر شوهرم رو به جمشید گفت: خودت مهریه همسرت را تعیین کن، جمشید عدد یک را نوشت و مقابل آن نوشت به اضافه 100هزار صفر. من اما، گفتم که دوست دارم مهریه ام فقط یک شاخه گل میخک سفید باشد.