شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۵

احتمال پناهندگی اوباما به کاخ سعدآباد!

خبرگزاری‌ها می‌گویند که از وقتی اوباما آن تماس تلفنی معروف را گرفت (یا آن تماس تلفنی معروف را با اوباما گرفتند) ایشان شدیداً متحول شده و آماده جانفشانی در راه اسقرار گفتمال «اعتدال» و پیشبرد اهداف کلید «تدبیر و امید» شده است.
کد خبر : ۱۵۱۴۴۵
صراط: آدم اشک توی چشمش موج می‌زند وقتی اخبار شوق‌انگیز این روزنامه‌های معتدل را می‌خواند؛ خصوصاً آنها که مستقیماً وصلند به سرچشمه اعتدال!  اصلاً هوای سرد این روزها با نسیم اعتدال یه "چیز" دیگریست حتی اگر هنوز حصر بعضی‌ها "چیز" نشده باشد یعنی رفع نشده باشد. ضمنا از این پس به جای کلمه نامأنوس فتنه88، بیایید بگوییم حوادث یا سوءتفاوهم88! چه اشکالی دارد؟ راه دوری که نمی‌رود!

اعتدال مچکریم!

البته دوستان از آن طرف اشاره می‌کنند که بهتر است زیاد درباره "چیز" حرف نزنیم چون الان دوره «اعتدال» است و آدم باید پیام 24خرداد را جوری درک کند که بفهمد «کلید» و «داس» چه فرقی با هم ندارند! ضمناً آدم که نباید پشت سر دیگران "چیز" کند یعنی غیبت کند خصوصاً اموات و اسیران خاک.

هم‌وطنان به‌خاطر داشته باشند دقیقاً در این دوره سراسر «اعتدال» است که راننده تاکسی‌ها نباید لبو بخورند چون لبو یک محصول کاملاً سیاسی و مقداری هم نامعتدل است و آثار سوئی بر روی مزاج می‌گذارد.

از آن طرف اما سریع‌القلم‌‌ها چون مایه‌دار هستند و غذای خوب می‌خورند و سوار خر مراد هستند، می‌توانند لبو را با "شکر" بخورند! اصلاً آزادند که فعلاً همینجوری برای خودشان شکر بخورند خالی‌خالی! خوب نوش جان‌شان. تا چشم این گداها و گشنه‌ها در بیاید.

 

جناب سریع‌القلم مشاور رییس‌جمهور و ابداع‌کننده نظریه جدایی لبو از سیاست

اعتدال مچکریم!

بگذریم... مبحث شیرین ما که با شکر و لبوی داغ، شیرین‌تر از شیرین شد، به اینجا می‌رسد که از وقتی دولت عوض شده و رییس دانشگاه‌های کشور یکی‌یکی و چندتا‌چندتا دارند برکنار می‌شوند، دیگر آرزوی بر زمین مانده برای ملت وجود ندارد. گرانی و تورم و اشتغال و هزار درد بی‌درمان دیگر هم شایعه این صهیونیست‌هاست که می‌خواهند با کمک افراطی‌های داخلی، توافقات ژنو را داغان کنند که کور خوانده‌اند و یقیناً با حذف «مسکن مهر»، هم حقوق هسته‌ای ما حفظ می‌شود هم پدر تورم را می‌آوریم جلوی چشمش تا دیگر سراغ مملکت سراسر «اعتدال» ما نیاید.

بعد از جدایی لبو از سیاست در دولت اعتدال، حتی راننده تاکسی‌ها هم خواهان جدا شدن از سیاست هستند! جون شما!!!

اعتدال مچکریم!

داشتیم می‌گفتیم که: اشک توی چشم آدم جمع‌وجور می‌شود وقتی می‌شنویم اوباما دارد برای دفاع از ایران، خودش را به در و دیوار می‌زند. حتی گفته شده است وی دنبال ضامن معتبر می‌گردد تا ایرانیان دربند را از زندان‌های آمریکا خلاص کند.

راویان اخبار می‌گویند موردی داشته‌ایم که اوباما به میشل‌جونش گفته: «مهرت حلال جونم آزاد! من دیگه ایرانیا رو تحریم نمی‌کنم. من از زور عذاب وجدان دارم میمیریم. به این صهیونیست‌های تندرو هم بگو من دیگه یه آدم معتدل هستم. دیگه قرار نیست با ایرانیا بد حرف بزنم. من توبه کردم. من پاکه پاکم. از این لحظه می‌خوام یه زندگی تازه شروع کنم. زندگی بدون جنگ بدون تحریم بدون تهدید...»

تصویر اوباما بعد از آن تماس تلفنی معروف که توبه کرد و به راه راست هدایت شد.

اعتدال مچکریم!

ضمناً همان راویان اخبار مدعی شده‌اند که خود «جان‌کری» آمده بوده داخل یکی از دفترهای رسمی ثبت ازدواج و طلاق تهران (البته نه برای امر خیر بلکه آمده بوده) تا تعهد محضری بدهد که موضوع تحریم‌های جدید را حتماً جبران کند. سردفتردار هم که مواقع بیکاری و ایام تعطیل می‌رود معاونت می‌کند در دستگاه «اعتدال»، همان موقع ظرف پسته را می‌گذارد جلوی ایشان که: «بفرمایید دهانتان را شیرین کنید!» البته کام «کری‌جان» با پسته شیرین نمی‌شود اما شنیده شده است که پسته‌ها با شنیدن نام «کری‌جان» به‌یکباره خندان شده‌اند.

خلاصه اینکه تیتر روزنامه دولت، سراسر حقیقت محض است و عن‌قریب است که ایشان اصلاً بیاید ایران خودمان و پناهنده سیاسی بشود به دولت اعتدال و تدبیر و امید!

 

این اوباما دارد خودش را برای ما به آب و آتش می‌زند.

اعتدال مچکریم!

در همین زمینه گفته می‌شود که یک بنده خدایی در تماس تلفنی به اوباما توصیه کرده است که افراطی نشود و همچنان در کاخ سفید بماند تا بلکه بتواند تحریم‌های این آمریکایی‌های بی‌ادب را علیه ایران، برطرف کند. البته جناب باراک اوباما بعدش اگر خواست می‌تواند بیاید همین‌جا داخل «کاخ سعدآباد» خودمان تا هم پناهش بدهیم هم با یک میزبانی خیلی مجلل، آبروی کشورمان را محفوظ بداریم. ناسلامتی سابقه میزبانی از مهاجران میلیونی افغان و عراقی و غیره و غیره را در کارنامه داریم. خوب یک لقمه نان است با هم می‌خوریم. حالا یه نون‌خور بیشتر چه اشکالی دارد؟