صراط: چندی پیش که جعفری جلوه بر مسند ریاست فارابی نشست با توجه به گرایشات
مذهبی او، این امید بهوجود آمد که مدیری ردهبالا از میان مدیران مقید به
اصول انتخاب شدهاست.
در این میان شاید یکی از انتخابهای مهم جلوه در فارابی انتصاب شهاب اسفندیاری به عنوان معاون فرهنگی که مهمترین معاونت این بنیاد محسوب می شود بود.
شهاب اسفندیاری که هم به جهت تحصیلات و تخصص و هم به جهت سابقه همکاری با جلوه در سالیان گذشته، گزینه مناسب رییس فارابی بود کار خود را آغاز کرد.
اما با گذشت زمان کوتاهی گویا دولت شایسته سالاری و اعتدال و تدبیر و... این انتصاب را تاب نیاورد و بالاخره فشارها کار ساز شد. چه اینکه اسفندیاری در متن استعفانامه خود خطاب به جعفری جلوه آورده:
«ترجیح می دهم با تقدیم استعفای خود زمینه را برای عبور شما از این وضعیت بغرنج فراهم کرده و عرصه را برای حضور فردی باب طبع اولیای امور باز کنم.»
این نمونه ای است که نشان می دهد تساهل مورد نظر مدیران دولت یازدهم در عرصه فرهنگ و مدیریت فرهنگی تنها مربوط به افراد با گرایشات مشخصی است که مصادیق آن در دیدارها و اظهار نظرها و ملاقات ها و ابراز لطف ها بازنمایی می شود.
اسفندیاری که به اصرار جعفری جلوه و علیرغم استنکافش از مسئولیت در فارابی انتخاب شده بود در بخشی دیگر از استعفانامه خود در این باره نوشته:
«از فردای صدور حکم - همان گونه که پیش بینی کرده بودم - موانع و حساسیت ها آشکار شد و لذا طی مشورت با جنابعالی ترجیح دادیم تا زمان روشن شدن تکلیف برخی موارد، برنامه معارفه به تعویق بیافتد که این وضعیت تا امروز ادامه یافته است. اکنون از طرفی هنوز پاره ای موانع و ابهامات پابرجاست، و از طرف دیگر به واسطه این انتصاب فشارهایی از سطوح و جوانب مختلف بر جنابعالی وارد آمده است که امکان همکاری در فضا و مناسباتی مطلوب - آن گونه که دوازده سال پیش داشتیم - را منتفی می سازد.»
به این شکل است که «جذب حداکثری» تنها شامل بهمن فرمان آرا، عباس کیارستمی و برخی سیاسی سازانی می شود که علیرغم کارنامه مشخصشان باید مورد عنایت خاصه قرار گیرند ولی افراد متخصص و معتقد به سیاستهایی که دولتی ها باید پاسدار و مجری آن باشند، نه تنها از این حلقه بیرون هستند بلکه جزو «خط قرمز» هم به شمار می آیند.
این «خط قرمز» آنقدر پر رنگ است که حتی یک مدیر باسابقه نیز نمی تواند همکار معتمدش را که از قضا در «حلقه» نیست انتخاب کند و اگر هم در این کار اصرار ورزد عرصه آنقدر تنگ می شود که اتفاق مطلوب مدیران اهل تساهل رخ دهد.
البته این موضوع مسبوق به سابقه است ولی مساله اخیر نمونه خوبی است که نشان دهد تحمل و مدارا تا جایی در حوزه فرهنگ دولت یازدهم جا دارد که مخالفتی با باند و گروه حاضر نداشته باشد وگرنه ناشری می تواند رمان جنسی منتشر کند و نمایشنامه ای توهین آمیز علیه سالار شهیدان را برای چاپ ارائه دهد، یک فیلم ساز می تواند علیه نظام حرف بزند و فیلم به نفع فتنه بسازد و همه تلاش کنند که فیلمش از توقیف خارج شود، بازداشتی های نظام می توانند در یک سفارت خارجی با مسئولان اتحادیه اروپا ملاقات کنند، همه توان سیستم می تواند در جهت دلجویی از هنرمندانی که همیشه موضع شان درباره مردم و اعتقاداتشان مشخص بود بسیج شود ولی یک فرد معتقد به نظام که به لحاظ سیاسی هم خط دولت نیست ولی تعهد و تخصص اش آشکار است نمی تواند علیرغم اصرار مدیرش و انتصاب او در یک معاونت قرار بگیرد و اگر هم قرار گرفت باید استعفا دهد.
در این میان شاید یکی از انتخابهای مهم جلوه در فارابی انتصاب شهاب اسفندیاری به عنوان معاون فرهنگی که مهمترین معاونت این بنیاد محسوب می شود بود.
شهاب اسفندیاری که هم به جهت تحصیلات و تخصص و هم به جهت سابقه همکاری با جلوه در سالیان گذشته، گزینه مناسب رییس فارابی بود کار خود را آغاز کرد.
اما با گذشت زمان کوتاهی گویا دولت شایسته سالاری و اعتدال و تدبیر و... این انتصاب را تاب نیاورد و بالاخره فشارها کار ساز شد. چه اینکه اسفندیاری در متن استعفانامه خود خطاب به جعفری جلوه آورده:
«ترجیح می دهم با تقدیم استعفای خود زمینه را برای عبور شما از این وضعیت بغرنج فراهم کرده و عرصه را برای حضور فردی باب طبع اولیای امور باز کنم.»
این نمونه ای است که نشان می دهد تساهل مورد نظر مدیران دولت یازدهم در عرصه فرهنگ و مدیریت فرهنگی تنها مربوط به افراد با گرایشات مشخصی است که مصادیق آن در دیدارها و اظهار نظرها و ملاقات ها و ابراز لطف ها بازنمایی می شود.
اسفندیاری که به اصرار جعفری جلوه و علیرغم استنکافش از مسئولیت در فارابی انتخاب شده بود در بخشی دیگر از استعفانامه خود در این باره نوشته:
«از فردای صدور حکم - همان گونه که پیش بینی کرده بودم - موانع و حساسیت ها آشکار شد و لذا طی مشورت با جنابعالی ترجیح دادیم تا زمان روشن شدن تکلیف برخی موارد، برنامه معارفه به تعویق بیافتد که این وضعیت تا امروز ادامه یافته است. اکنون از طرفی هنوز پاره ای موانع و ابهامات پابرجاست، و از طرف دیگر به واسطه این انتصاب فشارهایی از سطوح و جوانب مختلف بر جنابعالی وارد آمده است که امکان همکاری در فضا و مناسباتی مطلوب - آن گونه که دوازده سال پیش داشتیم - را منتفی می سازد.»
به این شکل است که «جذب حداکثری» تنها شامل بهمن فرمان آرا، عباس کیارستمی و برخی سیاسی سازانی می شود که علیرغم کارنامه مشخصشان باید مورد عنایت خاصه قرار گیرند ولی افراد متخصص و معتقد به سیاستهایی که دولتی ها باید پاسدار و مجری آن باشند، نه تنها از این حلقه بیرون هستند بلکه جزو «خط قرمز» هم به شمار می آیند.
این «خط قرمز» آنقدر پر رنگ است که حتی یک مدیر باسابقه نیز نمی تواند همکار معتمدش را که از قضا در «حلقه» نیست انتخاب کند و اگر هم در این کار اصرار ورزد عرصه آنقدر تنگ می شود که اتفاق مطلوب مدیران اهل تساهل رخ دهد.
البته این موضوع مسبوق به سابقه است ولی مساله اخیر نمونه خوبی است که نشان دهد تحمل و مدارا تا جایی در حوزه فرهنگ دولت یازدهم جا دارد که مخالفتی با باند و گروه حاضر نداشته باشد وگرنه ناشری می تواند رمان جنسی منتشر کند و نمایشنامه ای توهین آمیز علیه سالار شهیدان را برای چاپ ارائه دهد، یک فیلم ساز می تواند علیه نظام حرف بزند و فیلم به نفع فتنه بسازد و همه تلاش کنند که فیلمش از توقیف خارج شود، بازداشتی های نظام می توانند در یک سفارت خارجی با مسئولان اتحادیه اروپا ملاقات کنند، همه توان سیستم می تواند در جهت دلجویی از هنرمندانی که همیشه موضع شان درباره مردم و اعتقاداتشان مشخص بود بسیج شود ولی یک فرد معتقد به نظام که به لحاظ سیاسی هم خط دولت نیست ولی تعهد و تخصص اش آشکار است نمی تواند علیرغم اصرار مدیرش و انتصاب او در یک معاونت قرار بگیرد و اگر هم قرار گرفت باید استعفا دهد.