ربیعی که از افراد نزدیک به «نوری المالکی» نخستوزیر
کنونی عراق است در آستانه سالگرد صدام که مصادف است با فردا دوشنبه، گفت:
اعدام صدام پس از یکی از نشستهای مالکی و «جورج بوش» رئیسجمهور سابق
آمریکا نهایی شد. در این نشست بوش از مالکی پرسید: «با این جنایتکار چه
میکنید» و مالکی گفت: «اعدامش میکنیم» بوش نیز به علامت تایید انگشت
اشارهاش را بلند کرد.
وی در ادامه به مجموعه فشارهای قانونی سیاسی بر مقامات عراقی پیش از اعدام صدام حتی از سوی برخی حکام عربی اشاره کرد.
مشاور امنیت ملی سابق عراق درباره جزئیات اعدام دیکتاتور گفت: من او را
دمِ در تحویل گرفتم و هیچ خارجی یا آمریکایی با ما در این مکان نبود. صدام
پیراهنی سفید و کت و شلواری تیره رنگ بر تن داشت. حال او کاملا طبیعی بود و
از چیزی ترسی نداشت و من هیچ نشانهای از ترس در چهرهاش ندیدم، البته
طبیعی است که برخی از مردم از من این انتظار را داشته باشند که بگویم او از
ترس به خود می پیچید، یا این که بگویم او تحت تاثیر دارو بود، اما اینها
حقایقی تاریخی هستند که باید به درستی منعکس شوند. یک جنایتکار؟ صحیح. یک
قاتل؟ صحیح. یک سلاخ؟ صحیح. اما او تا پایان قوی ماند.»
وی افزود: من از او هیچ کلمهای که بیانگر پشیمانیاش باشد نشنیدم. او هیچ
حرفی از طلب مغفرت از خدای عزوجل یا طلب عفو به زبان نیاورد. یا نماز و
دعایی نخواند در حالی که انسانی که در شرف مرگ است معمولا از خداوند طلب
مغفرت میکند. اما او هیچ چیز نگفت.
ربیعی تصریح کرد: زمانی که او را آوردم دستبند به دستش بود و قرآن در دست
داشت. او را به اتاق اجرای حکم آوردم جایی که قرار بود کیفرخواستاش
خوانده شود. صدام مرتب میگفت: مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، زنده باد
فلسطین، مرگ بر فارسهای مجوس. او را به اتاق اعدام هدایت کرد. ایستاد و به
طناب دارش خیره شد. سپس به من نگاه کرد و گفت: «دکتر این برای مردان است».
دستهایش را باز کردم و از پشت بستم. گفت: «آه» به همین دلیل دستهایش را کمی
شل بستم. او قرآن را به من و گفت: «آن را به دخترم بده». گفتم: «او را
کجا ببینم؟» گفت: آن را به قاضی بده تا به او بدهد.
شاهد اعدام صدام در ادامه گفت: در هنگام اعدام یک اشتباه روی داد. پاهای
صدام در حین بالا رفتن از پلههای جایگاه اعدام بسته بودند که برای بالا
بردنش مجبور شدیم او را بالا بکشیم، پیش از اعدام هم وی حاضر نشد کیسه
پارچهای را بر روی سرش بکشد. در لحظه اعدام در سالن شعارهایی مانند «زنده
باد امام محمد باقر صدر» که در دوره صدام اعدام شده بود و "زنده باد مقتدا»
از رهبران برجسته کنونی شیعیان در عراق سرداده شد که صدام هم گفت: «آیا
این نشان مردانگی است؟»
وی گفت: آخرین کلماتی که به زبان صدام آمد، «اشهد ان لا اله الا الله و ان
محمدا...» ولی قبل از اینکه شهادتین را تکمیل کند، اعدام شد.
وی افزود: سپس با سایرین او را پایین آوردیم و در کیسهای سفید گذاشتیم و
او را روی برانکارد گذاشتیم و برای چند دقیقه در همان اتاق ماندیم. جسد
صدام را با یک بالگرد آمریکایی از حیاط زندان کاظمیة به مقر «نوری المالکی»
نخستوزیر در منطقه «الخضراء» بردیم. متاسفانه تعداد زیادی سوار بر این
بالگرد بودند و جایی برای برانکارد نبود لذا افراد حاضر در بالگرد روی
صندلیها نشستند و برانکارد روی زمین قرار گرفت اما طول برانکارد زیاد بود و
مجبور شدیم درهای بالگرد را باز بگذاریم. به خوبی به یاد دارم که قرص
خورشید در حال نمایان شدن بود و اعدام قبل از طلوع خورشید و حلول عید قربان
انجام شد. در منزل مالکی او با گرمی دستهای ما را فشرد و گفت: «آفرین بر
شما». گفتم: «بفرمایید او را ببینید». سپس چهره صدام را به مالکی نشان
دادم.
موفق الربیعی که سه بار در دوران حاکمیت صدام زندانی شده بود، درباره مشارکتش در اعدام صدام گفت که احساس غریبی داشتم. او جنایات زیاد و بیشماری انجام داده بود که مستحق هزاران بار اعدام بود. اما درباره احساسم باید بگویم که احساس غریبی بود و مملو از حس مرگ بودند. او آدمی عادی نبود. وی طی حاکمیتش جنگهای زیادی به راه انداخت، علیه مردم خود سلاح شیمیایی استفاده کرد و صدها هزار نفر را در گورهای جمعی مدفون کرد و هزاران نفر را اعدام کرد. اما من می دانستم که آن یک حادثه تاریخی است.