صراط: «حجتالاسلام قاسم
روانبخش»، عضو شورای مرکزی جبههی پایداری، از جمله افرادی است که اعتقاد
دارد جرم سران فتنه بسیار سنگین بوده و نظام در قبال آنان رأفت به خرج داده
است. لذا در آستانهی سالروز 9دی، به سراغ وی رفتیم تا جرائم سران فتنه را
مرور و پیرامون رفتار نظام در قبال این افراد قضاوت کنیم.
همان
طور که مطلعید، امروزه در فضای سیاسی کشور، گاهی وابستگان دولت، بحث رفع
حصر سران فتنه را مطرح میکنند. بفرمایید که برآورد شما از خواست مردم در
این زمینه چیست؟ و همچنین برخوردی که تا کنون صورت گرفته، در حد جرائم سران
فتنه بوده یا خیر؟
من
فکر میکنم در خصوص اتفاقی که در سال 88 رخ داد، تعبیر مقام معظم رهبری
نشانهی عمق این مسئله بود. در فتنههای طول تاریخ ایران و قبل از انقلاب،
ایشان چنین تعبیری نداشتند، اما دربارهی این فتنه فرمودند فتنهی عمیق.
ایشان حتی دربارهی کسانی که راجع به این فتنه سکوت کردند، گلایه کرده و
فرمودند که ساکتین فتنه هم مقصرند و فتنه را برای مردم به درستی تبیین
نکردهاند.
بنابراین
فتنهی بسیار سنگینی بود. خود فتنهگران و کسانی که در این ماجرا نقش
داشتند، تصریح کردند که اگر رهبریهای مقام معظم رهبری نبود، معلوم نبود که
چه اتفاقی میافتاد. مثلاً آقای ابطحی که جزء دستگیرشدگان در این ماجرا
بود، در دادگاه گفت که اگر این اتفاق در جایی غیر از ایران و با رهبری
ضعیفتری رخ میداد، همه چیز آماده بود که ایران ناامن شده و هلال ناامنی
«ایرانـافغانستانـعراق» شکل بگیرد.
ابطحی
گفت که باید قبل از هر چیز، از تیزهوشی رهبر انقلاب اسلامی و سربازان
بانام و بینام انقلاب اسلامی که ایران را از شرایط بحرانی نجات دادند،
تشکر کنیم. پس خود او اعتراف کرد که بحث فتنه بسیار سنگین بوده و تنها
رهبریهای مقام معظم رهبری توانست آن را خنثی کند.
نکتهی
بعدی اینکه افراد مختلفی در این فتنه نقش داشتند. عدهای سران فتنه بودند و
گروههای دیگر تکیهگاه و دلال و پادوی فتنه محسوب میشدند. عدهی دیگری
نیز اتاق فکر فتنه به شمار میآمدند. سزای این افراد باید در حد جرمشان
ارزیابی شده و حکم صادر میشد.
تخلفاتی
که این افراد در پروندهشان دارند، بسیار سنگین است و اگر هر یک از آنها
جداگانه در کشوری اتفاق بیفتد، مشمول چنین رأفتی نخواهد شد. بنده برای
نمونه به چند تخلف اشاره میکنم.
اول،
اتهام تقلب، دروغ و خیانت در امانت مردم به پاکترین نظامهای دنیا، یعنی
نظام اسلامی. نظام اسلامی ما برآمده از خون شهدا و امینترین نظام در
دنیاست.
دومین
تخلف اتهام قتل با کشتهسازیهایی است که در خیابانها صورت گرفت، مثل ندا
آقاسلطان. همچنین اتهام آدمربایی که بعدها اثبات شد اصلاً چنین افرادی
وجود نداشتند. این مجرمان اتهام قتل و آدمکشی را به نظامی الهی زدند که
حاصل پاکترین خونهای شهداست و در رأس آن، جانشین امام زمان قرار دارد.
سوم،
اتهام فساد اخلاقی، از قبیل تجاوز جنسی در زندان کهریزک به جمهوری اسلامی.
پس از بررسی کامل و تعیین تیم حقوقی برای بررسی موضوع، آقای کروبی نتوانست
حتی صحت ادعاهایش را دربارهی یک مورد اثبات کند. ایشان گفت یک نفر به من
چنین خبری داده بود. از او خواستند که همان یک نفر را بیان کند. او گفت
نمیدانم چه کسی بوده است. چنین دروغ واضح و اتهام زشتی را به نظام اسلامی
منسوب کردند و آبروی ما را در دنیا بردند. در حالی که نظام ما الگوی همهی
ملتهای جهان، مخصوصاً مردم انقلابی و متدینی است که به ما امید بستهاند.
چهارم،
راهاندازی تظاهرات غیرقانونی و سر دادن شعارهای ساختارشکن بر ضد نظام.
اگر به خاطر داشته باشید، فتنهگران شعار «مرگ بر جمهوری اسلامی» و «مرگ بر
اصل ولایت فقیه» سر میدادند. این اتفاقات کوچک و قابل چشمپوشی نیست.
پنجم،
تلاش برای براندازی نظام اسلامی به بهانهی دروغین تقلب. خود آقای ابطحی
تصریح میکند که تقلب از یک زمانی تبدیل به اسم رمز شورش در ایران شد. تقلب
در یک نگاه کاملاً فنی، تبدیل شد به اسم شورشی که در آن سازماندهی آرا،
فعال شدن نیروها و لشکرسازی برای تقلب وجود داشت. این در حالی است که تقلب
به لشکرسازی احتیاج ندارد و در آن زمان، تمرین پهن شدن مردم در خیابانها
برای اولین بار در ایران شکل گرفت. بعضی از فتنهگران دیگر هم به همین نکته
اعتراف کردهاند.
هدف
فتنهگران این بود که نظام اسلامی را با یک کودتای نرم، که قبلاً در
کشورهای آسیای میانه تجربه کرده بودند و به کمک دستورالعمل برخی از
شخصیتهای سیاسی و فرهنگی (مانند عبدالکریم سروش) براندازند. همچنین قصد
داشتند به 180 دستورالعمل بخشنامهی جین شارپ دقیقاً عمل کنند. هدف این بود
که آنچه در کشورهای آسیای میانه اتفاق افتاد، بار دیگر در ایران رخ دهد.
حتی رنگ سبز را به عنوان نماد انتخاب کردند.
ششم،
هماهنگی با دشمنان بیرونی نظام برای اجرای کودتای رنگی و مخملی. یادمان
نمیرود که فیسبوک، توئیتر و اکثر رسانههای تصویری دشمن، مانند بیبیسی و
سیانان، آشکارا از فتنهگران حمایت میکردند. حتی فرمان میدادند که
نیروهای فتنهگران در کجا تجمع کنند، به کدام سمت حرکت کرده و چه فعالیتی
انجام دهند. مثلاً شبکهی VOA دستور میداد که
شبها روی پشتبامها شعار «الله اکبر» سر دهند. ببینید که بیگانگان تا کجا
در جزئیات مسائل فتنه دخالت میکردند. پس عملاً فتنهگران عوامل داخلی
دشمن محسوب میشدند.
هر
یک از این جرمها بسیار سنگین است و طبق دستورات اسلام، عقوبت خاصی را در
پی دارد که باید اجرا بشود. بنابراین اتهامات فتنهگران بسیار پُرشمار است.
آیا میتوانیم قیام 9دی را خواست و ارادهی عمومی برای برخورد با عوامل فتنه بدانیم؟ پیام 9دی در این خصوص چه بود؟
به
نظرم پیام مردم در 9دی بسیار فراگیر بود. ابتدا به خاطر سکوت خواص و حضور
برخی از شخصیتهای مسئلهدار، اوضاع تا حدودی غبارآلود بود. مثلاً آقای
موسوی نخستوزیری دوران دفاع مقدس را بر عهده داشت و ممکن بود مردم را دچار
ابهام کند. همچنین حمایت آقای هاشمی رفسنجانی از این جریان، به این ابهام
دامن میزد. ولی طولی نکشید که همان مردمی که در 25خرداد از میدان آزادی تا
میدان فردوسی در حمایت از آقایان موسوی و کروبی شعار میدادند، بعد از
29خرداد و شنیدن خطبههای مقام معظم رهبری، به مخالفان موسوی و کروبی تبدیل
شدند. سرانجام با عملکرد زشت باقیماندگان فتنه در 13آبان، روز قدس و
مخصوصاً عاشورای حسینی و هتک حرمت حضرت امام و اباعبدالله، بلافاصله موج
9دی برخاست.
در
9دی، مردمی که تعصب دینی داشتند به صحنه آمدند. تقریباً سه تا چهار میلیون
نفر در تهران و عدهی زیادی نیز در شهرستانها، شاید بینظیرترین
راهپیمایی در طول تاریخ انقلاب را رقم زدند. در این راهپیمایی، مردم
یکپارچه خواستار محاکمهی فتنهگران، به ویژه سران فتنه بودند. شعار «مرگ
بر کروبی، مرگ بر موسوی» نیز به همین دلیل بود.
مردم
خواستار مرگ آنها شده و از نظام و دستگاه قضایی خواستند که آنها را
محاکمه کرده و به سزای اعمالشان برساند. در واقع پیام مهم مردم این بود که
باید با محاکمه و تنبیه این مجرمان، برای همیشه از آرای مردم و نظام
برخاسته از این آرا حفاظت شود. باید با فتنهگران در شأن خودشان و متناسب
با جرمشان برخورد شده و با ساکتان فتنه نیز باید برخورد مناسب شود.
حرف
مردم این بود که اگر با فتنهگران برخورد نشود، ریشهی فتنه خشکیده نخواهد
شد؛ پس در آینده هم ممکن است کسانی در شرایط دیگری با همکاری دشمنان خارجی
اقدام به برپایی فتنهی دیگری کنند. مجرمان به دنبال نادیده گرفتن رأی
مردم بودند. قصد داشتند جمهوریت و اسلامیت نظام، هر دو، را از بین ببرند و
رأی مردم را نادیده بگیرند. خواستهی مردم یکپارچه برخورد با فتنهگران
بود.
اکنون
این سؤال ایجاد میشود که با اینکه جرم بزرگی اتفاق افتاده بود و مردم نیز
خواستار برخورد با آنها بودند، چرا نظام با رأفت عمل کرد؟ آیا شیوهای که
نظام اتخاذ کرد، واقعاً سازنده و مؤثر بود و بازدارندگی ایجاد کرد؟
به
نظر من، برخورد نظام با فتنه و فتنهگران باید تفسیر شود. برخورد نظام با
فریبخوردگان بسیار هوشمندانه بود. دشمن میخواست برخورد نظام با
فریبخوردگان خشن و تند باشد، ولی نظام این طور تدبیر کرد که حتی پلیس دست
به خشونت نزند. حتی اگر به پلیس حمله شد، پلیس نباید به مردم حمله میکرد.
همگی شاهد بودیم که در بسیاری از موارد، ماشین پلیس را آتش زدند و پلیس
کتک خورد، اما اجازه نداد کسی نظام را متهم به خشونت کند.
بنابراین
وقتی مردم در خیابان، رفتار خشن فتنهگران و مظلومیت نظام و پلیس را
دیدند، این مطالبه را مطرح کردند که چرا نظام با فتنهگران برخورد نمیکند.
پس نظام هرگز در پی برخورد با مردم نیست، بلکه در صدد حفظ آرای مردم
(جمهوریت) و اسلامیت، هر دو، است.
فتنهگران
میخواستند به پست و مقامی برسند. به این منظور، از روی آرای مردم گذشتند،
کشور را به هم ریختند و در غباری که برپا کردند، حتی قصد کردند که نظام را
براندازند. با این حال، نظام با آنها برخورد خوبی کرد. به همین دلیل،
مردم به سرعت متوجه حقایق شدند و در نمازجمعهی آقای هاشمی، عدهی بسیار
کمی حضور یافتند. قرار بود آنجا میعادگاه همهی نیروهای فتنه باشد، اما
بسیاری از کسانی که 25خرداد در تظاهرات حاضر بودند، در آن نمازجمعه شرکت
نکردند.
تعداد
اندکی پای سخنرانی آقای هاشمی آمدند و آخرین خطبههای ایشان بود. همان
تعداد اندکی حضور یافتند که در برخی از راهپیماییها دست به اقدامات
خشونتآمیز میزدند. طولی نکشید که در 9دی، تمام این نقشهها پایان یافت و
برای همیشه تمام شد.
در
مرحلهی بعد، نظام همچنین با کسانی که اتهاماتی مثل تقلب، دروغ، خیانت،
تجاوز جنسی و حتی قتل در کهریزک را به نظام نسبت دادند، تدبیر درستی به خرج
داد. نشان داد که تقلب دروغ است. به علاوه، کمیتهای را تعیین کرد که
بررسی کردند و با خود کروبی مصاحبه کردند و آن را پخش کردند. معلوم شد
اتهام تجاوز جنسی دروغ بوده و حتی قتلی که در کهریزک اتفاق افتاد، کار خود
نظام نبوده است.
ممکن
است یکی از نیروهای پلیس در آنجا عصبانی شده و کار خلافی انجام داده باشد.
در همین رابطه پروندهای در دفتر قضایی تشکیل شد، محاکمه صورت گرفت و فرد
متخلف محکوم به اعدام شد. اما اولیای دم قاتل را بخشیدند. به هر حال، نظام
وظیفهی خود را انجام داد و نشان داد که طرفدار افراد متخلف نیست. کسی که
از حد خودش تجاوز کرده و دست به این کار زده است، باید محاکمه شده و مشمول
حکم اعدام شود.
نظام
با تدبیر عمل کرد و از این فتنهی بزرگ گذشت. بعد از 9دی، غبارها فرونشست و
عوامل اصلی فتنه مشخص شدند. ارتباط آنها با سفارت انگلیس و فرانسه، عوامل
بیرونی ارتباط آنها، کسانی که به کشورهای خارجی رفته بودند و برای فتنه
کمکهای مالی دریافت کرده بودند روشن شدند.
در
این مرحله، مطالبهی جدی مردم هم این بود که فتنهگران باید محاکمه شوند و
به سزای اعمالشان برسند. به نظر من، شایسته بود که محاکمهی جدی صورت
بگیرد و حکم باغین (یعنی کسانی که بر نظام بغی کردند) دربارهی آنها اجرا
شود. در اسلام، کسانی که در صدد براندازی و کودتا علیه نظام اسلامی باشند،
مشمول حکم اعدام هستند. البته حکم نهایی را باید قاضی تعیین کند. بهتر بود
که دستگاه قضایی پرونده را به قاضی مربوطه ارجاع داده و حکم آنها را اجرا
میکرد. همهی این مراحل باید در دادگاه علنی صورت میگرفت تا مردم از
کموکیف دادگاهها و جرم این افراد مطلع شوند.
به
تعبیر ریاست محترم قوهی قضائیه، آیتالله لاریجانی، فتنهگران از رأفت
نظام این قدر بیحیا و پررو نمیشدند که امروز از نظام طلبکار باشند. روشن
است که اگر این حکم اجرا میشد، امروز این طلبکاری صورت نمیگرفت.
به
دلیل اینکه برخورد حقوقی و قضایی متناسبی صورت نگرفته، امروز عدهای به
راحتی دربارهی رفع حصر صحبت میکنند. همچنین بخشی از اصلاحطلبان که در
فتنه حضور داشتند، جرئت میکنند که از دولت سهمخواهی کنند. به نظر شما،
وقتی دستگاه قضا این برخورد را میکند، ما از طریق کدام دستگاه باید این
مطالبه را داشته باشیم؟
به
نظر من، دستگاه قضایی هنوز این فرصت را دارد که رسماً دادگاهی را برای
آنها تشکیل دهد. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و دولت جدید رأی قاطعی ندارد که
بتواند مزاحم حکم قضایی شود. به علاوه، این دولت شعار قانونگرایی داده و
ادعا میکند که طرفدار قانون است. باید از دولت آقای روحانی پرسید که طبق
قانون و شرع، اگر کسانی بر ضد نظام قد علم کنند و به منظور براندازی نظام
با خارجیان همدست شوند، مشمول چه حکمی خواهند شد؟
واقعیت
این است که دولت روحانی باید کمک کند که این افراد از حصر بیرون آمده و در
دادگاه محاکمه شوند. این طور نباشد که از حصر بیرون بیایند و آزاد شوند و
خانههای آنها تبدیل به پاتوق افراد ضدنظام و ماجراجو شود. این گروه هر
روز یک دردسر جدید برای نظام درست میکنند و به تعبیر خودشان میخواهند
موسوی و کروبی را به شخصیت نلسون ماندلا تبدیل کنند.
دولت
روحانی باید در این ماجرا پیشقدم باشد. قاعدتاً خود ایشان هم در حکمی که
راجع به حصر آنها صادر شده، دخیل بوده است؛ چون ایشان عضو شورای عالی
امنیت بوده و این حکم از سوی این شورا صادر شده است. دولت آقای روحانی در
محک تجربه است. امروز باید مردم این تجربه را از دولت روحانی ببینند. آیا
ایشان واقعاً به شعار قانونگرایی ملتزم است یا در مورد دوستان خودشان،
قانون دیگر مبنا نیست؟
آقای
روحانی توجه دارد که نظام حاضر نشده 250 هزار رأی را تقلب کند که ایشان به
مرحلهی دوم راه پیدا کند؛ چرا که ممکن بود در مرحلهی دوم رأی نیاورد.
یعنی اگر همهی اصولگرایان روی فرد دوم ائتلاف میکردند، ممکن بود ایشان
رأی نیاورد.
ولی
نظام حاضر نشد که از رأی مردم در همین چند صندوق بگذرد؛ در عوض از رأی
ایشان دفاع کرد. نظامی که به این شکل پای قانون ایستاده، در سال 88 هم
یازده میلیون تقلب نکرده است. باید دولت به کمک دستگاه قضایی بیاید و از
دستگاه قضایی بخواهد که با یک محاکمهی عادلانه، آنها را از حبس خارج کند.
البته نباید آزاد شوند؛ چون کسانی که کشور را به بحران کشاندند و آبروی
نظام را در دنیا بردند، نباید امروز جایزه بگیرند. باید در دادگاه
عادلانهی علنی محاکمه شوند و از حکم شرعی، طبق تشخیص قاضی تبعیت کنند.