جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۴

کسانی که سینما را از سبد مصرفی مردم حذف کردند

عبارت «تربیت تماشاگر» تکیه کلام مدیران وقت در برخورد و ملاقات با فیلمسازان بود. آقای محمد بهشتی گفته بود: «سینمای فرهنگی پس از انقلاب دیگر نیاز به تماشاگر ندارد که پس از خروج از سینما خروارها پوست تخمه از خود برجای بگذارد».
کد خبر : ۱۵۵۹۵۸

صراط: چندی پیش در برنامه هفت خاطره ای گفتم که برای مطلع این یادداشت، در عین اینکه خالی از لطف نیست، عبرت آموز هم هست. اواخر دهه 70 ، جشنواره یزد با تیزری افتتاح شد که با تصاویری از دو نوع فیلم تدوین شده بود. بخشی از آن را نماهایی از فیلم های قهرمان پرداز که در آن ها جمشید هاشم پور با اسلحه «لوله بخاری! مانند» در تعقیب و گریز بود ، تشکیل می داد. متقابلا سهم قابل توجهی از این تیزر به پلان هایی از فیلم های اناری، حوض آبی، کودک گریان و کوره پزخانه ای اختصاص داشت. نریشن هم روی تصاویر هاشم پور می گفت(نقل به مضمون) آنهایی که آمدند تا فرهنگ ما را تاراج کنند و روی نماهای کوره پزخانه ها، تعریف و تمجیدی بود که نثار می شد. مدیران و مسئولین وقت ارشاد تهران و محلی و داورانی که ردیف جلو نشسته بودند و متعاقبا همه سالن به شدت به تشویق این تیزر و سازنده اش پرداختند. حتی به یاد دارم داور عزیزی، آن جوان تیزر ساز را بغل کرده بود و فرصت نمی داد تا بقیه به تشویق او بپردازند. اتفاقا آقای هاشم پور بغل دست من نشسته بود و از این موضع گیری به خود می پیچید. به محض پایان مراسم، جمعیت بی شمار بیرون سالن، بی توجه به مدیران و سازنده آن تیزر، هاشم پور را تا میدان اصلی شهر روی دست بردند. نکته جالب قضیه اینکه همین مدیران ضدقهرمان، هاشم پور را برای ویترین آورده بودند، چون روز بعد، در مراسم افتتاح سینمایی در شهر زادگاه آقای خاتمی، اگر او نبود، پرنده ای حاضر نمی شد، درحالی که باز هم هاشم پور بود و مردم.

خاطره فوق را با این سیاست گذاری کنار هم قرار دهید: پس از تشکیل بنیاد سینمایی فارابی همه هم و غم مدیران بر این شد که تماشاگر تربیت کنند. یعنی مردمی که بزرگترین تغییر و تحول سیاسی – اجتماعی را رقم زده بودند از نظر آقایان دست کم گرفته می شد تا آنجا که در هرجمع و مراسم و جلسه ای از نادانی مردم شاکی و هر یک زیر دست خود را به «تربیت تماشاگر» ترغیب و مامور می ساخت. به تایید سینماگران آن دوره و پیشکسوتان حاضر، عبارت «تربیت تماشاگر» تکیه کلام مدیران وقت در برخورد و ملاقات با فیلمسازان بود. عصاره این برنامه ریزی و سیاست گذاری را به نقل از آقای محمد بهشتی بخوانید: «سینمای فرهنگی پس از انفلاب دیگر نیاز به تماشاگر ندارد! (علامت تعجب از نگارنده است) که پس از خروج از سینما خروارها پوست تخمه از خود برجای بگذارد».

ساخت چنان تیزر و تحقیر سینمای « هاشم پور»ی یک اتفاق فی البداهه نبود. بود؟ بزرگ نمایی و در راس نشاندن فیلم هایی با رویکرد عرفانی، سیاه نما، تار و کمانچه ای و خسته کننده هم اتفاقی نبود. بود؟ نگارنده اساسا میانه ای با فیلم ها «آرنولدی» و «خشن» ندارد اما مگر باید خودخواهی از قبیل «این قلم» حاکم شود . تعهد ایجاب می کند که به شعور و درک تمکاشاگر احترام قلیل شویم، در عین اینکه به خواسته های تفریحی جماعت انبوه سینمارو هم بها داد و دریک کلام  به دنبال «رنگین کمان سینمایی» در طول سال باشیم.

چند سال با هماهنگی (خواسته و ناخواسته) سیاست ها و برنامه هایی چنین «خود خواهانه» و«هدفمند» ریخته شد تا سینما به تدریج از سبد مصرفی مردم حذف شد. یعنی دل مردم شکست و دلجویی هم زمان بر است. حالا چند سال است همه چراغ برداشته ایم و در به در دنبال همان مردم می گردیم. «خود کرده را تدبیر نیست»، اما هست! از هرجا جلو ضرر را بگیریم استفاده است.

آقایان! با دست خودمان بلایی به سر سینما آوردیم که اولین و مهمترین ضررش متوجه خود ما سینمایی ها شد. وقتی از آنسو افتادیم، سطحی سازان سینما، نمونه هایی از رمانس با قهرمان و عشق هایی را به پرده کشیدند که فضا علیه عاطفه و قهرمان بسیج شد. متولیان  اداره امور نیز با ماموریت در حوزه سینما ، بیشتر از نوک دماغشان را نمی دیدند، اینان ازهمراهی داوران بعضا سیاسی کار بهره برداری ضد سینمایی کردند. داورانی که به جای دیدن مردم و دغدغه آن ها، چشم به دهان مدیری دوختند که سیاست و خدمت به گروهش را بیشتر از هر فعلی مهم می دانست. عنوان اصلاحات را یدک می کشیدند ولی به جای اصلاح و عمق بخشی نوعی از سینمای مردم پسند، راحت ترین راه را در دستور کار قرار دادند: «حذف». شخصیت های پهلوان منش و رویکرد عاطفی، عین زندگی است. هنر می خواهد و خلاقیت، تا زندگی در سینما به نمایش گذاشته شود . حذف تدریجی قهرمان  عشق (با حفظ حجب و حیا) و قصه گویی ، همت مدیران با برنامه بود. احیا ، رشد و گسترش آن هم قیام مدیریتی تازه می خواهد.

آقایان! شک نداریم و تردید نکنید که خروجی جشنواره فیلم فجر در نوعی از سینما که به همراه قهرمانش ، عشق و احساس را به نمایش گذارد  آینده سینما را تضمین می کند. چنانچه قبل از همه ، داوران  محترم به عاطفه ، قصه بومی و قهرمان ایرانی توجه نشان دهند واین عوامل را بزرگ شمارند ، نیاز روحی - روانی تماشاگر را با اهمیت بدانند ، شعور مخاطب را دست کم نگیرند، گام به گام جریانی از سینما شکل خواهد گرفت که در همه دنیا وقوع دارد. می گویند «پیمودن راه طولانی با یک قدم آغاز می شود». امسال قدم در مسیری بگذاریم که افقش سینمای مورد علاقه مردم باشد . چگونه ؟ با تابلو «زنده باد  سرگرمی سالم». لطفا موضع نگیرید که اگر «سرگرمی» است ، پس سالمش چیست و اگر «سالم» است سرگرمی معنا ندارد . این تلقی همان افراط و تفریط است. جشنواره فیلم فجر ظرفیت و قابلیت این را دارد که با گوشه چشمی به نوع سینمای تماشاگر پسند، کلیت سینما را به آن سمت سوق دهد. همچنان که تا کنون سینما را از «جهت» انداخته و بی خاصیت کرده است. فراموش نکرده ایم که با بی توجهی به برخی گونه ها و رویکرد هایی مانند  فیلم های دفاع مقدسی ، قهرمان پرداز ، خانوادگی عفیف و... در جشنواره فجر و بعضی دیگر از این قبیل رویدادها ، مسیر تولید بعد از این تغییر یافت . یا برعکس به دلیل برجسته سازی گونه ای خاص در جشنواره (مثلا ملودرام) ، سنگینی تولیدات بعدی به این سمت غلطید. یا مثلا فراموش نکرده ایم که در دوره ای که جشنواره به نمونه های آپارتمانی و هیستریک روی خوش نشان داد ، طولی نکشید که سینما را انبوه فیلم های تین ایجری (جوان پسندانه و دختر و پسری) تسخیر کرد . واقیتی که دیری نپایید و دستاورد آن سقوط 70 میلیون تماشاگر به کمتر از 15 میلیون بود.  باید هم این اتفاق بیفتد . در بیشتر دوره ها که این تاثیر نبود ، جشنواره بی خاصیت شده بود . فقط باید باور کنیم که جشنواره فیلم فجر هنوز می تواند گونه و سبک وسیاق خوبی از سینما را الگو کند که مردم به پسندند.

واقعیت امر دلالت بر شکست انتخاب های «خاص پسند» دارد . رویکرد فاقد پشتوانه «فکر و هنر» نیز ثابت شده که ابتذال آور است . مرز باریک این موضوع ، قدرت تشخیص دا وران را به نمایش می گذارد. تعهد و تخصص چنین جمعی ، در تشخیص همین مرز باریک و نیافتادن به ورطه افراط و تفریط است . آنچه ثابت شده اینکه خرد جمعی مردم کمتر اشتباه می کند . ارتقا ذائقه هنری مردم ، امری علیحده از رویکرد  تربیت  آن هاست . بالا کشیدن میل و علاقه مردم و جلب آن ها به نوع خوبی از سینما ، (و نفی  ابتذال) با ارایه آثار جذاب ، قوی و استمرار صورت می گیرد ، همچنان که تصمیم برای جذف مردم از سینما یک دهه طول کشید . بازگرداندن آنها  به سالن ها که طبعا زمان بیشتر ، دل بزرگتر و فکر عمبق تر می خواهد  . لذا کافی است تا باور کنیم که بخش مهمی از این تغییر و تثبیت برعهده جشنواره فیلم فجر است و دراین میان نقطه ثقل ماجرا داوران هستند ، در این صورت گام را درست برداشته ایم .

امروز در مقطع و عطف مهم و حساسی از تاریخ سینما قرار داریم . حکم و رای داوری های از این جشنواره به بعد ، می تواند در سرنوشت سینمای ایران  ، (به جهت صعود و سقوط کمی و کیفی) موثر افتد ، بنابراین داوری های آینده را نسبت به عملکرد کنونی ها را در پی خواهد داشت . تلاش کنید تا داوری خوبی از شما درتاربخ ثبت شود.

محمد تقی فهیم

 


منبع: فارس