صراط: در این مقاله که به قلم "بری لاندو" نویسنده و تحلیلگر مسائل سیاسی تحت عنوان" امریکا و عراق:سیاه چاله تاریخ" منتشر شده آمده است: آخرین
کاری که ایالات متحده باید انجام دهد این است که بار دیگر در جنگی که عراق
را دربرگرفته وارد شود. اما برای آمریکاییها تکان دادن سر به نشانه تحقیر
و دور شدن ، به نحوی که گویی آنها در این خون ریزی مداوم مسئولیت ندارند،
ظالمانه است.چرا ؟ زیرا امریکا تا حد زیادی در اوضاع فعلی عراق مقصر است.
اکثر
آمریکایی ها این حقیقت را درک نمیکنند . آنها هرگز درک نکردند . آنچه که
ایالات متحده امریکا بر سر عراق آورد به عنوان سیاه چاله ای به تاریخ
پیوست. با این حال ، عراقی ها ، هرگز نمی توانند آنها فراموش کنند.
به
عنوان مثال، در سال 1990، در طول جنگ اول خلیج فارس ، جورج بوش ، از مردم
عراق خواست قیام کنند و صدام حسین را سرنگون کنند. اما زمانی که آنها ، پس
از بیرون رانده شدن نیروهای صدام از کویت ، در نهایت به پا خاستند بوش هر
از حمایت آنها خودداری کرد، حتی اجازه داد خلبانان صدام بالگردهای توپدار
مرگبار خود را به پرواز درآورند.که در آن حادثه صدها هزار نفر از مردم عراق
کشته شدند.
[بوش
بعد ها هر گونه مسئولیتی درخصوص آن قیام را رد کرد ، اما شما می توانید
درخواست او از عراقی ها را در فیلم مستندی که من تحت عنوان" محاکمه صدام
حسین . " ساختم بشنوید]
حتی
ویرانگرتر از این برای عراق ، تحریمهایی بود که ایالات متحده و متحدان آن
از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد در اوت سال 1990پس از حمله صدام به
کویت، بر این کشور تحمیل کردند دادند.
این
تحریم ها تمام مناسبات تجاری میان عراق و سایر نقاط جهان را قطع کرد. این
تحریم شامل همه چیز بود، از غذا و موتوربرق گرفته تا واکسن ، تجهیزات
بیمارستانی و حتی مجلات پزشکی. از آنجا که عراق 70 درصد از مواد غذایی خود
وارد می کرد ، و درآمد اصلی آن از صادرات نفت به دست می آمد ، تحریم ها
ضربه فاجعه باری به عراقی ها ، به خصوص به جوانان وارد آورد.
این
تحریم ها که ابتدا توسط ایالات متحده و بریتانیا اجرا شد ، تقریبا به مدت
13سال باقی ماند و به نوبه خود ، سلاح کشتار جمعی به مراتب کشنده تری ازهر
چیزی که صدام تولید کرده بود، محسوب می شد. دو مدیر سازمان ملل که بر کمک
های انسان دوستانه در عراق در آن دوره نظارت می کردند، و در اعتراض به
تحریم ها استعفا دادند ،این تحریم ها را " جنایت علیه بشریت" توصیف کردند.
در
همان آغاز، مشخص شد که هدف اصلی ایالات متحده و انگلستان، از تحریم ها از
بین بردن سلاح های کشتار جمعی صدام نبود، بلکه حذف خود صدام بود.
با
ویران شدن زیرساخت های عراق – شامل نیروگاه های برق، تاسیسات فاضلاب ،شبکه
تلفن ، سیستم های آبیاری - توسط حملات هوایی و راکتی آمریکا قبل از جنگ
اول خلیج فارس ، اثر تحریم ها تشدید شد. این زیرساخت ها هنوز به طور کامل
بازسازی نشده است.
آب
های آلوده عراق به یک قاتل بیولوژیکی تبدیل شد که به اندازه هر سلاحی که
صدام تلاش کرده بود بسازد مرگبار بود. اسهال خونی شدید بین کودک و نوزاد
شیوع گسترده ای یافت. همچنین تیفوس و وبا ، که عملا در عراق ریشه کن شده
بود، بخش هایی از بیمارستان ها را اشغال کرده بود.
کمبود
فاجعه آمیز مواد غذایی که به معنی سوء تغذیه برای برخی ، گرسنگی و مرگ
برای بعضی دیگر بود ، به موارد فوق اضافه شد. در همان زمان ، نظام پزشکی،
که زمانی افتخار این کشور بود، در مسیر فروپاشی قرار گرفت. عراق خیلی زود
بدترین آمار مرگ و میر کودکان را در بین 188 کشوری که یونیسف ارزیابی
کرده بود، به دست آورد.
شکی
نیست که برنامه ریزان ایالات متحده می دانستند که نیروی تحریم ها چقر مهیب
خواهد بود. در واقع ، فاجعه بهداشتی با خونسردی پیش بینی شده بود و پس از
آن به دقت توسط آژانس اطلاعاتی پنتاگون پیگیری شده بود. عنوان اولین مطالعه
این نهاد " آسیب پذیری آب عراق " بود.
در
واقع، از همان ابتدا ، هدف مقامات آمریکایی ایجاد چنان وضعیت فاجعه باری
بود که مردم عراق - غیر نظامیان و به ویژه نظامیان - مجبور شوند واکنش نشان
دهند . همانطور که دنیس هالیدی ، هماهنگ کننده سابق کمک های انسان دوستانه
سازمان ملل متحد به عراق ، به من اطلاع داد، " تئوری ایالات متحده آمریکا
در پشت تحریم ها این بود که اگر شما به مردم عراق صدمه بزنید و به ویژه
کودکان را بکشید ، آنها با خشم قیام خواهند کرد و صدام را سرنگون خواهند
کرد. "
اما
تحریم ها به جای تضعیف صدام ، تسلط او بر قدرت را بیشتر کرد. هالیدی گفت: "
مردم صدام رامسئول وضعیت اسفبار خود نمی دانستند" . "آنها ایالات متحده و
سازمان ملل متحد بخاطراین تحریم ها و درد و خشمی که این تحریم ها برای آنها
به ارمغان آورده بود، مقصر می دانستند. "
حتی
بعد ازآن که تحریم ها در در سال 1996 در برنامه " نفت در برابر غذا "
اصلاح شد ، منابع آزاد شده هرگز برای پوشش نیازهای اساسی عراق کافی
نبودند. هانس فان اسپونک ، که او هم از سمت خود به عنوان هماهنگ کننده
سازمان ملل متحد در عراق استعفا داد ، این برنامه را با عنوان "یک برگ
انجیر برای جامعه بین المللی " (کنایه از چیز بی ارزش)محکوم کرد.
یونیسف
در سال 1999 طی مطالعه ای به این نتیجه رسید که به دلیل تحریم ها نیم
میلیون کودک عراقی در هشت سال گذشته جان باختند – و این آمار متعلق به چهار
سال قبل از پایان تحریم ها بود. یکی دیگر از کارشناس آمریکایی در سال 2003
تخمین زده است که تحریم ها بین 343900 تا 529 هزار کودک و نوزاد عراقی را
به کام کشاند - که قطعا تعداد آنها بیشتر از کسانی بود که توسط صدام حسین
کشته شدند.
فراتر
از مرگ و تخریب عمده ، تحریم ها تاثیر دیگری به همان اندازه ویرانگر، اما
کمتر قابل مشاهده داشتند، همانطور که در همان اوایل توسط یک گروه از محققان
پزشکی دانشگاه هاروارد با مدرک اثبات شد . آنها گزارش دادند که چهار نفر
از هر پنج کودک مصاحبه شده می ترسیدند خانواده خود را از دست بدهند، دو سوم
ازآنها شک داشتند که آیا تا دوره بزرگسالی زنده می مانند یا نه. آنها "
آسیب دیده ترین کودکان از جنگ بودند که تا کنون گزارش شده است."
کارشناسان به این نتیجه رسیدند که " اکثر کودکان عراقی در طول زندگی خود از مشکلات شدید روانی رنج خواهند برد. "
نکته
تکان دهنده تر، این واقعیت است که مطالعه دانشگاه هاروارد در سال 1991،
یعنی تنها هفت ماه پس از اجرای تحریم ها انجام شد ه بود. این در حالی است
که به مدت 12 سال ، یعنی تا 22ماه مه 2003، پس از حمله امریکا به عراق
،ادامه یافت.
در
آن زمان، یک نسل کامل از عراقی ها از بین رفته بود. اما به جای پایان دادن
به آن کابوس ، حمله به عراق ،سری دیگری از وحشت به راه انداخت.
عراقی
هایی که در طول سال های بعد( پس از حمله امریکا) ، به طور مستقیم یا غیر
مستقیم به دلیل خشونت های وحشیانه جان باختند، تا 4صدهزار نفر تخمین زده
شده است . میلیون ها نفر هم آواره شدند .
اما
مطالب دیگری هم بود. یورش نظامی و حکومت آمریکایی که بلافاصله پس از حمله
صورت گرفت ، نه تنها مردم و زیرساخت های عراق را از بین برد، بلکه تار و
پود کشور را از هم گسست. اگرچه ظلم و ستم صدام بیرحمانه بود ، در طول سال
ها آدم های ناهمگون این کشور ، در یک شهر ویک محله، به عنوان عراقی با هم
زندگی میکردند ، حضور در یک مدرسه درس می خواندند ،باهم ازدواج می کردند ،
به آرامی حس ملت واحد بودن را ایجاد می کردند.
این
روند توسط حاکمان آمریکایی که پس از حمله به عراق امور را در دست گرفتند ،
در هم شکسته شد. آنها ناظر پاکسازی سیاسی گسترده بودند ، که منجر به حذف
وزارتخانه های کلیدی ، فروپاشی پلیس و ارتش و دیگر نهادهای کلیدی دولت ،
بدون ایجاد هر گونه ساختار جدیدی به جای آنها شد. شیعیانی که ایالات متحده
به آنها کمک کرد به قدرت برسند از کسانی که از صدام حمایت کرده بودند،
انتقام گرفتند.
نتیجه
فاجعه بار بود. عراقی های وحشت زده برای امنیت به رهبران قبیله ای و یا
فرقهای خود روی آوردند. شبه نظامیان محلی رونق گرفتند. خشونت از کنترل
خارج شد . هزاران نفر دراثر افزایش وحشتناک پاکسازی قومی کشته شدند.
از
طریق رشوه و پیچش بازوی سیاسی ، ایالات متحده توانست شعله آتشی را که خود
افروخته بود کمی مهار کند. اما با این حال، در زیر خاکستر ، بی اعتمادی و
نفرت همچنان می سوزاند.
و
سپس، در سال 2011 ، نیروهای نظامی ایالات متحده ازعراق خارج شدند . رئیس
جمهور مالکی به ریختن نفت بر روی آتش ادامه داد ، از تقسیم قدرت با سنی ها
و کردها خودداری کرد. و در حال حاضر، با تغذیه از درگیری در کشور همسایه،
سوریه، عراق بار دیگر در آشوب های خونین غرق شده است. و
چه کسانی مجبورند با این همه موارد سر و کار داشته باشند؟ نسلی از عراقی
ها که محققان دانشگاه هاروارد به آنها " آسیب دیده ترین کودکان جنگ " لقب
داد . " اکثر آنها " که از مشکلات شدید روانی در طول زندگی خود رنج خواهند
برد. "
اکنون
این آنها هستند که بزرگ شده اند . آنها هستند که اگراز این کشور
فرارنکرده باشند، اکنون فرماندهان جدید ارتش و پلیس ، بازرگانان و بوروکرات
ها و سردبیران روزنامه ها ، رؤسای قبایل و رهبران فرقه ای ، و جهادی و بمب
گذاران انتحاری هستند- اکنون همه آنها هنوز هم در فاجعه همیشه در حال
پایان یافتن عراق گرفتار شده اند.
امریکا، این همان میراثی است که شما برای به وجود آمدن آن برای عراق کمک کردید. شما در این مرحله باید چکار کنید؟ خدا میداند .