صراط: عماد افروغ نویسنده، جامعه شناس و سیاستمداری است که در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی نماینده مردم تهران بود.
این
جامعه شناس که سابقه فعالیت های فرهنگی من جمله ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس
شورای اسلامی را نیز در کارنامه خود می بیند، با نگارش کتاب «هویت ایرانی و
حقوق فرهنگی» به بررسی چالش های موجود در عرصه فرهنگ پرداخته است.
این کتاب دو بحث اصلی دارد. یکی «هویت ایرانی» و دوم «حقوق فرهنگی». مفهوم «هویت تاریخی» یک جامعه و عناصر مقوم آن در طول تاریخ؛ میتواند کارایی ویژهی بسیاری داشته باشد. در سطح اجتماعی یا زیست جهان میتواند خاستگاه حس تعلق، اعتماد و آرامش و به اصطلاح امنیت وجودی افراد باشد و در سطح اقتصادی میتواند مبدا توجه به توسعه فرهنگی پایدار درونزا و در سطح سیاسی مبنای یک نظام سیاسی مشروع یا مقتدر باشد.
افروغ دربارهی کتاب «هویت ایرانی و حقوق فرهنگی» می گوید: این کتاب حاصل یک تحقیقات چند ساله است و هنوز هم من معتقدم این تحقیق ادامه دارد و من آن را تمام شده فرض نکردهام. مقولهی حقوق فرهنگی ناظر به این نکته اساسی است که مفهوم حق را نباید صرفا در عرصههای فردی و آزادیهای اساسی، مدنی و سیاسی جستجو کرد و وظایف دولت را نیز نباید محصور در این حقوق دانست. بلکه به دلیل وجه اجتماعی حیات انسانی و به عبارتی هستی اجتماعی انسانها، وظایف دولت که خود تجلی یک حق اجتماعی، سیاسی است؛ شامل حقوق گستردهتر فرهنگی نیز هست.
برای بررسی ضرورت ایجاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به سراغ این نویسنده و جامعه شناس رفتیم که در زیر ماحصل این گفت و گوی کوتاه از نظرتان می گذرد؛
به نظر شما آیا برای راه اندازی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ضرورتی وجود دارد؟
بنده در بخش آخر کتاب «هویت ایرانی و حقوق فرهنگی» به آسیب شناسی فرهنگ ایران پرداخته ام و دوره جنگ، پس از جنگ (که به 3 دوره تقسیم شده است) تا دولت اول احمدی نژاد را بررسی نمودم که البته چون این کتاب در سال 86 نوشته شده، به پس از دولت اول احمدی نژاد تا کنون نپرداخته ام. در آنجا گفته ام که فرهنگ چیست و معیارهای آن چه چیزهایی باید باشد.
به نظر شما چه ضرورتی برای ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی وجود دارد. برخی معتقدند که در دهه اول انقلاب به انسجام خوبی در مقوله فرهنگ رسیده بودیم.
البته به این سادگی ها هم نبود. ما در دوره اول هم مشکلات زیادی داشتیم و در بحث هویت، برخی افراد بین هویت ایرانی و اسلامی تعارض می دیدند در حالیک ه اصلا تعارضی نیست و عنصر مُقوّم هویت ایرانی ما، دینداری ماست.
این افراد نمی توانستند بین فرم و معنا رابطه خوبی برقرار کنند و یک رابطه یک به یک برقرار می کردند. یعنی نمی فهمیدند که باید وحدت در عین کثرت باشد. فرم ها می تواند متعدد باشد اما معنا باید واحد باشد. خب این نشان می دهد که ما در ان دوره هم مشکل داشتیم و این قضیه منجر به این شد که در دوره بعد فقط فرم اصالت پیدا کرد و معنا فراموش شد.
یعنی تنها به ظاهرسازی پرداختند؟
قالب گرایی باب شد. یعنی قالب منهای عنصر وحدت بخش و این عنصر به محاق رفت که در دوره بعد و در زمان آقای خاتمی این فرمالیسم به اوج خودش رسید که ما سعی کردیم رویه موجود را به وحدت در عین کثرت برگردانیم که اگر قالب ها متعدد هستند یک جوهر واحدی هم داشته باشند.
متاسفانه تصور می کنم به اسم فرهنگ یک مقدار کارها صورتگرا انجام و معنا فراموش می شود. حتی کارهایی که مذهبی ها هم انجام می دهند عمق ندارد و شاید شما ناراحت شوید اما متاسفانه امروز برخی ها ادای کارهای انقلابی در می آروند. جوهر و روح ندارد. ما نباید ادای بسیجی ها را در بیاوریم. بسیجی آن زمان نماد اخلاق و ایثار بود. یعنی به قول مرحوم جلال از زمانی که شهادت را فراموش کردیم و دربان قبور شهدا شدیم خراب کردیم. یعنی اتفاقات امروز دربان گرایی و بازی است و روح ندارد.
عنصر اصلی فرهنگ به معنا، جوهر و هستی شناسی اش باز می گردد. نماد لایه چهارم است. برخی افراد لایه را می گیرند و لایه های اصلی را فراموش می کنند.
به نظر شما راه حل برون رفت از معضلات فرهنگی امروز در جامعه چیست؟
باید فرهنگ را خوب بشناسیم و به آن با نگاه فلسفی بنگریم و به لایه های فرهنگ توجه داشته باشیم. اهمیت لایه معنا به مراتب بیشتر از لایه رفتار است. یعنی نمی گویم به نماد و رفتار نباید توجه کرد اما وزن اینها به اندازه معنا نیست. معانی و نگاه های معنایی باید وجود داشته باشد یعنی اگر به رفتار بیشتر توجه کردید و از معنا و ارزش آن غافل شوید، خواه ناخواه دچار تظاهر و نفاق خواهید شد.
مثلا اگر حکومت جور دیگری باشد شخص سبیل می گذارد اما الان که حکومت اسلامی است ریش می گذارد ایا ریش مظهر دین دار بودن است؟ خیر لایه های زیرین مانند حس دینی، تجربه دینی، اخلاق دینی باید دینمدار باشد. ابتدا باید درک صحیحی از فرهنگ و انقلاب داشته باشیم. متاسفانه امروز درک از انقلاب فلسفی نیست، بلکه سطحی و رفتاری است. اگر این درک ها صحیح باشد بخوبی می توانیم آسیب شناسی کنیم و بعد اره حل ارائه نماییم.
این کتاب دو بحث اصلی دارد. یکی «هویت ایرانی» و دوم «حقوق فرهنگی». مفهوم «هویت تاریخی» یک جامعه و عناصر مقوم آن در طول تاریخ؛ میتواند کارایی ویژهی بسیاری داشته باشد. در سطح اجتماعی یا زیست جهان میتواند خاستگاه حس تعلق، اعتماد و آرامش و به اصطلاح امنیت وجودی افراد باشد و در سطح اقتصادی میتواند مبدا توجه به توسعه فرهنگی پایدار درونزا و در سطح سیاسی مبنای یک نظام سیاسی مشروع یا مقتدر باشد.
افروغ دربارهی کتاب «هویت ایرانی و حقوق فرهنگی» می گوید: این کتاب حاصل یک تحقیقات چند ساله است و هنوز هم من معتقدم این تحقیق ادامه دارد و من آن را تمام شده فرض نکردهام. مقولهی حقوق فرهنگی ناظر به این نکته اساسی است که مفهوم حق را نباید صرفا در عرصههای فردی و آزادیهای اساسی، مدنی و سیاسی جستجو کرد و وظایف دولت را نیز نباید محصور در این حقوق دانست. بلکه به دلیل وجه اجتماعی حیات انسانی و به عبارتی هستی اجتماعی انسانها، وظایف دولت که خود تجلی یک حق اجتماعی، سیاسی است؛ شامل حقوق گستردهتر فرهنگی نیز هست.
برای بررسی ضرورت ایجاد جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به سراغ این نویسنده و جامعه شناس رفتیم که در زیر ماحصل این گفت و گوی کوتاه از نظرتان می گذرد؛
به نظر شما آیا برای راه اندازی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی ضرورتی وجود دارد؟
بنده در بخش آخر کتاب «هویت ایرانی و حقوق فرهنگی» به آسیب شناسی فرهنگ ایران پرداخته ام و دوره جنگ، پس از جنگ (که به 3 دوره تقسیم شده است) تا دولت اول احمدی نژاد را بررسی نمودم که البته چون این کتاب در سال 86 نوشته شده، به پس از دولت اول احمدی نژاد تا کنون نپرداخته ام. در آنجا گفته ام که فرهنگ چیست و معیارهای آن چه چیزهایی باید باشد.
به نظر شما چه ضرورتی برای ترویج فرهنگ انقلاب اسلامی وجود دارد. برخی معتقدند که در دهه اول انقلاب به انسجام خوبی در مقوله فرهنگ رسیده بودیم.
البته به این سادگی ها هم نبود. ما در دوره اول هم مشکلات زیادی داشتیم و در بحث هویت، برخی افراد بین هویت ایرانی و اسلامی تعارض می دیدند در حالیک ه اصلا تعارضی نیست و عنصر مُقوّم هویت ایرانی ما، دینداری ماست.
این افراد نمی توانستند بین فرم و معنا رابطه خوبی برقرار کنند و یک رابطه یک به یک برقرار می کردند. یعنی نمی فهمیدند که باید وحدت در عین کثرت باشد. فرم ها می تواند متعدد باشد اما معنا باید واحد باشد. خب این نشان می دهد که ما در ان دوره هم مشکل داشتیم و این قضیه منجر به این شد که در دوره بعد فقط فرم اصالت پیدا کرد و معنا فراموش شد.
یعنی تنها به ظاهرسازی پرداختند؟
قالب گرایی باب شد. یعنی قالب منهای عنصر وحدت بخش و این عنصر به محاق رفت که در دوره بعد و در زمان آقای خاتمی این فرمالیسم به اوج خودش رسید که ما سعی کردیم رویه موجود را به وحدت در عین کثرت برگردانیم که اگر قالب ها متعدد هستند یک جوهر واحدی هم داشته باشند.
متاسفانه تصور می کنم به اسم فرهنگ یک مقدار کارها صورتگرا انجام و معنا فراموش می شود. حتی کارهایی که مذهبی ها هم انجام می دهند عمق ندارد و شاید شما ناراحت شوید اما متاسفانه امروز برخی ها ادای کارهای انقلابی در می آروند. جوهر و روح ندارد. ما نباید ادای بسیجی ها را در بیاوریم. بسیجی آن زمان نماد اخلاق و ایثار بود. یعنی به قول مرحوم جلال از زمانی که شهادت را فراموش کردیم و دربان قبور شهدا شدیم خراب کردیم. یعنی اتفاقات امروز دربان گرایی و بازی است و روح ندارد.
عنصر اصلی فرهنگ به معنا، جوهر و هستی شناسی اش باز می گردد. نماد لایه چهارم است. برخی افراد لایه را می گیرند و لایه های اصلی را فراموش می کنند.
به نظر شما راه حل برون رفت از معضلات فرهنگی امروز در جامعه چیست؟
باید فرهنگ را خوب بشناسیم و به آن با نگاه فلسفی بنگریم و به لایه های فرهنگ توجه داشته باشیم. اهمیت لایه معنا به مراتب بیشتر از لایه رفتار است. یعنی نمی گویم به نماد و رفتار نباید توجه کرد اما وزن اینها به اندازه معنا نیست. معانی و نگاه های معنایی باید وجود داشته باشد یعنی اگر به رفتار بیشتر توجه کردید و از معنا و ارزش آن غافل شوید، خواه ناخواه دچار تظاهر و نفاق خواهید شد.
مثلا اگر حکومت جور دیگری باشد شخص سبیل می گذارد اما الان که حکومت اسلامی است ریش می گذارد ایا ریش مظهر دین دار بودن است؟ خیر لایه های زیرین مانند حس دینی، تجربه دینی، اخلاق دینی باید دینمدار باشد. ابتدا باید درک صحیحی از فرهنگ و انقلاب داشته باشیم. متاسفانه امروز درک از انقلاب فلسفی نیست، بلکه سطحی و رفتاری است. اگر این درک ها صحیح باشد بخوبی می توانیم آسیب شناسی کنیم و بعد اره حل ارائه نماییم.