شباهتهای فرار شاهایران با بنعلی
البته، همزمانی فرار این دو دیکتاتور، تنها شباهت سرنوشت آنها نیست؛ بلکه نگاهی دقیقتر به این دو رویداد مشخص میکند که شباهت سرنوشت و مواضع محمدرضا پهلوی و زینالعابدین بنعلی تا حدی بوده است که حتی میتوان بنعلی را پهلوی جدید نامید.
۱- ماموریت مشترک برای ترویج سکولاریسم
در سال ۱۹۹۹، فرمانده سابق ارتش ایتالیا فاش کرد که روی کار آمدن بنعلی کار ایتالیاییها بوده است. در واقع اواخر دوران بورقیبه سیاستهای وی موجب فعالتر شدن جنبشهای اسلامگرای تونس به ویژه شیعیان شده و احتمال تسری اسلامگرایی در منطقه بیشتر شده بود. ایتالیاییها هم که میترسیدند این جنبشها حتی به کشورهای همسایه نیز سرایت پیدا کنند، بنعلی را به قدرت رساندند تا جامعه تونس را به جامعهای سکولار بدل کند.
اگرچه وی در ظاهر با اسلام مشکلی نداشت اما عملا از اسلامی حمایت میکرد که در چارچوب عقاید فردی و سکولار باشد. این اقدامات ضد دین بنعلی در کنار سیاستهای دیکتاتوری و سرکوبگرایانه وی موجب شد تا برخی از مسلمانان نگاهشان به دین به اجبار، نگاهی سکولار باشد و مثلا «حجاب» را جزئی از واجبات دین ندانند.
همین رویکرد از سوی محمدرضا پهلوی هم به تبعیت از پدر در پیش گرفته میشد. شاه مخلوع که خود را بسیار به پدر وابسته میدید، اگرچه خود را مسلمان و شیعه مینامید و تلاش میکرد تا از تقابل رودرو با دین و مذهب خودداری کند اما در باطن همان مشی سکولار رضاخان را در پیش گرفت.
ترویج فرهنگ غربی به عنوان الگوی جوانان، افزایش مراکز به اصلاح فرهنگی نظیر سینما و کافه برای حیازدایی از جامعه سنتی ایران و جلوگیری از ورود دختران باحجاب به دانشگاه از جمله اقدامات شاه برای پیگیری این پروژه بود.
۲- حمایت و پشتبانی از سوی غرب
اگرچه بسیاری از گروههای حقوق بشری از جمله سازمان عفو بینالملل، دولت بنعلی را دولتی دیکتاتوری قلمداد میکردند اما روابط غرب با دولت بنعلی همواره مسالمتآمیز بود و وی و دولتش همچون دیگر کشورهای عربی وابسته به غرب، کمتر مورد انتقاد این کشورها قرار میگرفتند.
بنعلی در عرصه سیاست خارجی نیز همواره سعی داشت تا از خود چهرهای صلحطلب ارایه کند و همچون بسیاری از سران وابسته کشورهای عربی با تلاش برای نزدیکی به آمریکا، از دهه ۹۰ میلادی مدعی مبارزه با تروریسم بود و دولتش نیز از مهمترین متحدین آمریکا در جنگ به اصطلاح علیه تروریسم محسوب میشد.
در حمایت غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا از محمدرضا پهلوی هم که جای هیچگونه تشکیک نیست. کودتای آمریکای سال ۳۲ و بازگرداندن شاه به کشور نقطه آغاز نفوذ کامل این کشور در مناصبات سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی ایران بود.
ایران شاهنشاهی همچنین تا جایی مورد وثوق سردمداران کاخ سفید بود که از آن به عنوان «جزیره ثابت» نام میبردند و شاه ایران را ژاندارم خود در منطقه میخواندند.
۳- تاراج سرمایه ملی به هنگام فرار
در میان اخباری که این روزها درباره تونس و فرار بن علی شنیده میشود، روزنامه لوموند فرانسه مطلب جالبی را منتشر کرد که یادآور فرار شاه ایران بود: خانواده «زینالعابدین بن علی» رییسجمهور مخلوع و فراری تونس بهمراه یک و نیم تن طلا از کشور گریختهاند.
بر پایه اطلاعات جمع آوری شده در تونس، «لیلا الطرابلسی» همسر بن علی، برای دریافت شمشهای طلا به بانک تونس مراجعه کرده است. همسر بن علی به همراه شمشهای طلا به ارزش ۴۵ میلیون یورو تونس را ترک کرده است.
مورخان ایرانی هم با استناد به اسناد معتبری که در کاخهای شاه و ادارات ساواک پیدا شده است، خبر از خروج سرمایه هنگفت و گنجهای فراوان ایران توسط خانواده شاه از ایران به هنگام قرار او در روز ۲۶ دی ۱۳۵۷ دادهاند.
۴- حکومت مادامالعمر
یکی از شباهتهای جالب بنعلی با محمدرضا پهلوی در نوع اداره کشور توسط آنهاست. اگرچه بنعلی خود را رئیس جمهور تونس میدانست اما حکومت ۲۴ ساله او بر این کشور و زیر پا گذاشتن اکثر حقوق شهروندی، حکایت از یک نظام شبه پادشاهی در این کشور داشت.
پهلوی دوم هم حدود ۴۰ سال بر ایران حکومت کرد؛ حکومتی که در سال ۱۳۳۲ توسط مردم به زیر کشیده شد اما محمدرضا با یک کودتای آمریکایی مجددا به عرصه قدرت بازگشت تا اینکه با انقلاب اسلامی در سال ۵۷ مجبور به فرار از ایران شد.
۵- از وطن رانده؛ از غرب مانده!
اما عبرتآموزترین شباهت شاه مخلوع ایران با رئیس جمهور فراری تونس، سرنوشت آنها پس از فرار از کشورشان است.
اگر ۳۲ سال پیش، شاه ایران که رفیق گرمابه و گلستان روسای جمهور آمریکا بود، از سوی کسانی که به آنها خدمت میکرد، پذیرفته نشد و نگذاشتند هواپیمای حامل وی در کشورشان فرود آید و محمدرضا مجبور شد تا پس از سرگردانی چند روزه در کشور کوچک «پاناما»، به سراغ «انور سادات» دیکتاتور مصر برود، زینالعابدین بنعلی هم از سوی دوستان اروپایی و غربی خود با سردی روبرو شد و نهایتا چارهای به جز پناه بردن به خاندان آل سعود پیدا نکرد.