جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۷

تغییرات هراس‌انگیز منطقه برای آل‌سعود

این نوشتار پشت پرده منازعه ایران و عربستان در منطقه و حواشی آن را روشن می‌کند و معتقد است که قدرت گرفتن ایران و رهایی‌اش از تحریم‌ها نگرانی اصلی خاندان آل سعود است.
کد خبر : ۱۵۸۳۰۲

صراط: خانم می یمانی که یک نویسنده سعودی است در مطلبی با عنوان خوف «هیستریک آل سعود از ایران» می‌نویسد: رژیم آل سعود از تغییرات سیاسی منطقه بعد از بهار عربی و نیز از احتمال نزدیک شدن آمریکا به ایران و در نتیجه رشد صادرات نفت ایران بیمناک است زیرا این امر موجب کاهش نفوذ عربستان در منطقه خواهد شد. در این صورت حتی لقب «‌خادم الحرمین الشریفین» که پادشاهی عربستان با خود حمل می‌کند دیگر معنا و مفهومی نخواهد داشت.

***

طی سه سالی که از جنبش‌های موسوم به بهار عربی می‌گذرد دولت عربستان سعودی تلاش کرده تا جایگاه خود را به هر وسیله‌ای حفظ کند. درسال 2013 به دنبال هم پیمانان منطقه‌ای بود و در مصر تلاش کرد دوباره شرکای قدیمی خود را بر سر کار بیاورد. کما اینکه عربستان از ثروت هنگفت خود استفاده کرد تا دوباره ثبات و آرامش را مطابق با چند دهه گذشته به منطقه بازگرداند.

برای خانواده حاکم بر عربستان، بهار عربی هیچ دستاوردی جز آشوب و هرج و مرج و به وجود آوردن برخی دموکراسی‌های فعال مثل تونس حاصلی نداشته است. فراتر از اینها به نظر سعودی‌ها نظام‌هایی که بعد از این انقلا‌ب‌ها پدید آمدند یا مثل مصر در دوران مرسی فاقد شایستگی‌های لازم بود یا مثل تونس توان کافی برای جذب دیگران و الگو شدن برای سایرین نداشت.

با این همه انقلاب‌های عربی به شکلی ریشه‌ای بنیان‌های نظام قدیم منطقه‌ای را که عربستان از آن رضایت داشت به هم ریخت. این جنبش‌ها دوستان قدیم عربستان از جمله حسنی مبارک در مصر و زین العابدین بن علی در تونس را سرنگون کرد و نظام سوریه را که روزگاری برای عربستان تاحدودی قابل تحمل بود به یک خصم بی‌پروا تبدیل کرد.

پاسخ عربستان به فروپاشی این موج حمایت از متحدان خود با پول‌های نفتی بود تا به این وسیله کشورهایی چون اردن، لبنان و بحرین ثابت قدم بمانند. اقدام بعدی عربستان حمایت از سرنگونی دولت اخوان المسلمین در مصر به کمک ارتش بود و در این راه حتی با آمریکا نیز اختلاف نظر پیدا کرد.

به رغم اینکه عربستان پیش از وقوع جنبش‌های بهار عربی با نظام سوریه برخوردی مداراجویانه داشت اما تحولات سوریه اوضاع را به کلی دگرگون کرد. سعودی‌ها به نزاع بین نظام حاکم بر دمشق و مخالفان به عنوان یک جنگ نیابتی می‌نگریستند. زیرا به نظر سعودی‌ها نظام حاکم بر سوریه متحد دشمن‌شان یعنی ایران بود بنابراین عربستان به مرور به منبع اصلی تامین سلاح و تجهیزات برای شورشیان سوریه در آمد. درسال 2013 کاملا روشن شد که سوریه اصلی‌ترین محور مورد علاقه عربستان در منطقه است و گویی با موجودیت این کشور گره خورده است.

رابطه آمریکا و ایران

طبعا خانواده آل‌سعود دوست داشتند آمریکا که هم پیمان اصلی آنهاست در برابر ایران که از سوی روسیه پشتیبانی می‌شود از آنها حمایت کنند اما اکنون احساس می‌کنند ممکن است آمریکا آنها را رها کرده و از این پس بر این مبنا با عربستان برخورد کند. از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون ایالات متحده از عربستان حمایت کرده است. از زمان کشف نفت در سال 1938 تاکنون آمریکا لحظه‌ای از پشتیبانی سیاسی و نظامی عربستان دست نکشیده است. وقتی باراک اوباما رییس جمهور آمریکا حاضر نشد «خط قرمز» خود را در مورد سوریه رعایت کرده و به دلیل استفاده از سلاح‌های شیمیایی به این کشور حمله کند، مقامات سعودی دریافتند که با آمریکای جدیدی مواجه شده‌اند که بسیار متفاوت از آمریکای 22 سال پیش است. یعنی آمریکایی که روزی تقریبا نیم میلیون سرباز خود را برای اخراج صدام حسین از کویت که درهمسایگی عربستان قرار داشت ارسال کرد.

پرسشی که اکنون برای مقامات سعودی مطرح است اینکه:‌ آیا ایالات متحده آمریکا فقط نسبت به نگرانی‌های آنها بی‌توجه است یا اینکه سیاست آمریکا در منطقه به واقعیت جدیدی پی برده که موجب تشدید این نگرانی‌ها خواهد بود؟ از همین رو رقابت عربستان سعودی و ایران درسال 2014 میلادی تعیین کننده خواهد بود.

ایران کشوری است که از ابتدای انقلاب خود در سال 1979 رقیب سرسخت آمریکا در منطقه بود. اما اکنون در مسیر عادی‌سازی روابط افتاده است. یک بار هنری کیسینجر گفته بود ایالات متحده آمریکا و ایران دارای منافع استراتژیکی هستند که در اصل به هم گره خورده است، آنچه در سال 1979 اتفاق افتاد و موجب قطعی روابط شد در واقع یک امر غیرطبیعی بود. واقعیت این است که ایران قبل از انقلاب یکی از ارکان اصلی سیاست‌های آمریکا در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا به شمار می‌رفت. مقامات سعودی با یادآوری این گذشته است که مانند دیگران از تکرار آن وحشت دارند.

طبعا افراد خانواده آل سعود می دانند که چرا آمریکا می خواهد با ایران به توافق برسد. یک واکنش نظامی به برنامه هسته ای ایران آسان نخواهد بود و هیچ گونه حمله ای نمی تواند دانش هسته ای در ایران را از بین ببرد. حتی تحریم های مختلف نتوانسته است جلوی بلند پروازی های ایران را بگیرد. تشدید این تحریم ها البته در دراز مدت توانسته است ضربه هایی را وارد کند و حالا به جای تشدید این تحریم ها اوباما ناگهان خواستار کاهش فشارها شده است.

زعامت مکه

مساله مهم در نظر سعودی‌ها البته فقط مساله هسته‌ای ایران نیست. دست یافتن ایران به یک برنامه هسته‌ای بومی می‌تواند به نفوذ منطقه‌ای این کشور یک مشروعیت جدید و بی‌سابقه بدهد. تهدید و نگرانی عمیق‌تر این است که ایران روزی بتواند به زعامت مکه دست یابد که مهد دین اسلام است. به همین دلیل اعضای خاندان آل‌سعود ترجیح می‌دهند ایران همچنان در بند تحریم‌های بین‌المللی باشد. درست است که ایران در شرایط تحریم هم می‌توانست به برخی از اهداف خود دست یابد اما این آمریکا بود که درها را به روی سرنگونی نظام سنی مذهب عراق به رهبری صدام حسین گشود و درنهایت کاری کرد که شیعیان مورد حمایت ایران در عراق برسرکار بیایند.

نظام عربستان به طور خاص درمورد تلاش‌های ایران ملاحظاتی دارد. بخصوص تلاش‌هایی که صورت می‌گیرد تا برخی از شیخ‌ نشین‌های خلیج فارس را به ایران نزدیک کرده یا با آنها ارتباطی سیاسی و امنیتی یا اقتصادی برقرار کند.

مساله‌ای که فراتر از همه اینها می‌تواند موضوع را از اینکه هست پیچیده‌تر کند مساله نفت است یعنی برگ برنده ‌ی که سال‌هاست عربستان در اختیار داشته و از آن استفاده می‌کند. مساله استفاده از انرژی‌های جدید بخصوص نفت صخره‌ای در ایالات متحده و استرالیا در آینده نیاز آمریکا به عربستان را کاهش خواهد داد. ایران اگر بتواند توافقنامه هسته‌ای خود با کشورهای غرب را به پیش برد،‌ به طور طبیعی بر قدرت عربستان بر بازارهای نفت اثر خواهد گذاشت. فوران نفت «شیعی» از ایران و عراق به بازارهای جهانی می‌تواند سلطه عربستان بر این بازارها را کاملا تحت‌الشعاع قرار دهد. در این صورت حتی لقب «‌خادم الحرمین الشریفین» نیز که عربستان به کار می‌برد، دیگر چندان معنا و مفهومی نخواهد داشت.


منبع: شفقنا