بزرگترین خدمت امام موسی صدر به انقلاب ایران آن بود که در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصاً شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود
برای نمونه امام صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد تا با انجام اولین مصاحبه بینالمللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد.
«لوسین ژرژ» خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند با کمک خاندان صدر در عراق در چهارم اردیبهشت 1357 موفق به انجام مصاحبه جامعی با امام خمینی گردید.
این مصاحبه که خبرنگار لوموند آن را اولین مصاحبه آیتالله خمینی نامیده در عراق انجام شد.
لوسین ژرژ درباره این مصاحبه که متن آن در 16 اردیبهشت 1357 در لوموند به چاپ رسید، چنین مینویسد:
از آغاز سال جاری مسیحی، قیامهای بزرگی مرتباً در ایران، از قم گرفته تا تبریز، به وقوع پیوسته و شهرهای متعددی را زیر آتش خود گرفته است. در همین هفته نیز کار درس و بحث در چند دانشگاه واقع در تهران به هم خورده است. گرچه بعضی مخالفان چپ و چپ افراطی، در این جنبشها که بر ضد رژیم شاه است شرکت دارند ولی به نظر میرسد که الهامدهندگان عمده و اصلی این جنبشها رهبران مذهبیاند... به هر حال به طور منظم و مرتب، تظاهرکنندگان نام رهبر مذهبی شیعیان جهان یعنی آیتالله خمینی را تکرار میکنند.
آیتالله خمینی از سال 1963 به حال تبعید در عراق به سر میبرد. در روز 29 اکتبر 1977 مرگ مشکوک پسر ایشان در عراق و انتشار مقاله توهینآمیزی علیه آیتالله خمینی در روزنامههای دولتی، منشأ عصیان و طغیانی گردید که پس از آن تاریخ، نیروهای مذهبی را علیه شاه به طور جدیتری به حرکت درآورد. هر چند آیتالله خمینی که از مخالفان سرسخت رژیم شاهنشاهی است، مرتباً بیانیهها و اعلامیههایی خطاب به مردم صادر میکنند و آنها را به قیام وعصیان فرامیخوانند. ولی هیچگاه تاکنون با مطبوعات خارجی مصاحبهای به عمل نیاوردهاند. ایشان در تبعیدگاه خود – نجف (عراق) – فرستاده مخصوص لوموند را به حضور پذیرفت.
آیتالله خمینی با چهرهای لاغر که محاسنی سفید آن را کشیدهتر میکرد، با بیانی متهورانه و لحنی آرام، به مدت دو ساعت با ما سخن گفت. حتی وقتی به این مطلب و تکرار آن میپرداخت که ایران باید خود را از شرّ شاه خلاص کند و نیز هنگامی که به مرگ پسرش اشاره میکرد، نه آثار هیجان در صدایش دیده میشد و نه در خطوط چهرهاش حرکتی ملاحظه میگردید. وضع رفتار و قدرت تسلط و کفّ نفس او خردمندانه بود. آیتالله به جای آن که با فشار بر روی کلمات، ایمان واعتقاد خود به مخاطبش ابلاغ کند، با نگاه خود چنین میکرد، نگاهی که همواره نافذ بود؛ اما هنگامی که مطلب به جای حساس و عمدهای میرسید، تیز و غیرقابل تحمل میشد. آیتالله، عزمی راسخ و کامل دارد و در صدد قبول هیچگونه مصالحهای نیست. مصمم است که در مبارزة خود علیه شاه تا پایان پیش برود... .
در حال حاضر در ایران و به نام همین پارسای زاهد 76 ساله است که قیامهای متعدد به وقوع میپیوندد. این قیامها که عناوین و موضوعات مذهبی دارند خیلی بیشتر از آنچه جبهه مخالف چپ رژیم شاه را به خطر بیندازد، رژیم مذکور را به طور جدی به خطر انداخته است.
اکنون ما در حضور آیتالله در اتاقی 3×2 متر و در خانهای هستیم که در دورترین قسمت نجف واقع است. شهری که از لحاظ وضع جغرافیایی یکی از بدترین مناطق کویری عراق است. شاه، وی را در 1963 از ایران تبعید کرد، و از (1965) و پس از طی یک دوران تبعیدی در ترکیه، در نجف به سر میبرد و مرگ پسرش دلیلی برای قیامهای متوالی شده است که هر چند یک بار، ایران را به لرزه درمیآورد.
در پیچ یکی از کوچههای تنگ نجف که خانههایش برای آن که سپری در مقابل تابش سوزان آفتاب باشد، سخت به هم فرورفته است، مسکن محقر آیتالله خمینی قرار دارد. این خانه نظیر مسکن فقیرترین افراد نجف است. در سه اتاق این خانه، حداکثر دوازده تن از نزدیکان وی حضور داشتند. در این مسکن محقر، از قدرت رؤسای شورش و یا رؤسای جبهه مخالف که در تبعید به سر میبرند، هیچ نشان و علامتی دیده نمیشود و اگر آیتالله خمینی قدرت آن را دارد که ایران را به حرکت درآورد و قیام برانگیزد، این قدرت مسلماً ناشی از تسلط و اقتدار وی بر افکار مردم ایران است؛ اقتداری که پس از تبعید وی از ایران به جای آن که کم شود، ده برابر شده است.