صراط: اسلام ناب محمدي (ص)، داراي حقيقتي واحد است، همانطور كه حقيقت انسان واحد است. اين حقيقت واحد اسلام، از همان ابتدا با توطئهها و دسيسههاي قدرتطلبان و دنياگرايان با قرائتهاي مختلف در آميخت و در كنار اسلام ناب محمدي (ص)، اسلام بني اميه و اسلام بني عباس هم پديد آمد. متأسفانه اين رويه تلخ در گذر زمان استمرار يافت و در قرون جديد با توطئههاي استعمارگران، بر اساس سياست فرقهسازي در جهان اسلام، قرائتهاي مختلف از اسلام ارائه گرديد كه حضرت امام خميني (ره) از تمامي اين اسلامها با عنوان «اسلام امريكايي» ياد ميكنند.
انقلاب اسلامي و نظام سياسي برخاسته از آن با عنوان «جمهوري اسلامي»، ريشه در اسلام ناب محمدي (ص) يا همان حقيقت واحد اسلام دارد. طي 35 سال گذشته در داخل كشور، چالش اصلي انقلاب و جمهوري اسلامي، جريانها، احزاب، گروهها و افرادي بودهاند كه قرائتشان از اسلام به گونهاي بوده كه آنان خواسته يا ناخواسته، زيرمجموعه اسلام امريكايي قرار ميگرفتند. بديهي است كه در اين صورت، امريكا به عنوان شيطان بزرگ و دشمن اصلي انقلاب و نظام اسلامي در ايران به اين مجموعهها به عنوان بزرگترين سرمايه و ابزار براي مقابله، مهار و ايجاد انحراف در مسير انقلاب و نظام اسلامي بنگرد و براي برقراري ارتباط با آنان و تقويتشان دركشور سرمايهگذاري نمايد. توجه امريكاييها به مليگراها، نهضت آزادي و منافقين در دهه اول انقلاب و اصلاحطلبان در دهه سوم انقلاب، از همين روي ميباشد. به دنبال تحولات سياسي كشور در خرداد 92 نشانههايي مبني بر بازگشت گفتمان كارگزاران با پوششهاي جديد (نوكارگزاران)، به صحنه سياسي كشور رخ نمايانده است. گفتمان كارگزاران، همان گفتماني است كه در دولت سازندگي شكل گرفت و از درون آن، دولت اصلاحات پديد آمده. رابطه دولت اصلاحات با دولت سازندگي، رابطه فرزند با پدر است. اما فرزندي كه جسارت پيدا كرده و با قرائتي متفاوت از قرائت مبنا در شكلگيري انقلاب و جمهوري اسلامي، تحت عنوان اصلاحات، تغيير ساختارهاي سياسي را اولويت خود قرار داد.
اسلام ناب محمدي (ص)، اسلام سياسي با قرائت حضرت امام خميني (ره) است. سؤال اين است كه اسلام كارگزاران چه نوع اسلامي است و با اسلام سياسي چه نسبتي دارد؟ آيا اسلام كارگزاران، همان اسلام ناب محمدي(ص) (اسلام سياسي) است يا اينكه كارگزاران به عنوان يك حزب سياسي شكل گرفته در دولت سازندگي، قرائت متفاوتي از اسلام دارند؟ براي پاسخ به اين سؤالات، بايد فهم درستي از اسلام سياسي داشت و با توجه به شاخصهاي اسلام سياسي، اسلام مورد نظر كارگزاران را مورد بررسي قرار داد. اين موضوع، ارتباط تنگاتنگ با رابطه و نسبت دين با سياست دارد. از منظر اسلام سياسي، رابطه دين و سياست، رابطه كل با جزء است و بهترين جمله گوياي اين حقيقت، همان است كه شهيد مدرس (ره) فرمود: «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست.» در اين نگرش به اسلام، اسلام ديني جامع و كامل براي هدايت انسانها و پاسخ دهنده به همه نيازهاي انساني است. در اين نگرش، اسلام از نظامات حقوقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي برخوردار بوده و بايد با به روز رساني اين نظامات از طريق اجتهاد و كار كارشناسي، بسترها و زمينههاي پيشرفتهاي معنوي و مادي را براي جامعه اسلامي و افراد مستقر در آن فراهم ساخت. در اين نگرش، خداوند متعال براي رساندن انسان به مقام خليفه الهي بر روي زمين، قوانين مورد نياز بشر را وضع نموده و براي نظامات مورد نياز بشر و مديريت اين نظامها، از جمله نظام سياسي و رهبري آن تكليف انسانها را مشخص نموده است. در واقع اكمال دين در روز عيد غدير خم به همين معناست. در روز عيد غدير خم، وضعيت حكومت و رهبري براي مسلمانان تا روز قيامت مشخص گرديد. متأسفانه اين حقيقت در سقيفه ناديده انگاشته شد و سكولاريسم اسلامي در آنجا پايهريزي گشت. در سقيفه، سياست از ديانت عملاً جدا شد و ضربهاي سخت بر اسلام وارد گشت. شهيد مطهري در اين خصوص در كتاب امامت و رهبري آوردهاند: «بزرگترين ضربتي كه بر پيكر اسلام وارد شد از روزي شروع شد كه سياست از ديانت منفك شد.» بنابر اين سكولاريسم اسلامي ريشه در سقيفه دارد. مسلمانان سكولار هيچ اعتقادي به اسلام سياسي ندارند. سكولاريسم از ريشه سكولار (secular) به معناي ناسوتي، دنيوي و بشري اخذ شده است و در اصطلاح رايج به معني «تنظيم امور معاش و زندگي انسان بدون دخالت خدا و آخرت» است. بنابراين جدايي دين از سياست يكي از ابعاد سكولاريسم است و سكولاريسم مدعي جدايي تمام امور بشري (اقتصاد، مديريت و...) از دين است. ماكس وبر، سكولاريسم را به معناي جدا بودن جامعه ديني از جامعه سياسي ميداند و معتقد است دولت نبايد در امور ديني دخالت كند و بالعكس، دين هم نبايد در امور دولت دخالت نمايد. برخي از روشنفكران مسلمان ايراني، همين نوع نگاه را نسبت به دين اسلام پيدا كرده و تلاش خود را بر حذف دين از صحنه امور اجتماعي و سياسي متمركز ساختند. تفاوت اصلي در نگرش حضرت امام خميني (ره) به اسلام با افرادي چون بازرگان، سروش و احزاب و گروههايي چون كارگزاران و جبهه مشاركت، در همين نكته است. حضرت امام (ره) در خصوص جامعيت اسلام ميفرمايند: «نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است. از يك دوره كتاب حديث كه حدود 50 كتاب است و همه احكام اسلام را دارد، سه، چهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انسان نسبت به پروردگار است، مقداري از احكام هم مربوط به اخلاقيات است، بقيه هم مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه است.» (كتاب ولايت فقيه صفحه 5) حضرت امام (ره) با چنين نگرشي به اسلام، در خصوص لزوم دستگاهها و مؤسسات اجرايي و برخورداري اسلام از نظامات حقوقي، سياسي و اقتصادي در كتاب ولايت فقيه در صفحه 17 ميآورند: «مجموعه قوانين براي اصلاح جامعه كافي نيست. براي اينكه قانون مايه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجراييه و مجري احتياج دارد. به همين جهت خداوند متعال در كنار فرستادن قانون، يعني احكام شرع، يك حكومت و دستگاه اجرا مستقر كرده است. رسول اكرم (ص) در رأس تشكيلات اجرايي و اداري جامعه مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحي و بيان و تفسير عقايد و احكام و نظامات اسلام، به اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. وقتي ديدگاهها و مواضع نظري و عملي حزب كارگزاران از منظر بحث مورد نظر با اسلام سياسي و ديدگاه حضرت امام (ره) كه تبيينكننده اسلام سياسي يا همان اسلام ناب محمدي (ص) است، محك ميخورد، آنگاه مشخص ميگردد كه اسلام كارگزاراني، يك اسلام سكولار است. مهمترين دليل و سند براي اين ادعا، اظهارات حسين مرعشي عضو برجسته و سخنگوي كارگزاران در مصاحبه با نشريه ذكر در سال 1386 است. مرعشي در اين مصاحبه كه در زمان انتشار، بازتاب گستردهاي در رسانههاي داخل و خارج پيدا كرد و موجب شگفتي بخشي از جامعه و خصوصاً نيروهاي انقلابي گرديد، ميگويد: «ما به عنوان حزب كارگزاران با برداشتي كه از دين، مكتب و تجربه بشري داريم، به اين نتيجه رسيديم كه اسلام با مشي ليبراليسم سازگاري دارد.» وي در اين مصاحبه رسماً اعلام ميدارد كه اسلام نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ندارد، همانگونه كه نظام پزشكي و نظام مهندسي ندارد!
آنچه مرعشي به عنوان يافتههاي حزب كارگزاران مطرح ميكند، همان چيزي است كه مرحوم مهندس بازرگان به عنوان رهبر نهضت آزادي و ديگر روشنفكران سكولار مطرح كردهاند. بازرگان در مجله شماره 28 كيان در خصوص جدايي دين از سياست مينويسد: «حكومت و سياست يا اداره امت و مملكت و ملت از ديدگاه ديانت و بعثت پيامبران، تفاوت اصولي با ساير مشاغل و مسائل زندگي ندارد. همانطور كه قبلاً گفته شد، اگر اسلام و پيامبران به ما درس آشپزي و مرغداري و چوپاني و خانهداري نداده و به خودمان واگذار كردهاند تا با استفاده از عقل و تجربه و تعليمات و با رعايت پارهاي احكام حلال و حرام شرعي آنها را انجام دهيم، امور اقتصاد و مديريت و سياست هم به عهده خودمان ميباشد.» بنابر اين اسلام كارگزاراني، يك اسلام سكولار بوده و با اسلام ناب محمدي (ص) (اسلام سياسي) تفاوت اساسي دارد. مشكل غرب با ايران، اسلام سياسي (نه اسلام سكولار) است و تلاش ميكند با كمك هر نيرويي كه شده اسلام سياسي را از صحنه سياسي كشور حذف نمايد.
انقلاب اسلامي و نظام سياسي برخاسته از آن با عنوان «جمهوري اسلامي»، ريشه در اسلام ناب محمدي (ص) يا همان حقيقت واحد اسلام دارد. طي 35 سال گذشته در داخل كشور، چالش اصلي انقلاب و جمهوري اسلامي، جريانها، احزاب، گروهها و افرادي بودهاند كه قرائتشان از اسلام به گونهاي بوده كه آنان خواسته يا ناخواسته، زيرمجموعه اسلام امريكايي قرار ميگرفتند. بديهي است كه در اين صورت، امريكا به عنوان شيطان بزرگ و دشمن اصلي انقلاب و نظام اسلامي در ايران به اين مجموعهها به عنوان بزرگترين سرمايه و ابزار براي مقابله، مهار و ايجاد انحراف در مسير انقلاب و نظام اسلامي بنگرد و براي برقراري ارتباط با آنان و تقويتشان دركشور سرمايهگذاري نمايد. توجه امريكاييها به مليگراها، نهضت آزادي و منافقين در دهه اول انقلاب و اصلاحطلبان در دهه سوم انقلاب، از همين روي ميباشد. به دنبال تحولات سياسي كشور در خرداد 92 نشانههايي مبني بر بازگشت گفتمان كارگزاران با پوششهاي جديد (نوكارگزاران)، به صحنه سياسي كشور رخ نمايانده است. گفتمان كارگزاران، همان گفتماني است كه در دولت سازندگي شكل گرفت و از درون آن، دولت اصلاحات پديد آمده. رابطه دولت اصلاحات با دولت سازندگي، رابطه فرزند با پدر است. اما فرزندي كه جسارت پيدا كرده و با قرائتي متفاوت از قرائت مبنا در شكلگيري انقلاب و جمهوري اسلامي، تحت عنوان اصلاحات، تغيير ساختارهاي سياسي را اولويت خود قرار داد.
اسلام ناب محمدي (ص)، اسلام سياسي با قرائت حضرت امام خميني (ره) است. سؤال اين است كه اسلام كارگزاران چه نوع اسلامي است و با اسلام سياسي چه نسبتي دارد؟ آيا اسلام كارگزاران، همان اسلام ناب محمدي(ص) (اسلام سياسي) است يا اينكه كارگزاران به عنوان يك حزب سياسي شكل گرفته در دولت سازندگي، قرائت متفاوتي از اسلام دارند؟ براي پاسخ به اين سؤالات، بايد فهم درستي از اسلام سياسي داشت و با توجه به شاخصهاي اسلام سياسي، اسلام مورد نظر كارگزاران را مورد بررسي قرار داد. اين موضوع، ارتباط تنگاتنگ با رابطه و نسبت دين با سياست دارد. از منظر اسلام سياسي، رابطه دين و سياست، رابطه كل با جزء است و بهترين جمله گوياي اين حقيقت، همان است كه شهيد مدرس (ره) فرمود: «ديانت ما عين سياست ماست و سياست ما عين ديانت ماست.» در اين نگرش به اسلام، اسلام ديني جامع و كامل براي هدايت انسانها و پاسخ دهنده به همه نيازهاي انساني است. در اين نگرش، اسلام از نظامات حقوقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي برخوردار بوده و بايد با به روز رساني اين نظامات از طريق اجتهاد و كار كارشناسي، بسترها و زمينههاي پيشرفتهاي معنوي و مادي را براي جامعه اسلامي و افراد مستقر در آن فراهم ساخت. در اين نگرش، خداوند متعال براي رساندن انسان به مقام خليفه الهي بر روي زمين، قوانين مورد نياز بشر را وضع نموده و براي نظامات مورد نياز بشر و مديريت اين نظامها، از جمله نظام سياسي و رهبري آن تكليف انسانها را مشخص نموده است. در واقع اكمال دين در روز عيد غدير خم به همين معناست. در روز عيد غدير خم، وضعيت حكومت و رهبري براي مسلمانان تا روز قيامت مشخص گرديد. متأسفانه اين حقيقت در سقيفه ناديده انگاشته شد و سكولاريسم اسلامي در آنجا پايهريزي گشت. در سقيفه، سياست از ديانت عملاً جدا شد و ضربهاي سخت بر اسلام وارد گشت. شهيد مطهري در اين خصوص در كتاب امامت و رهبري آوردهاند: «بزرگترين ضربتي كه بر پيكر اسلام وارد شد از روزي شروع شد كه سياست از ديانت منفك شد.» بنابر اين سكولاريسم اسلامي ريشه در سقيفه دارد. مسلمانان سكولار هيچ اعتقادي به اسلام سياسي ندارند. سكولاريسم از ريشه سكولار (secular) به معناي ناسوتي، دنيوي و بشري اخذ شده است و در اصطلاح رايج به معني «تنظيم امور معاش و زندگي انسان بدون دخالت خدا و آخرت» است. بنابراين جدايي دين از سياست يكي از ابعاد سكولاريسم است و سكولاريسم مدعي جدايي تمام امور بشري (اقتصاد، مديريت و...) از دين است. ماكس وبر، سكولاريسم را به معناي جدا بودن جامعه ديني از جامعه سياسي ميداند و معتقد است دولت نبايد در امور ديني دخالت كند و بالعكس، دين هم نبايد در امور دولت دخالت نمايد. برخي از روشنفكران مسلمان ايراني، همين نوع نگاه را نسبت به دين اسلام پيدا كرده و تلاش خود را بر حذف دين از صحنه امور اجتماعي و سياسي متمركز ساختند. تفاوت اصلي در نگرش حضرت امام خميني (ره) به اسلام با افرادي چون بازرگان، سروش و احزاب و گروههايي چون كارگزاران و جبهه مشاركت، در همين نكته است. حضرت امام (ره) در خصوص جامعيت اسلام ميفرمايند: «نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است. از يك دوره كتاب حديث كه حدود 50 كتاب است و همه احكام اسلام را دارد، سه، چهار كتاب مربوط به عبادات و وظايف انسان نسبت به پروردگار است، مقداري از احكام هم مربوط به اخلاقيات است، بقيه هم مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه است.» (كتاب ولايت فقيه صفحه 5) حضرت امام (ره) با چنين نگرشي به اسلام، در خصوص لزوم دستگاهها و مؤسسات اجرايي و برخورداري اسلام از نظامات حقوقي، سياسي و اقتصادي در كتاب ولايت فقيه در صفحه 17 ميآورند: «مجموعه قوانين براي اصلاح جامعه كافي نيست. براي اينكه قانون مايه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجراييه و مجري احتياج دارد. به همين جهت خداوند متعال در كنار فرستادن قانون، يعني احكام شرع، يك حكومت و دستگاه اجرا مستقر كرده است. رسول اكرم (ص) در رأس تشكيلات اجرايي و اداري جامعه مسلمانان قرار داشت. علاوه بر ابلاغ وحي و بيان و تفسير عقايد و احكام و نظامات اسلام، به اجراي احكام و برقراري نظامات اسلام همت گماشته بود تا دولت اسلام را به وجود آورد. وقتي ديدگاهها و مواضع نظري و عملي حزب كارگزاران از منظر بحث مورد نظر با اسلام سياسي و ديدگاه حضرت امام (ره) كه تبيينكننده اسلام سياسي يا همان اسلام ناب محمدي (ص) است، محك ميخورد، آنگاه مشخص ميگردد كه اسلام كارگزاراني، يك اسلام سكولار است. مهمترين دليل و سند براي اين ادعا، اظهارات حسين مرعشي عضو برجسته و سخنگوي كارگزاران در مصاحبه با نشريه ذكر در سال 1386 است. مرعشي در اين مصاحبه كه در زمان انتشار، بازتاب گستردهاي در رسانههاي داخل و خارج پيدا كرد و موجب شگفتي بخشي از جامعه و خصوصاً نيروهاي انقلابي گرديد، ميگويد: «ما به عنوان حزب كارگزاران با برداشتي كه از دين، مكتب و تجربه بشري داريم، به اين نتيجه رسيديم كه اسلام با مشي ليبراليسم سازگاري دارد.» وي در اين مصاحبه رسماً اعلام ميدارد كه اسلام نظام سياسي، اقتصادي و اجتماعي ندارد، همانگونه كه نظام پزشكي و نظام مهندسي ندارد!
آنچه مرعشي به عنوان يافتههاي حزب كارگزاران مطرح ميكند، همان چيزي است كه مرحوم مهندس بازرگان به عنوان رهبر نهضت آزادي و ديگر روشنفكران سكولار مطرح كردهاند. بازرگان در مجله شماره 28 كيان در خصوص جدايي دين از سياست مينويسد: «حكومت و سياست يا اداره امت و مملكت و ملت از ديدگاه ديانت و بعثت پيامبران، تفاوت اصولي با ساير مشاغل و مسائل زندگي ندارد. همانطور كه قبلاً گفته شد، اگر اسلام و پيامبران به ما درس آشپزي و مرغداري و چوپاني و خانهداري نداده و به خودمان واگذار كردهاند تا با استفاده از عقل و تجربه و تعليمات و با رعايت پارهاي احكام حلال و حرام شرعي آنها را انجام دهيم، امور اقتصاد و مديريت و سياست هم به عهده خودمان ميباشد.» بنابر اين اسلام كارگزاراني، يك اسلام سكولار بوده و با اسلام ناب محمدي (ص) (اسلام سياسي) تفاوت اساسي دارد. مشكل غرب با ايران، اسلام سياسي (نه اسلام سكولار) است و تلاش ميكند با كمك هر نيرويي كه شده اسلام سياسي را از صحنه سياسي كشور حذف نمايد.