صراط: مردی تابستان سال82 هراسان به پلیس تهران خبر داد
جسد فرزند و همسرش را در خانه پیدا کرده است. زمانی که ماموران به محل
رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند زنی 25ساله به نام شهناز و
فرزند دوسالهاش پارسا هدف ضربات متعدد قرار گرفتهاند و عامل قتل گلوی
آنها را بریده و سپس رختخوابها را روی اجساد انداخته است. پدرخانواده به
نام عباس که اجساد را پیدا کرده بود، گفت: «من کارگاه مانتودوزی دارم و
آنجا کار میکنم. روز حادثه چندبار به خانه تلفن زدم اما کسی گوشی را جواب
نداد. بعد از آن شاگردم را در خانه فرستادم باز کسی در را باز نکرد. حدود
10 شب بود که به خانه رفتم و دیدم زن و بچهام کشته شدهاند.»
در حالیکه این مرد مدعی بود کسی با او یا خانوادهاش دشمنی ندارد، بررسیهای ماموران نشان داد او در کارگاه مانتودوزیاش با زنی رابطه دارد و همسرش هم متوجه این موضوع شده بود. با این حال عباس ادعا کرد چیزی درباره علت قتل همسرش نمیداند و آنها با هم اختلافی نداشتند. ماموران پلیس در ادامه به پدر عباس مشکوک شدند در بازجوییهایی که از این مرد انجام گرفت او گفت بهدلیل حسادت به عروس و نوهاش آنها را به قتل رساند. این مرد 80ساله گفت: «بهخاطر اینکه پسرم بعد از ازدواجش به من اهمیت نمیداد و وقتی بچهدار شد دیگر حتی سراغی از من نمیگرفت تصمیم گرفتم آنها را بکشم تا پسرم دوباره به من توجه کند.»
این مرد بعد از اعتراف به قتل با تبر به فرق سر خود کوبید و خودکشی کرد. با مرگ تنها مظنون پرونده همهچیز پیچیدهتر شد هرچند در ابتدا بهنظر میرسید گفتههای پدربزرگ درست باشد چراکه نحوه قتل مادر و فرزند مانند ذبح گوسفند بود و پدربزرگ هم قصاب بود؛ اما وقتی بازپرس در این خصوص تحقیق بیشتری انجام داد پی برد متهم فوتشده ادعای دروغی را مطرح کرده بود زیرا در آن زمان فرزندش عباس در بازداشت بود و سعی داشت با این اعتراف به آزادی او کمک کند. بازپرس همچنین به این نتیجه رسید که قدرت بدنی متهم فوتشده اجازه نمیداد او دست به چنین قتل فجیعی بزند. همچنین اظهارات همسایهها که از حضور فردی آشنا در خانه مقتولان دقایقی قبل از این حادثه خبر داده و گفته بودند یک جفت کتانی جلو در بود، نشان میداد فردی جوان است.
به این ترتیب تحقیقات ادامه یافت و خواهر شهناز خبر داد خواهرش با شوهرش اختلافات شدیدی داشت و زندگی با او را فقط به خاطر فرزندش تحمل میکرد. این زن گفت: «خواهرم حتی به من گفته بود شاید از شوهرش جدا شود چون میدانست که او با چند زن رابطه دارد. آنها سر این موضوع همیشه با هم اختلاف داشتند. عباس تهدید کرده بود اگر شهناز از او جدا شود بچه را خواهد گرفت و خواهرم به همین دلیل شرایط را تحمل میکرد. خواهرم یک روز قبل از این حادثه به من گفت با شوهرش دعوای سختی کرده است.»
در ادامه پدر شهناز از دامادش شکایت و او را عامل قتل دختر و نوهاش معرفی کرد اما عباس به این جرم اعتراف نکرد و گفت به هیچوجه از این موضوع خبر ندارد و با اینکه اختلافاتی با همسرش داشت اما هیچوقت به قتل او فکر نکرد. با استدلالاتی که بازپرس مطرح کرد قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده به دادگاه کیفریاستان تهران رفت. عباس در دادگاه اتهام قتل را رد کرد و گفت اگر هم اختلافی با همسرش داشت این موضوع ربطی به فرزندش نداشت. قضات بعد از شور با توجه به مدارک موجود اعلام کردند باید برای روشنشدن موضوع مراسم قسامه برگزار شود. با گذشت 10سال از تشکیل پرونده عباس روز گذشته برای قسمخوردن پشت تریبون قرار گرفت و از آنجایی که قتل فرزند به دست پدر قصاص ندارد درخصوص قتل همسرش 50بار به خداوند متعال قسم خورد که در قتل همسرش به عمد، شبه عمد، غیرعمد و حتی خطای محض دخالت یا اطلاعی نداشته است. این مراسم در حالی برگزار شد که اولیایدم مقتول اعلام کرده بودند نمیتوانند 50نفر را برای ادای سوگند علیه عباس به دادگاه معرفی کنند.
بنا بر این گزارش قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی حکم آزادی متهم را صادر کردند.
در حالیکه این مرد مدعی بود کسی با او یا خانوادهاش دشمنی ندارد، بررسیهای ماموران نشان داد او در کارگاه مانتودوزیاش با زنی رابطه دارد و همسرش هم متوجه این موضوع شده بود. با این حال عباس ادعا کرد چیزی درباره علت قتل همسرش نمیداند و آنها با هم اختلافی نداشتند. ماموران پلیس در ادامه به پدر عباس مشکوک شدند در بازجوییهایی که از این مرد انجام گرفت او گفت بهدلیل حسادت به عروس و نوهاش آنها را به قتل رساند. این مرد 80ساله گفت: «بهخاطر اینکه پسرم بعد از ازدواجش به من اهمیت نمیداد و وقتی بچهدار شد دیگر حتی سراغی از من نمیگرفت تصمیم گرفتم آنها را بکشم تا پسرم دوباره به من توجه کند.»
این مرد بعد از اعتراف به قتل با تبر به فرق سر خود کوبید و خودکشی کرد. با مرگ تنها مظنون پرونده همهچیز پیچیدهتر شد هرچند در ابتدا بهنظر میرسید گفتههای پدربزرگ درست باشد چراکه نحوه قتل مادر و فرزند مانند ذبح گوسفند بود و پدربزرگ هم قصاب بود؛ اما وقتی بازپرس در این خصوص تحقیق بیشتری انجام داد پی برد متهم فوتشده ادعای دروغی را مطرح کرده بود زیرا در آن زمان فرزندش عباس در بازداشت بود و سعی داشت با این اعتراف به آزادی او کمک کند. بازپرس همچنین به این نتیجه رسید که قدرت بدنی متهم فوتشده اجازه نمیداد او دست به چنین قتل فجیعی بزند. همچنین اظهارات همسایهها که از حضور فردی آشنا در خانه مقتولان دقایقی قبل از این حادثه خبر داده و گفته بودند یک جفت کتانی جلو در بود، نشان میداد فردی جوان است.
به این ترتیب تحقیقات ادامه یافت و خواهر شهناز خبر داد خواهرش با شوهرش اختلافات شدیدی داشت و زندگی با او را فقط به خاطر فرزندش تحمل میکرد. این زن گفت: «خواهرم حتی به من گفته بود شاید از شوهرش جدا شود چون میدانست که او با چند زن رابطه دارد. آنها سر این موضوع همیشه با هم اختلاف داشتند. عباس تهدید کرده بود اگر شهناز از او جدا شود بچه را خواهد گرفت و خواهرم به همین دلیل شرایط را تحمل میکرد. خواهرم یک روز قبل از این حادثه به من گفت با شوهرش دعوای سختی کرده است.»
در ادامه پدر شهناز از دامادش شکایت و او را عامل قتل دختر و نوهاش معرفی کرد اما عباس به این جرم اعتراف نکرد و گفت به هیچوجه از این موضوع خبر ندارد و با اینکه اختلافاتی با همسرش داشت اما هیچوقت به قتل او فکر نکرد. با استدلالاتی که بازپرس مطرح کرد قرار مجرمیت و کیفرخواست علیه متهم صادر شد و پرونده به دادگاه کیفریاستان تهران رفت. عباس در دادگاه اتهام قتل را رد کرد و گفت اگر هم اختلافی با همسرش داشت این موضوع ربطی به فرزندش نداشت. قضات بعد از شور با توجه به مدارک موجود اعلام کردند باید برای روشنشدن موضوع مراسم قسامه برگزار شود. با گذشت 10سال از تشکیل پرونده عباس روز گذشته برای قسمخوردن پشت تریبون قرار گرفت و از آنجایی که قتل فرزند به دست پدر قصاص ندارد درخصوص قتل همسرش 50بار به خداوند متعال قسم خورد که در قتل همسرش به عمد، شبه عمد، غیرعمد و حتی خطای محض دخالت یا اطلاعی نداشته است. این مراسم در حالی برگزار شد که اولیایدم مقتول اعلام کرده بودند نمیتوانند 50نفر را برای ادای سوگند علیه عباس به دادگاه معرفی کنند.
بنا بر این گزارش قضات بعد از پایان جلسه رسیدگی حکم آزادی متهم را صادر کردند.