در عرض چند روزاخیر، کییف به یک منطقه جنگی تبدیل شده است. نیروهای باتوم به دست سعی میکنند با استفاده از گاز اشکآور معترضان را متفرق کنند. معترضان خشمگین از فساد دولتی و نفوذ روسیه، اتوبوسها را به آتش میکشند. نیروهای پلیس نیز با گلولههای پلاستیکی آنها را هدف قرار میدهند. برخی از جمعیت جدا شده و به شدت مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار میگیرند. روز سهشنبه گذشته همه کسانی که در محل درگیریها حضور داشتند، پیامکی به این شرح دریافت کردند: مشترک عزیز، نام شما به عنوان شرکتکننده در ناآرامیهای عمومی ثبت شد! تاکنون پنج تن در این درگیریها کشته شدهاند.
این حوادث بسیار شدید بوده و با تصور ما فاصله زیادی داشتند. اکنون باید برخی از توهمهایی را که مدتها باور داشتیم، فراموش کنیم. مهمترین آن این است که باید افسانه انقلابهای رنگی را کنار بگذاریم. اعتقاد به اینکه معترضان مسالمتآمیز با کمک رسانههای غربی و بدون خشونت میتوانند رهبران اوکراین را که افرادی ثروتمندهستند سرنگون سازند، اشتباه است.
شرایط اوکراین از انقلاب نارنجی 2004 تاکنون، اشتباه بودن این اعتقاد را ثابت میکند. در واقع ثروتمندان فاسد اوکراین که با پول و فناوری سیاسی روسیه حمایت میشوند، از آن چیزی که دیگران فکر میکردند، قویترند. آنها آنقدر سرمایه دارند که مقامات منتخب یک پارلمان را با رشوه بخرند. آنها تکنیکهای خشن شوروی سابق را زنده کردند: یک یا دو قربانی، برای ترساندن چندین هزار معترض بسنده میکند. یک یا دو دستگیری، برای یادآوری این موضوع که چه کسی رئیس است، بسنده میکند. آنها یاد گرفتهاند که رسانههای خود را دستکاری کنند، سرمایه خود را در موسسات مالی غربی چند برابر کنند و حتی پیامکهای تهدیدی بفرستند. آنها با نیرنگ، تفسیری از رکود اقتصادی غرب و انحطاط فرهنگی آن ارائه میدهند.
تاریخ اخیر اوکراین نشان میدهد که ما باید افسانهای دیگر را نیز فراموش کنیم: اعتقاد به اینکه همچنان نوعی جنگ سرد در اروپا جریان داشته و آمریکا بخشی مهم از آن است. درست است که رهبران اتحادیه اروپا سالها و در سطوح مختلف با دولت اوکراین همکاری کردند تا دوستی ایجاد کنند اما باید توجه کرد که این تلاشها با مقاومت روسیه مواجه شده و شکست خورد: تهدیدهای مبهم نظامی، رشوههای بزرگ (کاهش قیمت گاز)، رشوههای کوچکتر و تبلیغات گسترده برای توجیه اوکراینیها در این خصوص که رابطه با اروپا برای آنها مضر است، از جمله اقداماتی بود که روسیه برای جلوگیری از همکاری اوکراین با اتحادیه اروپا اتخاذ کرد.
اما آمریکا در قبال این اقدامات اوکراین و روسیه، واکنشی جزئی نشان داد. پس از شکست در مذاکرات اتحادیه اروپا، معاون وزیر امور خارجه آمریکا برای کمک به معترضان به کییف رفت. اکنون نیز کاخ سفید اعلام کرده است که ممکن است صدور ویزا برای برخی رهبران اوکراین را متوقف کند. هر چند که این سیاست ممکن است برای برخی در واشنگتن رضایتبخش باشد، اما نتیجه آن به نوعی تحویل دادن اوکراین به روسیه است. به گفته یک دیپلمات کانادایی، این شرایط مانند مشاهده یک بازی هاکی است در حالی که تنها یک تیم در زمین بازی حضور دارد!
هر چند که جا افتادن این حقیقت زمان میبرد، اما وقتی که اوکراینیها متوجه شوند که انقلاب رنگی مرده و غرب نیز توان بازیابی آن را ندارد، پیامدهایی در پی خواهد بود. وقتی که اعتراضات مسالمتآمیز کارایی نداشت، برخی به این نتیجه میرسند که زمان استفاده از خشونت فرا رسیده است. در واقع اوکراینیها پیشتر نیز جنبشهای خشن مقاومت ایجاد کرده بودند. حتی ممکن است که دولت اوکراین، به دنبال به وجود آمدن دوباره چنین شرایطی است تا فورا اپوزیسیون را غیرمشروع جلوه دهد.
اما یک سناریو بهتر نیز وجود دارد که به صبر و برنامه ریزی زیادی نیاز دارد. چیزی که اوکراینیها واقعا نیاز دارند این است که یک سری اصلاحات فرهنگی و عمیق به آرامی صورت پذیرد. آنها باید موسساتی قوی همچون رسانه، اتحادیههای تجاری، مدارس و سازمانهای سیاسی ایجاد کند. مردم اوکراین باید تجار خود را به تغییر روشهای کاری خود ترغیب کنند.
در عین حال آمریکاییهها و اروپاییها نیز باید به کاهش فساد موجود در این کشورکمک کنند. باید تهدیدات بالقوه را جدی تلقی کنند. تحریم تجاری باید با تحریم تجاری پاسخ داده شود. تبلیغات غیرواقعی باید پاسخی داشته باشند. اگر بنا بر وضع تحریم است، باید تحریمهایی واقعی علیه مسکو و کییف صورت پذیرد.
اما آمریکا و اروپا باید پیش از اتخاذ هر اقدامی، در خصوص میزان عقبنشینی خود، ماهیت موضوع و ضعف عمیق سیاستهای گذشته صادق باشند. شعار دیگر کارایی ندارد. باید به صحنه رقابت بازگشت.»