صراط: همزمان
با پیشرفتهای بیسابقه دولت ایران در مذاکرات هستهای که به کاهش اندک تحریمهای
اقتصادی منجر شده، اما داخل کشور با یک هولوکاست اجتماعی مواجه شده است.
حدود ساعت 11 صبح یکشنبه 29 دیماه یک کارگاه تولیدی پوشاک در ساختمان شماره 117 خیابان جمهوری تهران که اصول ایمنی را رعایت نکرده بود، دچار حریق شد. در این حادثه، دو کارگر زن از طبقه پنجم ساختمان سقوط کردند و جان خود را از دست دادند.
هرچند آن روز آتشنشانها موفق شدند 25 شهروند را که در محاصره دود و آتش بودند نجات دهند، اما انتشار عکس و ویدئوی سقوط یکی از کارگرها در رسانهها، بلافاصله موج بزرگی از احساسات و خشم در جامعه ایجاد کرد که اکنون به یک بحران تبدیل شده است.از آنجایی که مدیرعامل کنونی سازمان آتشنشانی و کادر اداری و حلقه مشاوران او به جز معاونان عملیاتی، درجهدار نظامی هستند و پیشتر در بخشهای مختلف نیروی انتظامی به کار مشغول بودهاند، به همین دلیل پاسخگویی به رسانهها و ابهامزدایی اهمیتی نمیدهند. هرچند تا پیش از این امدادگران از عملکرد آنها راضی بودهاند، اما ایشان با تفکرات محافظهکارانه نظامی خود تلاش کردهاند تا هیچ اطلاعات و جزئیات تازهای از آنچه که روز حادثه در خیابان جمهوری رخ داد منتشر نشود و در این کار هم موفق عمل کردند.
اکنون ادامه سیاست سکوت مسؤولان شهرداری پایتخت باعث شده تا آتشنشانها از سوی افکار عمومی مورد اتهام و افترا قرار گیرند که برای جان شهروندان ارزشی قایل نیستند و به همین دلیل روحیه خود را از دست بدهند.
هرچند ماجرای حادثه رخ داده در خیابان جمهوری تهران با ابهامات زیادی همراه بوده، اما شهرداری تهران معتقد است همه باید آن را فراموش کنند، چون رسانهها با «اهداف سیاسی» آن را دنبال میکنند، چون به دنبال شنیدن خبر استعفای محمدباقر قالیباف هستند.
انفعال روابطعمومی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی تهران بزرگ در مقابل وقایعی که رخ داده، باعث شده تا شایعات و گمانهزنیهای مختلفی در این زمینه منتشر شود و در نتیجه آن آتشنشانها همان جایگاه اجتماعی اندکی که داشتند را نیز از دست بدهند.
رفتار ناشایست و بیسابقه بخشی از جامعه با امدادگران تا جایی پیش رفته که گزارش شده برخی مغازهداران در تهران از فروختن اجناس خود به آتشنشانها خودداری کرده و در مواردی نیز حتی آنها را با فحاشی و توهین از فروشگاه خود بیرون انداختهاند.
از سوی دیگر ورود روزنامهنگاران و رسانههایی که با حوزه حوادث آشنایی ندارند و نگاه احساسی آنها به موضوع، باعث شده تا مخاطبان آنها این دروغ را باور کنند که آتشنشانها از روی عمد نردبان را باز نکردهاند. همچنین کارتونیستهای آمارتور و نوظهوری که به لطف پیجهای فیسبوکی آثارشان دیده میشود نیز بدون اطلاع داشتن از جزئیات حادثه، کارتونهایی را همسو با موج احساسات جامعه به تصویر کشیدند و باعث رواج بیشتر این باور اشتباه شدند که آتشنشانها کار خود را بلد نیستند و قاتلانی هستند که لباس امداد به تن کردهاند.
موج منفی گسترده علیه امدادگران تا جایی پیشرفت کرده که در روزهای اخیر حتی چندین آتشنشان باسابقه که مسؤول نردبان هستند، تقاضای بازخرید برای بازنشستگی زودهنگام را مطرح کردهاند. نکته مهم و قابل توجه این است که اکنون مخالفان و موافقان مدیریت شهری تهران، هر دو گروه برای رسیدن به اهداف سیاسی خود، اعتبار و جایگاه اجتماعی آتشنشانها را به بازی گرفتهاند. اقدامی که آسیبهای آن هرگز قابل جبران نیست و میبایست هر چه زودتر متوقف شود.
با توجه به این که بررسی این حادثه یک موضوع تخصصی است، اظهارنظرهای ناآگاهانه باعث شده تا شایعههای متعددی در جامعه مطرح شود که در نتیجه از اعتماد شهروندان به امدادگران آتشنشانی کاسته است.
بررسی شایعهها
اکنون بررسی فنی 8 شایعه بزرگ که درباره حادثه خیابان جمهوری مطرح شده، رسانهها و افکار عمومی را برای رسیدن به حقیقت یاری خواهد کرد:
1- «اگر نردبان خراب نبود، الان هر دو قربانی زنده بودند.»
این جمله بارها و بارها از زبان شاهدان حادثه در رسانهها نقل شده، اما باید توجه داشت یکی از کارگرها پیش از رسیدن نیروهای آتشنشانی از بالای ساختمان سقوط کرد و جان خود را از دست داد. برخلاف آنچه که جامعه شنیده و تکرار کرده، وقتی امدادگران به آنجا رسیدند، فقط یکی از خانمها بیرون از پنجره ایستاده بود.
2- «نردبان آتشنشانی باز نشد.»
تجهیزات آتشنشانی که درباره آن جنجال ایجاد شده، ساخت کشور آلمان هستند و بدون بررسی دقیق و بهره گرفتن از تجربه و نظر کارشناسان، قابلیتها و مشخصات فنی آن را زیر سوال برد. براساس گزارشهای اولیه، تاکنون سه احتمال اصلی برای باز نشدن نردبان در عملیات نجات خیابان جمهوری مطرح شده است:
الف) تعمیر یا سرویس شدن قطعات دستگاه توسط افراد غیرمتخصص:
نماینده فروش شرکت آلمانی « «IVECO MAGIRUSدر تهران که تجهیزات نردبان را به آتشنشانی فروخته، به مقامات قضایی علام داشته که شهرداری تهران از مدتها قبل اجازه بازدید کارشناسان فنی این شرکت از دستگاهها را نداده بود و این کار را به افراد متفرقهای سپرده که صلاحیت انجام آن را نداشتهاند. این شرکت همچنین گفته که برای تعمیر دستگاهها از قطعات غیراصلی استفاده شده در حالی که حتی تحریمهای غرب هم مانع واردات نیازمندیهای فنی تجهیزات نبوده است و مشخص نیست چرا چنین تصمیم گرفته شده. در هر حال تاکنون آتشنشانی تهران واکنشی به این اظهارات نشان نداده است.
ب) آسیبدیدگی نردبان در مسیر ایستگاه تا محل حادثه:
بالابر آتشنشانی زمانی قابل استفاده است که ابتدا جکهای آن روی زمین ثابت شود تا در زمان عملیات، تعادل کامیون برقرار باشد. از آنجایی که نردبان طول زیادی دارد، ممکن است در اثر یک اشتباه اپراتور، بالابر با کامیون حامل آن سقوط کند. به همین دلیل، تعدادی سنسور و میکروسوئیچ در دستگاه وجود دارد که از رخ دادن خطای پیشگیری میکند تا ضامن ایمنی دستگاه باشد.
اگر این سنسورها و میکروسوئیچها در اثر سوختن فیوز یا حتی ضربه خوردن به خاطر چالههای آسفالت خیابان آسیب دیده باشد، یک سیستم هوشمند از باز شدن جکها و بالابر جلوگیری میکند تا به دلیل برقرار نبودن تعادل کافی، نردبان سقوط نکند و فاجعه رخ ندهد.
ج) سهلانگاری مسؤول نردبان
سلامت و عملکرد کلیه دستگاهها و تجهیزات ایستگاههای آتشنشانی هر روز ساعت 7 صبح چک میشود. ممکن است آن روز کسی که در ایستگاه مسؤول بررسی وضعیت کامپیوتر بالابر بوده تا از سالم بودن آن مطمئن شود، در انجام وظایف خود کوتاهی کرده باشد که البته احتمال واقعیت داشتن این فرضیه بسیار ضعیفتر از دو مورد دیگر است و تنها گروهی که از وظایف آتشنشانها اطلاعی ندارند روی آن پافشاری میکنند.
3- «کارگرها بهترین کار ممکن را انجام دادند که معلق ماندند.»
از میان 7 شهروندی که هنگام وقوع آتشسوزی در آن کارگاه حضور داشتند، دو تن با بقیه همنظر نبودند و ایستادن کنار پنجره را خطرناک دانستند و خودشان راه دیگری برای ترک این دنیا برگزینند تا درد کمتری را تحمل کنند.
معلق ماندن آن دو خانم از پنجره هیچ ضرورتی نداشته و آنها با تصمیم شخصی خودشان این کار را انجام دادند. این دو قربانی، چون میترسیدند زنده زنده در آتش بسوزند، وقتی هنوز آتش حتی به آن اتاق نرسیده بود و فقط آنجا در محاصره دود قرار داشت و تنفس دشوار شده بود، تصمیم گرفتند از همکاران خود جدا شوند و بیرون پنجره منتظر رخ دادن معجزه بمانند.
این که آن لحظه درون ذهن آن دو خانم چه گذشته که تصور کردهاند معلق بودن در آن ارتفاع آنها را از خطر دور نگاه خواهد داشت، موضوعی است که روانشناسان میبایست پاسخی برای آن بیایند.
شاهد حادثه در مصاحبه با روزنامه شرق به چند نکته مهم اعتراف کرده که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
«حسین جعفری»، گفته: «من آخرین لحظه، یک دقیقه مانده بود که خود را به پایین پرت کنم. یعنی اگر یک دقیقه دیرتر نردبان دوم آتشنشانی را میدیدم، من هم خودم را به پایین پرت میکردم. لحظه آخرم بود و نمیخواستم بسوزم. آنها هم واقعیتش به خاطر این که زنده نسوزند از پنجره بیرون آمدند و بعد افتادند و مردند. شما هم باشید همین کار را میکنید، زنده سوختن بهتر است یا در یک دقیقه مردن؟»
این شاهد، به روشنی اعتراف کرده که آن دو خانم ترجیح دادهاند در عوض زنده زنده سوختن، راه دیگری برای مرگ انتخاب کنند. خود او نیز اظهار داشته که از روی ناامیدی قصد خودکشی داشته است تا راه دیگری برای مرگ انتخاب کند.
این اظهارات احساسات بسیاری از مخاطبان مصاحبه را برانگیخت و خبرنگار شرق که شاهد را مورد پرسش قرار داده بود، به دلیل آشنا نبودن با فضای روزنامهنگاری حوادث، از بررسی انگیزههای او غافل ماند و خود نیز تحت تاثیر هیجان مصاحبهشونده قرار گرفت. همین احساس او به خوانندگان روزنامه نیز منتقل شد. اکنون گروهی از جامعه ناخودآگاه با قربانیان همزاتپنداری میکند و حق را به آنها میدهد، در حالی که به نظر نمیرسد همه تنها با مشاهده دود ناشی از آتش خود را بین طبقه پنجم ساختمان و کف خیابان معلق کنند تا نجات یابند.
4- آتشنشانی برای نجات خانمی که معلق بود، تشک فنری نداشت.»
ذهنیتی که افکار عمومی جامعه از تشک فنری دارد، صفحهای دایرهای شکل که از اطراف با چندین فنر به یک قاب فلزی وصل است که «Trampolin» نام دارد. آتشنشانها در سراسر دنیا سالهاست که دیگر از ترامپولین استفاده نمیکنند و این وسیله اکنون در حیاط خانهها به عنوان یک وسیله تفریحی وجود دارد. آن چیزی که برخی درباره آن صحبت کردهاند و به ماجرای خیابان جمهروی ربط دادهاند، به ذهنیت آنها از چیزی که در فیلمهای صامت تاریخ سینما و انیمشینها دیدهاند نشأت گرفته و در عملیاتهای نجات واقعی کاربرد ندارد.
ترامپولین
5- «آتشنشانها تشک بادی نجات نداشتند.»
تشک بادی نجات که در ایران مورد استفاده امدادگران قرار میگیرد و برخی از جمله خانوادههای قربانیان به آن اشاره داشتهاند، همیشه قابل استفاده نیست. این تجهیزات به فضایی نسبتا بزرگتر از تصور ما نیاز دارد و همچنین بین 5 تا 10 دقیقه زمان لازم است تا باز شود و فرمانده عملیات آتشنشانی که در صحنه حاضر است، تشخیص میدهد امداد و نجات میبایست چگونه انجام شود. اگر این مقام مسؤول در حادثه خیابان جمهوری مرتکب تشخیص اشتباه شده و باید پس از بریدن درخت مقابل ساختمان از تشک بادی استفاده میکرد، اکنون در مقابل تصمیم و دستورات خود پاسخگو خواهد بود. البته باید توجه داشت آن روز اگر نیروهای آتشنشانی 10 دقیقه از وقت خود را برای باز کردن تشک بادی صرف میکردند، اکنون بیشتر کسانی که از حادثه نجات یافتهاند، زنده نبودند.
تشک بادی نجات
فضای مقابل ساختمان شماره 117
6- «آتشنشانها برای نجات کارگری که معلق بود، هیچ کاری نکردند.»
کارگر دوم با آن که شاهد بود همکارش سقوط کرد، اما باز هم معلق بودن را به ایستادن در محیط دودآلود اتاق ترجیح داد. او همچنین از حضور آتشنشانها در محل حادثه اطلاع داشت، ولی به فریادهای آنها که میگفتند: «برو توی اتاق!» توجهی نکرد، چون تصورش این بود که با این اقدام، خود را میان شعلههای آتش میاندازد. این قربانی با خواست خودش بیرون از پنجره ایستاده بود، زیرا نگران بود که شاید در آتش بسوزد.
قربانی با خواست خودش بیرون از پنجره ایستاده بود
7- «آتشنشانها آنقدر روی کارگر آب پاشیدند تا دستش لیز خورد و سقوط کرد.»
طبق آنچه که در ویدئو هم مشخص است، آتش در پنجره کناری محل ایستادن کارگر زن زبانه میکشد. در چنین شرایطی حرارت ناشی از این آتش از طریق نمای کامپوزیت ساختمان به او میرسد و میتواند فرد را دچار سوختگی شدید کند. آتشنشانها وقتی متوجه شدند که آن زن قصد ندارد داخل اتاق بازگردد، به ناچار از پایین به سمت بالا آب پاشیدند تا کامپوزیت را خنک نگاه دارند و دستها و بدن آن زن در اثر حرارت نسوزد.
آتشنشانها آب پاشیدند تا کامپوزیت را خنک نگاه دارند
این در حالی است که اگر چنین اقدامی صورت نمیگرفت و در گزارش پزشکی قانونی اشاره میشد که دستهای زن دچار سوختگی شدید شده بود، اینبار رسانهها انتقاد میکردند: «آتشنشانها چرا آب به کامپوزیت نپاشیدند تا خنک شود و آن زن سقوط نکند؟»
8- «نردبان آتشنشانی سبد نداشت»
برخی رسانهها انتقاد کردهاند که چرا بالابر آتشنشانی سبد نداشته، اما در پاسخ باید گفت از سبد برای نصب امکاناتی چون نورافکن و مدلهای مختلف پاشش آب استفاده میشود و در همه عملیاتهای امداد و نجات کاربرد ندارد.
سبدی که از آن صحبت به میان آمده، تا 400 کیلوگرم وزن را تحمل میکند، اما به این دلیل که تجهیزات آن بسیار سنگین است، در عملیاتهای بزرگی چون اطفای حریق کارخانهها و سولهها از آن استفاده میشود. اما از آنجایی که بالابرهای بدون سبد وزن سبکتری دارند، در نتیجه سریعتر حرکت میکنند و در عملیات نجات بسیار مفیدتر هستند.
به طور کلی، برای انتقال حادثهدیدگانی که قدرت بدنی کافی برای راه رفتن را دارند، به استفاده از سبد نیازی نیست. از سوی دیگر نردبانها به دلیل داشتن پله، کاملا ایمن و راحتتر هستند.
نردبان برای نجات سریع حادثهدیدگانی که سلامتی جسمی دارند بهترین گزینه است
جکهای نردبان چون به زمین فقط تکیه میدهند، حدود 2 دقیقه زمان لازم است تا باز شوند. اما جک بالابری که سبد دارد، کامیون را از روی زمین بلند میکند که این مرحله در حدود 4 دقیقه انجام میشود. پس نردبان از هر جهت بهتر و سریعتر است و استفاده از سبد در حادثه خیابان جمهوری ضرورتی نداشته است.
اکنون که به شایعات پاسخ داده شد، میبایست بدون تعصب، احساسات و خشم، ابعاد مختلف حادثه خیابان جمهوری را مورد بررسی قرار داد تا حقیقت نمایان شود.