صراط: در شهریور ماه 1321 ش امیرعباس هویدا با تجربه اشتغال در صلیبسرخ بلژیک، به ایران آمد. او در اینباره مینویسد:
«آقای «ک» را دیدم. این شخص معاون صلیبسرخ بلژیک بود و من از پیش او را میشناختم البته آشنایی من با او زیاد نبود ولی وضع مادی زندگی من بهطوری بود که مجبور شدم به او پیشنهاد کنم که حاضرم در اداره صلیبسرخ به کار مشغول شوم . فوراً قبول کرد به دفتر صلیبسرخ رفتم و مأمور دایره آمبولانس شدم.» 1
اینکه چرا در این زمان، نیاز به اشتغال در زندگی هویدا بروز و ظهور یافت، به وضعیت معیشتی او نسبت داده شده ولی درباره اینکه چگونه و چرا پس از مدت کوتاهی، شغل رانندگی آمبولانس وی، به فعالیت در دایره پناهندگان جنگی ارتقا یافت، سخنی به میان نیامده است.
این مطلب، موقعی جالب توجه خواهد بود که بدانیم پس از گذشت حدود ده سال و اندی، مجدداً او را برای این فعالیت در سازمان ملل، انتخاب کردند.
ورود امیرعباس به تهران در شرایطی صورت گرفت که ایران دستخوش تحولات اجتماعی متفاوت بود. در این شرایط، یکی از دائیهای وی در 26 شهریور 1320 کفیل شهربانی و ششم مهر همان سال به ریاست شهربانی رسیده بود و دیگر دائی او، در وزارت خارجه از معمرین و شوهرخالهاش نیز – انوشیروانخان سپهبدی - از صاحبمنصبان وزارت امور خارجه بود که دوبار نیز بهعنوان وزیر امور خارجه انتخاب شد.
امیرعباس هویدا که چون پدرش - عینالملک - از ابتدا برای مأموریتهای خاص تربیت شده بود، همچون او، برای انجام این مهم، تصمیم به عضویت در وزارت امور خارجه گرفت.
پدرش، برای عضویت در آن وزارتخانه، سفارش عباس افندی را داشت تا بهائیان:
«هر قسم باشد، همتی نمایند با سایر یاران که بلکه انشاءالله مسئولیتی برای او مهیا گردد.» 2
و امیرعباس نیز، ضمن برخورداری از حمایت این فرقه، توصیههای اقوام مادری را نیز داشت و همکاران قدیمی عینالملک نیز، در جرگه حامیان او بودند.
بر این اساس بود که، طی نامهای به محمد ساعد مراغهای - که از دوستان عینالملک و در این زمان وزیر امور خارجه بود - نوشت:
«اینجانب امیرعباس هویدا دارای شناسنامه 3542 فرزند حبیبالله (عینالملک) وزیر مختار سابق ایران در مملکت عربی سعودی، بعد از تکمیل تحصیلات متوسطه در بیروت و آموختن زبانهای فرانسه و عربی بهطور کامل و آشنا شدن به زبان انگلیسی، عازم لندن شده و مدت یکسال انگلیسی را تکمیل کرده 3 و از آنجا به بروکسل رفته و پس از 3 سال به دریافت لیسانس در علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل نایل و ضمناً به زبانهای ایتالیایی و آلمانی آشنا گردیده، لهذا نظر آن وزارتخانه را به سابقه ممتد خدمت مرحوم پدرم و اینکه تحصیلات عالیه را در رشته دیپلماسی به پایان رسانده، جلب نموده مستدعی است چاکر را به کارمندی آن وزارتخانه مفتخر فرمایند.» 4
علیرغم اینکه، تعداد دیگری در نوبت استخدام بودند، ساعد مراغهای 9 روز پس از نوشتهشدن این نامه - یعنی در تاریخ 30/10/1321 در ذیل آن نوشت:
«عدهای بلاتکلیف هستند معهذا بهنظر میرسد در اداره حسابداری نیاز باشد.» 5
فعالیت در اداره حسابداری که او برای آن استخدام شده بود، چندان طولانی نشد و توصیه حامیان باعث شد تا پس از چند ماهی، به دفتر وزیر نقلمکان کند:
«به موجب این حکم، امیرعباس هویدا از تاریخ 12/6/1322 با پایه 3 و حداقل حقوق آن، بهسمت کارمند دفتر وزارتی منصوب و مسئولیت این شغل بهعهده نامبرده محول میگردد.» 6
چند روز پس از صدور حکم، هویدا تحتپوشش گذران خدمتسربازی، به دانشکده افسری رفت و مترجم گروهی از افسران آمریکایی مقیم ایران شد. 7 در این دوران بود که با نعمتالله نصیری - که در این زمان فرماندهی آموزش رشته توپخانه را بهعهده داشت - آشنایی یافت.
سربازی یکساله او، در اول مهرماه 1323 پایان یافت. در این فاصله، محمد ساعد، نخستوزیر شد و وزارت امور خارجه را نیز خود بر عهده گرفت. این فرصت مناسبی بود تا امیرعباس هویدا، به عضویت اداره اطلاعات درآید. پس از گذشت مدت کوتاهی، محسن رئیس - دائی حسنعلی منصور - وزیر امور خارجه شد که این انتصاب، در کمتر از دو هفته محقق گردید و بعد از او نصرالله انتظام وزیر شد. او نیز مانند برادرش - عبدالله انتظام - از اعضای باسابقه وزارت امور خارجه بود که با عینالملک نیز آشنایی داشت. امیرعباس هوید ا از این موقعیت استفاده کرد و ضمن انتقال به اداره سوم سیاسی، برای وزیر امور خارجه نوشت:
«جناب آقای انتظام وزیر امور خارجه
اینجانب امیرعباس هویدا کارمند اداره سوم سیاسی بعد از خاتمه تحصیلات خود از اروپا یکسر به ایران مراجعت نمودم و اکنون برای مراجعت دادن مادر خود که بعد از فوت پدرم مرحوم حبیبالله هویدا (عینالملک) وزیر مختار سابق ایران در حجاز، در بیروت اقامت گزیده است، مجبور میباشم که برای مدت کوتاهی به بیروت مسافرت نمایم که به وضع خانواده خود رسیدگی و وسایل حرکت مادرم را نیز فراهم نمایم. برای اینکه مسافرت مزبور سریعتر و به وجه بهتری انجام پذیرد از آنجناب تقاضا دارم دستور فرمایند اینجانب را بهعنوان پیک سیاسی معرفی کنند. در خاتمه به استحضار میرساند که منظور بنده از عنوان مزبور، فقط استفاده از مزایای معنوی آن بوده و هیچگونه هزینه سفری از این بابت دریافت نخواهم داشت.
با اظهار تشکرات قلبی از مراحم جنابعالی
امیرعباس هویدا» 8
پس از انجام این سفر و بازگشت افسرالملوک سرداری به ایران، در شرایطیکه جنگجهانی رو به اتمام و ایران دستخوش فتنه پیشهوری گردیده بود، انوشیروانخان سپهبدی، در 23 اردیبهشت 1324 بر صندلی وزارت امور خارجه تکیه زد و امیرعباس را در اول مرداد ماه همان سال، بهعنوان وابسته سفارت به پاریس گسیل داشت. 9
امیرعباس هویدا درباره این انتصاب مینویسد:
«در سالهای 1942 - 1941 من در پاریس بودم. درست در هنگام آزادی پاریس یعنی در سال 1945 به سمت وابسته خودمان به پاریس آمدم.» 10
دکتر عباس میلانی ضمن مسکوت گذاردن نقش انوشیروان سپهبدی - وزیر خارجه وقت - در این انتصاب، مینویسد:
«نخستین نشان بهرهجستن هویدا از شبکه گسترده دوستان و اقوام پرنفوذش را باید در انتصابش به مقام دبیر دومی سفارت ایران در پاریس سراغ کرد. گرچه تازه به کادر وزارت امور خارجه پیوسته بود، و گرچه در تمام مدت خدمتش در این وزارتخانه، در دانشکده افسری مأمور به خدمت بود، با این همه نخستین مأموریتش بهعنوان دیپلمات، پست سختمطلوب دبیری سفارت ایران در فرانسه بود.» 11
دیگر مشاغلیکه امیرعباس هویدا تا پایان عمر، متصدی آن بود، در سال 1347، چنین اعلام شده است:
1. دبیر نمایندگی شاهنشاهی در آلمان.
2. منشی وزیر امور خارجه ( آقای حسین علاء نخستوزیر و وزیر امور خارجه بودند).
3. کارمند سازمان ملل و رئیس قسمت روابط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل در ژنو.
4. مستشار سفارت کبرای شاهنشاهی در آنکارا.
5. معاون رئیس هیئت مدیره شرکت نفت.
6. وزیر دارائی.
7. نخستوزیر.
فعالیتهای جانبی وی نیز به شرح زیر بوده است:
1. قائممقام رئیس هیئت مدیره کانون مترقی
2. قائممقام دبیرکل حزب ایران نوین 12
3. عضو کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی
4. مدیرمسئول مجله کاوش در وزارت نفت
5. نایبرئیس بنیاد فرهنگی ملکه پهلوی
6. نایبرئیس انجمن ملی خانههای فرهنگ روستایی
امیرعباس هویدا در دوران انقلاب اسلامی از نخستوزیری عزل و به وزارت دربار منصوب شد که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.
* کتاب قصه هویدا / موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی