صراط: «شیخ فتحالله شریعت اصفهانی» فرزند ملامحمدجواد معروف به آقا شریعت و شیخ
الشریعه، یکی از علما و مراجع بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری است. این
روزها در دهه اول ربیعالثانی مصادف است با رحلت این عالم بزرگوار. به همین
مناسبت گذری بر زندگی وی داشتهایم که خلاصه آن را در ادامه میخوانید:
«شریعت اصفهانی» در سال 1266 در اصفهان متولد شد، در دامان پُرمهر مادری مؤمن که هیچ گاه او را بدون وضو شیر نمیداد و پدری دلسوز که لحظهای از تربیت فرزندش غافل نمیشد. رشد کرد و پس از سپری کردن دوران بازیهای کودکانه راهی کلاس قرآن و دیگر کتابهای مذهبی شد. از کودکی به دنبال دانشهای دینی بود. در نوجوانی از حضور ملا احمد سبزواری، شیخ صادق تنکابنی و آقا نجفی چند سالی برخوردار بود و در ضمن خود به مباحثات مختلف علمی و تدریس فضلا هم مشغول بود.
ابتدا در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل مشغول بود. استعداد و پشتکار فتح الله موجب شد که بتواند با سرعت، مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفته، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علمیه زانوی ادب به زمین بزند. با این حال حضور در درس بهترین اساتید حوزه علمیه اصفهان نتوانست تشنگی دانش اندوزی او را فرونشاند، از این رو راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شد.
آقا شریعت در سن ۳۰ سالگی خود اهل تحقیق بود که عازم عراق شد و چند سال هم از محضر علامه خوانساری، فقیه کاظمینی، سید قزوینی، شیخ محمد طه و مرحوم حاج میرزا حبیبالله معروف به آیتالله رشتی و دیگر اساتید مجرب بهرهمند شد و خود ضمن تدریس فقها به درجه اعلای استنباط و اجتهاد احکام فقهی دست یافت. آقا شریعت یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه چندین ساله نجف شد و کرسی درس او بعد از فوت علامه یزدی مجمعی از آیات و فضلای متعدد در قرن اخیر بود.
شریعت اصفهانی، فقیهی اصولی، حکیمی متکلم، ادیبی مفسر، مجتهدی جامع و دانشمندی مجاهد و مبارز بود. معظمله در تمام فنون علمی حتی طب و ریاضی و طبیعی مهارت داشت.
آقا شریعت از درک و استنباط و قوه حافظه عجیبی که از خوارق عادت بود به لطف خدا برخوردار بود، همچنین شیخ الشریعه در عین حال مجاهدی نستوه و خستگی ناپذیر بود. وی در کنار میرزای مجاهد در صف مجاهدین و مبارزین با استعمارگران غربی بود که در جنگهای بین الملل شرکت جست.
شیخ الشریعه در سال 1313 قمری به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مکه به مباحثه و گفتوگو با علمای اهل سنت پرداخت به گونهای که آنها از احاطه کامل وی به کتابهای اهل سنت در شگفت شدند. پس از بازگشت از حج پروانههای فضیلت پیرامون آن شمع شریعت گرد آمدند. در این زمان درس او از مهمترین درسهای نجف به شمار میرفت که صدها نفر در آن شرکت میکردند. این درسها عبارت بودند از: 1. دروس عالی فقه و اصول 2. رجال و درایه 3. تفسیر و علوم قرآن 4. فلسفه و کلام 5. درس خلافیات که در این درس علت اختلاف نظریات و فتواهای فقیه بررسی میشد.
او به علاوه خطیبی توانا بود که جمعهها منبر میرفت و به موعظه میپرداخت. از دیگر امتیازات ایشان اینکه وی به تحصیل طب و ریاضیات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات ریاضی مطالب زیادی درباره علم پزشکی آموخته بود. گویند روزی ایشان بیمار شد و وقتی پزشک برای معالجه بر بالین او آمد شیخ الشریعه در مورد بیماریاش از کتاب قانون بوعلی سینا مطلبی گفت. پزشک تصور کرد چون شیخ نوع بیماری خود را میدانسته تنها همان قسمت کتاب را به خاطر سپرده است ولی در گفتوگوهای بعدی مشخص شد او بیشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.
نقش شیخ شریعت در بستر انقلاب
زمانی که نیروهای انگلستان و همدستانش در جنگ جهانی اول با طرح این شعار که هدف ما رهایی کامل ملتهاست توانستند عراق و دیگر کشورهای عربی را تصرف کنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند که سعی کردند با برگزاری رفراندم فرمایشی به اشغال خود حالت قانونی دهند و آنگاه که عدهای از آزادیخواهان درخواست استقلال کردند آنها را تبعید و زندانی کردند و متعاقب این اوضاع شیخ الشریعه با ارسال تلگرافهایی به حاکمان انگلیسی و فرماندهان ارشد نظامی آنان، از آنها خواست با اعطای استقلال به عراق از خونریزی بیشتر خودداری کنند. اما آنان از این درخواست سرباز زدند و سعی کردند با سرکوب جلوی انقلاب را بگیرند.
در این هنگام آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی با صدور فتوایی به عراقیان اجازه داد که اگر انگلیسیان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گیرند. و این گونه بود که آتش انقلاب در عراق زبانه کشید.
هنگامی که تمامی شهرهای عراق در آتش انقلاب میسوخت ناگهان آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی که در این زمان رهبری انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانهای درگذشت ولی در آن لحظات حساس آیتالله شریعت اصفهانی علم بر زمین افتاده میرزای شیرازی را برداشت و با صدور بیانیهای از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعی که در صحن حضرت علی علیهالسلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالی که به علت کهولت و ناتوانی نمیتوانست به تنهایی راه برود با کمک چند نفر از اطرافیان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسلیت از دست دادن میرزا، مجاهدان را به استقامت فرا خواند و آنگاه آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.
در همین ایام ویلسون، نماینده انگلستان در عراق تصمیم گرفت با فرستادن پیام تسلیتی باب گفتوگو با شیخ را باز کند و در واقع او را به پندار خود فریب دهد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه یافت. در پی این وضعیت که نیروهای انگلیسی نیز در ایران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اینکه تعداد آنها به یکصد و پنجاه هزار نفر رسید که به انواع سلاحهای پیشرفته و هواپیماهای جنگی مجهز بودند.
قدرت روز افزون نیروهای انگلستان، تمام شدن منابع مالی مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادی و نظامی، نیز تغییر سیاست انگلستان و پیشنهاد تشکیل حکومت ملی در عراق از طرف دیگر موجب شد که بین رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمی تغییر سیاست خود را اعلام کرد و بدین سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پیروزی نظامی میرسید علما میتوانستند با تشکیل حکومت اسلامی، عراقی آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در کنار سستی که به مناسبت شروع فصل کشاورزی در مردم عراق پدید آمده بود باعث شد که نیروهای انگلستان بتوانند به طرف شهرهای مقدس پیشروی و کربلا، کوفه و آنگاه نجف را اشغال کنند. پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله شیخ حسن فرزند شیخ الشریعه دستگیر و برای تبعید روانه بصره شدند.
مرجعیت
پس از وفات آیتالله میرزا حبیبالله رشتی و آیتالله شیخ محمد حسین کاظمینی شماری از مردم از شیخ الشریعه تقلید میکردند ولی پس از رحلت میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد. با این حال وی رهبری دینی را چون باری سنگین بر دوش خود احساس میکرد. او در خلوت دیده شده بود که اشک ریزان با خدای خود چنین مناجات میکرد:
خدایا، در آخرین روزهای زندگیم در دنیا به ریاست مبتلا شدهام! و باید سنگینی این بار امانت را به دوش کشم! بارالها، من طاقت تحمل این امر بزرگ را ندارم ... و حال آنکه تو فردای قیامت از من سؤال خواهی کرد... .
وفات
سرانجام روح پر فتوح آیتالله شریعت اصفهانی پس از عمری تلاش در راه اسلام و قرآن در دهه اول ربیع الثانی سال 1339 قمری، قفس تن را درید و آن نفس مطمئنه به سوی پروردگار پرکشید و پیکر مطهرش در جوار قبر امیر مؤمنان علیه السلام به خاک سپرده شد.
پس از وفات آقا شریعت با خواست خداوند متعال شهرستان قم نیز یکی از بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیع شد و این حوزه بزرگ جعفری که پیر و تشیع سرخ علوی است از هر لحاظ شایستگی و برتری خود را (در قرن اخیر) بر سایر حوزههای جهان به شهر خون و قیام به اثبات رسانده است. پس از مرحوم شریعت اصفهانی زعامت و مرجعیت شیعیان تا زعامت مرجعیت شیعه توسط آیتالله بروجردی، برعهده آیتالله حائری یزدی علیهالرحمه بود.
در سال 1366 قمری که آیتالله حاج آقا حسین قمی دار فانی را وداع گفت و میخواستند او را کنار شیخ الشریعه دفن کنند، هنگام حفر قبر مقداری از قبر شیخ شریعت خراب شد و حاضران با تعجب دیدند جسد آن فقیه فرزانه هنوز کاملاً تازه است چنانکه گویا روز پیش به خاک سپرده شده است.
«شریعت اصفهانی» در سال 1266 در اصفهان متولد شد، در دامان پُرمهر مادری مؤمن که هیچ گاه او را بدون وضو شیر نمیداد و پدری دلسوز که لحظهای از تربیت فرزندش غافل نمیشد. رشد کرد و پس از سپری کردن دوران بازیهای کودکانه راهی کلاس قرآن و دیگر کتابهای مذهبی شد. از کودکی به دنبال دانشهای دینی بود. در نوجوانی از حضور ملا احمد سبزواری، شیخ صادق تنکابنی و آقا نجفی چند سالی برخوردار بود و در ضمن خود به مباحثات مختلف علمی و تدریس فضلا هم مشغول بود.
ابتدا در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل مشغول بود. استعداد و پشتکار فتح الله موجب شد که بتواند با سرعت، مقدمات علوم اسلامی را فرا گرفته، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علمیه زانوی ادب به زمین بزند. با این حال حضور در درس بهترین اساتید حوزه علمیه اصفهان نتوانست تشنگی دانش اندوزی او را فرونشاند، از این رو راهی حوزه علمیه مشهد مقدس شد.
آقا شریعت در سن ۳۰ سالگی خود اهل تحقیق بود که عازم عراق شد و چند سال هم از محضر علامه خوانساری، فقیه کاظمینی، سید قزوینی، شیخ محمد طه و مرحوم حاج میرزا حبیبالله معروف به آیتالله رشتی و دیگر اساتید مجرب بهرهمند شد و خود ضمن تدریس فقها به درجه اعلای استنباط و اجتهاد احکام فقهی دست یافت. آقا شریعت یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه چندین ساله نجف شد و کرسی درس او بعد از فوت علامه یزدی مجمعی از آیات و فضلای متعدد در قرن اخیر بود.
شریعت اصفهانی، فقیهی اصولی، حکیمی متکلم، ادیبی مفسر، مجتهدی جامع و دانشمندی مجاهد و مبارز بود. معظمله در تمام فنون علمی حتی طب و ریاضی و طبیعی مهارت داشت.
آقا شریعت از درک و استنباط و قوه حافظه عجیبی که از خوارق عادت بود به لطف خدا برخوردار بود، همچنین شیخ الشریعه در عین حال مجاهدی نستوه و خستگی ناپذیر بود. وی در کنار میرزای مجاهد در صف مجاهدین و مبارزین با استعمارگران غربی بود که در جنگهای بین الملل شرکت جست.
شیخ الشریعه در سال 1313 قمری به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مکه به مباحثه و گفتوگو با علمای اهل سنت پرداخت به گونهای که آنها از احاطه کامل وی به کتابهای اهل سنت در شگفت شدند. پس از بازگشت از حج پروانههای فضیلت پیرامون آن شمع شریعت گرد آمدند. در این زمان درس او از مهمترین درسهای نجف به شمار میرفت که صدها نفر در آن شرکت میکردند. این درسها عبارت بودند از: 1. دروس عالی فقه و اصول 2. رجال و درایه 3. تفسیر و علوم قرآن 4. فلسفه و کلام 5. درس خلافیات که در این درس علت اختلاف نظریات و فتواهای فقیه بررسی میشد.
او به علاوه خطیبی توانا بود که جمعهها منبر میرفت و به موعظه میپرداخت. از دیگر امتیازات ایشان اینکه وی به تحصیل طب و ریاضیات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات ریاضی مطالب زیادی درباره علم پزشکی آموخته بود. گویند روزی ایشان بیمار شد و وقتی پزشک برای معالجه بر بالین او آمد شیخ الشریعه در مورد بیماریاش از کتاب قانون بوعلی سینا مطلبی گفت. پزشک تصور کرد چون شیخ نوع بیماری خود را میدانسته تنها همان قسمت کتاب را به خاطر سپرده است ولی در گفتوگوهای بعدی مشخص شد او بیشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.
نقش شیخ شریعت در بستر انقلاب
زمانی که نیروهای انگلستان و همدستانش در جنگ جهانی اول با طرح این شعار که هدف ما رهایی کامل ملتهاست توانستند عراق و دیگر کشورهای عربی را تصرف کنند اما پس از اشغال عراق نه تنها به آنها استقلال ندادند که سعی کردند با برگزاری رفراندم فرمایشی به اشغال خود حالت قانونی دهند و آنگاه که عدهای از آزادیخواهان درخواست استقلال کردند آنها را تبعید و زندانی کردند و متعاقب این اوضاع شیخ الشریعه با ارسال تلگرافهایی به حاکمان انگلیسی و فرماندهان ارشد نظامی آنان، از آنها خواست با اعطای استقلال به عراق از خونریزی بیشتر خودداری کنند. اما آنان از این درخواست سرباز زدند و سعی کردند با سرکوب جلوی انقلاب را بگیرند.
در این هنگام آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی با صدور فتوایی به عراقیان اجازه داد که اگر انگلیسیان از دادن حقوق آنها سرباز زدند آنان دست به اسلحه برند و حق خود را باز پس گیرند. و این گونه بود که آتش انقلاب در عراق زبانه کشید.
هنگامی که تمامی شهرهای عراق در آتش انقلاب میسوخت ناگهان آیتالله میرزا محمد تقی شیرازی که در این زمان رهبری انقلاب را به عهده داشت به طور مرموزانهای درگذشت ولی در آن لحظات حساس آیتالله شریعت اصفهانی علم بر زمین افتاده میرزای شیرازی را برداشت و با صدور بیانیهای از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعی که در صحن حضرت علی علیهالسلام برگزار شده بود حاضر شد و در حالی که به علت کهولت و ناتوانی نمیتوانست به تنهایی راه برود با کمک چند نفر از اطرافیان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسلیت از دست دادن میرزا، مجاهدان را به استقامت فرا خواند و آنگاه آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی را به عنوان نماینده خود انتخاب کرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.
در همین ایام ویلسون، نماینده انگلستان در عراق تصمیم گرفت با فرستادن پیام تسلیتی باب گفتوگو با شیخ را باز کند و در واقع او را به پندار خود فریب دهد اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه یافت. در پی این وضعیت که نیروهای انگلیسی نیز در ایران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند تا اینکه تعداد آنها به یکصد و پنجاه هزار نفر رسید که به انواع سلاحهای پیشرفته و هواپیماهای جنگی مجهز بودند.
قدرت روز افزون نیروهای انگلستان، تمام شدن منابع مالی مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادی و نظامی، نیز تغییر سیاست انگلستان و پیشنهاد تشکیل حکومت ملی در عراق از طرف دیگر موجب شد که بین رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. دولت انگلستان به طور رسمی تغییر سیاست خود را اعلام کرد و بدین سان استقلال خود را هر چند ناقص به دست آورد. اگر انقلاب به پیروزی نظامی میرسید علما میتوانستند با تشکیل حکومت اسلامی، عراقی آباد و آزاد بسازند عوامل فوق در کنار سستی که به مناسبت شروع فصل کشاورزی در مردم عراق پدید آمده بود باعث شد که نیروهای انگلستان بتوانند به طرف شهرهای مقدس پیشروی و کربلا، کوفه و آنگاه نجف را اشغال کنند. پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله شیخ حسن فرزند شیخ الشریعه دستگیر و برای تبعید روانه بصره شدند.
مرجعیت
پس از وفات آیتالله میرزا حبیبالله رشتی و آیتالله شیخ محمد حسین کاظمینی شماری از مردم از شیخ الشریعه تقلید میکردند ولی پس از رحلت میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد. با این حال وی رهبری دینی را چون باری سنگین بر دوش خود احساس میکرد. او در خلوت دیده شده بود که اشک ریزان با خدای خود چنین مناجات میکرد:
خدایا، در آخرین روزهای زندگیم در دنیا به ریاست مبتلا شدهام! و باید سنگینی این بار امانت را به دوش کشم! بارالها، من طاقت تحمل این امر بزرگ را ندارم ... و حال آنکه تو فردای قیامت از من سؤال خواهی کرد... .
وفات
سرانجام روح پر فتوح آیتالله شریعت اصفهانی پس از عمری تلاش در راه اسلام و قرآن در دهه اول ربیع الثانی سال 1339 قمری، قفس تن را درید و آن نفس مطمئنه به سوی پروردگار پرکشید و پیکر مطهرش در جوار قبر امیر مؤمنان علیه السلام به خاک سپرده شد.
پس از وفات آقا شریعت با خواست خداوند متعال شهرستان قم نیز یکی از بزرگترین حوزههای علمیه جهان تشیع شد و این حوزه بزرگ جعفری که پیر و تشیع سرخ علوی است از هر لحاظ شایستگی و برتری خود را (در قرن اخیر) بر سایر حوزههای جهان به شهر خون و قیام به اثبات رسانده است. پس از مرحوم شریعت اصفهانی زعامت و مرجعیت شیعیان تا زعامت مرجعیت شیعه توسط آیتالله بروجردی، برعهده آیتالله حائری یزدی علیهالرحمه بود.
در سال 1366 قمری که آیتالله حاج آقا حسین قمی دار فانی را وداع گفت و میخواستند او را کنار شیخ الشریعه دفن کنند، هنگام حفر قبر مقداری از قبر شیخ شریعت خراب شد و حاضران با تعجب دیدند جسد آن فقیه فرزانه هنوز کاملاً تازه است چنانکه گویا روز پیش به خاک سپرده شده است.