صراط: در کتاب «اعترافات ژنرال» که به خاطرات آخرین رییس ستاد مشترک می پردازد آمده است. روز 9 بهمن 1357، سپهبد مقدم معاون نخستوزیر به دفترم آمد اظهار کرد: آقای مهندس بازرگان از تیمسار تقاضای ملاقات میکند. گفتم: تیمسار در جریان مذاکرات ژنرال هایزر هستید که قبلا چنین پیشنهادی مطرح کرد، ولی من به علت بینتیجه بودن ملاقات آن را نپذیرفتم. اظهار داشت با توجه به وضعیت فعلی دولت و مملکت به نظر خوب است که تیمسار ایشان را بپذیرید و ببینید که چه میخواهد. گفتم: خیلی خوب، نخستوزیر را میبینم و موضوع را با ایشان مطرح میکنم، ببینم نظرشان چیست؟ در موقع ملاقات با آقای بختیار، اظهار کردم؟ آقای مهندس بازرگان توسط سپهبد مقدم تقاضای ملاقات با من را کرده است.
اظهار نمود خیلی خوب است، ملاقات بکنید. گفتم:به طوری که میگفتید، خود شما با ایشان در تماس هستید، اظهار داشت فکر میکنم این ملاقات مفید باشد، ببینیم به تیمسار چه میگویند. ضمنا اضافه کرد، پشتیبانی ارتش از دولت را تاکید میکند.
در کمیته بحران، تقاضای آقای بازرگان و نظر آقای بختیار را مطرح کردم. پس از بحث و بررسی با تقاضای آقای بازرگان موافقت و قرار شد این ملاقات در منزل من صورت بگیرد. به سپهبد مقدم گفتم: به علت گرفتاریهای ستاد بزرگ بهتر است زمان ملاقات بعد از خاتمه خدمت و عسر باشد.
فردای آن روز سپهبد مقدم تلفن زده اظهار کرد، تیمسار روزی را تعیین کنید تا ترتیب ملاقات داده شود. شب دوشنبه 9 بهمن 1357 را برای ملاقات تعیین کرده و به علت آشنایی وی با مخالفین اظهار کردم که تیمسار هم در این جلسه حضور داشته باشید.
«شب دوشنبه وقتی از ستاد به منزل رسیدم، اتومبیل حامل آقای بازرگان و ماموران ساواک مقابل درب منزل متوقف بودند. همزمان با من سپهبد مقدم هم رسید. وقتی وارد دفتر شدم، آقای مهدی بازرگان و یدالله سحابی (یکی از نزدیکان مهندس بازرگان) اظهار کردند که چند دقیقه است وارد شدهاند. آقای بازرگان بعد از چند دقیقه صحبت درباره دولتهای سابق و شکایت از نبودن، آزادیها و محدودیتهای گذشته اظهار داشت: «تیمسار! وضعیت مملکت را ملاحظه میکنید، چند ماه است که بازار، دانشگاه، دبیرستانها، دبستانها، کارگاهها، کارخانهها، وزارتخانهها و ادارات تعطیل بوده و کلیه کارمندان هفتهای یک روز بیشتر کار نمیکنند، کارمندان و کارگران شرکت نفت در اعتصاب و مردم در این سرمای زمستان از لحاظ سوخت در مضیقه هستند. این وضعیت تا به کی باید ادامه داشته باشد؟ جواب دادم تمام این مطالب که گفتید به دولت مربوط میشود و به طوری که نخستوزیر میگوید: مرتبا با شما و سایرین و نمایندگان آقای خمینی در تماس و مشغول مذاکره است، نیروهای مسلح هم برابر مقررات حق دخالت در سیاست را ندارند، به طوری که چندین بار گفتهام ارتش از دولت قانونی پشتیبانی مینماید! و شما این مسائل را بایستی با نخستوزیر مذاکره کنید! آنها در جواب گفتند: «تیمسار میبینید» هر روز در تظاهراتی که در تهران و شهرستانها صورت میگیرد، تعدادی از طرفین کشته میشوند، راهپیمایی چند میلیونی را که ملاحظه میکنید، ملت ایران متفقا خواستار جمهوری اسلامی هستند، ما میخواهیم از تیمسار سؤال کنیم تا کی باید این خونریزیها ادامه پیدا کند.
سپهبد مقدم اظهار کرد: «واقعا با مشکل عجیبی روبهرو هستیم. به نظر من باید توجه بشود که آیا قانون برای مردم است یا مردم برای قانون؟»
من از آقای بازرگان سؤال کردم:آیا شما خدمت وظیفه را انجام دادهاید؟ جواب داد: بلی، افسر مهندس بودهام. اظهار داشتم در پایان دوره آموزشی برای افسر شدن یک مراسمی وجود دارد که حتما فراموش ننمودهاید، شما در آن مراسم در پیشگاه خداوند به قرآن و پرچم سوگند یاد کردهاید که حافظ قانون اساسی باشید.
اظهار نمود:بلی صحیح است.
اضافه کردم: من و تمام افسران، درجهداران و افراد و همه پرسنل نیروهای مسلح این سوگند را یاد کردهایم و نسبت به سوگند خودمان وفادار هستیم و نمیتوانیم برخلاف آن عمل کنیم.
آقای یدالله سحابی اظهار کرد: پس به ملت ایران که یکپارچه خواستار جمهوری اسلامی هستند، چه جوابی میدهید؟گفتم:تمام پرسنل نیروهای مسلح، ایرانی و جزء ملت ایران هستند و امروز در حدود 75 درصد ارتش را افسران، درجهداران و سربازان وظیفه تشکیل میدهند که همه آنها همین سوگند را یاد کردهاند و مطمئن هستم به سوگند خود وفادار هستند و اظهار کردم:همانطور که گفتهام،ارتش از دولت قانونی پشتیبانی مینماید و آقایان این مطلب باید با دولت مذاکره کنید. در این موقع آقای مهندس بازرگان به نخستوزیر تلفن کرد، پس از اشاره به پایان مذاکرات خود با من، با آقای بختیار قرار ملاقات گذاشتند و اظهار کرد جریان مذاکرات را در موقع ملاقات تعریف خواهد کرد. سپس منزل را ترک کردند.
(اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد قرهباغی، صص 228-231)