صراط: پس از انجام مصاحبه، مسعود و آرش را
راضی میکنم تا برای ضبط آهنگ خود مرا نیز همراه خود به استودیوی ضبط
موسیقیشان ببرند. به یک کوچه میرسیم، ساختمان را نشانم میدهند، از
بیرون، یک ساختمان کاملا معمولی است مانند تمام ساختمانهای اطرافش. زنگ
میزنیم و منتظر میمانیم تا در را باز کنند.
مسئول آنجا که - بعداً فهمیدم نامش کورش است - چون مرا نمیشناسد، برای اجازه ورود، کلی سوال پیچم میکند، بعد از جوابدادن به تمامی سوالهایش اجازه میدهد که من هم وارد شوم، یک خانه ویلایی نسبتاً بزرگ که تمام طبقات آن خالی است، از پلههای کنار خانه پایین میرویم، حدود 6 پله و بعد از آن وارد اتاق فرمان استودیو میشویم، با خودم میگویم واقعاً این استودیو در زیرِ زمین است! مسعود و آرش به اتاقی میروند به نام اتاق سکوت! آنجا همان اتاق ضبط صدا است و در آنجا مشغول آمادهشدن برای ضبط آهنگشان میشوند.
من به گوشهای از اتاق فرمان میروم و روی صندلی مینشینم. چیزی که از همان بدو ورود نظر من را به خودش جلب کرده بود شیشههای پر و خالی مشروب بود که در اطراف این اتاق و اتاق ضبط دیده میشود. کمی که مینشینم سر صحبت را با کورش باز میکنم و از او درباره این خانه و این استودیو میپرسم، میگوید: این خانه متعلق به پدر یکی از شریکهایم است و به خاطر اینکه خودشان در خانهای دیگر زندگی میکنند و اینجا خالی بود، خانه را به ما دادهاند تا برای کارمان از آن استفاده کنیم. کمی که صمیمیتر میشویم کورش مشروب تعارف میکند، دستش را رد میکنم و میپرسم اینجا خوانندهها قبل از خواندن مواد هم مصرف میکنند؟ در جوابم لبخندی میزند و میگوید: معمولاً آره؛ از کوکائین گرفته تا گرس و حتی قرص، البته یک چیزهایی هم خودم دارم که اینجا میفروشم. هر کسی که بخواهد اینجا چیزی مصرف کند میرود درون انبار، انبار یک اتاق کوچک است که آنجا تمام وسایل مورد نیازشان را هم داریم، همانجا هرکاری میخواهد انجام میدهد و بیرون میآید.
از او درباره تعداد خانمهایی که اینجا برای خوانندگی میآیند نیز میپرسم که میگوید چند سال پیش تعدادشان خیلی کم بود ولی این چند ساله بیشتر شدهاند، آخرینش هم همین چند روز پیش آمده بود اینجا برای ضبط آهنگش.
میگویم صدا از اینجا بیرون نمیرود؟ با دست خود چند باری به دیواری که جنسش از نئوپان است ضربه میزند و میگوید، تمام سقف و دیوارهای اینجا را با آکاسیو و پشم شیشه پوشاندهایم، ما اینجا بمب هم بترکانیم صدایی به بیرون درز نمیکند.
بدون اینکه سوالی بپرسم خودش ادامه میدهد و میگوید، تمام این دستگاههایی را که اینجا میبینی سفارش دادهام از آن طرف آب آوردهاند، 50 میلیون پول اینها را دادهام، مثل این دستگاهها هیچ جای شهر پیدا نمیکنی، حتی تو خود صدا و سیما!
میپرسم ماهیانه چقدر درآمد داری؟ میگوید: متغیر است ولی هر ماه حدود 15 میلیون تومانی درآمد دارم.
او درباره تحصیلاتش میگوید که دیپلم دارد ولی آهنگسازی را در تهران پیش استادان مشهوری یاد گرفته است، البته هیچ مدرکی هم برای این کار ندارد.
منبع: روزنامه خراسان
مسئول آنجا که - بعداً فهمیدم نامش کورش است - چون مرا نمیشناسد، برای اجازه ورود، کلی سوال پیچم میکند، بعد از جوابدادن به تمامی سوالهایش اجازه میدهد که من هم وارد شوم، یک خانه ویلایی نسبتاً بزرگ که تمام طبقات آن خالی است، از پلههای کنار خانه پایین میرویم، حدود 6 پله و بعد از آن وارد اتاق فرمان استودیو میشویم، با خودم میگویم واقعاً این استودیو در زیرِ زمین است! مسعود و آرش به اتاقی میروند به نام اتاق سکوت! آنجا همان اتاق ضبط صدا است و در آنجا مشغول آمادهشدن برای ضبط آهنگشان میشوند.
من به گوشهای از اتاق فرمان میروم و روی صندلی مینشینم. چیزی که از همان بدو ورود نظر من را به خودش جلب کرده بود شیشههای پر و خالی مشروب بود که در اطراف این اتاق و اتاق ضبط دیده میشود. کمی که مینشینم سر صحبت را با کورش باز میکنم و از او درباره این خانه و این استودیو میپرسم، میگوید: این خانه متعلق به پدر یکی از شریکهایم است و به خاطر اینکه خودشان در خانهای دیگر زندگی میکنند و اینجا خالی بود، خانه را به ما دادهاند تا برای کارمان از آن استفاده کنیم. کمی که صمیمیتر میشویم کورش مشروب تعارف میکند، دستش را رد میکنم و میپرسم اینجا خوانندهها قبل از خواندن مواد هم مصرف میکنند؟ در جوابم لبخندی میزند و میگوید: معمولاً آره؛ از کوکائین گرفته تا گرس و حتی قرص، البته یک چیزهایی هم خودم دارم که اینجا میفروشم. هر کسی که بخواهد اینجا چیزی مصرف کند میرود درون انبار، انبار یک اتاق کوچک است که آنجا تمام وسایل مورد نیازشان را هم داریم، همانجا هرکاری میخواهد انجام میدهد و بیرون میآید.
از او درباره تعداد خانمهایی که اینجا برای خوانندگی میآیند نیز میپرسم که میگوید چند سال پیش تعدادشان خیلی کم بود ولی این چند ساله بیشتر شدهاند، آخرینش هم همین چند روز پیش آمده بود اینجا برای ضبط آهنگش.
میگویم صدا از اینجا بیرون نمیرود؟ با دست خود چند باری به دیواری که جنسش از نئوپان است ضربه میزند و میگوید، تمام سقف و دیوارهای اینجا را با آکاسیو و پشم شیشه پوشاندهایم، ما اینجا بمب هم بترکانیم صدایی به بیرون درز نمیکند.
بدون اینکه سوالی بپرسم خودش ادامه میدهد و میگوید، تمام این دستگاههایی را که اینجا میبینی سفارش دادهام از آن طرف آب آوردهاند، 50 میلیون پول اینها را دادهام، مثل این دستگاهها هیچ جای شهر پیدا نمیکنی، حتی تو خود صدا و سیما!
میپرسم ماهیانه چقدر درآمد داری؟ میگوید: متغیر است ولی هر ماه حدود 15 میلیون تومانی درآمد دارم.
او درباره تحصیلاتش میگوید که دیپلم دارد ولی آهنگسازی را در تهران پیش استادان مشهوری یاد گرفته است، البته هیچ مدرکی هم برای این کار ندارد.
منبع: روزنامه خراسان