1-مذاکره ی دولت موقت با برژینسکی
با روی کار آمدن دولت موقت، جناح لیبرال فرصت یافته بود تا دیدگاه های خود را اجرایی کند. یکی از مهمترین این دیدگاه ها «نقش سیاست خارجی و تعامل با قدرت های بزرگ در رشد و پیشرفت کشور» بود. مطابق این رویکرد، زندگی برای کشورهای جهان سوم نظیر ایران، بدون رابطه با کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی میسر نبود! به همین خاطر دولت موقت از تیرگی روابط با آمریکا به شدت هراس داشت و علی رغم نظر حضرت امام(که بارها اعلام شده بود)؛ سیاست خارجی دولت موقت، بر مبنای حفظ روابط اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی با آمریکا قرار گرفت. این در حالی بود که ملت ایران و رهبری عالی قدر آن، تمام گرفتاری های خود را از استعمار و به ویژه آمریکا می دانستند و منتظر اجرای طرح های انقلابی در زمینه های مختلف و به ویژه در سیاست خارجی و حذف روابط نابرابر، سودجویانه و استثمارگرانه با آمریکا و روی کار آمدن افراد انقلابی و اسلامی و نیز ایجاد ارتباط و حمایت از نهضت های آزادی بخش جهان بودند.[1]
بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر زمینه ای می شود تا مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر و ابراهیم یزدی به عنوان وزیر خارجه در الجزایر با برژنیسکی به عنوان مشاور امنیت ملیِ کارتر ملاقات کنند.
(پخش تصویر دست دادن بازرگان و برژینسکی از تلویزیون موجی از تظاهرات «ضد آمریکایی» در پی داشت)
به گفته ی برژنیسکی این دیدار که به پیشنهاد طرف ایرانی انجام شده بود، حول محور ادامه روابط ایران و آمریکا بود. برژنیسکی در خاطرات خود می نویسد: "من این نکته را مطرح کردم که آمریکا درگیر توطئه علیه رژیم جدید ایران نبوده و تشویق به این کار هم نمی کند... ما آماده ی هرگونه روابط که شما مایل باشید هستیم!... ما منافع مشترک داریم ولی نمی دانیم شما چه انتظاری از ما دارید... دولت آمریکا همگام با شما آماده ی توسعه روابط امنیتی، اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی است."[2]
بعد از سخنان برژنیسکی طرف ایرانی 3 درخواست خود را به نماینده ی آمریکا ابلاغ می کند.
الف) کمک آمریکا به ارتش ایران و همکاری در زمینه ی امنیتی؛
ب) استرداد شاه به ایران و عدم مداخله ی آمریکا در محاکمه ی وی؛
ج) انتقال دارایی های رژیم پهلوی به ایران.
برژنیسکی در ادامه ی خاطرات خود می گوید: "پیشنهادات بازرگان را صریحا رد نکردم. زمانی که مسئله به دارایی های شاه رسید، من به طرف ایرانی گفتم که درهای دادگاه ما باز است و آنها می توانند هر زمان که مایلند در این زمینه دعوی خود را مطرح کنند. بحث ما به طور دوستانه به پایان رسید و در واقع طرف ایرانی بسیار دوستانه برخورد کرد."
به هر روی ظرف چند روز اوضاع ایران دگرگون شد و در 4 نوامبر سفارت آمریکا در تهران مورد حمله قرار گرفت و دو روز بعد بازرگان به نشانه ی اعتراض به اقدام دانشجویان، کناره گیری کرد.
2- تسخیر سفارت ایران و ماجرای آزادی گروگان های آمریکایی
دخالت در امور داخلی ایران و سازماندهی توطئه های گوناگون بر علیه انقلاب اسلامی، روحیه استکبار ستیزی دانشجویان را جریحه دار کرده بود، از طرفی روند تحولات سریع تر شده بود و با فشار "راکفلر" و دیگر سرمایه داران صهیونیست، "کارتر" رئیس جمهور وقت آمریکا مجبور به پذیرش شاه در نیویورک شد. دیدار منفعلانه بازرگان و یزدی با برژنیسکی در الجزایر هم مزید علت شد تا دانشجویان پر شور تهران روز 13 آبان سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کنند.
چند ماه بعد از بحران گروگان گیری، کارتر در یادداشت های خود در7 مارس1980 این طور می نویسد: "تردیدی نیست که سال آخر دوره ی اول ریاست جمهوری من بسیار مشکل بوده است. همیلتون جردن رئیس دفتر من اینگونه نظر داده است که در این دوره در حقیقت دو کاخ سفید در واشنگتن وجود داشت، یکی برای امور گروگان ها و دیگری برای وظایف معمولی روزانه ی رئیس جمهور."[3]
مسئله گروگان ها و شکست نظامی کارتر در صحرای طبس، بی نتیجه بودن راه حل های دیپلماتیک و تحریم های اقتصادی علیه ایران به قدری مهم می شود که، سرانجام نارضایتی مردم از مسئله گروگان گیری و عدم موفقیت در آزاد سازی آنها، عامل اصلی شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری را در سال 1980 می گردد.
امام خمینی (ره) تصمیم گیری درباره ی گروگان ها را به مجلس واگذار کرد بود و چون جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره ی مستقیم با آمریکا نشد، دولت الجزایر به عنوان واسطه ارتباط انتخاب شد. در این مذاکرات بهزاد نبوی بهعنوان معاون نخستوزیر ایران در مذاکرات حاضر شد و سرانجام پس از 444 روز گروگان ها آزاد شدند و آمریکا براساس "بیانیه ی الجزایر " متهعد شد که در امور داخلی ایران دخالت نکند و پول های ایران را که در بانک های آن کشور مسدود کرده بود به ایران بازگرداند، یک روز بعد از صدور بیانیهها در 30 دی 1359 ایران به تعهدات خود عمل کرد. گروگانها آزاد و از راه الجزایر به آمریکا منتقل شدند. اما دولت آمریکا از پایبندی به این تعهدات سرباز زد و نشان داد که نمی توان روی قول آمریکایی ها حساب کرد.[4]
نکته ی قابل ذکر اینکه آمریکا، رفع تحریم ارسال تسلیحات به ایران و حتی ارسال محموله های نظامی که دولت پهلوی خریداری کرده و بهای آن را هم پرداخته بود را جزو تعهدات خود قرار نداد. از این روی نه تنها جای شگفتی نیست که سران آمریکا از وقوع جنگی میان جمهوری اسلامی نوپای ایران با یکی از همسایگانش از صمیم قلب خرسند شوند بلکه طبق اسنادی که بعدا فاش شد در تشویق صدام به تجاوز فعال بودند و در طول جنگ نیز از او حمایت کردند.
3-ماجرای "ایران گیت" و میانجی گری ایران برای آزادی گروگان های ربوده شده در لبنان
پیشروی ایران در جبهه های جنگ در شرایط تحریم تسلیحاتی
پیروزی های بزرگ ایران در عملیات خیبر و بدر، عراق و حامیان آن را به شدت هراسان کرده بود، و برای جلوگیری از نفوذ هر بیشتر ایران در مرزهای عراق، کشور های غربی و اتحاد جماهیر شوروی از اعطای هیچ گونه تسلیحات مدرن و پیشرفته به عراق دریغ نکردند. اما در سوی دیگر ایران در شرایط حساس جنگی و تحریم تسلیحاتی ناجوان مردانه آمریکا و غرب در بازارهای بین المللی به دنبال اقلامی چون موشک های تاو، قطعات پرتاب موشک و نیز قطعات رادارهایی بود که همگی آنها ساخت کارخانجات آمریکایی بود.[5]
واماندگی آمریکا در آزاد سازی گروگان ها، این بار در لبنان
هفت مامور امنیتی و سیاسی غربی از جمله چند آمریکایی طی 7 حادثه بین سال های 1984 و 1985 به گروگان گرفته شدند. نهادها امنیتی آمریکایی بر این باور بودند که اگر نه همه ی گروگان ها بلکه بیشتر آنها دراختیار اعضای حزب الله لبنان هستند. تلاش های سازمان سیا برای یافتن گروگان ها بی نتیجه مانده بود و دولت ریگان در پی یافتن راهکاری بود تا مسئله گروگان گیری و بحران ناشی از آن را حل کند.
از طرفی تجربه ایران در آزاد سازی گروگان های هواپیمای پرواز شرکت "TWA" که با 145 مسافر و هشت خدمه در مسیر آتن-رم توسط دو لبنانی ربوده شده بود و نیز رابطه نزدیک حزب الله با ایران، آمریکا را واداشت تا از جمهوری اسلامی در آزاد سازی 7 گروگان خویش در لبنان درخواست کمک کند.
در جستوجوی سلاح
با توجه به تحریم تسلیحاتی گسترده ی ایران و نیاز های جبهه های جنگ به تسلیحات مدرن و به روز، واسطه ها و دلال های بین المللی اسلحه، مسئله گروگان های آمریکایی را با تهیه ی سلاح برای ایران گره زدند.
پیشنهاد می شود گروهی از افراد خارج از دولت در دو کشور موضوع را بررسی کنند تا بتوان در قبال فروش تعدادی اسلحه، آزادی گروگان ها را ممکن ساخت.
تهیه ی سلاح و آزادی اولین گروگان
مک فارلین این پیشنهاد را با رئیس جمهور مطرح نموده و دولت ریگان به رغم سوگندی که در هنگام در اختیار گرفتن کاخ سفید ادا کرده بود و تعهد نموده که واشنگتن "هرگز با تروریست ها معامله نخواهد کرد!" سلاح پیچیده ی آمریکا را در برابر وعده مساعدت ایران برای آزاد سازی گروگان های آمریکایی، در اختیارش قرار داد.
(لازم به ذکر است که وزارت خارجه ی آمریکا در سال 63 ایران را به عنوان حامی تروریسم بین المللی معرفی کرد.)
در همان حالی که ریگان به گونه ای علنی از عدم سازش با گروگان گیرها دم می زد، مقامات رسمی آمریکا به طور پنهان در تلاش فروش سلاح بودند.
حضور مک فارلین در ایران
با توجه به برخی مشکلات پیش آمده در ارسال سلاح – از جمله ارسال سلاح با مارک اسرائیلی و عدم اجازه ی ترخیص کالا در ایران- و توقف در روند طرح، شورای امنیت ملی آمریکا پس از ارسال برخی محموله ها و آزادی یکی از گروگان ها تصمیم گرفت مذاکرات را به طور مستقیم انجام گیرد.
بنابراین روز 23 مه 1986 مک فارلین و 4 همراه آمریکایی او وارد ایران می شوند. مشاور امنیت ملی کاخ سفید به نشانه آشتی، یک سلاح کمری، انجیلی با امضای ریگان و کیکی به شکل کلید به نشانه ی بازکردن قفل روابط ایران و آمریکا با خود آورده بود.
هیئت آمریکایی متشکل از رابرت مک فارلین تحلیل گر سازمان سیا، الیور نورث، جورج کیو مقام شورای ملی امنیت، هوارد تیچر
ولی در ایران اوضاع به گونه ای دیگر رغم خورد و سران سه قوه به دستور امام خمینی ملاقات با هیات آمریکایی را نپذیرفتند.
در مذاکرات دو طرف چه گذشت؟
دور اول این مذاکرات که به مدت دو ساعت برگزار شد مک فارلین حضور خود را در ایران به منظور ایجاد پل ارتباطی بین دو کشور و خطر افتادن ایران در دامان شوروی اعلام کرده و گفت: آمریکا آمادگی دارد برای تأمین برخی اقلام مورد نیاز به ایران کمک کند.
در دور دوم مذاکرات که به مدت نیم ساعت برگزار شد، مک فارلین اعلام کرد من در سطح وزیر هستم و انتظار دارم با مقامات تصمیم گیرنده ملاقات کنم در غیر این صورت می توانید با کارمندان من صحبت کنید.
هفتمین دور و آخرین دور مذاکرات در حالی به پایان می رسید که تیم آمریکایی گذرنامه خود را دریافت کرده و مک فارلین با اظهار تاسف از اینکه فرصت مهمی را از دست داده بر شکستِ تاکتیک فشار و دیپلماسی یا حربه چماق و هویچ واشنگتن، در قبال ایران، در این واقعه مهر تایید زد.[6]
چندی بعد این مذاکرات توسط مهدی هاشمی در روزنامه ی "الشراع" لبنان افشا می شود.
واکنش ایران به افشای مذاکرات
پس از انتشار گزارش "الشراع" هاشمی رفسنجانی با توصیه امام خمینی در مراسم 13 آبان در جمع دانشجویان به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران پرداخت. هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت:" افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از سردمداران آمریکا ملاقات کنند ولی جمهوری اسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بی اجازه وارد ایران می شوند التماس می کنند، خواهش می کنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند،ولی جمهوری اسلامی می گوید نه، ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمی توانیم مذاکره کنیم."[7]
در خصوص معامله اسلحه در برابر گروگان ها رئیس جمهور وقت آیت الله خامنه ای آن را نفی کردند و در مصاحبه ای که پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبکه ی تلویزیونی ای بی سی آمریکا به عمل آوردند، اظهار داشتند:"من گزارش تاور را که توسط هیات انتصابی از طرف ریگان تهیه شده خواندم و متوجه شدم که جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم آمریکا با آنچه مورد نظر ماست بسیار فرق دارد تا آنجا که ما اطلاع داشتیم معامله تسلیحات در قبال گروگان نبود.برای سلاح های دریافتی پول پرداخت کردیم اما فروشندگان این سلاح ها همچنین از ما درخواست کردند که از نفوذ خود برای آزاد سازی گروگان ها استفاده کنیم و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشکالی در کمک به آزادی گروگان ها نمی دیدیم موافقت کردیم ،بنابر این معامله ما در قبال گروگان نبود بلکه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بین المللی بودند."[8]
واکنش آمریکا به افشای ماجرای مک فارلین
اندکی پس از سخنرانی هاشمی رفسنجانی تمام خبرگزاری های جهان با ولع تمام موضوع جدید را پیگیری کردند و روز به روز بر حجم تبلیغات و سخن پراکنی در این خصوص افزوده میشد به گونه ای که این مسئله به یک رسوایی بزرگ برای مقامات آمریکا تبدیل شد، چنانکه پس از "واتر گیت" که رسوایی تقلب در انتخابات آمریکا بود، این رسوایی دومین رسوایی بزرگ سیاسی تاریخی آمریکا لقب گرفت و عنوان "ایران گیت" یا رسوایی ارتباط با ایران لقب گرفت.
دولت ریگان در پی این حوادث –که آن را بزرگ ترین شکست دوران خود خوانده بود- تلاش گسترده ای را برای بازگرداندن آبروی از دست رفته ی خود صورت داد، بر کمک اطلاعاتی و نظامی خود به عراق افزود و در پی آن موج تازه ای از حملات هوایی به اهداف مهم در ایران صورت گرفت.آمریکایی ها که تا این زمان در جنگ ایران و عراق ادعای بی طرفی داشتند، مجبور به افشای جانبداری خود از عراق شدند و در اواخر جنگ علنا در کنار نیروهای عراقی قرار گرفتند. در دوره ریگان که تا پایان جنگ 8 ساله به طول انجامید، سکوهای نفتی، قایق ها، کشتی های غیر نظامی و ناوگان دریایی و حتی هواپیماهای مسافربری مورد حمله ناوگان آمریکا قرار گرفت.
نقطه ی اوج جنایت ریگان در جنگ تحمیلی حمله ی موشکی آن کشور به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس بود که در 12 تیر 67 صورت گرفت و با 298 کشته همراه بود.
4-مذاکره ایران و آمریکا با موضوع صلح افغانستان
در ایام وزارت خارجه ی مادلین آلبرایت و کمال خرازی دو کشور در قالب کمیته ای ویژه اولین همکاری رسمی را در بحران افغانستان آغاز کردند.
گزارش نیویورک تایمز از مذاکرات ایران و آمریکا با موضوع بازگشت آرامش و صلح به افغانستان
آن گونه که در گزارش رسانه های آمریکا تصریح شده است در شکل گیری این مرحله از ارتباطات غیر از خرازی ها (صادق و کمال) محمد جواد ظریف سفیر وقت ایران در سازمان ملل و از طرف آمریکایی ها، "بورس ریدل" مشاور وقت امنیت ملی آمریکا و کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل نقش داشتند. این همکاری تا حدی به دوره وزارت خارجه کالین پاول و اولین سال ریاست جمهوری جورج بوش امتداد یافت و ایران در عملیات براندازی طالبان و بازگرداندن آرامش به افغانستان مشارکت ورزید، اما اندکی بعد با قرار گرفتن نام ایران در محور شرارت همه دستاوردها در سال 2001 بر باد رفت و بار دیگر حسن نیت و اعتماد ایران به آمریکا نه تنها بی ثمر ماند، بلکه ایران به حمله نظامی نیز تهدید شد.
نتیجه گیری
با مرور کلی و گذرا بر مذاکرات آمریکا و جمهوری اسلامی ایران و نتایج آن می توان به ماهیت اصلی آمریکا پی برد.این مذاکرات به وضوح روشن می کند که آمریکا قصدی جز دشمنی ندارد و تجربه گذشته حاکی از آن است که آمریکا هرگز قصد دست کشیدن از اهرم تحریم علیه ایران را نداشته و ندارد و هر آن می تواند با طرح موضوعاتی چون حقوق بشر و تروریسم، تحریم های جدیدی علیه ایران اعمال کند.
این برداشت تنها منحصر به مذاکرات ایران و آمریکا نبوده و تجربه کشورهایی چون عراق، افغانستان، لیبی، کره شمالی و... آن را تایید می کند. بنابراین باید جهت گیری فعلی دولت تدبیر و امید در رابطه با آمریکا مورد بازبینی قرار گیرد و به جای رویکرد منفعلانه در تنش زدایی با رویکردی آمیخته از«عزت، حکمت و مصلحت» و توجه به استعداد داخلی به سمت تهدید زدایی و رفع دشمنی برویم.
«این که بعضى بردارند طبق میل دل کارشناسان سیاى امریکا، دم از نزدیکى و مذاکره و ارتباط بزنند و فضا را عادّى سازى کنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمنىِ دشمنان سوگند خورده بر زبان آورد، باید آن روزى باشد که این کشور از لحاظ اقتصادى پایههاى خودش را مستحکم کرده باشد؛ محرومیتها را رفع کرده باشد؛ این نسبت بیکارى را از بین برده باشد؛ آینده جوانها را روشن کرده باشد؛ جوان تحصیلکرده و فارغالتحصیل دغدغه معاش و دغدغه کار نداشته باشد؛ از لحاظ مسائل فرهنگى این کشور بتواند هنرمندانى تربیت کند که بر طبق منافع و مصالح ملى، سینماى کشور را اداره کنند؛ هنر کشور را اداره کنند؛ مطبوعات کشور را اداره کنند. اگر اینطور شد، آنوقت نوبت این خواهد رسید که براى رفع دشمنى فکر کنیم؛ والّا در غیر آن صورت، هرگونه نزدیک شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز کردن آتش دشمنى و ستمگرى دشمن است.»[14]
[2] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/166820/[3] http://cheshmandaz7.blogfa.com/post-216.aspx
[4] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/157974/
[5] ضمیمه هفته نامه 9 دی-میوه ممنوعه ص45
[6] ص47 ضمیمه هفته نامه 9 دی-میوه ممنوعه
[7] http://www.tabnak.ir/fa/news/352314/
[8] http://www.irdc.ir/fa/content/11262/print.aspx
[9] http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=22162