صراط: پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 علاوه بر در هم پیچیدن طومار نظام دیکتاتوری شاهنشاهی پهلوی و استبداد داخلی آن، با دست رد زدن به سینه قدرت های خارجی، منافع برون مرزی مستکبرین را نیز در معرض تهدید جدی قرار داد. ایالات متحده اولین قدرت غربی بود که پس از این پیروزی، منافع منطقه ای آن بیش از همه دستخوش دگرگونی اساسی گشت. در مقابل خشم انقلابی مردم، آمریکا با اقدامات متعدد و اتخاذ تدابیر متنوع ماهیت دشمنی خویش را آشکارتر کرد و از هر فرصتی برای تضیعف جمهوری اسلامی و تغییر آرمان های انقلاب اسلامی استفاده کرد. دیدبان در این گزارش در پی آن است تا با بررسی مذاکرات ایران و آمریکا در سال های بعد از انقلاب، بخشی از رفتار مستکبرانه و غیر منطقی آمریکا را به تصویر بکشد.
1- مذاکره ی دولت موقت با برژینسکی
با روی کار آمدن دولت موقت، جناح لیبرال فرصت یافته بود تا دیدگاه های خود را اجرایی کند. یکی از مهمترین این دیدگاه ها «نقش سیاست خارجی و تعامل با قدرت های بزرگ در رشد و پیشرفت کشور» بود. مطابق این رویکرد، زندگی برای کشورهای جهان سوم نظیر ایران، بدون رابطه با کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی میسر نبود! به همین خاطر دولت موقت از تیرگی روابط با آمریکا به شدت هراس داشت و علی رغم نظر حضرت امام(که بارها اعلام شده بود)؛ سیاست خارجی دولت موقت، بر مبنای حفظ روابط اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی با آمریکا قرار گرفت. این در حالی بود که ملت ایران و رهبری عالی قدر آن، تمام گرفتاری های خود را از استعمار و به ویژه آمریکا می دانستند و منتظر اجرای طرح های انقلابی در زمینه های مختلف و به ویژه در سیاست خارجی و حذف روابط نابرابر، سودجویانه و استثمارگرانه با آمریکا و روی کار آمدن افراد انقلابی و اسلامی و نیز ایجاد ارتباط و حمایت از نهضت های آزادی بخش جهان بودند.
بیست و پنجمین سالگرد انقلاب الجزایر زمینه ای می شود تا مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر و ابراهیم یزدی به عنوان وزیر خارجه در الجزایر با برژنیسکی به عنوان مشاور امنیت ملیِ کارتر ملاقات کنند.
به گفته ی برژنیسکی این دیدار که به پیشنهاد طرف ایرانی انجام شده بود، حول محور ادامه روابط ایران و آمریکا بود. برژنیسکی در خاطرات خود می نویسد: "من این نکته را مطرح کردم که آمریکا درگیر توطئه علیه رژیم جدید ایران نبوده و تشویق به این کار هم نمی کند... ما آماده ی هرگونه روابط که شما مایل باشید هستیم!... ما منافع مشترک داریم ولی نمی دانیم شما چه انتظاری از ما دارید... دولت آمریکا همگام با شما آماده ی توسعه روابط امنیتی، اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی است."
بعد از سخنان برژنیسکی طرف ایرانی 3 درخواست خود را به نماینده ی آمریکا ابلاغ می کند.
الف) کمک آمریکا به ارتش ایران و همکاری در زمینه ی امنیتی؛
ب) استرداد شاه به ایران و عدم مداخله ی آمریکا در محاکمه ی وی؛
ج) انتقال دارایی های رژیم پهلوی به ایران.
برژنیسکی در ادامه ی خاطرات خود می گوید: "پیشنهادات بازرگان را صریحا رد نکردم. زمانی که مسئله به دارایی های شاه رسید، من به طرف ایرانی گفتم که درهای دادگاه ما باز است و آنها می توانند هر زمان که مایلند در این زمینه دعوی خود را مطرح کنند. بحث ما به طور دوستانه به پایان رسید و در واقع طرف ایرانی بسیار دوستانه برخورد کرد."
به هر روی ظرف چند روز اوضاع ایران دگرگون شد و در 4 نوامبر سفارت آمریکا در تهران مورد حمله قرار گرفت و دو روز بعد بازرگان به نشانه ی اعتراض به اقدام دانشجویان، کناره گیری کرد.
2- تسخیر سفارت ایران و ماجرای آزادی گروگان های آمریکایی
دخالت در امور داخلی ایران و سازماندهی توطئه های گوناگون بر علیه انقلاب اسلامی، روحیه استکبار ستیزی دانشجویان را جریحه دار کرده بود، از طرفی روند تحولات سریع تر شده بود و با فشار "راکفلر" و دیگر سرمایه داران صهیونیست، "کارتر" رئیس جمهور وقت آمریکا مجبور به پذیرش شاه در نیویورک شد. دیدار منفعلانه بازرگان و یزدی با برژنیسکی در الجزایر هم مزید علت شد تا دانشجویان پر شور تهران روز 13 آبان سفارت آمریکا در تهران را تسخیر کنند.
چند ماه بعد از بحران گروگان گیری، کارتر در یادداشت های خود در7 مارس1980 این طور می نویسد: "تردیدی نیست که سال آخر دوره ی اول ریاست جمهوری من بسیار مشکل بوده است. همیلتون جردن رئیس دفتر من اینگونه نظر داده است که در این دوره در حقیقت دو کاخ سفید در واشنگتن وجود داشت، یکی برای امور گروگان ها و دیگری برای وظایف معمولی روزانه ی رئیس جمهور."
مسئله گروگان ها و شکست نظامی کارتر در صحرای طبس، بی نتیجه بودن راه حل های دیپلماتیک و تحریم های اقتصادی علیه ایران به قدری مهم می شود که، سرانجام نارضایتی مردم از مسئله گروگان گیری و عدم موفقیت در آزاد سازی آنها، عامل اصلی شکست کارتر در انتخابات ریاست جمهوری را در سال 1980 می گردد.
امام خمینی (ره) تصمیم گیری درباره ی گروگان ها را به مجلس واگذار کرد بود و چون جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره ی مستقیم با آمریکا نشد، دولت الجزایر به عنوان واسطه ارتباط انتخاب شد. در این مذاکرات بهزاد نبوی بهعنوان معاون نخستوزیر ایران در مذاکرات حاضر شد و سرانجام پس از 444 روز گروگان ها آزاد شدند و آمریکا براساس "بیانیه ی الجزایر " متهعد شد که در امور داخلی ایران دخالت نکند و پول های ایران را که در بانک های آن کشور مسدود کرده بود به ایران بازگرداند، یک روز بعد از صدور بیانیهها در 30 دی 1359 ایران به تعهدات خود عمل کرد. گروگانها آزاد و از راه الجزایر به آمریکا منتقل شدند. اما دولت آمریکا از پایبندی به این تعهدات سرباز زد و نشان داد که نمی توان روی قول آمریکایی ها حساب کرد.
نکته قابل ذکر اینکه آمریکا، رفع تحریم ارسال تسلیحات به ایران و حتی ارسال محموله های نظامی که دولت پهلوی خریداری کرده و بهای آن را هم پرداخته بود را جزو تعهدات خود قرار نداد. از این روی نه تنها جای شگفتی نیست که سران آمریکا از وقوع جنگی میان جمهوری اسلامی نوپای ایران با یکی از همسایگانش از صمیم قلب خرسند شوند بلکه طبق اسنادی که بعدا فاش شد در تشویق صدام به تجاوز فعال بودند و در طول جنگ نیز از او حمایت کردند.
3-ماجرای "ایران گیت" و میانجی گری ایران برای آزادی گروگان های ربوده شده در لبنان
پیشروی ایران در جبهه های جنگ در شرایط تحریم تسلیحاتی
پیروزی های بزرگ ایران در عملیات خیبر و بدر، عراق و حامیان آن را به شدت هراسان کرده بود، و برای جلوگیری از نفوذ هر بیشتر ایران در مرزهای عراق، کشور های غربی و اتحاد جماهیر شوروی از اعطای هیچ گونه تسلیحات مدرن و پیشرفته به عراق دریغ نکردند. اما در سوی دیگر ایران در شرایط حساس جنگی و تحریم تسلیحاتی ناجوان مردانه آمریکا و غرب در بازارهای بین المللی به دنبال اقلامی چون موشک های تاو، قطعات پرتاب موشک و نیز قطعات رادارهایی بود که همگی آنها ساخت کارخانجات آمریکایی بود.
* واماندگی آمریکا در آزاد سازی گروگان ها، این بار در لبنان
هفت مامور امنیتی و سیاسی غربی از جمله چند آمریکایی طی 7 حادثه بین سال های 1984 و 1985 به گروگان گرفته شدند. نهادها امنیتی آمریکایی بر این باور بودند که اگر نه همه ی گروگان ها بلکه بیشتر آنها دراختیار اعضای حزب الله لبنان هستند. تلاش های سازمان سیا برای یافتن گروگان ها بی نتیجه مانده بود و دولت ریگان در پی یافتن راهکاری بود تا مسئله گروگان گیری و بحران ناشی از آن را حل کند.
از طرفی تجربه ایران در آزاد سازی گروگان های هواپیمای پرواز شرکت "TWA" که با 145 مسافر و هشت خدمه در مسیر آتن-رم توسط دو لبنانی ربوده شده بود و نیز رابطه نزدیک حزب الله با ایران، آمریکا را واداشت تا از جمهوری اسلامی در آزاد سازی 7 گروگان خویش در لبنان درخواست کمک کند.
* در جستوجوی سلاح
با توجه به تحریم تسلیحاتی گسترده ی ایران و نیاز های جبهه های جنگ به تسلیحات مدرن و به روز، واسطه ها و دلال های بین المللی اسلحه، مسئله گروگان های آمریکایی را با تهیه ی سلاح برای ایران گره زدند.
پیشنهاد می شود گروهی از افراد خارج از دولت در دو کشور موضوع را بررسی کنند تا بتوان در قبال فروش تعدادی اسلحه، آزادی گروگان ها را ممکن ساخت.
* تهیه سلاح و آزادی اولین گروگان
مک فارلین این پیشنهاد را با رئیس جمهور مطرح نموده و دولت ریگان به رغم سوگندی که در هنگام در اختیار گرفتن کاخ سفید ادا کرده بود و تعهد نموده که واشنگتن "هرگز با تروریست ها معامله نخواهد کرد!" سلاح پیچیده ی آمریکا را در برابر وعده مساعدت ایران برای آزاد سازی گروگان های آمریکایی، در اختیارش قرار داد.
(لازم به ذکر است که وزارت خارجه ی آمریکا در سال 63 ایران را به عنوان حامی تروریسم بین المللی معرفی کرد.)
در همان حالی که ریگان به گونه ای علنی از عدم سازش با گروگان گیرها دم می زد، مقامات رسمی آمریکا به طور پنهان در تلاش فروش سلاح بودند.
* حضور مک فارلین در ایران
با توجه به برخی مشکلات پیش آمده در ارسال سلاح – از جمله ارسال سلاح با مارک اسرائیلی و عدم اجازه ی ترخیص کالا در ایران- و توقف در روند طرح، شورای امنیت ملی آمریکا پس از ارسال برخی محموله ها و آزادی یکی از گروگان ها تصمیم گرفت مذاکرات را به طور مستقیم انجام گیرد.
بنابراین روز 23 مه 1986 مک فارلین و 4 همراه آمریکایی او وارد ایران می شوند. مشاور امنیت ملی کاخ سفید به نشانه آشتی، یک سلاح کمری، انجیلی با امضای ریگان و کیکی به شکل کلید به نشانه ی بازکردن قفل روابط ایران و آمریکا با خود آورده بود.
ولی در ایران اوضاع به گونه ای دیگر رغم خورد و سران سه قوه به دستور امام خمینی ملاقات با هیات آمریکایی را نپذیرفتند.
* در مذاکرات دو طرف چه گذشت؟
دور اول این مذاکرات که به مدت دو ساعت برگزار شد مک فارلین حضور خود را در ایران به منظور ایجاد پل ارتباطی بین دو کشور و خطر افتادن ایران در دامان شوروی اعلام کرده و گفت: آمریکا آمادگی دارد برای تأمین برخی اقلام مورد نیاز به ایران کمک کند.
در دور دوم مذاکرات که به مدت نیم ساعت برگزار شد، مک فارلین اعلام کرد من در سطح وزیر هستم و انتظار دارم با مقامات تصمیم گیرنده ملاقات کنم در غیر این صورت می توانید با کارمندان من صحبت کنید.
هفتمین دور و آخرین دور مذاکرات در حالی به پایان می رسید که تیم آمریکایی گذرنامه خود را دریافت کرده و مک فارلین با اظهار تاسف از اینکه فرصت مهمی را از دست داده بر شکستِ تاکتیک فشار و دیپلماسی یا حربه چماق و هویچ واشنگتن، در قبال ایران، در این واقعه مهر تایید زد.
چندی بعد این مذاکرات توسط مهدی هاشمی در روزنامه ی "الشراع" لبنان افشا می شود.
* واکنش ایران به افشای مذاکرات
پس از انتشار گزارش "الشراع" هاشمی رفسنجانی با توصیه امام خمینی در مراسم 13 آبان در جمع دانشجویان به تشریح سفر مک فارلین و همراهانش به ایران پرداخت. هاشمی رفسنجانی در این مراسم گفت:" افتخار سلاطین دنیا این است که با یکی از سردمداران آمریکا ملاقات کنند ولی جمهوری اسلامی ایران چون روی پای خودش ایستاده و به خدا اتکا کرده آنقدر قدرت دارد که آنهایی که بی اجازه وارد ایران می شوند التماس می کنند، خواهش می کنند که شفقت ما را جلب کنند و ما را به عنوان میهمانی که به مسلمانی وارد شد تحت فشار معنوی بگذارند،ولی جمهوری اسلامی می گوید نه، ما با کسی که آثار خیانتش مشهود است نمی توانیم مذاکره کنیم."
در خصوص معامله اسلحه در برابر گروگان ها رئیس جمهور وقت آیت الله خامنه ای آن را نفی کردند و در مصاحبه ای که پس از ایراد سخنرانی در مجمع عمومی با خبرنگار شبکه ی تلویزیونی ای بی سی آمریکا به عمل آوردند، اظهار داشتند:"من گزارش تاور را که توسط هیات انتصابی از طرف ریگان تهیه شده خواندم و متوجه شدم که جریان این معاملات تسلیحاتی در میان مردم آمریکا با آنچه مورد نظر ماست بسیار فرق دارد تا آنجا که ما اطلاع داشتیم معامله تسلیحات در قبال گروگان نبود.برای سلاح های دریافتی پول پرداخت کردیم اما فروشندگان این سلاح ها همچنین از ما درخواست کردند که از نفوذ خود برای آزاد سازی گروگان ها استفاده کنیم و چون مخالف چنین اقدامی نبودیم و هیچ اشکالی در کمک به آزادی گروگان ها نمی دیدیم موافقت کردیم ،بنابر این معامله ما در قبال گروگان نبود بلکه با پرداخت پول بود و طرف معامله هم دلالان بین المللی بودند."
* واکنش آمریکا به افشای ماجرای مک فارلین
اندکی پس از سخنرانی هاشمی رفسنجانی تمام خبرگزاری های جهان با ولع تمام موضوع جدید را پیگیری کردند و روز به روز بر حجم تبلیغات و سخن پراکنی در این خصوص افزوده میشد به گونه ای که این مسئله به یک رسوایی بزرگ برای مقامات آمریکا تبدیل شد، چنانکه پس از "واتر گیت" که رسوایی تقلب در انتخابات آمریکا بود، این رسوایی دومین رسوایی بزرگ سیاسی تاریخی آمریکا لقب گرفت و عنوان "ایران گیت" یا رسوایی ارتباط با ایران لقب گرفت.
دولت ریگان در پی این حوادث –که آن را بزرگ ترین شکست دوران خود خوانده بود- تلاش گسترده ای را برای بازگرداندن آبروی از دست رفته ی خود صورت داد، بر کمک اطلاعاتی و نظامی خود به عراق افزود و در پی آن موج تازه ای از حملات هوایی به اهداف مهم در ایران صورت گرفت.آمریکایی ها که تا این زمان در جنگ ایران و عراق ادعای بی طرفی داشتند، مجبور به افشای جانبداری خود از عراق شدند و در اواخر جنگ علنا در کنار نیروهای عراقی قرار گرفتند. در دوره ریگان که تا پایان جنگ 8 ساله به طول انجامید، سکوهای نفتی، قایق ها، کشتی های غیر نظامی و ناوگان دریایی و حتی هواپیماهای مسافربری مورد حمله ناوگان آمریکا قرار گرفت.
نقطه ی اوج جنایت ریگان در جنگ تحمیلی حمله ی موشکی آن کشور به هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران بر فراز خلیج فارس بود که در 12 تیر 67 صورت گرفت و با 298 کشته همراه بود.
4-مذاکره ایران و آمریکا با موضوع صلح افغانستان
در ایام وزارت خارجه ی مادلین آلبرایت و کمال خرازی دو کشور در قالب کمیته ای ویژه اولین همکاری رسمی را در بحران افغانستان آغاز کردند.
به گزارش دیدبان آن گونه که در گزارش رسانه های آمریکا تصریح شده است در شکل گیری این مرحله از ارتباطات غیر از خرازی ها (صادق و کمال) محمد جواد ظریف سفیر وقت ایران در سازمان ملل و از طرف آمریکایی ها، "بورس ریدل" مشاور وقت امنیت ملی آمریکا و کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل نقش داشتند. این همکاری تا حدی به دوره وزارت خارجه کالین پاول و اولین سال ریاست جمهوری جورج بوش امتداد یافت و ایران در عملیات براندازی طالبان و بازگرداندن آرامش به افغانستان مشارکت ورزید، اما اندکی بعد با قرار گرفتن نام ایران در محور شرارت همه دستاوردها در سال 2001 بر باد رفت و بار دیگر حسن نیت و اعتماد ایران به آمریکا نه تنها بی ثمر ماند، بلکه ایران به حمله نظامی نیز تهدید شد.
5-مذاکره ی ایران و آمریکا با موضوع امنیت عراق
حادثهی یازده سپتامبر این فرصت را برای آمریکا پدید آورد تا به بهانهی مبارزه با تروریسم و برقراری امنیت، رهبری مبارزهی جهانی با تروریسم را در اختیار بگیرد. طبیعی بود که اولین کشور هم افغانستان باشد. پس از افغانستان هم نوبت به عراق رسید.
آمریکاییها به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی در عراق و اخلال در امنیت جهانی از طریق حمایت از تروریست ها، به عراق حمله کردند و آن را به تصرف خود درآوردند.
* پیامد های اولیه ی حضور آمریکا در عراق
عدم شناخت از شرایط فرهنگی و اجتماعی و دینی مردم، موجب نارضایتی مردم و رهبران مذهبی و سیاسی عراق شده بود. اساساً روحیهی استکباری آمریکاییها و نگاه تحقیرآمیزی که به جامعهی بشری دارند، باعث میشود که واقعیتهای جوامع را درک نکنند.
در نتیجه آمریکا با مردم عراق از ابتدای اشغال دچار تناقض شد و این تناقض با مخالفت مراجع دینی و اعتراضات رهبران سیاسی و نیز به دلیل سیاستها و رفتارهای غلط آمریکاییها روزبهروز افزایش یافت. لذا کمکم مقاومتهای مردمی در مقابل اشغالگری شکل گرفت.
در بُعد امنیتی هم آمریکا در عراق دچار بحران شد. طی سالهای 1384 و 1385 التهابات امنیتی عراق به اوج رسید. کشتار مردم بیگناه، گروگانگیری و تخریب اماکن دولتی و مردمی افزایش یافت و از هیچ جنایتی فروگذار نشد. از طرفی در این گرداب ناامنی، آمریکاییهایی که برای ایجاد امنیت آمده بودند، خودشان هم دچار یک ناامنی مضمن شده بودند. آمریکاییها با وجود 160هزار نیروی نظامی و چند هزار نیروی امنیتی، فضای امنیتی عراق را مناسب خودشان نمیدیدند. مجموعهی این عوامل باعث شد که آمریکا دچار یک استیصال جدی شود. نیروهای نظامی آمریکا از لحاظ روحی و امنیتی دچار مشکل شدند و آمریکا هزینههای سنگینی را متقبل شد.
* آغاز مذاکرات ایران و آمریکا
در این مقطع، آمریکا که به فرانسه و آلمان اجازهی ورود به عراق را نداده بود، حالا اصرار میکرد که با ایران وارد مذاکره شود. آمریکایی ها حتی نمیخواستند اجازه بدهند که سفارت ایران در عراق باز شود و به هر بهانهای میخواستند سفیر ایران را به عراق راه ندهند، اما به شرایطی رسیدند که درخواست مذاکره کردند.
آمریکا درگیر بحران امنیتی ناشی از دو عامل اشغال و تروریسم بود. استراتژی جمهوری اسلامی ایران هم این بود که اگر قرار است امنیت در عراق برقرار باشد، باید حکومت این کشور بر اساس قانون اساسی عراق شکل بگیرد. به دلیل مصالح مشترکی که بین ایران و عراق وجود داشت، طبیعی بود که ایران خواسته ی عراقیها را مبنی بر مذاکره با آمریکا اجابت کند.
* اقدامات آمریکا قبل از ورود به مذاکرات
حسن کاظمی قمی، رئیس هیأت ایرانی مذاکرهکننده با آمریکا در موضوع عراق اقدامات آمریکایی ها را این گونه توصیف می کند: "آمریکاییها قبل و حین و بعد از مذاکرات، حرکتهای غیر منطقی انجام دادند. آنها قبل از مذاکره دو کار کردند؛ اولاً این عملیات روانی را راه انداختند که ایران در مسائل عراق مداخله میکند و حامی ناامنی و تروریسم است. دوم اینکه به کنسولی ما در اربیل حمله کردند و چهار دیپلمات ایران را اسیر گرفتند. حتی در آن شرایط خرابی که آمریکا مجبور به مذاکره با ایران است، باز هم بداخلاقی و زورگویی میکند. وزیر دفاع آمریکا گفت ما برای اینکه با ایران مذاکره کنیم و شرایط را به گونهای تغییر دهیم که در مذاکره موفق باشیم، این کار را انجام دادیم. یعنی حاکمیت ملی عراق را زیر پا گذاشتند و به یک مرکز دیپلماتیک حمله کردند که تحت حفاظت حکومت عراق بود."
* رفتار تیم آمریکایی در مذاکرات
آمریکاییها در حین مذاکرات هم سیاست اتهامزنی را در پیش گرفتند. آمریکا سیاست «نیش و نوش» را دنبال میکرد و این یعنی در حالی که شما را متهم میکند که مداخلهگر هستید، در عین حال میگوید اگر ما با هم در این قضیه همکاری کنیم، دریچهای برای همکاریهای بعدی باز خواهد شد.
دور سومِ مذاکرات، مرحلهی کارشناسی بود و ورود به عرصهی عملیاتی.ایران در مذاکرات خواسته بود که پروندهی امنیتی عراق به دولت این کشور داده شود و دیگران فقط کمک کنند همچنین آمریکاییها نباید خودسرانه عملیات بکنند یا تشکیلات نظامی ایجاد کنند و آن را تحمیل کنند. طبیعتاً در این شرایط آمریکاییها هم منتفع میشدند، اما مذاکره قطع شد. آمریکا اهدافی از مذاکره داشت که احساس کرد اگر این روند ادامه یابد، به مصلحتش نیست.
به گفته ی امیری مقدم،عضو هیات مذاکره کننده ی ایرانی "در نهایت آنها اعلام کردند که ما برای این با شما مذاکره میکنیم که مشکل ما حل شود. ما گفتیم چطور مشکل شما باید حل شود اما مشکل ما نباید حل بشود؟ اگر سرباز آمریکایی کشته شود بد است، اما اگر شیعهی عراقی کشته شد خوب است؟ چطور شما به منافقین کمکهای نظامی میدهید؟ آنوقت اگر آنها با آن سلاحها مردم عراق را بکشند ایراد ندارد؟ اگر القاعده و بعثیها آمدند و از شما کشتند ایراد دارد؟ اگر جیشالمهدی از خودش دفاع کند ایراد دارد، اما اگر منافقها و پژاک از خودشان دفاع کنند ایراد ندارد؟
آمریکاییها میخواستند در عراق بمانند و هدفشان از مذاکرات این بود که امنیتشان در عراق تضمین بشود تا به راحتی به غارت سرمایههایی عراق بپردازند که این اتفاق نیفتاد."
رفتار آمریکاییها حاکی از آن است که آنها دنبال مذاکره هستند، اما به دنبال حل مسأله نیستند. آمریکاییها اگر واقعاً دنبال حل مسأله باشند، باید در رفتار عملیشان مشهود باشد. اما آنها در رفتار عملیشان به دنبال تحقیرکردن جمهوری اسلامی ایران هستند.
6-مذاکره ای با موضوع خاص میان جلیلی و برنز
اندکی پس آغاز به کار دولت دهم، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و ویلیام برنز معاون وزیر امور خارجه در حاشیه مذاکرات ایران و گروه 1+5 در ژنو، به صورت دوجانبه گفت و گو کردند.
محور این مذاکره که نهم مهرماه 88 انجام شد پرونده هسته ای ایران بود.ولی طرف آمریکایی در اثنای گفت و گوها در موضوعات خارج از محور مذاکره همچون حقوق بشر و تروریسم و... صحبت هایی انجام داده بود که خلاف توافق قبلی بود و همین موضع باعث شد تا این مذاکرات در ابتدای شکل گیری به سراجام برسد. وعملا نتیجه ای در بر نداشته باشد.
7-نرمش غیر قهرمانانه از دولت تدبیر و امید
شعارهای دولت تدبیر و امید در آستانه انتخابات سال 92 رویکرد خاص ولی تجربه ای شده ای را نوید می داد. رویکردی که حل مسائل داخلی را به تعامل با قدرت های بزرگ جهانی یا «کدخدا» گره می زد. بنابراین با دستاویز قرار دادن وضعیت نابسامانی اقتصادی کشور و بحرانی خواندن آن فضای روانی اقدامی را هماهنگ می کردند که در سال های پس از انقلاب بی سابقه بوده است. از سوی دیگر منتقدین دلسوز دیروز -که امروزه بی سواد قلمداد می شوند- همواره با روشنگری و توسل به تجربیات گذشته سعی در جلوگیری از طرح از پیش شکست خورده دولت تدبیر و امید داشتند. به هر روی مذاکره ظریف و کری به عنوان وزیران خارجه ایران و آمریکا، با تماس تلفنی روحانی و اوباما همراه می شود و خوشحالی زاید الوصفی را در بدنه دولت و گاه مردم بوجود می آورد. تلقی رایج این بود که با درخواست آمریکایی برای مذاکره، فرصت بی نظیری در جهت حل مشکلات اقتصادی بوجود آمده است.این تصور در حالی شکل گرفته بود که رهبر انقلاب نسبت به آن تذکرات لازم را داده بودند.
«آمریکایى ها می گویند ما می خواهیم با ایران مذاکره کنیم. خب، سال ها است که می گویند می خواهیم مذاکره کنیم؛ این یک فرصتى نیست که براى ما بوجود آوردند. من اوّل سال گفتم که خوشبین نیستم. در مسائل خاص، مذاکره را منع نمی کنم - مثل مسئله خاصّى که در قضیه عراق داشتیم، و بعضى از قضایاى دیگر- لیکن من خوشبین نیستم؛ چون تجربه من این را نشان می دهد. آمریکایى ها، هم غیرقابل اعتمادند، هم غیر منطقى اند، هم در برخوردشان صادق نیستند.» 30/4/ 1392
روند خوشبینی دولت تدبیر و امید به غرب و اتکای بر سیاست خارجی و نیز عجله بیش از حد در به ثمر رسیدن مذاکرات هسته ای منجر به توافق هسته ای ژنو 2 گریدید. این توافق نامه، به طور معمول نقاط ضعف و قوتی در برداشت ولی نکته غیر معمول و معقول آن اعطای امتیازات گران بها، در قبال جلب اعتماد طرف غربی بود. امتیازاتی که حتی قبل از مذاکره اعطا شده بود و ظاهرا دولت روحانی از همان ابتدای کار حسن نیت! خود را به غربی ها نشان داده بود و جلوی شتاب فعالیت های هسته ای را گرفته بود. ولی مسئولین آمریکا اعتماد طرف ایرانی را بی پاسخ نگذاشته و با طرح انتظارات غیر منطقی و گستاخانه در جهت رسیدن به راه حل جامع موضوعات جدیدی همچون پرداختن به مسائل تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی، تصریح به امکان های وضع تحریم های جدید یا استمرار تحریم های قبلی یا تنفیذ و تحکیم تحریم ها حتی دور دوره اجرای توافق ژنو، پرداختن به بخش موشکی ج.ا.ایران و نهایتاً محدودسازی پیامدهای اقتصادی تعلیق تحریم ها برای ج.ا.ایران، را تعیین کردند که با این کار عملا فضای مذاکرات خدشه دار شده و هیچ ثمری در پی نخواهد داشت.
از طرف دیگر، هر آنچه از تحقیر و توهین و گستاخی در توانشان بود، دریغ نکردند و عزت و غرور ملت انقلابی ایران در میان بی ادبی آنها پایمال شد. عجیب آنکه خوش بینی دولت همچنان ادامه دارد و گویا فراموش کرده، دفاع عزتمندانه از مردم باید سرلوحه سیاست خارجی باشد.
«هنر این است که شما کارى کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگوئید خیلى خوب، این که خسارت است. توجّه به این جهات باید از سوى مسئولین و دولتمردان وجود داشته باشد.»
با این وجود نباید فراموش کرد که دغدغه ذهنی فرزندان انقلاب حل مشکلات جاری کشور و خدمت رسانی به مردم است، اما دولت باید به این جمع بندی برسد که در جهت گیری اشتباه کرده، و ادامه مسیر با این جهت گیری حتی اگر با تلاش و اخلاص همراه باشد نتیجه ای جز آنچه در این ماه ها رقم خورده، نخواهد داشت. به عبارت دیگر دولت نباید قرمانانه بودن نرمش را فراموش کند و پیوسته موجه این نکته باشد که مذاکره وسیله است نه هدف و لذا تا وقتی ما می توانیم با تکیه بر پایداری ملت و پتانسیل داخلی، مشکلات را یکی پس از دیگری حل کنیم نیازی به دخالت دولت های غربی نیست.
* نتیجه گیری
با بررسی این 7 دور مذاکراتی که بین ایران و امریکا اتفاق افتاده، در میابیم که عطش در برقراری رابطه میان دو کشور در دوره های مختلف با فراز و فرود بسیاری وجود داشته است. بوده اند دولت هایی در ایران که فلسفه وجودی خود را در ارتباط با امریکا برای حل مشکلات تعریف کرده اند و در تقطه مقابل دولت هایی که تمام تلاش خود را در دوری از امریکا به کار بسته بودند.
این برداشت تنها منحصر به مذاکرات ایران و آمریکا نبوده و تجربه کشورهایی چون عراق، افغانستان، لیبی، کره شمالی و... آن را تایید می کند. بنابراین باید جهت گیری فعلی دولت تدبیر و امید در رابطه با آمریکا مورد بازبینی قرار گیرد و به جای رویکرد منفعلانه در تنش زدایی با رویکردی آمیخته از«عزت، حکمت و مصلحت» و توجه به استعداد داخلی به سمت تهدید زدایی و رفع دشمنی برویم.
«این که بعضى بردارند طبق میل دل کارشناسان سیاى امریکا، دم از نزدیکى و مذاکره و ارتباط بزنند و فضا را عادّى سازى کنند، این بزرگترین توهین و خیانت به این مردم است. اگر قرار است سخن از رفع دشمنىِ دشمنان سوگند خورده بر زبان آورد، باید آن روزى باشد که این کشور از لحاظ اقتصادى پایههاى خودش را مستحکم کرده باشد؛ محرومیتها را رفع کرده باشد؛ این نسبت بیکارى را از بین برده باشد؛ آینده جوانها را روشن کرده باشد؛ جوان تحصیلکرده و فارغالتحصیل دغدغه معاش و دغدغه کار نداشته باشد؛ از لحاظ مسائل فرهنگى این کشور بتواند هنرمندانى تربیت کند که بر طبق منافع و مصالح ملى، سینماى کشور را اداره کنند؛ هنر کشور را اداره کنند؛ مطبوعات کشور را اداره کنند. اگر اینطور شد، آنوقت نوبت این خواهد رسید که براى رفع دشمنى فکر کنیم؛ والّا در غیر آن صورت، هرگونه نزدیک شدن به دشمن، هرگونه نرمش نشان دادن در مقابل دشمن، تیز کردن آتش دشمنى و ستمگرى دشمن است